اطاعت پیامبر خاتم
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اطاعت پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
فرمان خدا و رسول، هویتی واحد دارند و اطاعت از خداوند در گرو اطاعت از رسول اوست. "اطاعت خدا" تسلیم شدن برای اوست، در احکامی که تشریع کرده و پذیرفتن آنها بدون چون و چرا، ضروری است و "اطاعت رسول" فرمانبرداری از دستوراتی است که از آن حضرت بهحسب ولایتی که بر مردم دارد و البته از جانب خدا دریافت کرده است صادر میشود. آنچه پیامبر طبق قرآن دستور داده است، اعم از اوامر و نواهی، همگی رسالت خداوند است، و اطاعت مردم در آن نیز مانند اطاعت اوامر و نواهی خداست، در حقیقت امر و نهی پیامبر از مصادیق امر و نهی خداوند است، هر چند که در مورد غیر احکام و شرایعی باشد که خداوند وضع فرموده است و به آن سنت میگویند[۱].
اطاعت از خدا و اطاعت از رسول
در پنج آیه از قرآن کریم اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خدا آمده است: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۲].
الطوْعُ: انقیاد و فرمانبری؛ طَاعَة: بیشتر در فرمانبرداری است،با رأی و اختیار در آنچه امر شده و دعا کردن و خواندن خدا به بزرگی در آنچه منظور شده است و معنی دقیق طاعت، همان به بزرگی یاد کردن خدا و تسبیح و تنزیه اوست[۳]. اطاعت رسول خدا، خود بخشی از اطاعت خداوند است؛ چرا که آن حضرت از خود چیزی نمیگوید و تکرار ﴿أَطِيعُوا﴾ در آیه، اشاره به همین است که این دو در عرض هم نیست، بلکه یکی از دیگری سرچشمه میگیرد. اطاعت خداوند، شامل اصول قوانین و تشریع الهی است، در حالی که اطاعت رسول تفسیرها و مسائل اجرایی را دربرمیگیرد. بنابراین، یکی اصل و دیگری فرع آن است. رسول، موظف به رساندن پیام حق است و کسانی که از آن روی برگردانند بعداً سروکارشان با خداست و این تعبیر تهدید جدی است از آن جهت که قطعی الصدور است و سربسته و مبهم است از آن جهت که معلوم نیست که سرپیچیکننده، به عذاب دنیوی یا اخروی دچار خواهد شد.
اطاعت میتواند معیاری برای سنجش ایمان شناخته شود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ﴾[۴]. آیه مؤمنان را به حفظ و محکم کردن ایمان بهواسطه اطاعت از خدا و رسولش دعوت میکند[۵].
طبق سیاق آیات، مفهوم اطاعت خدا بهحسب مورد، در احکام مربوط به جهاد است و مراد از اطاعت رسول، اطاعت او در هر دستوری است که مأمور به آن و ابلاغ آن شده است و نیز هر دستوری که آن را به ولایتی که در آن داشته، صادر کرده است و روی گرداندن از دستورات و باطل کردن احکام، تخلف از حکم جهاد است، آنطور که منافقان و مرتدان تخلف کردند.
اصول و فروع اسلام، چنان به هم وابسته است که اطاعت نکردن و روی گرداندن از رسول، موجب بطلان اعمال است. در آیهای دیگر صدقه دادن با منت و آزار دادن هم، عاملی برای تباهی و نابودی اعمال است: ﴿لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى﴾[۶] در این آیه، حکمی از اصول، در مقابل حکمی از اخلاق و فروع قرار دارد. همانطور که در ابلاغ رسالت، هدایت است در اطاعت نیز هدایت است که این دو از هم تفکیکناپذیرند: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۷].
این آیه، نقش رهبری و مسئولیت امت را بیان میفرماید. ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ﴾ در اقرار به توحید و فرایض الهی و در حلال و حرام و حدود و احکام است و ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾ در اقرار به رسالت رسول و اطاعت در سنت[۸]. یکی از آثار پربار و ارزشمندی که در اطاعت وجود دارد، دوری از گناه است: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۹].
تأکیدی که پیشتر بر اجتناب از پلیدیها کرده بود (طبق سیاقِ آیاتِ اجتناب از خمر و میسر و...)، به همراه این آیه، نوعی تهدید بهشمار میآید، به ویژه آنکه میفرماید: ﴿فَاعْلَمُوا﴾؛ زیرا این خود اشاره است به اینکه شما مرتکبین، خمر و میسر و غیره و نافرمانیهای خود را نوعی غلبه بر رسولالله پنداشتهاید و نفهمید یا فراموش کردهاید که رسولالله در این بین سود و زیانی ندارد و جز رسانیدن پیغام و تبلیغ مأموریت خود وظیفه دیگری بر عهدهاش نیست و این نافرمانیها، نتیجهاش دشمنی با خداوند است و ندانستید که شما در حقیقت، در مقام معارضه با ربوبیت پروردگار خود برآمدهاید[۱۰]. مؤمنان باید سلسله مراتب اطاعت را بدانند تا پراکنده و از هدف دور نشوند و تسلیم باشند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۱].
اول: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ﴾ در فرایض؛ دوم: ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾ در سنت؛ سوم: ﴿أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ در امامت و ولایت. امرای مسلمین در زمان رسول و بعد ایشان، خلفا و سلاطین و قضات و غیرهم، و مراد از آن، امرای انتخاب شده توسط مردم[۱۲]. در آیه، اطاعت رسول و اولیالامر در پی هم آمده و نشاندهنده ادامه رسالت، یعنی امامت است. اطاعت، ریشههای اختلاف و مشاجره و نزاع را در جامعه قطع میکند. هرگاه بین مؤمنان درگیری و مشکلی پیش آید، لازم است مسئله را به خدا و رسولش و بعد از رسول به اولیالامر ارجاع دهند و از نفاق بپرهیزند و نباید که به ظاهر اظهار ایمان کنند ولی وقتی بعد از ارجاع مسئله مورد اختلاف، خدا، رسول یا اولیالامر به زیان یکی حکم کرد، برنجند و تسلیم حکم خدا نشوند. مؤمنان باید که در هرحال تسلیم اوامر باشند.
مراد از اولیالامر، افرادی از امتاند که در گفتار و کردارشان معصوماند و بهراستی اطاعتشان واجب است، بهعین همان وجوبی که در اطاعت خدا و رسولش مقرر شده است و چون ما قدرت تشخیص و یافتن این افراد را نداریم بهناچار محتاجیم به اینکه خود خدای تعالی در کتابش یا از زبان رسول گرامیش این افراد را معرفی کند و به نامشان تصریح فرماید. مصادیق اولیالامر در آیه شریفه، کسانی هستند که رسول خدا در روایاتی از طرق ائمه اهل بیت (ع) به نام آنان تصریح کرده و فرموده است که اولیالامر، ایشاناند[۱۳]. اسلام مکتبی است که عقاید و سیاستش به هم آمیخته است. اطاعت از رسول و اولیالامر که امری سیاسی است، با ایمان به خدا و قیامت که امری اعتقادی است، آمیخته است.
در قرآن، خوش فرجامی برای دو گروه اطلاق شده است: اول برای مطیعان خدا و رسول و اولیالامر؛ دوم، برای آنان که پیمانهها را کامل میکنند و ترازوها را درست میسنجند و کمفروشی نمیکنند. ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۴][۱۵].
اطاعت از خدا و رسولش، ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾
در شانزده آیه از آیات قرآن، اطاعت از خدا و رسول بدون تکرار کلمه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ﴾ آمده است که دلالت بر آن دارد که بین اطاعت خدا و پیغمبر، ملازمه است و هیچیک بدون دیگری فایده نخواهد داشت و عطف هر دو به هم، بدون تکرار فعل، هر آینه تلازم بین آن دو را محقق نماید[۱۶]. ایمان هنگامی ارزش دارد که با اطاعت رسول همراه باشد. ﴿وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا﴾[۱۷] اطاعت از رسول عاملی برای وحدت و یکپارچگی است. ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۱۸]
اطاعت از رسول، اصل ایمان است. ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾[۱۹]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾[۲۰]؛ و اطاعت رسول در هر شرایطی واجب است. ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[۲۱] زیرا سنت رسول، حجیت دارد. ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾[۲۲]
بر حکم وجوب اطاعت خدا و رسول تأکید شده است. ﴿أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾[۲۳] و رحمت خاص الهی شامل حال اطاعتکنندگان از رسول میشود، که با یک مضمون و تفاوتهای لفظیاند که در سه آیه ذکر شده است. ﴿وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۲۴] و هر کس متوسل به رسول شود حتماً این توسل مؤثر است. ﴿وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۲۵]
وعدههای رسول، صدق و از اینرو اطاعت از این وعدهها نیز واجب است: ﴿مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾[۲۶] و بهدلیل صادق بودن وعدههای رسول، رویای رسول هم راست است. ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ﴾[۲۷] پاداش اطاعت از رسول، همجواری با همه انبیا و اولیاست. ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ﴾[۲۸] و عاقبت اطاعت از رسول، بهشت است. ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا﴾[۲۹]
و اطاعت از رسول، رستگاری حقیقی است. ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾[۳۰][۳۱].
مقدمه اطاعت از رسول
آیات الهی مقدمه اطاعت را اجابت فرمان رسول حتی در سختترین شرایط میدانند: ﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۳۲]. اجابت بهمعنای قبول کردن است و در واقع، قطع و پایان دادن به سخن و خواست گوینده است، خواه به فعل باشد یا به قول[۳۳]. استجابت بهمعنی اجابت، حقیقت آن، مهیا شدن برای جواب است که از کسی چیزی بخواهی و او پاسخت را با قبول بدهد و خواستهات را بر آورد و چون مهیا شدن از اجابت جدا نیست، اجابت را استجابت گفتهاند[۳۴].
در آیه، هم نام خدا و هم نام رسول برده شده است. اگر نام خدا برده شده، به دلیل این است که فرمان جهاد را گوش داده و پا به عرصه کارزار گذاشتهاند و نام رسول برده شده است که اطاعت از فرامین رهبری کرده و تسلیم امر او شدهاند. ابوسفیان و یارانش از احد بازگشتند و به وحاء رسیدند. از تعجیل در بازگشت خود پشیمان شدند و همدیگر را ملامت کردند که چرا نه محمد را کشتید و نه زنانشان را اسیر کردید؟ آنها را بکشتید؛ وقتی که رمقی بیش از ایشان نماند رهایشان کردید. اکنون بازگردید و به کلی نابودشان کنید و ریشهکنشان سازید.این خبر به پیغمبر (ص) رسید؛ تصمیم گرفت دشمن را بترساند و از خود و یارانش نیرویی نشان و نمایش دهد. لذا اصحابش را برای خروج و تعقیب ابوسفیان جمع کرد و فرمود: آیا دستهای یافت نمیشوند که برای خدا محکم باشند و شدت عمل به خرج دهند و دشمن او را تعقیب و طلب نمایند که این کار دشمن را ذلیل کند؟ جمعی از صحابه با همه جراحتهایی که داشتند آماده این کار گشتند و منادی پیامبر ندا داد که با ما بیرون نشود مگر آن کس که دیروز در احد با ما حاضر بود و مراد پیامبر از این کار، ترساندن کفار بود که پندارند کشتار و زخمهایی که بر مسلمین وارد آوردند بر ایشان اثری نداشته و موجب سستی آنان نشده. پیغمبر با ۷۰ تن بیرون شد تا به حمراءالاسد رسید[۳۵].
این استجابت، برای مؤمنان، "حیات" را به ارمغان میآورد. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۳۶]. در پنج آیه از قرآن، کلمه ﴿يُحْيِيكُمْ﴾ آمده که غیر از این آیه، در آیات دیگر ﴿يُمِيتُكُمْ﴾ نیز در برابر آن ذکر شده که از صفات خداوند است. اما در این آیه از ﴿يُمِيتُكُمْ﴾ استفاده نشده است پس باید آیه در مورد حیاتی سخن گفته باشد که هیچ موتی در آن نباشد.
- منظور، دستور جهاد است. یعنی جهاد کنید تا به شهادت رسید؛ زیرا شهدا، نزد خداوند زندهاند. جهاد کنید تا بدین وسیله جامعه شما زنده شود و دین شما عزت یابد[۳۷].
- مراد، دعوت به ایمان است. زیرا ایمان، حیات دل و کفر، مرگ آن است[۳۸].
- منظور، قرآن و علم دین است. زیرا نادانی، مرگ و دانش، زندگی است و قرآن از راه علم، اسباب زندگی را فراهم میکند و وسیله نجات است[۳۹].
- منظور، دعوت به بهشت است که در آنجا حیات جاودانی است[۴۰].
تمامی تعاریف، ناظر بر دعوت به اطاعت است ولی آنچه علامه طباطبایی فرمودهاند فصلالخطاب مطلب و کاملکننده آن است: آیه شریفه، مومنین را به اطاعت دعوت حقه به استجابت خدا و رسولش در پذیرفتن دعوت پیغمبر سفارش میکند و ناظر به زندگی حقیقی انسان است که اشرف و اکمل از حیات دنیوی است و با علم و عمل درک میشود[۴۱]. امام صادق فرمودهاند: آیه، در مورد ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) نازل شده است[۴۲]. در آیه مورد بحث، پیامبر مردم را برای "حیات" فرا میخواند و در آیه ۲۵ سوره روم خداوند مردم را فرامیخواند: ﴿إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ﴾[۴۳] و این فراخوان بهسوی رستاخیز است[۴۴].
دعوت رسول
"رسول" به چه چیزی دعوت میکند که باید استجابت و سپس اطاعت شود؟ دعوت به اطاعت از رسول یا برای پذیرفتن حکم است یا برای گوش دادن و اطاعت کردن است یا برای انجام عمل صالح است که در آیات، روش دعوت بیان میشود: ﴿وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ﴾[۴۵]. منظور از دعوت بهسوی خدا، حکم میان طرفین دعوا طبق قوانین الهی است و مراد از دعوت به سوی رسول، حکم ایشان است که براساس شرع صادر میشود و همه باید اطاعت کنند؛ زیرا حکم رسول، حکم خداست؛ چنانچه در آیه ۶۵ سوره نساء نیز تسلیم شدن در برابر حکم رسول، فرض دانسته شده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۴۶].
همانطور که پذیرش دعوت رسول، "حیات" را در پی دارد روی گردان از آن هم "عذاب" را به دنبال خواهد داشت: ﴿لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۴۷]. دعای رسول، این است که پیامبر مردم را به امری دعوت کند، مانند دعوتشان به ایمان و عمل صالح، به مشورت در امری اجتماعی، به نماز جماعت یا امر فرمودنش به چیزی از امور دنیا و آخرتشان. اما در ادامه آیه، درباره مخالفت با امر پیامبر هشدار داده است. آیه مذمت میکند کسانی را که وقتی پیامبر دعوتشان میکند، روی میگردانند و اعتنایی به دعوت نمیکنند. مراد از دعای رسول، خطاب کردن و صدا زدن اوست [و در اینجا هشدار میدهد] که مردم آن جناب را مثل سایر مردم صدا نزنند، بلکه با مردم فرق گذاشته، او را محترمانه صدا بزنند؛ مثلا نگویند یا محمد و یا ابن عبدالله، بلکه بگویند یا رسول الله[۴۸]. مقصود از دعا در اینجا نفرین کردن رسول است و نفرین او مثل نفرین دیگران نیست. آیه شریفه مردم را نهی میکند از اینکه خود را در معرض نفرین پیامبر قرار دهند؛ یعنی او را به خشم در نیاورند. چون خدا نفرین او را بیاثر نمیگذارد[۴۹][۵۰].
اطاعت از رسول عامل آزمایش
اطاعت از "رسول"، عاملی برای ابتلا و آزمایش بیماردلان است: ﴿أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۱]. ظالمان کسانی هستند که برای ایمان به خدا و خاتم پیامبران در قلوبشان شک و تردید است. "مرض قلب" آن است که عقل استقامت خود را در معتقدات از دست داده باشد آنچه را که باید بدان معتقد شود نپذیرد و در عقاید حقه که تردیدی در آنها نیست شک کند[۵۲].
مراد از آنهایی که در دلهایشان مرض هست، افراد ضعیفالایمان از مومناناند و این دسته، غیر از منافقاناند که اظهار اسلام میکنند و کفر باطنی خود را پنهان میدارند. شاید هم اینان کسانی باشند که از ابتدا با ایمانی ضعیف گرویدهاند، سپس بهسوی نفاق متمایل شده و در آخر، بهسوی کفر برگشتهاند. منظور، شک در دین است بعد از ایمان آوردن، نه شک در صلاحیت داشتن رسول خدا (ص) برای داوری و حکم یا شک در عدالت او و امثال این امور[۵۳]. این گروه، مشمول نفرین الهی شدهاند: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا﴾[۵۴] و به همین علت پلیدیشان رو به فزونی است: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ﴾[۵۵]؛ آنان به مؤمنان حسادت میورزند: ﴿الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ﴾[۵۶]؛ شیطان بر دل آنان القای فتنه میکند: ﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾[۵۷]؛ به فرمودههای الهی شک دارند: ﴿وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا﴾[۵۸]؛ از ترس حوادث با یهود دوستی دارند: ﴿فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا﴾[۵۹]؛ از ترس جنگ بیهوش میشوند: ﴿وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ﴾[۶۰]؛ به خداوند دروغ میبندند و مؤمنان را دلسرد میکنند: ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا﴾[۶۱]؛ خداوند آنان را رسوا میکند: ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ﴾[۶۲]. پس هم دلهایشان به دلیل ضعف ایمان بیمار است، هم شک دارند و هم ترس و وحشت وجودشان را فرامیگیرد! هیچگاه اطاعت رسول را نمیپذیرند و اینها همه مراتبی از ظلم به خویش است[۶۳].
نتیجه اطاعت از رسول
عمل به اطاعت، خشنودی و رضایت پروردگار را در پی دارد و به عکس، با رویگرداندن از اطاعت، نفاق بر چهره مؤمنان بروز میکند: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾[۶۴].
براساس آیه، هر انسانی لازم است همواره به امید آیندهای بهتر و چشم امید به دست قدرت و مرحمت بیپایان خدا و رسول داشته باشد. این آیه شریفه انسان را وامیدارد که امید خود را از آنچه در دست مردم است قطع و به خداوند متصل کند و به دسترنج خویش متکی باشد. پس این، ادب نفس و ادب لسان و ادب ایمان است: رضا به قسمت خدا و رسولش و رضا یعنی تسلیم و نه از روی قهر و غلب. و کفایت به الله و الله کاف عبده. و امید به فضل الله و رسولش و رغبت خالصانه و دوری از طمع دنیوی... این ایمان صحیح است که شادی مؤمن است و تبدیل به نور یقین میشود و در قلب منافق، ناشناخته[۶۵]. اطاعت نکردن از رسول، عاملی برای شایعه و اختلاف خواهد شد: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۶۶].
مؤمنان وظیفه دارند اخبار را قبل از هر کس با رهبران و پیشوایانشان در میان بگذارند و از اطلاعات وسیع و فکر عمیق آنها استفاده کنند و مسلمانان را گرفتار عواقب غرور ناشی از پیروزیهای خیالی خود نکنند و با شایعات دروغین خود درباره شکست، سبب تضعیف روحیه مسلمانان نشوند. همان اندازه که اطاعت از رسول، عاملی برای رستگاری است، اطاعت نکردن هم عاملی برای گمراهی است. اطاعت نکردن از رسول، کفر است: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۶۷]
روی گرداندن از رسول و اطاعت نکردن او، مانعی برای گسترش احکام و حدود الهی است: ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۶۸]
اطاعت نکردن از رسول، گمراهی است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۶۹] مؤمنان واقعی که در همه حال مطیع فرمان پروردگار و رسول اویند در تمامی موقعیتهای دشوار در کنار پیامبر اکرم و دوشادوش آن حضرت حضور دارند و هر امداد غیبی که خداوند در آن شرایط برای رسولش میفرستد، مؤمنان نیز از آن برخوردار میشوند - که آن هم نیست مگر نتیجه اطاعت آنان - مانند نزول آرامش: ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۷۰].
سکینه: آرامش قلب و اطمینان خاطر[۷۱]. و آن، از بین رفتن رعب و ترس است[۷۲]. این واژه، در قرآن کریم شش بار به کار رفته است و در هر کدام از آیات، آرامش را به پیامبر و مؤمنان نوید میدهد: آرامش به مؤمنان و فروفرستادن لشکری که ندیدند: الگو:مت قرآن[۷۳]؛ آرامش برای پیامبر و فردی که همراه او بود و مجددآ یاری لشکریان نامرئی و این سکینه هنگامی است که خداوند رسولش را یاری کرد: ﴿إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا﴾[۷۴]؛ آرامش مؤمنان در حقیقت فزونی در ایمان است: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ﴾[۷۵]؛ بیعت با رهبری خشنودی خدا و آرامش مؤمنان را به همراه دارد: ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ﴾[۷۶].
پس سکینت، از جنود خدای تعالی است. طبق آیه مورد بحث، کافران "حمیت" در دل راه دادند. خدا هم در مقابل سکینت را بر رسول و بر مومنین نازل کرد و در نتیجه، آرامش دل یافتند و خشم و شجاعت دشمن، آنها را سست نکرد و برعکس، از خود سکینت و وقار نشان دادند. کلمه تقوا، همان کلمه توحید و همان سکینت است.
منظور از سکینت، روح ایمان است که همواره آدمی را امر به تقوا میکند[۷۷] و سکینت، همراه با افزون شدن ایمان بر ایمان[۷۸] و نیز ملازم با کلمه تقواست، که قلب آدمی را به پرهیز از محرمات الهی وامیدارد. خدای تعالی در قرآن، سکینت را به خود نسبت میدهد و آن هم بهگونهای که از آن نوعی اختصاص فهمیده میشود. درباره سکینت هم میفرماید: ﴿أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ﴾[۷۹][۸۰][۸۱].
نتیجه
اطاعت برای مؤمنان، عامل هدایت و دستیابی به رضوان الهی است؛ زیرا به واسطه اطاعت، راه را گم نمیکنند و از مسیر منحرف نمیشوند. اطاعت از خداوند، اطاعت از رسول و اطاعت از اولیالامر، سلسله مراتب اطاعتاند. موضوع مورد اطاعت باید روشن و بدون ایهام باشد: ﴿بَلَاغُ الْمُبِينُ﴾. نتیجه اطاعت، آرامش و امدادهای غیبی در زندگی مؤمنان است. و آنچه منجر به از دست دادن هویت واقعی مسلمانان در سراسر جهان است، روی گرداندن از رهبران الهی و اطاعت نکردن از ایشان است[۸۲]
منابع
پانویس
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۰.
- ↑ «و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیامرسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
- ↑ راغب اصفهانی، ج ۲، ص ۵۱۲
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
- ↑ خطیب عبدالکریم، ج ۱۳، ص ۳۷۴۳
- ↑ «صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
- ↑ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ سورآبادی، ج ۳، ص ۱۶۹۰
- ↑ «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
- ↑ طبری، جامعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۴؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۱۸۵
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ذیل آیه
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۴، ص ۶۳۶
- ↑ «و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۰.
- ↑ حسینی شاه عبدالعظیمی، ج ۲، ص ۲۴۲
- ↑ «و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید» سوره انفال، آیه ۲۰.
- ↑ «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است» سوره فتح، آیه ۱۷.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ «آیا ترسیدید که پیش از رازگوییتان صدقههایی بپردازید؟ حال که چنین نکردید و خداوند از شما در گذشت پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید» سوره مجادله، آیه ۱۳.
- ↑ «و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۶. و نیز: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲. و ﴿وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ﴾ «و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ «و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده دادهاند و خداوند و فرستاده او راست گفتند» سوره احزاب، آیه ۲۲.
- ↑ «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند» سوره نساء، آیه ۱۳.
- ↑ «و کسانی که از خداوند و پیامبرش فرمان برند و از خداوند بهراسند و از او پروا کنند کامیابند» سوره نور، آیه ۵۲.
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۳.
- ↑ «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند ، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیدهاند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.
- ↑ قرشی، ج ۲، ص ۸۷
- ↑ راغب اصفهانی، ص ۲۱۰؛ طریحی، ج ۲، ص ۲۸
- ↑ طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۳۴۶
- ↑ «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ سور آبادی، ج ۲، ص ۸۸۲
- ↑ مظهری، ج ۴، ص ۴۶
- ↑ مراغی، ج ۹، ص ۱۸۷
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ زحیلی، ج ۹، ص ۲۹۰
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۹، ص ۵۶
- ↑ عروسی حویزی، ج ۲،؟؟؟
- ↑ «سپس در آن هنگام که شما را به خواندنی (یگانه) از زمین فرا میخواند ناگهان (از گورها) بیرون میآیید» سوره روم، آیه ۲۵.
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۵.
- ↑ «و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده میشوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو میگردانند» سوره نور، آیه ۴۸.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا میخوانید؛ بیگمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون میآیند میشناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمیپیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۱۷۷؛ سورآبادی، ج ۳، ص ۱۶۹۷
- ↑ آلوسی، ج ۹، ص ۴۱۴
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۷.
- ↑ «آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۵۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۶، ص ۴۲۹
- ↑ همان، ج ۱۵، ص ۲۰۴
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ «و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی میافزاید» سوره توبه، آیه ۱۲۵.
- ↑ «بیماردلان میگفتند: اینان را دینشان فریفته است» سوره انفال، آیه ۴۹.
- ↑ «تا آنچه را شیطان (در دلها) میافکند آزمونی برای بیماردلان کند» سوره حج، آیه ۵۳.
- ↑ «و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟» سوره مدثر، آیه ۳۱.
- ↑ «آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست میشکنند؛ میگویند بیم داریم که بلایی به ما رسد» سوره مائده، آیه ۵۲.
- ↑ «و چون سورهای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند میبینی که چون کسی در تو مینگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد» سوره محمد، آیه ۲۰.
- ↑ «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده ندادهاند» سوره احزاب، آیه ۱۲.
- ↑ «آیا کسانی که بیماردلند پنداشتهاند که خداوند هرگز کینههای آنان را آشکار نمیکند؟» سوره محمد، آیه ۲۹.
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۸.
- ↑ «و اگر آنها به آنچه خداوند و پیامبرش به آنان دادهاند خرسند میشدند و میگفتند: "خداوند ما را بس، به زودی خداوند و پیامبرش از بخشش خویش به ما خواهند داد، ما به سوی خداوند دست به دعا برمیداریم" (پسندیدهتر بود). سوره توبه، آیه ۵۹.
- ↑ سیدبن قطب، فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۶۶۸
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.
- ↑ قرشی، ج ۳، ص ۲۸۳
- ↑ راغب اصفهانی، ج ۲، ص ۲۳۶
- ↑ «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید» سوره توبه، آیه ۲۶.
- ↑ «آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد» سوره توبه، آیه ۴۰.
- ↑ «اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.
- ↑ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد» سوره فتح، آیه ۱۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۸، ص ۴۳۳
- ↑ مراغی، ج ۱۰، ص ۸۷
- ↑ «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره توبه، آیه ۲۶.
- ↑ ابوالفتوح رازی، ج ۹، ص ۲۰۷
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۳۹.
- ↑ شیخالاسلامی، علی، آل رسول، سوسن و حیدری اصفهانی، نادره، اطاعت از خاتم پیامبران در قرآن کریم، ص ۴۲.