ابوسعید یحیی بن سعید قطان

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

(متوفای سال ۱۹۸) او نزد اهل سنت از علمای بزرگ جرح و تعدیل است و از او به عنوان «أمیرالمؤمنین فی الحدیث» تعبیر می‌کنند. علی بن مدینی -استاد بخاری- در مورد یحیی بن سعید می‌گوید: ما رأیت أحدا أعلم بالرجال من یحیی بن سعید[۱]؛ احدی را در رجال عالم‌تر از یحیی بن سعید نیافتم. بالاترین جرح در یحیی بن سعید این که از مخالفان خاندان رسول الله(ع) است. وی در مورد امام صادق(ع) می‌گوید: «فی نفسی منه شیء»[۲].[۳]

مقدمه

ابوسعید یحیی بن سعید بن فروخ قطان یکی از موالیان بنی‌تمیم بود و به سال ۱۲۰ ﻫ.ق چشم به جهان گشوده. درباره زندگی و دیگر ویژگی‌های او اطّلاعات زیادی در دست نیست. از گزارش‌های پراکنده معلوم می‌‌شود که فرزندش «محمد بن یحیی بن سعید» و نوه‌اش «احمد بن محمد بن یحیی بن سعید» از راویان او به شمار می‌‌روند.

ابن حبّان می‌‌نویسد: او در حفظ حدیث، پارسایی، فهم، فضیلت، علم و دین سرآمد معاصران خود بود. او بود که راه و رسم حدیث گفتن و حدیث شنیدن را نشان داد و در نقد راویان حدیث و شناخت ثقات از غیر ثقات، بسیار کوشید. او بسیار با قرآن مأنوس بود و در هر شب و روز یک قرآن ختم می‌‌کرد.

یحیی بن معین اندکی مبالغه کرده و می‌گوید: او در هر شب قرآن را تا آخر تلاوت می‌‌کرد. او از شوخی کردن و قهقهه زدن پرهیز داشت و تا چهل سال نماز ظهرش در مسجد ترک نشد.

محمد بن بشار می‌‌گوید: بیست سال با او معاشرت داشتم. گمان نمی‌کنم او در این مدت مرتکب گناهی شده باشد.

او از درآمد غهت خود امرار معاش می‌‌کرد و لقب قطّان، نشانه آن است که وی از راه فروش پنبه نیز امرار معاش می‌‌کرده است[۴].

ابن قتیبه و ابن رسته او را در شمار شیعیان ذکر کرده‌اند، اما سکوت رجالیون اهل سنّت درباره مذهب وی، بلکه توقّف او در باره برتری علی بن ابی طالب(ع) و عثمان بر یک دیگر و پیروی او از مذهب استادش سفیان ثوری و ابو حنیفه و نیز عقیده‌اش در باره قدیم بودن قرآن و بالأخره تصریح نجاشی بر عامی بودن وی، نشان می‌‌دهد که یحیی عامی‌مذهب است[۵].

او یکی از شاگردان برجسته شعبه و سفیان ثوری است و مدت بیست سال از شعبه، فقه و حدیث آموخته است. او می‌‌گوید: در این مدت، هر روز حد اکثر سیزده روایت می‌‌آموختم.

از میان شاگردان وی می‌‌توان از: احمد بن حنبل، محمد بن بشار علی بن مدینی، یحیی بن معین، سلیمان بن داوود شاذکونی منقری و عمرو بن علی نام برد. آنان پس از اتمام نماز عصر در برابر وی می‌‌ایستادند و در باره حدیث می‌‌پرسیدند. از محمد بن بشار نیز روایت است که: بیست سال شاگرد یحیی بن سعید قطان بوده است[۶].

در میان اینها علی بن مدینی، بیش‌تر از دیگران باوی مأنوس بوده و علم رجال را از یحیی بن سعید آموخته و ابو عبداللّه محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بخاری علم رجال را از علی بن مدینی فرا گرفته و ترمذی نیز از او اخذ کرده است[۷].

ذهبی به سرسختیِ او در نقد رجال و جرح و تعدیل آنان خرده گرفته و می‌‌نویسد: از آنجا که وی در نقد راویان، سرسخت بود، هرگاه شیخی را توثیق کرد، به او اعتماد کن و هرگاه کسی را ضعیف دانست، در باره‌اش درنگ کن تا نظر دیگری را نیز در باره آن راوی دیده باشی[۸].

دلیل این مطلب سخن نادرستی است که از یحیی بن سعید در باره امام صادق(ع) نقل شده است. علی بن مدینی می‌‌گوید: در باره جعفر بن محمّد(ع) از یحیی پرسیدند، پاسخ داد: از او در دلم چیزی است. و در نقل دیگر است که در باره امام صادق(ع) گفت: او دروغ گو نیست![۹].

این سخن یحیی بن سعید، یکی از لغزش‌های بزرگ اوست و همان طور که ذهبی گفته است، بر خلاف اجماع اهل فنّ[۱۰] و یکی دیگر از دلایل عامی بودن اوست.

او از طبقه نهم راویان حدیث و سرآمد حافظان و رجالیون عصر خویش است. وثاقت او مورد اتّفاق همه ارباب رجال اهل سنّت است و در شیعه، نجاشی و پیروان او از متأخرین بر وثاقت او تصریح کرده‌اند. از این رو می‌‌توان گفت - جز شیخ طوسی - همه رجالیون مسلمان در باره او وحدت نظر دارند. به علاوه، او یکی از راویان روایات تفسیر قمی است و توثیق عمومی قمی درباره این راویان، به عقیده آیةاللّه خوئی معتبر و پذیرفتنی است[۱۱].

روایات او در منابع معتبر اهل سنت و شیعه نقل شده است. او در این روایات از امام جعفر صادق(ع)و کسانی چون: شعبه، سفیان ثوری، ابوحیان، یحیی بن سعید تیمی، حماد بن سلمه، حمید طویل، سفیان بن عیینه، عبدالملک بن جریج، عطاء بن سائب، عکرمة بن عمار، مالک بن انس، هشام بن عروة و فطر بن خلیفه نقل حدیث کرده است و کسانی چون: احمد بن حنبل، احمد بن سنان؛ اسحاق بن راهویه، شعبه، سفیان ثوری و ابن عیینه، علی بن مدینی، سلیمان بن داوود منقری، محمد بن بشار، فرزندش محمد، نوه‌اش احمد بن محمد، نصر بن علی جهضمی، و یحیی بن معین نقل حدیث کرده‌اند.

محدث قمی و شیخ صدوق به اسناد خودشان از او روایت کرده‌اند که: امام صادق(ع) در تفسیر آیه ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ[۱۲]، ﴿بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ[۱۳]، ﴿يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ[۱۴] فرمود: علی و فاطمه دریاهای ژرفِ دانش‌اند که هیچ کدام بر دیگری نشورند. از آن دو لؤلؤ و مرجان درآیند که همان حسن و حسین ی هستند[۱۵].

ابونعیم از او روایت می‌‌کند که پیامبر(ص) فرمود: (اگر بیم از دشواریِ کار نداشتم به امت خودم دستور می‌‌دادم تا با هر نمازی مسواک کنند) [۱۶].

علی بن عبدالله نقل می‌‌کند که یحیی بر اثر شنیدن آیات سوره دخان، به ویژه آیه ﴿إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ[۱۷] آن چنان دگرگون شد که بی‌هوش افتاد و از ناحیه سینه آسیب دید و این زخم را تا واپسین دم، همراه داشت [۱۸].

او روز یک شنبه دوازدهم ماه صفر سال ۱۹۸ ﻫ.ق و در زمان خلافت مأمون در بصره رخ در نقاب خاک کشید و اسماعیل بن جعفر بن سلیمان عباسی، امیر بصره بر او نماز خواند[۱۹].[۲۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۱۷۷.
  2. الکاشف، ج۱، ص۲۹۵، ۷۹۸، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۱۴، ۱۵۱۹.
  3. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۲۳.
  4. تاریخ بغداد ۱۴/ ۱۴۱؛ الجرح و التعدیل (مقدمه) ۲۳۵؛ تاریخ الاسلام ۱۳/ ۴۶۸؛ رجال نجاشی ش ۱۱۹۶ و الانساب ۴/ ۵۱۹.
  5. نک: طبقات الفقهاء ۸۵؛ المعارف ۶۲۴؛ الجرح والتعدیل (مقدمه) ۲۵۰؛ حلیة الاولیاء ۸/ ۳۸۱؛ قاموس الرجال ۹/ ۴۱۲؛ الأعلاق النفسیة ۱۹۷؛ الاستیعاب ۳/ ۱۱۱۷ و الجواهر المضیئة ۲/ ۲۱۲.
  6. الجرح و التعدیل (مقدمه) ۲۴۹؛ تهذیب التهذیب ۱۱/ ۲۱۷؛ کتاب الثقات ۷/ ۶۱۱ و لسان المیزان ۳/ ۸۶.
  7. تاریخ الاسلام ۱۳/ ۴۷۰ و ۴۷۱.
  8. سیر اعلام النبلاء ۹/ ۱۸۳.
  9. تهذیب الکمال ۵/ ۷۶ و ۷۷.
  10. سیر اعلام النبلاء ۶/ ۲۵۶.
  11. تهذیب الکمال ۳۱/ ۳۴۰؛ میزان الاعتدال ۴/ ۳۷۹ - ۳۸۰؛ رجال نجاشی ش ۱۱۹۶؛ خلاصة الاقوال ۲۶۵؛ معجم رجال الحدیث ۲۰/ ۵۲ - ۵۴؛ جامع الرواة ۲/ ۳۲۹و مجمع الرجال ۶/ ۲۵۸.
  12. «دو دریای به هم رسیده را در هم آمیخت» سوره الرحمن، آیه ۱۹.
  13. «میان آنها برزخی است تا به هم تجاوز نکنند» سوره الرحمن، آیه ۲۰.
  14. «از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۲۲.
  15. تفسیر قمی ۲/ ۳۴۴ و کتاب الخصال ۱/ ۶۵.
  16. حلیة الاولیاء ۸/ ۳۸۶.
  17. «بی‌گمان روز جدایی (حق از باطل) وعده‌گاه همه آنان است» سوره دخان، آیه ۴۰.
  18. حلیة الاولیاء ۸/ ۳۸۲.
  19. کتاب الثقات ۷/ ۶۱۱؛ الطبقات الکبری ۷/ ۲۹۳و تاریخ خلیفه ۳۸۴.
  20. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 149.