آیا اندیشه عصمت منشأ سیاسی دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
آیا اندیشه عصمت منشأ سیاسی دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت
مدخل اصلیعصمت از دیدگاه اهل سنت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا اندیشه عصمت منشأ سیاسی دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ نخست

مینایی

آقای دکتر بهروز مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در این‌باره گفته‌ است:

«محمد جواد مغنیه از بعضی اهل سنت دیدگاهی را نقل می‌نماید که بسیار می‌کوشد اندیشه عصمت را سیاسی جلوه دهد. صاحب این اندیشه چنین می‌گوید: اندیشه امام معصوم یک اندیشه سیاسی محض است و هیچ جنبه دینی ندارد و ریشه آن تخیل شیعه می‌باشد. شیعیان آرزو داشتند بعد از رسول خدا (ص) علی (ع) خلافت را عهده دار شود. بعد از اینکه ابوبکر متولی امر شد، به خود می‌گفتند که بعد از ابوبکر علی (ع) خلیفه می‌شود، اما عمر متولی شد. باز می‌گفتند: بعد از عمر علی (ع) عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز عثمان خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی (ع) خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و طلحه، زبیر و عایشه از یک سو، معاویه از سوی دیگر و نیز خوارج در مقابل او ایستادند تا جایی که به شهادت علی (ع) منتهی شد و خلافت به سرسخت‌ترین دشمن علویان یعنی معاویه رسید. شیعه‌ها باز می‌گفتند: معاویه به زودی می‌میرد و خلافت به امام حسن (ع) می‌رسد؛ اما امام حسن (ع) قبل از مردن معاویه به شهادت رسید و با مرگ معاویه خلافت به پسرش یزید رسید و امام حسین (ع) نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در عهد امویان و سپس عباسیان اهل بیت در فشار و سرکوب بسیار شدید قرار داشتند.

در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج ناامیدی و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این واقعیت دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت (ع) ظلم روا داشته‌اند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت (ع) خلافت را بر عهده می‌داشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمی‌شد[۱].

عده‌ای دیگر می‌گویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کرده‌اند تا بدین وسیله موقعیت والای امامان خویش را در مقابل اهل سنت تحکیم و تثبیت کنند»[۲].

نقد نظریه سیاسی بودن اعتقاد به عصمت: در این دیدگاه که از سر دشمنی و ستیز نسبت به عقاید شیعه تنظیم شده است، گمانه‌زنی و خیال‌پردازی به درجه اوج خود رسیده است. تنظیم‌کننده این سناریو آنچنان با روان‌شناسی سیاسی ماهرانه خواسته است تمامی بلایا و مصایبی را که بر سر شیعه در آمده است، به صورت یک عقده سیاسی جلوه دهد که ظهور و بروز آن در اعتقاد شیعه به عصمت امام متبلور شده است. تصویری که نویسنده از شیعه و رهبران آن به دست داده است، تصویر کسانی است که چشم طمع به قدرت و دست گرفتن زمام خلافت دوخته‌اند؛ حال آنکه نحوه عمل کرد حضرت امیر (ع) و یاران او و نیز امام مجتبی (ع) و امام حسین (ع) همگی به گونه‌ای است که تماماً در جهت حفظ تمامیت اسلام و جلوگیری از تحریف و انحراف در این دین و احیای سنت رسول خدا (ع) قدم برداشته‌اند. نمونه آن شورای شش نفره‌ای بود که بعد از مرگ عمر بن خطاب برای تعیین خلیفه تشکیل گردید. در این شورا که طلحه، زبیر، عثمان، علی (ع)، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص شرکت داشتند، عمر گفته بود: اگر سه رأی در مقابل سه رأی شدند، آن سه نفری که در آن عبدالرحمن بن عوف حضور دارد، رأی آن گروه برتری دارد. از پیش هم مشخص بود که سه به سه می‌شود، زبیر، سعد و علی (ع) رأی به حضرت علی (ع) دادند و طلحه، عثمان و عبدالرحمن بن عوف به عثمان؛ اما قبل از رأی‌گیری عبدالرحمن از حضرت علی (ع) سؤال کرد که اگر سیره شیخین را در پیش خواهد گرفت و به آن عمل خواهد کرد، به او رأی می‌دهد. اگر آن حضرت در پی خلافت بود، گرچه به دروغ، می‌گفت: آری. اما او گفت: نه، تنها من به سیره رسول خدا (ص) عمل خواهم کرد و با این پاسخ منفی، خلافت را سیزده سال به دست عثمان و امویان سپرد. همچنین پس از مرگ عثمان، خلافت را بر حضرتش تحمیل کردند و خود او از پذیرش آن به شدت استنکاف می‌ورزید.

از سیره امام حسن و امام حسین (ع) و نیز ائمه بعد از آنها و نیز شیعیان مخلص آنان هیچ ذره‌ای از اینکه در پی کسب قدرت و خلافت گرچه به قیمتی و هر سیاست بازی باشند، در اعمال و رفتار سیاسی - اجتماعی آنها اثری دیده نمی‌شود.

اگر شخصی که مغنیه از او نقل کرده است که به ادعای او یکی از اهل سنت است، عصمت امت و جماعت را پذیرفته است، سؤال کنیم که آیا این اعتقاد یعنی «عصمت جماعت» بیشتر از عصمت امامان نمی‌تواند شبهه سیاسی کاری و دارای منشأ سیاسی بودن در آن احتمال داده شود؟ این مسئله بدان دلیل است که مشروعیت سقیفه را در مقابل نصب حضرت علی (ع) از طرف رسول الله (ص) به خلافت در غدیر، اثبات کنند، پشتوانه حدیثی «لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِي عَلَى ضَلَالَةٍ» و نظریه عصمت امت و جماعت را مطرح کرده‌اند. اگر قرار بر گمانه زنی و القای نظریه باشد، در نقض این دیدگاه می‌توان این مسئله را مطرح نمود»[۳].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸.
  2. احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.
  3. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۴۴.