آیه صادقین از دیدگاه اهل سنت
آیه ۱۱۹ سوره توبه که در آن به همراهی با صادقین فرمان داده شده، معروف به آیه صادقین است.
مقدمه
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۱] این آیه، آیه صادقین نامگذاری شده است و یکی از آیات متعدّد مربوط به ولایت و امامت و عصمت حضرت علی(ع) و یازده فرزندش(ع) میباشد. خداوند در این آیه شریفه، که مخاطب آن مؤمنین و مسلمانان هستند، به آنها دو دستور میدهد: نخست اینکه، مسلمانان تقوای الهی را پیشه کنند و دوم اینکه: همراه صادقین (راستگویان) باشید[۲].
حال باید دید مراد از «صادقین» چه کسانی هستند که بر اساس این آیه همراهی با آنان و به عبارت دیگر تمسک به آنان و اطاعت مطلق از آنان واجب شمرده شده است.
شأن نزول آیه
خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۳]، ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آوردهاید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر امامت اهلبیت(ع) استدلال کردهاند[۴].
این آیه در سیاق آیات جنگ تبوک است که طی آن، سه نفر از فرمان رسول خدا(ص) تخلف کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. آنها سپس توبه کردند و توبهشان پذیرفته شد. در ادامه، خداوند به مؤمنین دستور به تقوا و همراهی با صادقین میدهد[۵].
علمای اهل سنت تصریح کردهاند که آیه صادقین درباره امام علی(ع) و ائمه معصوم(ع) نازل شده است. ابن جوزی میگوید: «دیدگاه علمای سیرهنویس این است که آیه صادقین درباره امام علی(ع) نازل شده است»[۶]. شوکانی به نقل از ابن عباس میگوید: «مقصود از صادقین امام علی(ع) است». ابن مردویه نیز در اینباره از این عباس نقل کرده است: «با امام علی(ع) باشید»[۷].
بنا بر قاعده معروف نزد علمای اهل سنت، تعدد و تکثر روایات موجب تقویت و تحکیم یکدیگرند. این مطلب شأن نزول آیه صادقین را درباره امام علی(ع) ثابت میکند.
ابن تیمیه گفته است: زیادی و تعدد راههای نقل حدیث موجب میشود، برخی، برخی دیگر را تقویت کند که خود زمینه علم به آن را فراهم میکند؛ اگرچه راویان آن فاسق و فاجر باشند. حال چگونه خواهد بود حال حدیثی که تمام راویان آن افراد عادلی باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد[۸].
بنابراین روایات اهل سنت، بر این دعوی تصریح میکند که مقصود از «الصادقین»، امام علی(ع) و ائمه معصومند. با بررسی سندی این روایات میتوان به صحت آنها پی برد. افزون بر مبنای علمای اهل سنت که اگر روایتی با چندین سند نقل شده باشد، تعدد و تکثر طرق موجب جبران ضعف روایات میشود "يقوي بعض بعضا"[۹]. سیوطی میگوید: «این شواهد یکدیگر را تقویت میکند»[۱۰].[۱۱]
معناشناسی صادقین
صدق در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۱۲]. صدق در برابر کذب در اصل، وصف سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا آینده، به صورت وعده باشد یا به گونهای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند امر و نهی و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که میپرسد آیا زید در خانه است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی کلام او این است که او از جهل خود نسبت به بودن زید در خانه خبر میدهد[۱۳].
با توجه به آنچه در معنای لغوی صدق، گذشت، گفته شده کسی که عقیدهاش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیت و ارادهاش صادق میباشد[۱۴].[۱۵].
مصداق شناسی صادقین
صادقین در روایات اهل سنت
پیامبر و اهل بیت پیامبر(ص)
حاکم حکسانی از عبدالله بن عمر چنین نقل میکند: خداوند تمام اصحاب محمد(ص) را امر کرده است که خوف از خداوند داشته باشند و آنگاه به آنان گفته است: با صادقین باشید؛ یعنی با محمد(ص) و اهل بیت(ع) او باشید[۱۶].
ذهبی درباره شخصیت حسکانی میگوید: «استاد دقیق که توجه و دقتی تمام در علم حدیث داشته و عمر دراز و روایت کوتاه سند داشت»[۱۷]. [۱۸]
آل محمد(ص)
حسکانی از امام محمد باقر(ع) روایت کرده که فرمود: «... ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ»[۱۹].[۲۰]
حضرت علی (ع)
بسیاری از مفسران و محدثان اهل سنت از ابن عباس نقل کردهاند که آیه یاد شده درباره علی بن ابیطالب(ع) است. به عنوان نمونه به چند روایت اشاره میگردد:
- ثعلبی در تفسیر خود نقل میکند که ابن عباس در تفسیر این آیه گفت: «مع الصادقين يعني: علي بن ابيطالب و اصحابه»[۲۱].
- در روایت دیگری از امام باقر(ع) نقل شده که آن حضرت در ذيل آیه صادقین، فرمودهاند: «مع آل محمد»[۲۲].
- سبط بن الجوزی در تذکرة الخواص از گروهی از علما چنین نقل کرده که گروهی از علمای سیره از ابن عباس چنین نقل کردهاند که: این آیه به معنای آن است که با علی و خاندانش باشید.... علی(ع)، سید و سرور صادقان است[۲۳].
- حاکم حسکانی هفت روایت را از طرق متعدد نقل میکند، از جمله: محمد بن صلت از پدرش نقل میکند که جعفر بن محمد درباره این آیه فرمود: ««مع الصادقین يعني مع محمد و علی»»[۲۴].
- سیوطی در الدر المنثور از ابن عباس نقل میکند که وی در تفسیر آيه صادقین، گفت: «یعنی مع علی بن ابیطالب» یعنی با علی بن ابیطالب باشید. وی همچنین شبیه به این روایت را از امام باقر نیز نقل مینماید[۲۵].[۲۶] وی همچنین از «عبد الله بن عمر» چنین نقل کرده است که: منظور از صادقین پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت است[۲۷].[۲۸]
- قندوزی حنفی در ینابیع الموده از سلمان فارسی نقل میکند که وقتی آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۹] نازل شد، سلمان عرض کرد: ای رسول خــدا مفهوم آیه عام است یا خاص؟ پیامبر فرمود: کسانی که مأمور به این دستور هستند، عموم مؤمنانند و اما صادقین خصوص برادرم علی و اوصیای من بعد از او تا روز قیامت هستند[۳۰].[۳۱]
- گنجی در کتاب «کفایة الطّالب» و «ابن جوزی» در «تذکرة» میگویند: "قال علماء السّیر معناه کونوا مع علیّ و اهل بَیْته"[۳۲]؛ نه یک نفر و نه دو نفر، بلکه مورّخان گفتهاند که معنای ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ این است که با علی و اهل بیتش(ع) باشید». طبق این حدیث نیز «صادقین» ائمّه دوازدهگانه شیعه(ع) هستند[۳۳].
- علاوه بر آنچه گفته شد برخی دیگر از منابع اهل سنت نیز روایاتی را قریب به همین مضامین نقل کردهاند[۳۴].[۳۵]
بررسی سایر دیدگاهها درباره مصداق صادقین
درباره مصداق آیه صادقین دیدگاههای دیگری نیز عرضه کرده است که بدین شیوه گزارش میشوند:
صحابه مصداق صادقین
برخی از منابع روایی اهل سنت آوردهاند که آیه ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ درباره پیامبر(ص) و اصحاب آن حضرت نازل شده است. ابیحاتم میگوید: «مقصود از ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾، پیامبر(ص) و اصحاب اوست»[۳۶]. این روایت و روایاتی که اصحاب پیامبر(ص) را مصداق صادقین میدانند، مرسلند و افزون بر این، وجود افراد منحرف میان اصحاب بر این دلالت میکند که بیگمان، همه اصحاب مقصود نبودهاند و روایاتی در منابع روایی اهل سنت بر عادل نبودن صحابه دلالت میکنند. برخی از آنها چنیناند:
روایات ابوهریره: پیامبر(ص) فرمود: مردانی از اصحابم کنار حوض کوثر بر من وارد میشوند، اما آنان را جلوگیری میکنند. میگویم خدایا اصحابم! میگوید: نمیدانی پس از تو چه کردند. آنان به عقب و قهقرا برگشتند[۳۷].
روایت سهل بن سعد: پیامبر(ص) فرمود: من پیش از شما بر حوض وارد میشوم هر که بر من بگذرد، مینوشد و هر که نوشید، هرگز تشنه نمیشود. گروهی را هم جلوگیری میکنند که آنان را میشناسم. آنان هم مرا میشناسند و میان من و آنان فاصله میافکنند[۳۸].
روایت عبدالله: پیامبر(ص) فرمود: من پیش از شما بر حوض وارد میشوم برخی از مردان شما از آن جلوگیری میشوند.... میگویم خدایا اینها اصحاب من هستند. گفته میشود: نمیدانی پس از تو چه بدعتها پدید آوردند[۳۹].
بر پایه این روایات، همراهی با پیامبر(ص) به تنهایی افتخار و ضامن شخصیت صحابه نیست و همه آنان تنها بدین سبب مصادیق حقیقی «الصادقین» نیستند.[۴۰]
مهاجران مصداق صادقین
برخی از مفسران اهل سنت، مهاجران را مصداق آیه صادقین دانستهاند. ابن جوزی میگوید: مراد از صادقین، مهاجرین هستند؛ زیرا آنها در جهاد از پیامبر(ص) سرپیچی ننمودهاند. این مطلب را ابن جریج گفته است. ابوسلیمان دمشقی گفته است: گفته شده است که ابوبکر صدیق روز سقیفه به آیه صادقین بر انصار استدلال نموده است. ابوبکر گفت: ای گروه انصار! خداوند در کتابش میگوید: «[این غنایم، نخست] اختصاص به بینوایان مهاجری دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند» تا اینکه میفرماید: «آنها صادقین هستند». آنها چه کسانی هستند؟ انصار گفتند: شما و آنها. ابوبکر گفت: خدا میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید». پس خداوند شما را امر نموده که با ما باشید و ما را امر نکرده که با شما باشیم. ما اُمراییم و شما وزراء[۴۱].
حلبی نیز میگوید: «ابوبکر برای انصار گفت: شما کسانی هستید که ایمان آوردهاید. ما صادقون هستیم. خداوند شما را امر نموده است که با ما باشید»[۴۲]. بغدادی به نقل از ابن عباس میگوید: «آیه صادقین خطاب به کسانی از اهل کتاب است که ایمان آوردهاند؛ یعنی در صداقت با مهاجرین و انصار موافقند»[۴۳]. طبری روایتی را از ابن جریج نقل میکند: «ابن جریج گفته است: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾؛ یعنی با صادقین مهاجرین باشید»[۴۴].
پاسخ:
- در سند روایت طبری، عبد عزیز بن جریج قرشی (۱۵۰ﻫ.ق) است که از وثاقت برخوردار نیست. بخاری درباره او میگوید: «از حدیث او پیروی نکنید»[۴۵].
- اهل سنت هر نص شرعی را درباره خلافت و اولیالامر منکرند. بخاری تصریح میکند، هنگامی که از عُمَر درباره تعیین جانشین پرسیدند، او چنین گفت: «اگر جانشین قرار میدادم، کسی که از من بهتر بود (ابوبکر)، جانشین تعیین میکرد؛ چنانکه رسول خدا(ص) که از همه بهتر بود، چنین نکرده است»[۴۶].
نووی درباره نبود نص شرعی درباره خلافت، ادعای اجماع کرده است و میگوید: «این حدیث بر این دلالت میکند که پیامبر(ص) به نام جانشین خودش تصریح نکرده است و اهل سنت و دیگران بر این اجماع کردهاند»[۴۷].[۴۸]
اجماع امت مصداق صادقین
فخر رازی آیه «صادقین» را دلیلی بر وجوب پیروی از انسانهای میداند و مینویسد: خداوند به مؤمنان فرمان داده است که با صادقین باشند. بنابراین، هرگاه «صادقین» باشند، همراهی با آنان لازم است و این مانع اجتماع همه امت بر باطل است. بنابراین اگر همه امت بر چیزی اتفاق کنند، اتفاق آنان بر حق است و این بر حجیت اجماع امت دلالت میکند.
شاید گفته شود مقصود از ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ﴾، بودن بر روش صادقین است؛ چنانکه پدری به فرزندش میگوید: «با صالحان باش»؛ یعنی شیوه صالحان را دنبال کن. این تقریر بر وجود صادق در هر زمانی و لزوم پیروی از او دلالت نمیکند. پاسخ این است که چنین تقریری خلاف ظاهر است؛ زیرا ظاهر آیه به وجود صادقین مسبوق است. از این رو به بودن با آنان امر میکند.
اگر گفته شود آیه در زمان رسول خدا(ص) موضوعیت داشته است؛ زیرا صادقین در زمان حضرت بودهاند و بر این دلالت نمیکند که در هر زمانی باید صادقین وجود داشته باشند. پاسخ این است که این خطاب مانند دیگر خطابات قرآن، تا قیامت متوجه همه مکلفان است؛ یعنی به دلیل صحت، استثنا خطاب ویژه زمان رسول الله(ص) نیست.
افزون بر این، خداوند نخست مؤمنان را به تقوا امر میفرماید و همه کسانی را که شاید متقی نباشند، به تقواورزی فرمان میدهد و مخاطب انسانهای جائز الخطا هستند و آیه بر این دلالت میکند که افراد جایز الخطا باید همواره با کسی باشند که از خطا معصوم است تا آن معصوم آنان را از خطا باز دارد و این مسئله در هر زمانی تحقق مییابد. پس آیه همه زمانها را فرا میگیرد و ویژه زمان پیامبر(ص) نیست.
فخر رازی درباره مصداق صادقین میگوید: صادقین، مجموع امت است؛ نه افراد خاص و مشخصی از امت. با این فرض بر هر کسی لازم است که آن افراد مشخص را بشناسد تا بتواند با آنان باشد؛ اما شناخت معصوم ممکن نیست. پس این معصوم، مجموع امت خواهد بود و نتیجه آن، حجیت اجماع امت است[۴۹].
پاسخ:
- فخر رازی انسانها را به خطاکاران و غیر خطاکاران تقسیم کرده و وظیفه گروه جایز الخطا را مراجعه به معصوم دانسته است[۵۰]. بر پایه این تقسیمبندی، صادقین بیگمان مجموع امت نیست؛ زیرا تقسیم شدن به دو گروه معنای مجموع امت را منتفی میکند.
- فخر رازی در پاسخ اشکال گفته بود: «ما هم اعتراف میکنیم حضور معصوم در هر زمانی ناگزیر است. اما این معصوم همان مجموع امت است؛ نه یکی از آن امت». او در پاسخ گفته بود: «فرض دوم درست نیست؛ زیرا خداوند متعال به پیروی هر فرد مؤمنی از صادقین فرمان داده است. همراهی با معصوم با فرض ممکن بودن شناخت او، امکان میپذیرد.
باری، امکانناپذیری شناخت صادقین درباره نظریه خود فخر رازی نیز مطرح میشود؛ زیرا اطاعت از صادقان که مصادیق آن بنا بر نظر فخر رازی به اجماع امت پذیرفته است نیز بدون شناخت آنان امکان ندارد. اگر وجوب اطاعت از آنان به شناخت آنان مسبوق نباشد، انتظار اطاعت از آدم جاهل معنایی ندارد و اگر به شناخت مشروط باشد، با اطلاق وجوب اطاعت صادقین ناسازگار است؛ زیرا قرآن همراهی صادقین را بدون قید و شرط واجب کرده است. علامه طباطبایی در اینباره مینویسد: این اشکال بر خود فخر رازی نیز وارد است؛ زیرا ما در این شرایط قدرت آگاهی بر امت واحده در اسلام را نداریم تا آنچه را اهل حل و عقد از آنها صواب شمردهاند، تنفیذ و اجرا گردد[۵۱].
بنابراین آیه صادقین بر پایه روایات فریقین همراهی مطلق را بر مؤمنان واجب کرده است و این حکم، عصمت صادقین را در پی دارد و از این روی که شناخت و تعیین معصوم امکانپذیر نیست، تعیین او از طریق جعل الهی صورت میگیرد[۵۲].
دلالت آیه صادقین
منابع
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۱۸۳.
- ↑ تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة، ص۲۵. "علماء السير معناه كونوا مع علي".
- ↑ فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة من علم التفسیر، ج۲، ص۴۱۴. مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ.
- ↑ کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، أحمد عبد الحلیم أبو العباس ابن تیمیه الحرانی، ج۸۱، ص۲۶. "تعدد الطرق و كثرتها يقوي بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها و لو كان الناقلون فجارا فساقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا و لكن كثر في حديثهم الغلط".
- ↑ لباب النقول، ج۱، ص۹۳. "تعدد الطرق و كثرتها يقوي بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها و لو كان الناقلون فجارا فساقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا و لكن كثر في حديثهم الغلط".
- ↑ لباب النقول، ج۱، ص۹۳. ... فهذه شواهد يقوي بعضها بعضا.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۳۱.
- ↑ جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱ و مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱ و مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۵، ح۳۵۷. «... أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾. يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ».
- ↑ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۲۰۰: شيخ متقن ذو عناية تامة بعلم الحديث، و كان معمراً عالي الإسناد.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۲۱.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۳، ح۳۵۳؛ الکشف و البیان، ابو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری، ج۵، ص۱۰۹. ثعالبی نیز از امام باقر(ع) روایت نموده است: «﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ قَالَ: مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ».
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۲۴.
- ↑ ثعلبی، الكشف و البيان (تفسير الثعلبى)، ج۵، ص۱۰۹
- ↑ ثعلبی، الكشف و البيان (تفسير الثعلبى)، ج۵، ص۱۰۹.
- ↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۱۶.
- ↑ حسکانی، حاکم، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴۱-۳۴۵
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۴۰۵-۴۰۷.
- ↑ "مَعَ الصَّادِقِینَ أَیْ مَعَ مُحَمّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِه"؛ شواهد التّنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ قندوزی حنفی، سلیمان، ينابيع المودة لذوى القربى، ج۱، ص۳۴۴ و ۳۵۸.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۴۰۵-۴۰۷.
- ↑ به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۲۹۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.
- ↑ الخوارزمي، المناقب، ص۲۸۰، ح۲۷۳؛ نظم درر السمطين، ص۹۱ و ۹۲؛ مناقب الامام على بن ابیطالب، ص۱۵۴؛ فتح البيان في مقاصد القرآن، ج ۵، ص۲۹۹ و ۳۰۰ تهذيب الكمال في اسماء الرجال، ج۱، ص۴۷۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدينة دمشق، ج۴۲، ص۳۶۱؛ كفاية الطالب، ص۲۳۶؛ الصواعق المحرقه، ص۱۵۲؛ ۱۵۲؛ النور المشتعل، ص۱۷۸ - ۱۸۰؛ فتح القدير، ج۲، ص۴۱۴؛ جهت آگاهی از سایر منابع و طرق روایات رک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۹ و ج۱۴، ص۲۷۰ - ۲۷۷؛ ملحقات احقاق الحق، ج۲۰.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۴۰۵-۴۰۷.
- ↑ تفسیر ابن أبیحاتم، ج۶، ص۱۹۰۶، رقم ۱۰۰۹۷. حدثنا أبي ثنا يحيى الحماني ثنا يعقوب القمي عن زيد بن اسلم عن نافع ابن عمر... و كونوا مع الصادقين قال: مع محمد(ص) و اصحابه.
- ↑ صحیح البخاری، ج۵، ص۶۲۱۳، رقم ۶۲۱۳.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۸۷، ارقام ۶۶۴۲ - ۶۶۴۳.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۸۷، ارقام ۶۶۴۲ و ۶۶۴۳. «حدثنا موسى بن إسماعيل حدثنا أبو عوانة عن مغيرة عن أبي وائل قال قال عبد الله قال النبي(ص) أنا فرطكم على الحوض فليرفعن إلى رجال منكم حتى إذا أهويت لأناوهم اختلجوا دوني فأقول أي رب أصحابي يقول لا تدري ما أحدثوا بعدك».
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۳۶.
- ↑ زاد المسیر فی علم التفسیر، ابوالفرج عبد الرحمان بن علی بن محمد ابن الجوزی، ج۳، ص۵۱. « أنهم المهاجرون لأنهم لم يتخلفوا عن رسول الله(ص) في الجهاد قاله ابن جريج قال أبو سليمان الدمشقي و قيل إن أبا بكر الصديق احتج بهذه الآية يوم السقيفة فقال يا معشر الأنصار إن الله يقول في كتابه ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾ من هم قالت الأنصار أنتم هم قال فان الله تعالى يقول ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ فأمركم أن تكونوا معنا و لم يأمرنا أن نكون معكم فنحن الأمراء و أنتم الوزراء». ر.ک: تفسیر الخازن المسمی لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۳، ص۱۶۴.
- ↑ السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، علی بن برهان الدین الحلبی، ج۳، ص۴۸۰: و في الرواية انه اي الصديق رضي الله عنه قال لهم أنتم الذين امنوا و نحن الصادقون و انما امركم الله ان تكونوا معنا فقال تعالى ﴿... وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ و الصادقون هم المهاجرون قال الله تعالى: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾.
- ↑ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین القمی النیسابوری، ج۳، ص۵۴۲. و عن ابن عباس: الخطاب لمن آمن من أهل الكتاب أي وافقوا المهاجرين و الأنصار في الصدق.
- ↑ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۱، ص۶۳. حدثنا القاسم قال ثنا الحسين قال ثني حجاج عن بن جريج قوله ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ قال مع المهاجرين الصادقين.
- ↑ الکاشف فی معرفة بروایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۶۵۳، رقم ۳۳۷۹، ج۱، ص۶۵۴، رقم ۳۳۷۹: قال البخاري لا يتابع على حديثه.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۲۶۳۸، ح۶۷۹۲. «حدثنا محمد بن يوسف أخبرنا سفيان عن هشام بن عروة عن أبيه عن عبد الله بن عمر رضي الله عنهما قال قيل لعمر ألا تستخلف قال إن أستخلف فقد استخلف من هو خير مني أبو بكر و إن أترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله(ص) فأثنوا عليه فقال راغب و راهب وددت أني نجوت منها كفافا لا لي و لا علي لا أتحملها حيا و ميتا». ر.ک: صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۴، ح۱۸۲۳. «حدثنا أبو كريب محمد بن العلاء حدثنا أبو أسامة عن هشام بن عروة عن أبيه عن بن عمر قال حضرت أبي حين أصيب فأثنوا عليه و قالوا جزاك الله خيرا فقال راغب و راهب قالوا استخلف فقال أتحمل أمركم حيا و ميتا لوددت أن حظي منها الكفاف لا علي و لا لي فإن أستخلف فقد استخلف من هو خير مني يعني أبا بكر و إن أترككم فقد ترككم من هو خير مني رسول الله(ص) قال عبد الله فعرفت أنه حين ذكر رسول الله(ص) غير مستخلف».
- ↑ شرح النووی علی صحیح مسلم، ابوزکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، ج۲۱، ص۲۰۶. و في هذا الحديث دليل أن النبي(ص) ينص على خليفة و هو اجماع أهل السنة و غيرهم.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۳۸.
- ↑ التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۶۱، ص۱۷۵. و في الآية مسائل: المسألة الأولى: أنه تعالى أمر المؤمنين بالكون مع الصادقين؛ و متى وجب الكون مع الصادقين فلابد من وجود الصادقين في كل وقت، و ذلك يمنع من إطباق الكل على الباطل، و متى إمتنع إطباق الكل على الباطل وجب إذا أطبقوا على شيء أن يكونوا محقين. فهذا يدل على أن إجماع الأمة حجة. فإن قيل: لم لا يجوز أن يقال: المراد بقوله: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾؛ أي كونوا على طريقة الصادقين، كما أن الرجل إذا قال لولده: «كن مع الصالحين» لا يفيد إلا ذلك؟ سلمنا ذلك، لكن نقول: إن هذا الأمر كان موجودا في زمان الرسول فقط، فكان هذا أمرا بالكون مع الرسول، فلا يدل على وجود صادق في سائر الأزمنة. سلمنا ذلك، لكن لم لا يجوز أن يكون الصادق هو المعصوم الذي يمتنع خلو زمان التكليف عنه كما تقوله الشيعة؟ و الجواب عن الأول: أن قوله: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ أمر بموافقة الصادقين، و نهي عن مفارقتهم، و ذلك مشروط بوجود الصادقين، و ما لا يتم الواجب إلا به فهو واجب. فدلت هذه الآية على وجود الصادقين. و قوله: «إنه محمول على أن يكونوا على طريقة الصادقين»، فنقول: إنه عدول عن الظاهر من غير دليل. قوله: «هذا الأمر مختص بزمان الرسول(ص). قلنا: هذا باطل لوجوه الأول: إنه ثبت بالتواتر الظاهر من دين محمد(ص) أن التكاليف المذكورة في القرآن متوجهة إلى المكلفين إلى قيام القيامة، فكان الأمر في هذا التكليف كذلك. الثاني: أن الصيغة تتناول الأوقات كلها بدليل صحة الاستثناء. الثالث: لما لم يكن الوقت المعين مذكورا في لفظ الآية لم يكن حمل الآية على البعض أولى حمله على الباقي. فإما أن لا يحمل على شيء من الأوقات فيفضي إلى التعطيل و هو باطل؛ أو على الكل فهو المطلوب. والرابع: و هو أن قوله: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ﴾ أمر لهم بالتقوى، و هذا الأمر إنما يتناول من يصح منه أن لا يكون متقيا، و إنما يكون كذلك لو كان جائز الخطأ. فكانت الآية دالة على أن من كان جائز الخطأ وجب كونه مقتديا بمن كان واجب العصمة، و هم الذين حكم الله تعالى بكونهم صادقين. فهذا يدل على أنه واجب على جائز الخطأ كونه مع المعصوم عن الخطأ حتى يكون المعصوم عن الخطأ مانعاً لجائز الخطأ عن الخطأ؛ و هذا المعنى قائم في جميع الأزمان، فوجب حصوله في كل الازمان. قوله: «لم لا يجوز أن يكون المراد هو كون المؤمن مع المعصوم الموجود في كل زمان» قلنا: نحن نعترف بأنه لابد من معصوم في كل زمان إلا أنا نقول ذلك المعصوم هو مجموع الأمة و أنتم تقولون ذلك المعصوم واحد منهم. فنقول: هذا الثاني باطل، لأنه تعالى أوجب على كل واحد من المؤمنين أن يكون مع الصادقين، وإنما يمكنه ذلك لو كان عالما بان ذلك الصادق من هو، لا الجاهل بأنه من هو. فلو كان مأمورا بالكون معه كان ذلك تكليف ما لا يطاق، و أنه لا يجوز، لكنا لا نعلم إنساناً معيّناً موصوفاً بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ ليس أمرا بالكون مع شخص معيّن، و لما بطل هذا بقي أن المراد منه الكون مع مجموع الأمة، و ذلك يدل على أن قول مجموع الأمة حق و صواب، و لا معنى لقولنا، «الإجماع حجة» إلا ذلك.
- ↑ التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۴، ص۹۳. قوله... آمنوا اتقوا الله أمر لهم بالتقوى، و هذا الأمر إنما يتناول من يصح منه أن لا يكون متقيا، وإنما يكون كذلك لو كان جائز الخطأ. فكانت الآية دالة على أن من كان جائز الخطأ وجب كونه مقتديا بمن كان واجب العصمة، و هم الذين حكم الله تعالى بكونهم صادقين. فهذا يدل على أنه واجب على جائز الخطأ كونه مع المعصوم عن الخطأ حتى يكون المعصوم عن الخطأ مانعاً لجائز الخطأ عن الخطأ، و هذا المعنى قائم في جميع الأزمان، فوجب حصوله في كل الازمان.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۰. على أن الاشكال مقلوب عليه فإنا لا نقدر اليوم على أمة واحدة في الاسلام ينفذ فيها ما استصوبته لها أهل الحل و العقد منها.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۴۰.