دختر در معارف و سیره نبوی
رفتار پیامبر اعظم (ص) با دختران
رفتار پیامبر اکرم (ص) با دختران خردسال، نوجوان و جوان از یک سو، منشأ عاطفی داشت و از «خُلق عظیم» آن حضرت سرچشمه میگرفت و از دیگر سو، صبغه اجتماعی - تربیتی داشت و نوعی مبارزه با فرهنگ خشونت بار جاهلی و افکار غلط مردم شبه جزیره عربستان بود. نگاه تحقیرآمیز اعراب به دختران و برخورد نادرست با آنها و زنده به گور کردن آنان چنان زشت و غیرمنطقی بود که در قرآن کریم به جزئیات این رفتار و زشتی آن اشاره شده است. در آیهای از قرآن میخوانیم: وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[۱].
خداوند در قرآن کریم، از تولد نوزاد دختر با واژه بُشِّرَ به معنای مژده و خبر خوش سخن گفته است تا ارزشها و افکار نادرست جاهلیت را تغییر دهد. سیره پیامبر اعظم (ص) نیز بر مبنای همین آیه شریفه است و نشاندهنده توجه ویژه آن حضرت به ماهیت انسانی افراد است، نه جنسیت و طبقات اجتماعی آنان. زنده به گور کردن دختران در برخی قبایل عرب، به ارث گذاشتن زنان و بیتوجهی به نیازهای فطری آنان از نمونههای برجسته تبعیض جنسیتی در عصر جاهلی بود. پیامبر خدا با سیره و سخن خویش به مبارزه مستقیم و غیرمستقیم با این افکار و آداب و رسوم غلط پرداخت[۲].
هدیه دادن به دختران
هدیه دادن یکی از رفتارها و سیرههای نیکوی پیامبر بود. ایشان بارها تأکید میکرد که در هدیه دادن بین فرزندان عدالت برقرار کنید. روایت نعمان بن بشیر تأییدکننده مطلب یاد شده است. او میگوید: «پدرم هدیهای به من عطا کرد. مادرم، عُمَره دختر رواحه گفت: باید رسول خدا (ص)به این بخشش رضایت دهد. پدرم نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: به پسرم چیزی بخشیدم و مادرش به من دستور داد که باید رسول خدا (ص) به این امر رضایت دهد. رسول اکرم (ص) فرمود: آیا به دیگر فرزندانت هدیه بخشیدهای؟ پدرم گفت: نه. فرمود: از خدا بترسید و میان فرزندان به عدالت رفتار کنید»[۳].
از مجموع سخنان آن حضرت درمییابیم که فرهنگ هدیه دادن از رفتارهای بسیار پسندیده تربیتی است. البته باید به شرایط و آثار آن توجه داشت تا همین فرهنگ مثبت به علت بیتوجهی به جنبههای گوناگون آن و گذاشتن اثر منفی بر افرادی که مورد تبعیض و بیمهری شدهاند، عامل ضد تربیتی تبدیل نشود.
افزون بر سیره رسول اکرم (ص) در مورد هدیه دادن به فرزندان، آن حضرت در سخنان خود نیز به تبیین این سیره و رفتار میپرداخت و مسلمانان را به برتری بخشیدن دختران بر پسران در هدیه دادن امر میکرد. در روایتی میخوانیم که رسول خدا (ص) فرمود: در بخشش میان فرزندان خود، برابری را مراعات کنید. اگر من میخواستم فرزندانی را برتری دهم حتما آنها دختران بودند[۴].
همچنین زینب تمیمی در مورد رسول خدا (ص) میگوید: رسول خدا (ص) نمیپسندید که در بخشیدن هدیه پسران بر دختران برتری داده شوند.
شاید عدالتی که در جمله «اعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلَادِكُمْ فِي الْعَطِیَّةِ»[۵] توصیه شده است، به در نظر گرفتن شأنیت و موقعیت آنها اعم از سن، جنسیت، علایق و ویژگیهای جسمانی آنان اشاره کند؛ زیرا «عدل» در لغت به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود است (وَضْعُ الشَّيْءِ فِي مَوْضِعِهِ)، نه به معنای یکسان عمل کردن. بدیهی است علایق فرزندان - اعم از دختر و پسر - متفاوت است و هدایا باید متناسب با نیازها و علایق آنان انتخاب شود و این همان عدالتی است که مورد نظر رسول خداست. بنابراین، با توجه به این فرهنگِ اثرگذار در هدیه دادن، دختران و زنان نسبت به پسران و مردان برتری داده میشوند؛ زیرا ویژگیهای روحی و روانی آنان به گونهای است که هدیه و ابراز عشق و محبت به آنان از طریق اعطای هدایا بسیار مؤثر است و موجب آرامش روحی و روانی آنان میشود.
روایتهای بسیاری درباره هدیه دادن پیامبر اکرم (ص) به دختران نقل شده است. این امر نشاندهنده توجه آن حضرت به نیازهای عاطفی و روانی دختران است. از عایشه نقل شده است روزی گردنبندی به پیامبر هدیه داده شد. آن حضرت فرمود: «این گردنبند را به فردی از خانوادهام میدهم که وی را بیشتر [از دیگران] دوست دارم». اهل خانه گمان کردند پیامبر هدیه را به من خواهد داد، ولی ایشان گردنبند را به گردن امامه، دختر زینب، یعنی نوه خویش آویخت و به وی محبت کرد[۶]. در روایت دیگری آمده است که پیامبر هدیه نجاشی، پادشاه حبشه را نیز به امامه بخشید و فرمود: «تُحلّى به يا بُنَيَّةَ»؛ «خودت را با آن آراسته کن»[۷].
در کتابهای تاریخی و سیره، روایتهای بسیار دیگری درباره هدیه دادن پیامبر به دختران موجود است که نشان دهنده توجه ویژه پیامبر به وضعیت روحی دختران و اثر هدیه بر روح و روان آنان است.
نقل شده است که پارچه حریری را برای پیامبر هدیه آوردند. ایشان دستور داد پارچه را به چهار قسمت تقسیم کنند و به فواطم (فاطمه بنت اسد، فاطمه زهرا (ص)، فاطمه دختر حمزه بن عبدالمطلب و فاطمه دیگری که نَسَب وی در گزارشها بیان نشده است)[۸] بدهند. این رفتار پیامبر و قرار دادن دختر حمزه در سطح زنان بزرگ و شریفی چون فاطمه بنت اسد و فاطمه زهرا (س) موجب تقویت حس اعتماد به نفس و عزت نفس وی شد و درد تنهایی و غربت از دست دادن پدر را برای وی تحمل پذیر کرد.
توجه پیامبر به دخترانی که در شرایط ویژه صدر اسلام میزیستند و همراه خانواده خویش رنج بسیاری را تحمل میکردند، در کتابهای تاریخی و سیره دیده میشود. یکی از این موارد، اَمَه، دختر خالد بن سعید بن عاص بود که پس از هجرت پدر و مادرش به حبشه، در آنجا به دنیا آمد و در سختیهای دوران هجرت، رشد و زندگی کرد. کنیه اَمَه، ام خالد است. وی نقل میکند که روزی جامههایی برای پیامبر هدیه آوردند. در میان هدیهها، لباس کوچکی از خَز یا پشم بود. پیامبر با دیدن این لباس دخترانه دستور داد که مرا نزد ایشان ببرند. آن حضرت لباس را با دست خود به من پوشاند و فرمود: «به خوبی و خوشی این لباس را فرسوده و کهنه کنی». سپس به طراز جامه که زرد و قرمز بود، نگریست و با زبان حبشی، دوبار فرمود: «این لباس زیباست، ام خالد»[۹]. این سخن پیامبر اکرم (ص) نشان دهنده صمیمیت و دوستی حضرت با ام خالد است.
دادن هدایا و غنایم به زنان و دخترانی که در مداوای مجروحان و فعالیتهای پشت جبهه نقش داشتند، یکی دیگر از روشهای تربیتی پیامبر اکرم (ص)بود. از امُ علی بنت حکم، در مغازی آمده است: «اُمیّه دختر قیس بن ابی صلت غفاری، از دختران جوان مدینه بود که هنوز به بلوغ جسمی نرسیده بود. او در ماجرای نبرد خیبر از پیامبر خواست که همراه آن حضرت برود و در مداوای مجروحان و امور پشت جبهه، یاری گر سپاهیان اسلام باشد. پیامبر خدا با عبارت «عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ» وی و برخی دیگر از زنان بنوغفار را پذیرفت و به آنها اجازه همراهی با سپاه اسلام را داد. آن گاه پیامبر پس از فتح خیبر، از غنایم، گردن بندی را به امیه داد و او را تکریم کرد»[۱۰].
توجه و دقت پیامبر به عنوان رهبر سیاسی و فرمانده کل نظامی به وضعیت روحی و عاطفی زنان و دختران جوان به ویژه در شرایط جنگ، به نظر امری عجیب است، ولی از آنجا که پیامبر پیش از اینکه یک سیاستمدار و فرمانده نظامی باشد، رهبر دینی و حاکم شریعت است و به اقتضای حال و وضع موجود، به وادی جنگ کشیده شده است، چنین رفتاری از ایشان، نباید دور از انتظار باشد. رفتار آگاهانه و آمیخته با آرامش حضرت با دختران جوان، میتواند الگوی رفتاری مناسبی برای خانوادهها باشد.
یکی دیگر از نمونههای رفتاری پیامبر با دختران جوان به این شرح است که فارعه، کبشه و صبّه، دختران زراره پس از مرگ پدرشان در سایه حمایت رسول خدا (ص) زندگی میکردند و در کنار دختران و نوادگان پیامبر بزرگ شدند. در روایتهای گوناگونی آمده است که پیامبر خدا با گوشوارههای طلا آنها را زینت میکرد و با آنان رفتاری مهرآمیز و پدرانه داشت. ابن سعد درباره رفتار پیامبر با این دختران یتیم و بیسرپرست مینویسد: «عادت رسول خدا (ص) این بود که با گوشوارههایی (زیورهایی) از طلا، این دختران را میآراست»[۱۱].
نکتهای که از این روایت درمییابیم، تعیین نوع هدیه به تناسب سن، جنسیت و نیازهای طبیعی است. رسول خدا (ص) به دختران و زنان، بیشتر اشیای زینتی و لباس و در برخی موارد نیز عطر هدیه میداد. آن حضرت بارها در سخنان خود بر هدیه دادن یا سوغات آوردن عطر برای دختران و زنان تأکید کرده است.
شناخت ویژگیهای زنان و جلوههای روانشناختی آنان، میزان اثرگذاری دادن اینگونه هدایا را مشخص میکند. بر اساس آنچه گفته شد، به اهمیت توجه به دختران و هدیه دادن به آنان برای حفظ نجابت، عفت و پاکی آنان میتوان پی برد. شیوههای رفتاری پیامبر در این باره، الگوی مناسبی برای پدران و مادران و مربیان تربیتی خواهد بود[۱۲].
دادن حق انتخاب همسر به دختران و زنان
ازدواج، پیوند مقدسی است که شالوده اجتماع انسانی بر پایه آن شکل میگیرد. ازاین رو، رضایت زن و مرد در این پیمان، ضروری است و اسلام با صدور احکامی، این رضایت دو سویه را شرط درستی این پیوند قرار داده است. چنان که بیان شد، در عصر جاهلی، مردان، خود را مالک همسران و دخترانشان میدانستند و به چشم کالا به آن نگاه میکردند. ازاین رو، بدون رضایت دختران، آنها را به ازدواج فرد دل خواه خود درمیآوردند. پس از ظهور اسلام، این کار، نادرست و باطل شمرده شد.
از ابن عباس روایت شده است که پدری قصد داشت دختر خود را به اجبار و بدون رضایت وی به ازدواج مردی درآورد. پیامبر با شنیدن این خبر نزد آنها رفت و به دختر اجازه داد همسر آینده خود را انتخاب کند و پدر را از انجام این ازدواج اجباری نهی کرد[۱۳]. در برخی روایتها آمده است که زن بیوه ای[۱۴] به خواست پدر، به ازدواج با مردی مجبور شده بود که پیامبر در این مورد نیز انتخاب همسر را به خود زن سپرد.
از دیگر نمونههای ازدواج اجباری، ازدواج خَنْساء، دختر خذام انصاری است. برخی مانند ابن مبارک به نقل از عبدالله بن یزید بن ودیعه، خنساء را باکره و برخی چون مالک و ابن عبدالبرّ وی را زنی بیوه دانستهاند[۱۵].
ابن سعد نیز خنساء را همسر انیس بن قتاده دانسته که در احد به شهادت رسیده است. پس از شهادت انیس، پدر خنساء وی را به اجبار به ازدواج مردی درآورد. خنساء نزد پیامبر رفت و گفت: پدرم به اجبار مرا به ازدواج مردی درآورده در حالی که عموی فرزندم، دل خواه و محبوب من است. پیامبر پس از شنیدن سخن زن، حق انتخاب همسر را به او واگذار کرد تا خنساء فرد مورد علاقهاش را به همسری برگزیند[۱۶].
پیامبر اعظم (ص) به دختران و زنان حق انتخاب همسر دلخواهشان را میداد، ولی زمینههای مشورت و انتخاب آگاهانه را نیز برای آنان فراهم میآورد. ایشان دختران و زنان را برای انتخابی صحیح راهنمایی میکرد و آنها برای مشورت با پیامبر نزد ایشان میآمدند.
روزی فاطمه، دختر قیس نزد پیامبر آمد و درباره انتخاب ابومعاویه یا ابوجهم برای همسری خود با آن حضرت مشورت کرد. پیامبر در پاسخ وی فرمود: «با اُسامه ازدواج کن که در ازدوج با او خیر است». و با تکرار این سخن به ازدواج با اُسامه تأکید کرد. فاطمه با اینکه به ازدواج با اسامه تمایلی نداشت، پس از تأکید پیامبر بر این ازدواج و خیر بودن آن به همسری اسامه در آمد[۱۷]. نقل است که فاطمه بنت قیس هنگام ازدواج با اُسامه، زنی مطلّقه بود[۱۸].
در روایتها آمده است که رسول خدا (ص) عُماره را به عقد پسرخواندهاش، سلمه بن ابی سلمه درآورد و در خطبه عقد، عماره را با عنوان «دختر برادر رضاعیام» خطاب کرد[۱۹]. بنا بر روایات، این ازدواج پس از مشورت با عماره و رضایت کامل وی صورت گرفت. در این ازدواج که با درایت پیامبر انجام شد، نکتههای اخلاقی مهمی وجود دارد: سلمه، پسر ام سلمه موقعیت اجتماعی بسیار خوبی در میان مسلمانان داشت. ازاین رو، پیامبر برای تعظیم و تکریم حمزه سیدالشهدا و دخترش، وی را به عقد سلمه درآورد. پیامبر پیش از ازدواج، رضایت عماره را جلب کرد و به صلاحدید خویش بسنده نکرد. رسول خدا (ص) با به کار بردن جملههای عاطفی و انتساب عماره به خود، جایگاه وی را محکم و خلأ روحی و روانیاش را برطرف ساخت[۲۰].
ارث دختران
یکی از احکام تبعیض آمیز و ناعادلانه عصر جاهلی، محروم ماندن دختران و زنان از ارث بود. در دوران سیاه جاهلیت، فرزندان دختر جزو نسل و به اصطلاح عرب «عقب» به شمار نمیآمدند. اگر مردی تعداد زیادی دختر داشت، باز در «علم انساب» وی را بدون نسل و ابتر میخواندند، چنان که رسول خدا (ص) را نیز با وجود داشتن چهار دختر، ابتر میدانستند. در فرهنگ اسلامی، نه تنها وجود دختر نادیده گرفته نشد، بلکه در قرآن از وی به عنوان «کوثر» (خیر کثیر) یاد شد. نزول سوره کوثر یکی از راههای مبارزه فرهنگی اسلام با اندیشههای جاهلی اعراب درباره دختران بود که تغییر باور اعراب را در پی داشت.
در روایات آمده است که پس از شهادت سعد بن ربیع در جنگ احد، همسر و فرزندانش به سختی زندگی میکردند. این امر، پیامبر را بسیار ناراحت و آزرده خاطر ساخت. ازاین رو، برای نزول آیاتی که از مشکلات این خانواده و مانند آنها بکاهد، دعا کرد. جابر بن عبدالله انصاری میگوید: «روزی پس از ادای نماز صبح از شهدای احد و از جمله سعد بن ربیع یاد کردیم. سپس به امر پیامبر، به همراه بیست نفر از اصحاب برای دیدن خانواده سعد بن ربیع به خانهاش رفتیم. در خانه او حصیری پهن بود و اهل خانه با سختی و فقر زندگی میکردند.
پیامبر اکرم (ص) درباره سعد و فضایل او سخن گفت. آنگاه همسر سعد گفت: ای رسول خدا! پس از شهادت سعد، برادرش آمد و آنچه را از وی باقی مانده بود، گرفت و برد. این دو دختر سعد چیزی ندارند و شما میدانید که زنها را در قبال مال به همسری میگیرند. پیامبر خدا با شنیدن سخنان همسر سعد ناراحت شد و برای آنان دعا کرد. هنگام بازگشت به مدینه، جبرئیل به حضور رسول خدا (ص) رسید و آیه شریفه يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ[۲۱] را نازل کرد. حضرت، همسر و برادر سعد را فراخواند و با توجه به این آیه، از برادر سعد خواست ۳۲ میراث سعد را به دخترانش و ۸۱ آن را به همسرش بازگرداند و باقیمانده آن را برای خود بردارد. این حکم الهی همسر را چنان خوشحال کرد که تکبیر سر داد و مردمی که در مسجد بودند، صدای وی را شنیدند[۲۲].
دادن حق ارث به زنان و دختران، گام بلندی برای تثبیت حقوق آنان و بخشیدن کرامت انسانی به آنها بود. با این حکم اسلامی، زنان و دختران جزو نسل پدران به شمار میآمدند.
اُمّ کجه نیز از جمله زنانی بود که به علت دختر بودن فرزندانش، از حق ارث همسرش، اوس بن ثابت، محروم شده بود. پس از نزول آیات ارث و تعیین میراث برای زنان و دختران، همسر و هر پنج دختر وی از آنچه از اوس باقی مانده بود، ارث بردند[۲۳].
درباره اینکه کدام یک از دو روایت بیان شده، شأن نزول آیات ارث بودند، اختلاف وجود دارد، ولی نکته مهم، نتیجه عملی این آیات؛ یعنی به رسمیت شناخته شدن حق ارث برای دختران و زنان است[۲۴].
منابع
پانویس
- ↑ «و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهرهاش (از خشم) سیاه میشود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو میخورد * از بدی خبری که به او دادهاند از قوم خود پنهان میگردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند؛ هان! بد داوری میکنند» سوره نحل، آیه ۵۸-۵۹.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۱۹.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۳۱۹.
- ↑ هیثمی، مجمع الزوائد؛ بخاری، التاریخ الصغیر، ج۲، ص۲۸۲.
- ↑ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۴، ص۱۸۵۹.
- ↑ طبقات الکبری، ج۸، ص۴۰؛ ابن ابی شیبه، المصنّف، ج۶، ص۶۵.
- ↑ محمد بن احمد ذهبی، اسماء الصحابه، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ ابو نعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، تحقیق: عادل یوسف العزازی، ج۶، ص۳۴۱۰.
- ↑ طبقات الکبری، ج۸، ص۲۳۴.
- ↑ نک: محمد بن عمر الواقدی، مغازی، ج۲، ص۶۸۶.
- ↑ طبقات الکبری، ج۸، ص۴۴؛ اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۲.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۲۰.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۷۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۸۸.
- ↑ الدار القطنی، العلل الواردة فی احادیث النبویه، تحقیق محفوظ الرحمن زین الله اسلفی، ج۹، ص۲۷۴.
- ↑ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۴، ص۱۸۲۶.
- ↑ طبقات الکبری، ج۸، ص۴۵۶.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۳، ص۲۲۷.
- ↑ علاءالدین علی بن بلبان فارسی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب الارنوؤط، ج۹، ص۳۵۶.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۶۰.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۲۵.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ محمد بن عمر الواقدی، مغازی، ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ نک: اسدالغابه، ج۵، ص۶۱۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۸، ص۴۵۶؛ شاهین عبدالصبور و اصلاح عبدالسلام الرفاعی، صحابیات حول الرسول، ج۲، ص۹۷ - ۱۰۱.
- ↑ طیبی، ناهید، گونهشناسی رفتار پیامبر اعظم با زنان، ص ۲۷.