آیه اهل ذکر در تفسیر و علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

آیه فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱]، در باره پرسش نادانان از آگاهان. به این آیه آیه سؤال می‌گویند.

مقصود از اهل‌الذکر طبق روایات متعدد، امامان معصوم (ع) هستند. بعضی نیز گفته‌اند مقصود، اهل کتاب یا اهل علم است.

عین این آیه با تفاوتی اندک در آیه وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۲] آمده است.

اصولیان به این آیه استدلال کرده‌، گفته‌اند: در مسائل دینی بر غیر مجتهد، جایز یا واجب است تقلید کند[۳].[۴]

آیه وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۵] را که به لزوم پرسش از اهل ذکر فرمان داده، "آیه سؤال" گفته‌اند[۶]. شهرت این آیه به آیه سؤال، بیش‌تر در علم اصول مطرح است و از آن بر لزوم تقلید از فقیهان و نیز حجّیّت خبر واحد[۷] و حجّیّت فتوا[۸] استدلال کرده‌اند. در روایتی از امام باقر (ع) أَهْلَ الذِّكْرِ بر امامان (ع) تطبیق شده است[۹].[۱۰]

از آنجا که در آیه وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۱] دستور می‌دهد که اگر نمی‌دانید از دانایان سؤال کنید، آن را آیه سؤال نامیده‌اند. شبیه این جمله در سوره انبیاء نیز آمده است: وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۲].

"سؤال" از ریشه "س أ ل" در لغت به معنای پرسش علمی برای دانستن و نیز، درخواست کمک مالی آمده است[۱۳]. در التحقیق برای آن یک معنا ذکر کرده و آن را درخواست امری از دیگری دانسته است[۱۴]؛ واژه سؤال و مشتقات آن ۱۲۴ بار در کل قرآن به کار رفته است. در تعدادی از این موارد سؤال، به معنی پرسش علمی و در مواردی نیز به معنی درخواست کمک از خدا یا دیگران مطرح است.

معنای اصطلاحی سؤال این است که مطلب علمی که نمی‌داند از عالمان و آگاهان پرسش کند، لکن سؤال با توجه به هدف سؤال کننده به استفهام حقیقی یا استهزاء و نیز محتوای سؤال به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود. در برخی آیات از برخی سؤال‌ها مذمت شده است: أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ[۱۵]؛ دین اسلام خود به پرسش‌های علمی و سؤالات منطقی برای کشف حقیقت سفارش می‌کند و هرگز مخالف با چنین سؤال‌هایی نیست. ولی گروهی بودند که سؤال‌های بی‌اساس و معجزات اقتراحی را بهانه قرار داده و ایمان نمی‌آوردند و با اینکه پیامبر اکرم (ص) به اندازه کافی دلیل و معجزه در اختیارشان قرار داده بود، باز درخواست‌های دیگری داشتند[۱۶]. همچنین بنی‌اسرائیل به جهت پرسش‌های بی‌مورد در مورد گاوی که به ذبح آن مأمور شدند مذمت شدند. تکلیف بنی‌اسرائیل در ابتدا قربانی یک گاو بدون هیچ قیدی بود، ولی آنان با سؤالات بی‌مورد تکلیف خود را سخت نمودند، آنان باید با استمداد از عقل خود می‌دانستند تمام تکلیف آنان همان ذبح یک گاو بدون هیچ خصوصیتی است که موسی به آنان ابلاغ نموده و آن را امتثال می‌کردند؛ زیرا اگر قید دیگری بود، خود موسی ابلاغ می‌کرد.

امام رضا (ع) در این باره فرمود: مردی از بنی‌اسرائیل یکی از خویشان خود را کشت، سپس جنازه مقتول را در سر راه بهترین تیره از تیره‌های بنی‌اسرائیل انداخت، آن‌گاه خود مطالبه خون او را از دیگران مینمود. بنی‌اسرائیل به موسی گفتند: فلان قبیله فلان کس را کشته‌اند به ما بگو چه کسی از آنان قاتل اوست؟

حضرت موسی فرمود: گاوی بیاورید، گفتند: ما را دست انداخته‌ای؟ گفت: پناه می‌برم به خدا از اینکه از نادانان باشم، امام آن‌گاه فرمود: اگر اینان به دستور موسی عمل میکردند و گاوی می‌آوردند، کار تمام بود و قاتل پیدا می‌شد، لکن سخت گرفتند و مکرر سؤال کردند، خدا هم بر آنان سخت گرفت[۱۷]. سرانجام به صراحت از سؤال‌های بی‌مورد که ممکن بود تحمل پاسخ آن را نداشته باشند یا سبب آشکار شدن اسرار مسلمانان برای دشمنان شود نهی شد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ[۱۸].

به آیه سؤال در کتاب‌های فقهی برای حجیت فتوای مجتهد و لزوم سؤال در مورد احکام شرعی از مراجع تقلید به این جهت که آنان اهل علم و اهل خبره نسبت به این سؤال‌ها هستند و لزوم پذیرش سخن‌شان، بعد از سؤال استدلال شده است[۱۹]؛ و نیز در کتاب‌های اصولی به همین شیوه، بر وجوب رجوع به راویان احادیث و حجیت خبر واحد استدلال شده است[۲۰].

مفسران معتقدند آیه سؤال به یکی از اشکالات معروف مشرکان پاسخ می‌گوید: آنها می‌گفتند: چرا خداوند، فرشته‌ای را برای ابلاغ رسالت نازل نکرده است و یا می‌گفتند: چرا پیامبر (ص) مجهز به یک نیروی فوق‌العاده نیست که ما را مجبور به ترک کارهایمان بنماید. خداوند در پاسخ آنها می‌گوید: ما پیش از تو نیز رسولانی فرستادیم و این رسولان جز مردانی که به آنها وحی فرستاده می‌شد، نبودند: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ. آری این مردان از جنس بشر بودند با تمام غرائز و عواطف انسانی و دردهای انسان‌ها را از همه بهتر تشخیص می‌دادند و نیازهای آنها را به خوبی درک می‌کردند در حالی که هیچ فرشته‌ای نمی‌تواند از این امور به خوبی آگاه گردد و آنچه را در درون یک انسان می‌گذرد به وضوح درک کند. مسلماً مردانی که به آنان وحی می‌شد وظیفه‌ای جز ابلاغ رسالت نداشتند و کار آنها گرفتن وحی و رساندن به دیگر انسان‌ها و کوشش از راه‌های عادی برای تحقق بخشیدن به اهداف وحی بود، نه اینکه با یک نیروی خارق‌العاده الهی و بر هم زدن همه قوانین طبیعت، مردم را مجبور به قبول دعوت و ترک همه انحرافات کنند، که اگر چنین می‌کردند ایمان آوردن افتخار و تکامل نبود. سپس برای تأکید و تأیید این واقعیت اضافه می‌کند: اگر این موضوع را نمی‌دانید بروید و از اهل اطلاع بپرسید: فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ.

ذکر به معنی آگاهی و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعی دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه‌های مختلف شامل می‌شود و اگر بسیاری از مفسران اهل ذکر را در اینجا به معنی علمای اهل کتاب تفسیر کرده‌اند نه به این معناست که اهل ذکر مفهوم محدودی داشته باشد، بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلی بر مصداق است، زیرا درباره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانی از جنس بشر با برنامه‌های تبلیغی و اجرایی بودند قاعدتاً می‌بایست از دانشمندان اهل کتاب و علمای یهود و نصارا سؤال شود. البته درست است که آنها با مشرکان در تمام جهات هم عقیده نبودند، ولی همگی در این جهت که با اسلام مخالفت داشتند، هماهنگ بودند. بنابراین علمای اهل کتاب برای بیان حال پیامبران پیشین منبع خوبی برای مشرکان محسوب می‌شدند[۲۱].

در این که مقصود از اهل ذکر چه کسانی هستند، اقوالی ذکر شده است:

  1. مقصود تمام کسانی هستند که به تاریخ گذشتگان - اعم از مؤمنان و کافران - آگاهند، بنابراین اهل ذکر یعنی اهل علم[۲۲]. بدیهی است که ذکر یعنی یاد داشتن و در حقیقت ضد سهو است و هر علمی از تذکر و یادآوری حاصل می‌شود. به همین جهت، جایز است که: ذکر - یعنی سبب - به جای علم - یعنی مسبب - به کار رود. این قول از رمانی و زجاج و ازهری است.
  2. ابن‌عباس و مجاهد گویند: منظور، اهل کتاب است. یعنی اگر نمی‌دانید از اهل تورات و انجیل سؤال کنید. این خطاب به مشرکین است، زیرا آنان اخباری را که یهود و نصارا از کتاب‌های خود می‌دادند، تصدیق و پیامبر را به خاطر شدت دشمنی تکذیب می‌کردند.
  3. ابن زید گوید: مقصود، اهل قرآن است، زیرا ذکر یعنی قرآن. جابر و محمد بن مسلم از امام باقر (ع) قریب به همین مضمون را روایت کرده‌اند که فرمود: "اهل ذکر ماییم"؛ زیرا خداوند در قرآن کریم أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا[۲۳]، پیامبر را "ذکر" نامیده است[۲۴].

طباطبایی وجه اول را انتخاب نموده و چنین می‌نویسد: ظاهراً اصل در این کلمه، ذکر قلبی است و اگر لفظ را هم ذکر گفته‌اند به اعتبار این است که لفظ، معنا را بر دل القاء می‌کند و به همین اعتبار در قرآن کریم هم استعمال شده است. چیزی که هست در عرف قرآن اگر این کلمه مقید به قیدی نشد معنایش یاد خداست. به همین عنایت است که قرآن کریم، وحی نبوت و کتاب‌های فرستاده شده بر انبیا را ذکر خوانده است و آیاتی که شاهد بر این معناست بسیار است و حاجتی به بیان آنها در اینجا نیست، البته در آیه پس از آیه مورد بحث، قرآن کریم را هم ذکر نامیده است. پس قرآن کریم ذکر است، هم چنان که کتاب نوح و صحف ابراهیم و تورات موسی و زبور داوود و انجیل عیسی (ع) (که همه کتاب‌های آسمانی‌اند) نیز ذکرند و بعضی از اهل این کتاب‌های الهی که این کتاب‌ها برایشان نازل شده و گروندگان به این کتاب‌ها همگی اهل ذکرند. چون اهل و متخصص هر چیزی نسبت به آن چیز عارف‌تر و بیناتر و به اخبار آن آگاه‌ترند پس کسانی که می‌خواهند نسبت به آن چیز اطلاع به دست آورند لازم است به اهل آن مراجعه کنند و اهل کتاب‌های آسمانی همان دانشمندانی هستند که تخصصشان در علم آن کتاب و عمل به شرایع آن است. آنها اهل خبره و عاملین به آن علم‌اند، اخبار انبیا را می‌دانند. بنابراین، دیگران باید به آنان مراجعه نمایند، اما مشرکین که در آیه شریفه فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ مورد خطاب هستند از آنجایی که نمی‌خواستند تسلیم گفته‌های رسول خدا (ص) و نبوت او شده و آن حضرت را تصدیق کنند و قرآن را مسخره می‌کردند، همچنان که خود قرآن حکایت می‌کند که وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ[۲۵]، لذا نمی‌توانند مورد خطاب در جمله فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ بوده باشند[۲۶].

بعضی دیگر از مفسران به این آیه استدلال کرده‌اند بر اینکه: خدای سبحان، کودکان و زنان را رسول قرار نداده، چون تعبیر به "رجال" فرموده است؛ آن‌گاه به نبوت عیسی (ع) در گهواره به خود اشکال کرده و پاسخ داده‌اند که: نبوت اعم از رسالت است و آنچه عیسی بن مریم (ع) داشت به شهادت قرآن کریم نبوت بود نه رسالت، زیرا قرآن از قول خود عیسی حکایت می‌کند که گفت: قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا[۲۷]. پاسخ این سخن این است که آیه تنها در مقام بیان این است که رسولان خدا فرشته نبودند، بلکه مردانی از جنس بشر عادی بودند و هیچ عنایتی به این جهت ندارد که در اول بعثت به حد بلوغ رسیده باشند یا نه، تنها غرض افاده این است که نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و یحیی ۔ که همه رسولان خدا بودند - رجالی از جنس بشر بودند که به ایشان وحی می‌شد، نه اینکه اشخاصی بوده باشند مجهز به قدرت قاهره غیبی و اراده الهی تکوینی[۲۸].

مصداق کامل اهل ذکر، امامان معصوم از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) هستند که تمام بشریت می‌توانند از آنان که گنجینه علوم الهی هستند سؤال‌های خود را بپرسند و پاسخ‌های کافی دریافت کنند. برخی در حضور امام رضا (ع) گفتند: مقصود خدا از اهل الذکر در این آیه، عالمان یهود و نصاری هستند، حضرت فرمود: سبحان الله! آیا چنین چیزی جایز است؟ در این صورت آنان ما را به دین خود دعوت خواهند کرد و خواهند گفت: آن دین از اسلام بهتر است. مأمون گفت: آیا در این باره توضیحی دارید بر خلاف گفته علما؟ حضرت فرمود: بله، "ذکر" رسول الله است و ما نیز اهلخانواده) او هستیم. این مطلب در سوره طلاق کاملاً روشن است، آنجا که می‌فرماید: قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ[۲۹]. پس ذکر، رسول خدا (ص) است و ما هم اهل (خاندان) او هستیم[۳۰].

از امام باقر (ع) در مورد اهل ذکر سؤال شد و این که برخی می‌گویند: مقصود عالمان یهود و نصاری هستند. امام باقر (ع) فرمود: در این صورت علمای یهود و نصاری آنان را به دین خود دعوت می‌کنند و مقصود از اهل ذکر ما هستیم و باید از ما سؤال کنید[۳۱]. از ابن‌عباس در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که گفت: «هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ وَ الْبَيَانِ»: اینان محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) هستند. آنها اهل ذکر و اهل علم و عقل و بیان هستند. تفسیر نمونه با ترجیح نظر اول می‌نویسد: این نخستین بار نیست که ما در روایاتی که برای تفسیر آیات قرآن وارد شده است بیان مصداق‌های معینی را می‌بینیم که مفهوم وسیع آیه را هرگز محدود نمی‌کند و همان‌گونه که گفتیم: ذکر به معنی هر گونه آگاهی و یادآوری و اطلاع است و اهل الذکر، آگاهان و مطلعین را در همه زمینه‌ها در بر می‌گیرد. ولی از آنجا که قرآن مجید نمونه بارز یادآوری و علم و آگاهی است به آن ذکر اطلاق شده و همچنین شخص پیامبر (ص) نیز مصداق روشن ذکر است. به همین ترتیب امامان معصوم که اهل بیت پیامبر وارث علم او هستند، روشن‌ترین مصداق اهل ذکرند[۳۲].

خلاصه، این آیه دلالت می‌کند بر یک مطلب مسلم و پذیرفته شده که افراد جاهل باید از دانایان سؤال کنند و به آنان رجوع کنند و براساس روایات، مصداق کامل اهل ذکر امامان معصوم هستند[۳۳].

مصادیق «ذکر» در قرآن کریم

در قرآن کریم، کلمه «ذکر» بر مصادیق متعددی به کار رفته، از آن جمله:

پیامبر اکرم(ص)

خداوند متعال می‌فرماید: فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ[۳۴]‌.[۳۵]

قرآن کریم

خداوند می‌فرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۳۶] و نیز می‌فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۳۷]. معنای «ذکر» یکی است و اختلاف فقط در مصداق آن است؛ زیرا هر کدام از رسول و قرآن، زمینه‌ساز یاد خداوند متعال‌اند و مردم را برای توجه به خدا آماده می‌سازند. به تعبیر دیگر، کتاب صامت و کتاب ناطق، هر دو یادآور خدایند. اگر انسان قرآن بخواند یا عملکرد پیامبر(ص) را ببیند و چشم به روی پیامبر(ص) بیندازد، به یاد خدا می‌افتد و اهل بیت رسول خدا(ص) نیز چون دارای اهلیت با قرآن‌اند، انسان را به یاد خدا می‌اندازند و لذا پیامبر اکرم(ص) آنان را در حدیث معروف «ثقلین» مقارن با کتاب خدا قرار داده و از جدا نشدن و عدم افتراق این دو از یکدیگر خبر داده است. پس تفسیر روایات به رسول گرامی(ص) منافاتی با تفسیر برخی دیگر به قرآن ندارد؛ زیرا این دو تفسیر به یک معنا بازگشت دارند[۳۸].

تفسیر آیه

ظاهر خطاب در فَاسْأَلُوا پیامبر(ص) و قوم ایشان است؛ و برخی نیز می‌گویند: خطاب در این جمله به مشرکان است. کلمه «ذکر» به معنای حفظ مفهوم شیء یا استحضار آن در ذهن است. راغب اصفهانی می‌نویسد: الذِّكْر تارةً یقال و يُرَادُ به هَيئَةٌ لِلْنَفْس بها يُمْكِن الإِنْسَانَ أَن يَحْفظَ ما يَقْتَنِيه من المَعْرِفة، و هو كالحِفْظ إِلّا أَن الحِفْظ يقال اعْتباراً بإِحرَازه، و الذِّكْر يُقَال اعْتِبَاراً باسْتِحْضَارِه، و تارةً يقال لحُضُور الشَّيْ‌ءِ القَلْب أَو القَوْل. و لذلک قِيل: الذِّكْر ذِكْرَانِ‌: ذکر بالقَلْب، و ذکر باللسان‌. و کل واحد منهما ضربان: ذکر عن نسیان و ذکر لا عن نسیان بل عن إدامة الحفظ[۳۹].

(ذکر) گاهی گفته می‌شود و از آن اراده هیئتی برای نفس می‌شود که توسط آن، انسان می‌تواند معارفی را که به دست آورده، حفظ کند. ذکر به این معنا همانند کلمه (حفظ) است، جز آنکه (حفظ) به اعتبار احراز معرفت اطلاق می‌شود و کلمه (ذکر) به لحاظ استحضار آن به کار می‌رود. و گاهی نیز کلمه «ذکر» به حضور چیزی در قلب یا گفتار (دل و زبان) گفته می‌شود و به همین جهت است که گفته شده: ذکر بر دو نوع است: ذکر به قلب و ذکر به زبان و هر کدام از آنها نیز بر دو نوع است: ذکری که بعد از نسیان ناشی شده و ذکری که بدون نسیان پدید آمده و در ادامه حفظ است.

اصل در «ذکر» آن است که در مورد دل و قلب به کار رود و اگر این کلمه در مورد لفظ نیز به کار می‌رود، به اعتبار آن است که انسان از لفظ، به معنا پی می‌برد و به همین جهت قرآن کریم لفظ «ذکر» را برای کتاب‌های آسمانی و خصوصاً قرآن کریم به کار برده و از آنجا که اهل یک چیز آشناتر به حال آن و بیناتر به اخبار آن هستند؛ لذا کسی که می‌خواهد از آن چیز مطلع شود، باید به اهل آن رجوع کند[۴۰].

تنزیل و تطبیق آیه

در این که مراد از أَهْلَ الذِّكْرِ در آیه مورد بحث کیست؟ اقوال مختلفی وجود دارد:

  1. برخی می‌گویند: مراد از أَهْلَ الذِّكْرِ کسانی هستند که به اخبار پیشینیان از امت‌ها اطلاع دارند؛ چه مؤمن‌اند یا کافر. ولی این احتمال خلاف ظاهر بوده و مجاز است؛ زیرا استعمال کلمه «ذکر» در «علم» خلاف ظاهر لفظ است و این معنا احتیاج به قرینه قطعی دارد که در مورد آیه وجود ندارد، خصوصاً آنکه در قرآن کریم، این کلمه در این معنا به کار نرفته است.
  2. احتمال دوم آن است که مقصود از أَهْلَ الذِّكْرِ در این آیه، خصوص اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و در رأس آنان امام علی بن ابی طالب(ع) است؛ زیرا آن حضرت(ع) مردی صادق و مورد وثوق نزد صحابه بوده و به جهت ولادتش در کعبه، از قداست و احترام ویژه‌ای نزد عام و خاص و حتی مشرکان برخوردار بوده است.
  3. برخی نیز مقصود از أَهْلَ الذِّكْرِ را اهل قرآن معنا کرده‌اند. این احتمال نیز صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا با مقام احتجاج در آیه سازگاری ندارد، به جهت این که مخالفان و مشرکان، حتی نبوت پیامبر(ص) را قبول نداشته‌اند، حال چگونه از پیروان پیامبر(ص) ادعای نبوت آن حضرت را بپذیرند.
  4. قول دیگری است که بین تنزیل آیه و تطبیق آن در هر زمان و مکان، جمع کرده‌اند. این قول می‌گوید: آیه اشاره به یک اصل عام عقلایی دارد و آن وجوب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره است، گرچه تنزیل آن، امر به رجوع به مطلق صاحبان کتاب‌های آسمانی است. به تعبیر دیگر: نزول آیه در مورد امر کفار و مشرکان و مخالفان رسول گرامی(ص) است؛ به این معنا که باید به صاحبان کتاب‌های آسمانی رجوع کرده تا از نبوت آنان آگاهی یابند؛ ولی این آیه در هر زمان و مکان و عصری، تطبیقی نیز دارد؛ زیرا گفته شده: شأن نزول و مورد آیه، مخصص اصل مطلب و حکم نیست و تطبیق آن، این است که: هر شخص جاهل به معارف الهی، در هر عصر و زمانی باید به اهل ذکر مراجعه کند که در این عصر و زمان، اهل بیت پیامبر اکرم(ص) مصداق واقعی آن می‌باشند.

شاهد این معنا، نقل روایتی است که طبرانی به سندش از جابر، از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: «لَا يَنْبَغِي لِلْعَالَمِ أَنْ يَسْكُتَ عَلَى عِلْمِهِ، وَلَا يَنْبَغِي لِلْجَاهِلِ أَنْ يَسْكُتَ عَلَى جَهْلِهِ، قَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ: فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۴۱]»[۴۲]. برای شخص عالم سزاوار نیست که بر علمش ساکت بماند و نیز برای جاهل سزاوار نیست که بر جهلش سکوت کند؛ زیرا خداوند فرموده: «اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید!»[۴۳].

اهل بیت(ع) حاملان حقایق قرآن

با بررسی آیات قرآن کریم و جمع بین برخی از آیات و نیز به کمک روایات پی می‌بریم که اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم(ص) حاملان واقعی قرآن و حقایق آن هستند. خداوند متعال می‌فرماید: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۴۴]. در این آیه، اشاره به کبرای کلی شده و آن این که به حقیقت و روح قرآن، جز کسی که از هر عیب و نقص و گناهی پاک است، نمی‌تواند برسد. در آیه تطهیر نیز، به صغرا و مصداق پاکانی که به روح قرآن رسیده‌اند، اشاره کرده، آنجا که می‌فرماید: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۵]. و با مراجعه به روایات نبوی پی می‌بریم که مراد از «اهل البیت» در این آیه، پنج تن آل عبا هستند، گرچه حصر در آیه اضافی است؛ یعنی می‌خواهد همسران و بقیه اصحاب را خارج کند و لذا مانعی ندارد که آیه شامل بقیه امامان معصوم نیز گردد.

مسلم به سند خود از عایشه نقل می‌کند: پیامبر(ص) صبحگاهی از حجره خارج شد، در حالی که بر روی دوش او عبایی بافته شده از موی سیاه بود. حسن بن علی بر او وارد شد، او را داخل آن (عبا) کرد؛ آنگاه حسین وارد شد، او نیز با او داخل شد. سپس فاطمه وارد شد، او را نیز داخل آن کرد، بعد علی وارد شد و او را نیز در آن داخل نمود؛ آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «خداوند چنین می‌خواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خاندان نبوت دور کند و شما را از هر عیب، کاملاً پاک و منزه گرداند»[۴۶].[۴۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  2. «و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۱۱، صفحه ۲۴۰؛ منصور، عبدالحمید یوسف، نیل الخیرات فی القراءات العشرة، جلد۱۲، صفحه ۲۵۶؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، جلد۲۰، صفحه (۳۷-۳۵)؛ سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب والسنة، جلد۱، صفحه ۲۵۰؛ حجتی، محمد باقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صفحه ۹۹.
  4. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۴۰.
  5. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  6. نهج الحق، ص ۲۱۰؛ کفایه‌الاصول، ص ۳۰۰.
  7. الفصول، اصفهانی، ص ۲۷۶.
  8. کفایة الاصول، ص ۳۰۰.
  9. عیّاشی، ج ۲، ص ۲۶۰؛ التبیان، ج ۶، ص ۳۸۴.
  10. خراسانی، علی، مقاله «آیات نام‌دار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱.
  11. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  12. «و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.
  13. قاموس قرآن، ج۳، ص۱۹۹؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۴؛ مفردات، ص۴۳۷.
  14. التحقیق، ج۵، ص۸.
  15. «آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیش‌تر از موسی درخواست شد؟» سوره بقره، آیه ۱۰۸.
  16. تفسیر انوار ثقلین، ج۴، ص۵۴.
  17. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳.
  18. «ای مؤمنان! از چیزهایی مپرسید که چون برای شما آشکار گردانند به اندوهتان می‌افکند» سوره مائده، آیه ۱۰۱.
  19. موسوعة الإمام الخوئی، ج۱، ص۶۷.
  20. کفایة الاصول، ص۳۰۰.
  21. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۲.
  22. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۶.
  23. «خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است پس ای خردمندان باایمان، از خداوند پروا کنید که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است» سوره طلاق، آیه ۱۰.
  24. مجمع البیان، ج۶، ص۵۶۰.
  25. «و گفتند: ای آنکه بر تو این قرآن را فرو فرستاده‌اند، بی‌گمان تو دیوانه‌ای!» سوره حجر، آیه ۶.
  26. المیزان، ج۱۲، ص۲۵۸.
  27. «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
  28. المیزان، ج۱۲، ص۲۵۸.
  29. «که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است * پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند» سوره طلاق، آیه ۱۰-۱۱.
  30. الامالی، صدوق، ص۵۳۲.
  31. الکافی، ج۱، ص۲۱۱.
  32. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۵.
  33. سرمدی، محمود، مقاله «آیه سؤال»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  34. «خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است پس ای خردمندان باایمان، از خداوند پروا کنید که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است * پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند» سوره طلاق، آیه ۱۰-۱۱.
  35. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۹۶.
  36. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  37. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  38. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۹۷.
  39. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۲۸.
  40. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۹۷.
  41. «اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  42. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۲۹۸، حدیث ۵۳۶۵.
  43. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۹۹.
  44. «که این قرآنی ارجمند است * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.
  45. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  46. «خَرَجَ النَّبِيُّ(ص) غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ- ثُمَّ قَالَ: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛ قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۸۳، حدیث ۲۴۲۴.
  47. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۲۰۰.