صدق در نهج البلاغه
مقدمه
صداقت به معنای راستی آدمی در اندیشه، گفتار و کردار، از مهمترین جلوههای ملکات اخلاقی و کمالات انسانی است. انسان صادق، انسانی است که گفتارش با کردارش یکسان و از دروغگویی بهدور است. میزان صداقت انسان، معیار و ملاکی برای سنجش کمال و ایمان اوست. از اینرو امام علی (ع) خیر و نیکی هر چیز را در ازای راستی آن (موافقت با امر الهی) میداند و صداقت را جزو اصلیترین ستونهای ایمان برمیشمرد. در منظر امام (ع) میزان بهرهمندی آدمی از درجات ایمان بهمیزان برخورداری او از صفت صداقت وابسته است: نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است، آنجا که راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد[۱].
راستی گوهره وجودی انسان را نمایان میکند. انسان اگر بخواهد به حقیقت وجودی خویش برسد، باید به وجودی یگانه در گفتار، کردار و اندیشه دست یابد. صدق و راستی از لوازم اصلی رسیدن به این معناست. امام (ع) از صداقت در تمام ابعاد وجود، بهعنوان راه نجات، رستگاری و کرامت انسان و سبب پیروزی در دنیا و آخرت و نیز، جان تقوا و پارسایی یاد میکند و صداقت را بهمثابه لباس حق برمیشمرد. نبود صداقت نیز مایه فروپاشی انسانیت دانسته شده است. امام علی (ع) میفرماید: اینک شما را هشدار دهم: مبادا که نظام اخلاق را در هم ریزید و هیمنه آن را بشکنید و اساس آن را دگرگون سازید. باید که دل و زبان خود را یکی کنید و زبان خویش را نگه دارید. به خدا سوگند، ندیدهام بندهای را که پرهیزکاری کند و پرهیزکاریاش او را سودمند افتد، مگر آنکه زبان خود نگه دارد[۲].
فضیلت صداقت در کاملترین مرتبهاش در جان امام بروز یافته است. او در معرفی خود و در بیان قرابت خود به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: ... (پیامبر اکرم) هرگز از من کلامی دروغ نشنید...[۳]. امام هرگز حاضر نشد راستی و صداقت خویش را به هیچ قیمتی کنار بگذارد، چنانکه فرمود: به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم زمین را با آنچه در آسمانهاست و به من بخشند تا پوست جُوی را به گناه از موری گیرم، هرگز چنین نکنم. بهراستی دنیای شما نزد من از برگیکه در دهان ملخی است و آن را میخورد، بیارزشتر است[۴]. راستی و صداقت از جمله عواملی است که آدمی را شایسته سعادت دنیوی و اخروی و راهیابی به بهشت میکند، چنانکه امام (ع) دلیل پیروزیهای مسلمانان در صدر اسلام را صداقت و یگانگی آنها در کردار، رفتار و اندیشه میداند[۵].
امام (ع) در مقام پیشوایی مسلمانان، یعنی حتی در فرازی از دوران خلافت خویش روی از صداقت برنتافت و با مردم به راستی و صدق سخن گفت. خود ایشان در اینباره میفرماید: به خدا سوگند که هیچ کلامی را پنهان نمیدارم و هیچ دروغی از من صادر نشده است[۶]. امام (ع) ضمن پرهیز مردم از دروغ، دروغگو را در دنیا و آخرت خوار و ذلیل برمیشمرد: از دروغ بپرهیزد که ضد ایمان است. راستگو بر بلندای رستگاری و بزگواری است و دروغگو بر لب پرتگاه سقوط و خواری[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ «الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۰.
- ↑ «ثُمَّ إِيَّاكُمْ وَ تَهْزِيعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِيفَهَا، وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ، وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [يَخْتَزِنَ] يَخْزُنَ لِسَانَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ «وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ» نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۶.
- ↑ «وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
- ↑ «جَانِبُوا الْكَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِيمَانِ الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ وَ الْكَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۵.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۲۴- ۵۲۶.