عصمت از گناه
عصمت معصومان از انواع گناهان کبیره و صغیره از جمله موضوعات مهمی که در عصمت ایشان مورد بحث قرار میگیرد. تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم میدانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد، هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند.
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
قلمرو و گستره عصمت
بحث قلمرو یا گستره عصمت معصومان به دو بخش گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است. در گستره زمانی از عصمت یا عدم عصمت معصومان اعم از پیامبران و امامان پیش و پس از تصدی منصب نبوت و امامت، سخن به میان میآید. گستره متعلق خود به دو بخش عصمت عملی و عصمت علمی قابل تقسیم است. مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم امام در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند، معصوم است. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است که مهمترین آن بحث از عصمت از گناهان صغیره و کبیره است.
مراتب گناه
گناه و نافرمانی دارای مراتبی است[۱۱] که پیشتر باید روشن شود عصمت از کدامیک از آنها مورد ادعای ما میباشد. به همین منظور لازم است مراحل و مراتب گناه را بازشناسیم:
گناه قانونی و شرعی: این همان معنای مشهور گناه است، و منظور از آن تخلف از قانون مطاع (اعم از قانون دینی یا غیر آن) است. این مرحله در امور شرعی مطابق است با تخلف از اوامر و نواهی مولوی و ما معتقدیم که تمامی انبیا از ارتکاب این قسم از گناه معصومند.
گناه اخلاقی: یعنی کاری از شخص سر زند که مخالف مکارم اخلاق باشد؛ هر چند که از حیث قانون و شرع، ممنوع و حرام نباشد. گناه اخلاقی نسبت به موقعیت اجتماعی افراد متفاوت است. مثلاً نسبت به برخی از افراد هیچ اشکال اخلاقی ندارد که فیالمثل یک نوشیدنی را به دست گرفته، در معابر عمومی، مشغول نوشیدن آن باشند. اما ممکن است چنین عملی برای افرادی که از نظر موقعیت اجتماعی و دینی در مرتبه بالایی قرار دارند، خلاف اخلاقی محسوب شود و مرتکب آن، مورد سرزنش قرار گیرد.
طبیعی است افرادی که از نظر اجتماعی و دینی الگوی دیگراناند، باید از این نوع گناهان نیز مبرّا باشند. آشکار است کسی که خداوند اخلاق او را تأیید کرده، خطاب به او میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۲] و او را الگو و اسوه تمامی آدمیان معرفی مینماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۱۳].
از این نوع تخلفات هم معصوم و مصون خواهد بود. کسی که هدف از بعثتش تکمیل مکارم اخلاقی و یا به تعبیر دیگر، رسیدن به اوج و نهایت مکارم اخلاق است، نمیتواند خود نقصی در این زمینه داشته باشد[۱۴]؛ هر چند که مخالفت با چنین عصمتی منافاتی با عصمت آنان از گناهان شرعی ندارد؛ مگر اینکه گفته شود برخی از اموری که نسبت به عموم مردم گناه اخلاقی شمرده میشود، در مورد انبیا گناه شرعی محسوب میگردد. در این صورت، عصمت از این قسم از گناه نیز داخل در قسم اول خواهد شد.
گناه در مقام محبّت: مقام محبّت لوازم و اقتضائاتی دارد که اگر محبّ به یکی از آن اقتضائات و آداب عمل نکند و از آن غفلت نماید، این کار را بزرگترین گناه برای خویش دانسته و پیوسته از آن استغفار و اظهار پشیمانی میکند.
اقتضای محبت کامل این است که محبّ تمام توجهاش به محبوب باشد و نهایت انقیاد و فرمانبرداری را از او داشته باشد، و هیچگاه از او غافل نشود. تنها و تنها به محبوب و خواستههای او بنگرد و همّ و غمش جلب رضایت او باشد. روشن است که در این حالات، مسأله وجوب و حرمت شرعی و امور اخلاقی و نفسانی مطرح نیست، حساب دیگری در کار است و سرّ و رمزی ویژه دارد که جز آنان که در آن وادیاند، خبری از آن ندارند.
محبت الهی نیز مستثنای از این حکم کلی نیست. البته موقعیت همه عاشقان و محبّان نسبت به خداوند، یکسان نیست. بلکه مقام محبت، خود، نیز دارای مراتب مختلفی است که هر مرتبهای، آداب خاص خود را دارد. در ضمن، همه پیامبران هم در یک سطح نیستند: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾[۱۵]. به هر حال، هر چه مرتبه تقرب آدمی به خداوند نزدیکتر شود، مراتب گناه هم لطیفتر و عظیمتر خواهد شد و بسا عظمت و بزرگی گناه در مقام محبّت برای محبّان و عاشقان، به مراتب بزرگتر از محرّماتی باشد که دیگران مرتکب میشوند: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ».
حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چه چیز باعث میشود انبیا و اولیای الهی به لوازم مقام محبّت عمل نکرده، به این قسم از گناه گرفتار آیند؟
پاسخ این است که هیچ موجود مادّی با حفظ تمرکز کامل نسبت به خداوند در تمامی مراحل حیات، نمیتواند زندگی کند. لازمه زندگی دنیوی، توجه ـ هر چند اندک ـ به مخلوقات است. حتی ممکن است که این توجهات از نظر شرعی واجب باشند، مثلاً خداوند حکیم خود دستور به انجام ازدواج، خوردن غذا، تأمین معاش و معاشرت با مردم داده است، ولی لازمه عمل به این واجبات شرعی این است که مقداری از توجهات محبّ به غیر محبوب معطوف شود. کسی که در مقام محبت سیر میکند، اینگونه امور را برای خویش گناه و کوتاهی (نسبت به آن مقام) تلقی مینماید و درصدد استغفار و طلب رحمت از خدا برمیآید. روشن است که حتی مقربترین انسانها و افضل و اشرف انبیا نیز نمیتواند بدون چنین اموری که به حسب مقام محبت، گناه تلقی میشوند، زندگی کند و معصوم از آنها باشد[۱۶].
نظریه دانشمندان شیعه
تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم میدانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند.
امامیه
از منظر شیخ صدوق (م ۳۸۱): «انبیاء و رسولان و امامان و فرشتگان از هرگونه پلیدی معصوم و مطهرند و گناه صغیره و کبیره از آنها سر نمیزند. آنها دستورات خداوند را عصیان نکرده و اوامر او را انجام میدهند. از این رو هر شخصی عصمت را در قسمتی از حالاتشان از آنها نفی کند نسبت به ایشان جاهل است»[۱۷].
شیخ مفید بدون آنکه مقصود از گناه کبیره و صغیره را روشن کند، از این دو واژه استفاده کرده است[۱۸]. نظریه ایشان را درباره اینکه آیا پیامبر و امام (ع) از گناهان معصوم است یا نه، باید در دو محور بررسی کرد:
- عصمت از گناهان پس از تصدی منصب؛
- عصمت از گناهان پیش از تصدی منصب.
ایشان درباره محور اول، همچون دیگر متکلمان امامیه تصریح میکند که پیامبران و امامان (ع) پس از تصدی منصب نبوت و امامت، از گناهان کبیره و صغیره، معصوماند: «پیامبران و امامان (ع) ـ پس از پیامبران ـ در حال نبوت و امامت خود از گناهان کبیره و صغیره معصوماند...»[۱۹].[۲۰]
اسماعیلیه و زیدیه
علاوه بر امامیه برخی دیگر فرقههای شیعه نیز عصمت از گناه را برای پیامبر و امام لازم دانستهاند. اسماعیلیه معتقدند که امام باید معصوم باشد[۲۱]. اطلاق این بیان، عصمت از گناهان را نیز دربرمیگیرد. زیدیه هر چند عصمت را از شروط امامت نمیدانند، اما به عصمت سه امام نخست به واسطه وجود آیه تطهیر اعتقاد دارند.
نظریه دانشمندان اهل سنت
حنفیها و ماتریدیه
به پیروان نعمان بن ثابت، معروف به ابوحنیفه، در فقه، حنفی گفته میشود. جستاری در کلمات ابوحنیفه حاکی از آن است که وی بر خلاف بسیاری از بزرگان اهلسنت، معتقد به انحصار قلمرو عصمت و مصونیت انبیا (ع) از ارتکاب اقسام گناه است. در این باره از وی چنین نقل شده که میگوید: «پیامبران از تمام گناهان کبیره و صغیره و کفر و زشتیها، مصون و معصوم هستند، اگر چه لغزشها و خطاهایی از آنها سر زده است»[۲۲]. این کلام، گرفتاری ابوحنیفه در گرداب تردید و دوگانگی قبول یا رد گزارشها و روایات نافی عصمت انبیا (ع) و عدم قدرت وی بر توجیه و تأویل برخی آیات مشعر به صدور عصیان از انبیا (ع)، را نشان میدهد. اگر چه وی با قاطعیت، انبیا (ع) را مصون از ارتکاب اقسام معاصی دانسته اما جواز ارتکاب برخی لغزشها و خطاها را نیز برای انبیا (ع) پذیرفته است که این مسأله نشان میدهد در اندیشه او لغزش و خطا غیر از گناه و معصیت است[۲۳].
مالکیها و اشاعره
مالک بن انس، پیشوا و فقیه مذهب مالکی است. اکثر پیروان مذهب فقهی مالکی، در کلام، اشعری مذهباند و اشاعره در باب عصمت انبیا (ع) بر این باورند که خطای پیامبران از روی سهو و نسیان اشکالی ندارد و پیش از نبوت، ارتکاب گناه کبیره نیز از آنان جایز است[۲۴].
بدیهی است که اعتقاد اشاعره به جواز ارتکاب کبیره توسط نبی، پیش از رسیدن به مقام نبوت و همچنین امکان خطا، سهو و نسیان از سوی انبیا (ع)، پس از رسیدن به مقام نبوت، حاکی از پذیرش همان روایات ضعیف و مجعولی است که چنین اتهاماتی را به انبیای الهی (ع) و از جمله به نبی مکرم اسلام، نسبت میدهند[۲۵].
شافعیها و معتزله
ابوعبدالله محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰-۲۰۴ق)، موسس مذهب دیگری در میان اهلسنت است که با نام وی گره خورده است. غالب شافعیها، در کلام اشعری مسلک هستند (آری برخی بزرگان شافعی مثل قاضی عبدالجبار در کلام پیرو مذهب اعتزال هستند و بر این اساس همان باورها و اعتقاداتی را که درباره عصمت انبیا (ع) در باب اشاعره مطرح نمودیم، بر غالب پیروان شافعی نیز منطبق میگردد.
فخر رازی که از بزرگان مذهب شافعی است در باب افعال و سیرت که به اعتقاد او یکی از حوزههای مرتبط با گستره عصمت است، مینویسد: انبیا (ع) در دوران نبوت از ارتکاب عمدی کبائر و صغائر معصوماند اگر چه امکان صدور سهوی آن اعمال از آنها ممکن است[۲۶].[۲۷]
اهل حدیث (حنبلیها)
احمد بن حنبل (۱۶۴-۲۴۱هق) موسس و پیشوای چهارمین مذهب از مذاهب اربعه اهل سنت است. دیدگاه ابن تیمیه که خود در فقه از پیروان احمد است ـ درباره عقیده اهلسنت پیرامون عصمت انبیا (ع) ـ تا حد زیادی، میتواند اعتقاد حنابله را در این مساله روشن سازد. آنجا که مینویسد: «این سخن که انبیا تنها از گناهان کبیره و نه صغیره، معصوماند، قول بسیاری از علمای اسلام و بلکه همه طوایف است. بلکه این قول بسیاری از متکلمان است، چنانکه ابوالحسن آمدی آن را قول اشعریان دانسته است. این عقیده همچنین قول اکثر مفسران و محدثان و فقها است و آنچه از پیشوایان و بزرگان سلف، صحابه و تابعین ایشان نیز در این خصوص نقل شده، موافق با این عقیده است»[۲۸].[۲۹].
خوارج
در مورد برخی از فرقههای خوارج نیز گفته شده با توجه به اینکه آنها هر گناهی را کفر میپندارند؛ از این رو کفر را برای انبیاء جایز میشمارند[۳۰].[۳۱]
پرسش مستقیم
پرسشهای وابسته
منابع
- حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت
- سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان
- فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
- حسن یوسفیان، احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان
- فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ ر.ک: المیزان، ج۶، ص۳۷۱.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
- ↑ «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۱۸۱.
- ↑ الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.
- ↑ ایشان در جایی تنها به این نکته بسنده میکند که گناهان صغیره به خودی خود، کوچک نیستند؛ اما در مقایسه با گناهان کبیره، کوچک شمرده میشوند. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۸۳-۸۴.
- ↑ "الأنبياء و الأئمة (ع) من بعدهم معصومون في حال نبوتهم و إمامتهم من الكبائر كلها و الصغائر..."؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۹. نیز به این عبارت توجه کنید: "ان الذي اذهب اليه في هذا الباب [عصمة الانبياء والائمة (ع)] انه لا يقع من الانبياء (ع) ذنب ترك واجب مفترض و لا يجوز عليهم خطأ في ذلك و لا سهو يوقعهم فيه"؛ همو، الفصول المختارة، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۱۲؛ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص۲۱۷.
- ↑ کشف المراد، ص۴۹۲.
- ↑ قاری، علی بن سلطان محمد، شرح کتاب الفقه الاکبر، ص۱۰۴-۹۹.
- ↑ فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، شماره ۲.
- ↑ الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، ص۵۲.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص۲۱۷؛ فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، شماره ۲.
- ↑ فخرالدین رازی، عصمة الانبیاء، ص۹.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص۲۱۷؛ فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، شماره ۲.
- ↑ حرانی، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۳۱۹.
- ↑ فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، شماره ۲.
- ↑ المواقف، ص۳۵۹؛ حیات القلوب، ج۵، ص۴۹؛ الحکایات فی مخالفات المعتزلة من العدلیة، ص۷۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۲۲۲.