حادثه افک

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

از حوادث مهمی که در غزوه بنی مصطلق بنا بر نقل مشهور برای عایشه رخ داد داستان افک بود. بنا بر گزارش‌هایی، عایشه در بازگشت از غزوه بنی مصطلق هنگامی که رسول‌‌ خدا (ص) در منزلی توقف کرد برای قضای حاجت از جمع فاصله گرفت و چون بازگشت متوجه شد گردنبندش گم شده و چون برای یافتن آن به جست و جو پرداخت رسول ‌‌خدا (ص) و یارانش حرکت کردند و عایشه از قافله دور ماند. وی به همراه صفوان بن معطل خود را به قافله رساند و این تأخیر، زمینه اتهام را فراهم ساخت. این داستان به حدیث افک مشهور[۱] و آیه إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲] درباره آن نازل شد[۳].[۴]

علی بن ابراهیم قمی روایتی از سلسله سندش از امام صادق (ع) نقل کرده است که وقتی ابراهیم فرزند پیامبر (ص) وفات کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. عایشه گفت: "چرا بر این کودک می‌گریی؟ او که فرزندت نبود. او فرزند خادم شما جریح بود"[۵]. رسول الله (ص) از گفته عایشه به شدت عصبانی شد، علی (ع) را فرا خواندند و امر به قتل جریح داد؛ علی (ع) به مشربه ام‌ابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی (ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. علی (ع) در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از ترس بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت مردانگی بی‌بهره است. پس علی (ع) برگشت و جریان را به رسول خدا (ص) اطلاع داد. بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد[۶].

سپس آیه نازل شد: إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۷][۸].

شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه، از مصادیق بارز تهمت‌ زدن به زنان عفیف بوده است. بر این اساس، شیعه باور دارد که آیات إفک در برائت ماریه نازل شده است[۹]. در مقابل، اهل سنت روایت کرده‌اند که این آیات درباره عایشه است که در جنگ بنی‌المصطلق، قبیله خزاعه به او نسبت ناروا دادند[۱۰]. ماجرای إفک در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی به همین صورت آمده است. با این وصف، برخی از عالمان و مفسران شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی یادآور این مطلب هستند و می‌گویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.

نقد دیدگاه اهل سنت

دیدگاه اهل سنت درباره حدیث إفک، برخاسته از روایات متعددی است که از راه‌های مختلف، نقل شده است؛ ولی اشکالات زیادی بر این روایات وارد است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

نخست: مناقشه در سند و متن

سند احادیث مورد نظر، مرسل، معلق و یا منقطع است و اگر دارای سند متصل هم باشد بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد برآن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.

دوم: اختلاف زمانی نزول آیات و قضیه إفک

آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آنکه ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده است. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده، پس چگونه ممکن است إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه، نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر می‌آید؛ اما درباره ماریه، قراین نزدیک‌تری وجود دارد؛ از جمله:

  1. سال و محل و ولادت ابراهیم، همان سال نزول آیات إفک است.
  2. تمام کتب تاریخی اهل سنت، جریان تهمت به ماریه را با وجود تفاوت‌هایی نقل کرده‌اند و به این مسئله اذعان دارند که روایت "واقدی" قابل مطابقت با آیات إفک است[۱۱]. با وجود این، برخی از دانشمندان این شأن نزول را از لحاظ مضمون، ضعیف و نااستوار توصیف کرده و نپذیرفته‌اند[۱۲].[۱۳]

آیه افک

إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ * لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُبِينٌ * لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ * وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ * إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ * وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ * يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۴]

افک: اسمی است که بر دروغ و بهتان دلالت دارد. أفک به فتح همزه، دگرگون کردن چیزی است. أهل سدوم و عمورة و أدمة و صبوییم از قوم لوط را اهل أفک می‌گفته‌اند. (أصحاب مؤتفکة) چون شاید اهل دروغ و بهتان بودند و یا چون زیر و رو شدند». (ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، ج، ۱۸ ص ۱۳۶) - داستان افک در قرآن اشاره به داستانی دارد که به همسرپیامبراتهام زده شد و قرآن به صورت کلی با آن برخورد کرد و دلیل آن روشن است، زیرا افترا زدن، متزلزل کننده اخلاق و شخصیت دیگران و شکاف میان جامعه و از بین بردن ثبات جامعه اسلامی با ایجاد دشمنی و کینه است که در این آیه مطرح گردیده است. خداوند با صراحت همسر پیامبر را تبرئه می‌کند و به مسلمانان هشدار می‌دهد که مراقب باشید و نباید چنین مسئله‌ای در جامعه اسلامی تکرار شود: يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۵][۱۶].

مظلومیت پیامبر (ص) در حادثه افک

پیامبر (ص) وقتی به مسافرت یا به جنگی تشریف می‌برد، به قید قرعه یکی از زنان حرم را همراه خود می‌برد. در غزوه بنی‌مصطلق عایشه همراه پیامبر (ص) بود می‌گوید در مراجعت نزدیک مدینه رسیدیم در منزلی فرود آمدیم وقتی اعلان حرکت داده شد برای قضاء حاجت از جمعیت دور شدم وقتی برگشتم متوجه شدم که گردنبندم افتاده، برگشتم تا گردنبند را پیدا کنم، چون معطل شدم قافله به تصور اینکه من در هودجم حرکت کرده بود.

در بیابان تنها ماندم، قدری توقف کردم تا متوجه شده به سراغم برگردند. در همین حال خوابم برد، هوا روشن شد از قافله خبری نشد. صفوان سلمی که به جهت مهمی از پس قافله می‌آمد، مرا دید. من با لباس صورتم را پوشانیدم، به خدا قسم یک کلمه با من سخن نگفت ولی شترش را جلو من خوابانید، سوار شدم و عنان شتر را می‌کشید. ظهر به قافله رسیدیم، مردم (منافقین) که مرا با صفوان دیدند تهمت‌ها و افتراها شروع شد. از همه بیشتر مسطح بن اثاثه و عبدالله بن ابی سلول رئیس منافقین، موضوع تهمت را پخش کردند. عبدالله گفت: عجبی نیست اگر عایشه صفوان جوان و زیبا را بر محمد ترجیح داده باشد، من در مدینه مریض شدم. پیامبر (ص) به عیادتم می‌آمد ولی محبت سابق را در او نمی‌دیدم، حالم بهتر شد، شبی همراه دختر خاله‌ام دستشویی رفتم. (چون دستشویی‌ها را دور از ساختمان قرار می‌دادند) در راه دختر خاله‌ام، به زمین افتاد و گفت: خدا مرگت دهد مسطح! گفتم: به مردی که از اصحاب بدر است بد می‌گویی؟ گفت: عجب نمی‌دانی چه کرده‌اند و چه گفته است! سپس داستان افک و تهمت را به من گفت، حالم بدتر شد.

وقتی پیامبر (ص) به عیادتم آمد، گفتم: اجازه می‌دهی تا خانه پدرم بروم؟ او هم اجازه داد به مادرم شکایت کردم، مادرم گفت: کمتر زنی است که زیبا باشد و رقبایی نداشته باشد و مورد تهمت نباشد. پیامبر (ص) به مسجد آمد فرمود: چه شده است که مردانی علیه خاندان من حرف‌هایی می‌گویند و علیه مردی مسلمان، سخنانی می‌گویند که جز خوبی از او سراغ ندارم؟ اسید بن خضیر برخاست و گفت: یا رسول الله اگر این افراد از اوس می‌باشند ما شر آنها را کفایت کنیم، اگر از خزرج‌اند هر چه دستور دهی. بعد آیه نازل شد: إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ...[۱۷]

پیامبر (ص) فرمود: «أبشری یا عایشه فقد أنزل الله برائتک» مژه باد تو را عایشه، که خدا پاکدامنی تو را اعلام داشت[۱۸].

حدیث افک از لحاظ رمی زن محصنه و لکه‌دار شدن دامن یکی از زوجات پیامبر (ص) اهمیت خاصی داشت و تحریکی بود که منافقین برای برخورد با روحیه پیامبر (ص) و رسوایی او ساخته بودند و چون تا آن وقت راجع به رمی زنان شوهردار حکمی نبود و تکلیفی برای آنها معین نشده بود، وحی الهی برای تنزیه دامن زوجات پیامبر (ص) و تقدیر حدی برای تهمت زنندگان و طرز اثبات زنا بر زنان محصنه نازل شد.[۱۹].

منابع

پانویس

  1. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹‌‌ـ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.
  2. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  3. ر. ک: تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۲.
  4. خانجانی، قاسم، مقاله «بنی مصطلق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶؛ میرزایی، عباس، غزوه بنی‌مصطلق، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۴۵-۱۴۷.
  5. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.
  6. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.
  7. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  8. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.
  9. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۱۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۶۵ به بعد.
  11. جعفر مرتضی العاملی، حدیث الافک، ص۷۲-۱۳۷.
  12. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص۶۶۵.
  13. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۵۷-۲۵۹.
  14. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت * از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیک‌اندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟ * چرا بر آن چهار گواه نیاوردند؟ و چون گواه نیاورده‌اند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند * و اگر بخشش و بخشایش خداوند در این جهان و در جهان واپسین بر شما نمی‌بود برای آنچه که در آن به سخن در آمدید عذابی سترگ به شما می‌رسید * آنگاه که آن را از زبان هم فرا می‌گرفتید و چیزی را که به آن دانشی نداشتید دهان به دهان می‌گفتید و آن را آسان می‌انگاشتید در حالی که آن نزد خداوند سترگ بود * و چرا چون آن را شنیدید نگفتید: سزیده ما نیست که در این باره چیزی بگوییم، پاکا که تویی، این بهتانی سترگ استخداوند به شما پند می‌دهد که اگر مؤمنید هرگز به (بازگویی) مانند آن باز نگردید» سوره نور، آیه ۱۱-۱۷.
  15. «خداوند به شما پند می‌دهد که اگر مؤمنید هرگز به (بازگویی) مانند آن باز نگردید» سوره نور، آیه ۱۷.
  16. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۶۵.
  17. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  18. کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۲۷.
  19. راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۲۲۲.