نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۶ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نفاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
نفاق از ریشه "نفق" به معنای پوشیده و پنهان داشتن است. نفاق در اصطلاح به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است. کسی را که نفاق در دل دارد منافق گویند. منافق در دل بهگونهای، اما در ظاهر بهگونهای دیگر است. پدیده نفاق در دلمنافق به دو گونه نمود مییابد[۱]:
نفاق در عقیده که شخص منافق در دلمعتقد به موضوعی نباشد، ولی در ظاهر خود را معتقد به موضوعی نباشد، ولی در ظاهر خود را معتقد نشان دهد. بدترین نوع نفاق اظهار ایمان به خداوند در ظاهر و نبود ایمان در دل است که از اقسام کفر به حساب میآید، زیرا افزون بر کفرباطنی، شامل رذیلتهایی چون مکر، حیله و خدعه نیز میشود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: به زبان خویش چیزی میگفتند که در دلهاشان نبود[۲][۳].
پدیده نفاق و منافق در لابهلای آیات یازده سوره از قرآن کریم و یک سوره مستقل بهنام سوره منافقون مطرح شده است. همچنین در بیان اهل بیت (ع) مورد توجه خاص قرار گرفته است. این امر نشان از نقش گسترده این رذیلت اخلاقی در تخریب شخصیت فرد و جامعه دارد. امام علی (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) فرمود: من بر امتم نه از مؤمن ترسم و نه از مشرک. اما مؤمن، پس خداوند او را به برکت ایمانش نگه دارد و اما مشرک، پس خداوند او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از منافق ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه را شناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند[۷][۸].
این هشدارها هم شخص منافق و انسانهای پیرامون او و هم جامعهای را که در تماس با اینگونه افراد است و از وجود آنها آسیب میبیند، مورد توجه قرار میدهد. پیامبر اکرم (ص) در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که امت را تهدید میکند، لغزشعالمان و استدلالمنافقان به قرآن (برای توجیه منویات خویش) و مطامع دنیوی اعلام میکند[۹].
امام علی (ع) در تمثیلی زیبا مَثَل منافق را مَثَل هندوانه بوجهل میداند که ظاهرش سبز ولی مزهاش تلخ است[۳۳]. در نهج البلاغه نیز در فرازهایی از منافق یاد کرده و چهره برخی منافقان زمان خویش را بر مردمانآشکار کرده است، چنانکه میفرماید: بیشک زبان مؤمن در پشت قلب اوست و قلبمنافق در پشت زبانش، زیرا مؤمن پیش از سخن گفتن آن را میسنجد و بررسی میکند، اگر خیر و مفید بود میگوید و اگر شر و ناپسند بود سکوت میکند، اما منافق هرچه به زبانش آید گوید، نمیداند کدامیک مفید به مصلحت است و کدامیک زیانبخش و مفسدهانگیز. در حالیکه رسول خدا (ص) فرمود: "ایمان هیچ بندهای پا نگیرد و به ثمر نرسد مگر آنکه قلب او استوار و پایدار شود و قلب او به استقامت و پایداری نرسد مگر آنکه زبان او استوار و مستقیم باشد"[۳۴][۳۵].
امام (ع) ضمن پرهیز مردم از منافقان و نکوهش آنان و شناسایی این مردمان زشت سیرت، در فرازی راویان حدیث از پیامبر اکرم (ص) را در چهار سلک دستهبندی میکند که در این میان، کسانی را که به عمد بر پیامبردروغ میبندند، در دسته منافقان قرار میدهد و به عبارتی آنان را منحرفان در دین و منحرف کننده از دین برمیشمرد: جز این نیست که آورنده حدیث از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به ایمانتظاهر کند و اسلام را به خود بندد و از هیچ جرم و گناهی پروا نکند و عمداً از قول رسول خدا (ص) دروغ گوید. پس اگر مردم بدانند که او دروغگو و منافق است، از او نپذیرید و سخن او را تصدیق نکنند، اما گویند او از یاران پیامبر (ص) است و حضرتش را دیده و از او شنیده و مستقیم از او دریافت کرده است، پس از او پذیرند و به سخن او اعتماد کنند، در حالی که خداوند تو را از منافقان در قرآن خبر داده و شرح حالشان را بیان کرده است. آنان پس از پیامبر اکرم (ص) زنده ماندند و به پیشوایانگمراهی و دعوتگران به آتش و تباهی با دروغ و بهتان نزدیک شدند و آنها هم به این حدیثفروشان دروغپرداز پُست و مقام دادند تا بر گرده مردم سوارشان کردند و آنها نیز بهوسیله ان زمام داران، دنیا را بلعیدند[۴۵][۴۶].
در نحوه برخورد با منافقان، خداوند سبحان میفرماید: خداوند از دلهایشان آگاه است. از آنان اعراض کن و اندرزشان بده به چنان سخنی که در وجودشان کارگر افتد[۴۷][۴۸].
بنابراین در برابر منافقان روش اعراض و نصیحت را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشادهرویی کرد، اما باید با پند و اندرز، رفتار مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با انذار آنها عاقبت خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد[۴۹].
↑این مسئله با پنهان داشتن گناه متفاوت است، زیرا منافق در حالیکه از انجام گناه در خلوتگاه خویش لذت میبرد و هیچ قصدی باری ترک گناه ندارد، اما در جَلوَت، خود را فردی مهذب و پیراسته از گناه نشان میدهد.