ابی بن خلف
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
اُبی بن خلف و برادرش امیه، از اشراف قریش در جاهلیت بودند که در دشمنی با پیامبر(ص) و مسلمانان، گوی سبقت از دیگران میربودند. او از دلیران عرب بود؛ چنانکه عمرو بن عاص در مشاجرهای با عمارة بن ولید بن مغیره میگوید: من از همه بزرگان بهرهای بردهام، از اُبی دلیری را.[۱] آنچه در زندگانی اُبی دیده میشود، سراسر تکبُّر و سرکشی است. امام علی(ع) در احتجاج با دانشمندی یهودی، اُبی را از فرعونهایی میشمارد که پیامبر(ص) بهسوی آنان برانگیخته شده است.[۲] به روایتی، سبب پیدایش پیمانِ جوانمردان (حلفالفضول) که رسول خدا حتی پس از اسلام بدان مباهات میکرد،[۳] ستم اُبی در معامله با قیس بن شیبه یا لمیس بن سعد بود. شعر لمیس نیز بر آن گواه است.[۴] همچنین آوردهاند: وقتی امیه یکی از بردگانش را شکنجه میکرد، اُبی میگفت: عذابش را افزون کن.[۵]
کینه ورزی و دشمنی اُبی با رسولخدا(ص) از ابتدای بعثت آشکار است. وی و گروهی از سران شرک به دیدار ابوطالب شتافته، خواستار باز ایستادن رسولخدا از دعوت به توحید شدند.[۶] وی همچنین دیگران را از گرایش به اسلام باز میداشت. آوردهاند که "عقبة ابن ابی معیط" دوستِ صمیمی اُبی که مراوده اندکی نیز با رسول خدا داشت،[۷] حضرت را به ضیافتی دعوت کرد؛ امّا پیامبر دست به طعام نبُرد تا عقبه شهادتین بر زبان جاری سازد و او نیز چنان کرد. وقتی اُبَی از این روی داد آگاه شد، بر عقبه سخت عتاب کرد و عذر نپذیرفت جز آنکه بر چهره پیامبر(ص) آب دهان اَفکَنَد.[۸] برخی گفتهاند: او به این کار موفق نشد؛[۹] امّا عدهای بر این باورند که عقبه برای جلب رضایت اُبی، خواستِ او را برآورد و به سزای ارتداد خویش، در نبرد بدر به فرمان پیامبر سر از کف بداد.[۱۰]
پس از نزول آیات اوّل سوره روم که از پیروزی روم بر ایران خبر میداد، اُبی از سرستیز با ابوبکر، بر عدم تحقّق وعده الهی شرط بست؛ امّا با تحقّق آن، ابوبکر، صد شتر ماده به چنگ آورد.[۱۱] دشمنی اُبی با رسولخدا(ص) بدان پایه بود که او را سرسختترین و آزار دهندهترین دشمنان رسول خدا دانستهاند؛[۱۲] چنانکه هرگاه در مکّه به پیامبر میرسید، میگفت: اسبم را نیک پرورش میدهم تا سوار بر آن تو را بکشم.[۱۳] وی در توطئه دارالندوه شرکت داشت[۱۴] و در پی آن در "لیلة المبیت" کمر به قتل پیامبر بست [۱۵] چون پیامبر مورد پذیرش مردم مدینه قرار گرفت، او و ابوسفیان ضمن نامهای از آنان خواستند تا از حمایت پیامبر(ص) دست بردارند.[۱۶]اُبی، جان و مالش را بر سر دشمنی با رسول خدا نهاد و از جمله اطعامکنندگان سپاه شرک در غزوه بدر بود.[۱۷] او که بر کشتن پیامبر(ص) سوگند یاد کرده بود،[۱۸] وقتی در جنگ اُحد، یاران رسولخدا را پراکنده دید، فریاد برآورد: ای محمد! زنده نمانم اگر تو زنده بمانی؛ سپس خشمگینانه بهسوی پیامبر تاخت و چون برخی اصحاب، خواستار رویارویی با حمله او شدند، پیامبر فرمان داد همه کناری بایستند؛ امّا مصعب خود را به پیش انداخت و به ضربه ابی، به شهادت رسید. در این هنگام، پیامبر خدا عصای نوک تیز حارث بن صمه را برداشت و بر گردن اُبی فرود آورد. این ضربت اعجازگونه پیامبر بانگی سخت از او برآورد. یاران اُبی گفتند: اثر این خراش نه جای آن همه فریاد است. اُبی گفت: اگر این ضربت به همه اهل بازار "ذیالمجاز" وارد آید، تحمل نتوانند کرد؛ زیرا سخن او حق است که گفت: من به خواست خدا، اُبی را خواهم کشت. وی پس از آن در راه مکّه بر اثر همان ضربت به هلاکت رسید،[۱۹] و بدین طریق به نفرین پیامبر، گرفتار سختترین عذاب الهی شد.[۲۰] از رسولخدا(ص) نقل است که سختترین عذابها در قیامت، از آنِ کسیاست که پیامبری را کشته باشد یا پیامبری او را بکشد[۲۱][۲۲].
ابی بن خلف در شان نزول
شمار آیاتی که مفسران، در ذیل آنها از اُبی یاد کردهاند، بسیار است. در این آیات، اُبَی گاه سبب انحصاری نزول آیه و گاه یکی از افراد آن است. گاهی نیز از باب تطبیق و ذکر مصداق، از او سخنی بهمیان آمده است. این آیات عبارتاند از:
- ﴿أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ﴾[۲۳] بسیاری از مفسران گفتهاند: روزی اُبَی و جمعی از مشرکان، نزد رسولخدا(ص) آمده، با او محاجه کردند. در این میان اُبی در حالی که استخوانی پوسیده را با فشار دست خُرد میکرد و بر باد میداد، به تندی گفت: آیا خداوند این استخوان پوسیده را زنده خواهد کرد؟ پیامبر پاسخ گفت: آری، خداوند این استخوان را زنده خواهد کرد؛ چنانکه تو را هم میمیراند و زنده میکند و به آتش جهنم در میآورد.[۲۴] پس از این، آیه پیشین نازل شد. درباره آیات ﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ﴾[۲۵][۲۶]؛ ﴿وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا﴾[۲۷][۲۸]؛ ﴿وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ﴾[۲۹][۳۰]؛ ﴿وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا﴾[۳۱][۳۲] نیز همین روایت را آوردهاند.
- ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا﴾[۳۳]، ﴿يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا﴾[۳۴] گفتهاند: مراد از ﴿فُلَانًا﴾ اُبی و ﴿الظَّالِمُ﴾ عقبة ابن ابی معیط است [۳۵] و آیه، پس از آنکه عقبه به تحریک اُبی، رسولخدا(ص) را مورد اهانت قرار داد، نازل شد و زبان حال و ندامت او را در قیامت بیان کرد؛[۳۶] در نتیجه شاید از باب بیان مصداق گفتهاند: آیه ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۷] که از دشمنی برخی دوستان در قیامت حکایت میکند و آیه ﴿أَفَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[۳۸] که حاکی از بهصورت در افتادن کسی در عذاب است، درباره او فرود آمده است.[۳۹]
- در آغاز بعثت، سران شرک از جمله اُبی، نزد ابوطالب آمده، خواستار خودداری رسولخدا(ص) از دعوت شدند؛[۴۰] امّا با ناامیدی و شگفتی بازگشتند و خویشتن را به پایداری بر عبادت بتها فراخواندند. در این باره، آیات ﴿أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ﴾[۴۱]، ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴾[۴۲] فرود آمد.
- در جنگ بدر، ۱۲ تن از سران شرک ازجمله اُبی، تأمین غذای سپاه را برعهده داشتند [۴۳] که خداوند با نزول آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾[۴۴] این بذل و بخشش را برای بازداشتن از راه خدا، مایه حسرت آنان اعلام کرد. قرطبی، نزول آیه ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[۴۵] را به نقل از ابنعباس، در همین باره دانسته است.[۴۶]
- ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۴۷] بنا به نقلی، آیه درباره قتل اُبی بهدست رسولخدا(ص) فرود آمده است؛[۴۸] هر چند قول مشهور، سببنزول آیه را به روی دادی در جنگ بدر نسبت میدهد.[۴۹]
- ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ﴾[۵۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾[۵۱]، ﴿فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ﴾[۵۲] گرچه مراد از انسان در آیات پیشگفته را معنای عام آن دانستهاند،[۵۳] قرطبی بنا به نقلی میگوید: آنکه به پروردگار خویش فریفته شد و رنج بیهوده کشید، و به نعمتهای الهی آزموده شد، اُبیبنخلف بود.[۵۴] شاید این موارد نیز از باب ذکر مصداق باشد.
۷. به نقلی گفتهاند: آیات ذیل درباره اُبی نازل شده که از روی نادانی به مجادله * با وحی برخاسته بود: «... و کانَ الاِنسـنُ اَکثَرَ شَیء جَدَلا =... و انسان، بیش از همه چیز در ستیز و چون و چراست». (کهف / ۱۸، ۵۴)[۵۵] «وَمِنَ النّاسِ مَن یُجـدِلُ فِیاللّهِ بِغَیرِ عِلم...= وگروهی از مردم بدون هیچ دانشی، به مجادله درباره خدا برمیخیزند».... (حج / ۲۲، ۳ و لقمان / ۳۱، ۲۰) اگرچه روایات، ترتیب نزولِ سوره حج را پس از سوره نور،[۵۶] یعنی بعد از غزوه اُحد و مرگ اُبی، میدانند، المیزان با توجه به سیاق آیات سوره حج، نزول آن را قبل از جنگ بدر دانسته است؛[۵۷] بنابراین میتواند درباره اُبی باشد. ۸. گفتهاند: گروهی از سران شرک، ازجمله اُبی گرد هم آمده، به تلاوتِ قرآن پیامبر(ص) گوش فرا میدادند؛ امّا بیآنکه اثری بر دلهای ایشان بگذارد، هر یک درباره قرآن سخنی به باطل راندند که آیه ۲۵ انعام / ۶ پرده ازاین راز برگرفت: «ومِنهُم مَن یَستَمِعُ اِلَیکَ و جَعَلنا عَلی قُلوبِهِم اَکِنَّةً اَن یَفقَهوهُ و فیءاذانِهِم وقرًا...= پارهای از آنان به] سخنان [تو گوش فرا میدهند؛ و] لی [بر دلهایشان پردهها افکندهایم تا آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم»....[۵۸] ۹. برخی، اُبی را ازجمله استهزاکنندگان میدانند که آیه۹۵ حجر / ۱۵ درباره آنها نازل شده است: «اِنّا کَفَینـکَ المُستَهزِءین = ما شرّ استهزا * کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».[۵۹] ۱۰. برخی از مفسران، اُبی را از مصادیق «اَمّا مَنِاستَغنی» در آیه۵ عبس / ۸۰ دانستهاند که رسولخدا(ص) به اسلام آنها امید داشت؛ در نتیجه به گفتوگو با آنان پرداخت و آیات نخست این سوره در این باره فرود آمده است.[۶۰] ۱۱. «واِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ اَو یَقتُلوکَ اَو یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ و یَمکُرُ اللّهُ و اللّهُ خَیرُ المکِرین =] و به یاد آر [هنگامی] را [که کافران نقشه میکشیدند تو را به زندان افکنند یا به قتل برسانند یا] از مکّه [خارج سازند و آنان چاره میاندیشیدند و خداوند هم تدبیر میکرد، و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است». (انفال / ۸، ۳۰) وقتی سران شرک در دارالندوه گرد آمدند تا در کار پیامبر(ص) چارهای بیندیشند، اُبی یکی از آنان بود که به همراه برادرش اُمیه و عاص * بنوائل، پیشنهاد حبس رسولخدا را ارائهدادند.[۶۱] عبارت «لِیُثبِتوکَ» در آیه به آن اشارهدارد.[۶۲] ۱۲. «اِنّا اَنذَرنـکُم عَذابـًا قَریبـًا یَومَ یَنظُرُ المَرءُ ما قَدَّمَت یَداهُ و یَقولُ الکافِرُ یـلَیتَنی کُنتُ تُربا = ما شما را از عذابی نزدیک بیم دادیم. روزی کهانسان آنچه را از پیش با دستهای خود فرستاده است، میبیند و کافر میگوید: ای کاش خاک * بودم!» (نبأ / ۷۸، ۴۰) قرطبی ضمن بیان چند دیدگاه درباره این آیه، بنابر قولی، مراد از «مرء» (مرد) را اُبیبنخلف و عقبة ابنابیمعیط دانستهاست.[۶۳] ۱۳. برخی بر این عقیدهاند که خطاب، عتاب و تهدید قرآن در دو آیه ذیل، متوجه اُبی است؛[۶۴] اگرچه اطلاق و عموم لفظ، همه افراد مشابه را دربرمیگیرد: «فما یُکذِّبُکَ بَعدُ بِالدّین = پس چه چیز، تو را بعد] از این همه ادلّه روشن [به تکذیب] روز [[[جزا]] وا میدارد؟» (تین / ۹۵، ۷) «ویلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة = وای بر هر عیبجوی مسخرهکنندهای». (همزه / ۱۰۴، ۱) ۱۴. گفتهاند: روزی اُبی و گروهی از مشرکان در حال طواف بر گرد کعبه، به پیامبر(ص) پیشنهاد کردند که هر یک از دو گروه، خدایان گروه دیگر را بپرستد که در پاسخ آنان سوره کافرون نازل شد.[۶۵] ۱۵. سیوطی، به نقل از محمدبناسحاق آورده است: پس از کوششهای فراوان رسول خدا در ابلاغ وحی و دعوت مردم به اسلام، گروهی، ازجمله اُبی نزد پیامبر آمده، بهانهای دیگر گرفتند. گویا آنان منتظر بودند تا فرشته * ای را به چشم خویش ببینند.[۶۶] آیات ۸ـ۹ انعام / ۶ به این واقعه اشاره دارد: گفتند: چرا فرشتهای بر او نازل نمیشود؟ خداوند در پاسخ آنان فرمود: اگر فرشتهای نازل میکردیم، کار به پایان رسیده بود و مهلتی نمییافتند، و اگر او را فرشتهای قرار میدادیم، آن] فرشته [را بهصورت مردی درمیآوردیم، و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم: «وقالوا لَولا اُنزِلَ عَلَیهِ مَلَکٌ ولَواَنزَلنا مَلَکـًا لَقُضِیَ الاَمرُ ثُمَّ لایُنظَرون * ولَوجَعَلنهُ مَلَکـًا لَجَعَلنـهُ رَجُلاً و لَلَبسنا عَلَیهِم مایَلبِسون». ۱۶. خداوند در آیه ۷۶ نحل / ۱۶، مَثَل بردهای گنگ، ناتوان و کمخرد را آورده که نه سخن کسی را میفهمد و نه میتوان سخنش را فهمید [۶۷] و سربار دیگران است. از «عطاءبنابیرباح» نقل است که مراد از این برده گنگ، اُبیبنخلف است.[۶۸] ۱۷. براساس روایتی که قرطبی و بلنسی نقل کردهاند، اُبی، روزی همراه تنی چند از مشرکان، نزد رسول خدا(ص) آمده، با استناد به آفرینش تدریجی انسانها، بر سخن پیامبر که میفرمود خداوند انسانها را یکباره برمیانگیزد، خُرده گرفت که در پاسخ آنان، آیه۲۸ لقمان / ۳۱ فرود آمد: «ما خَلقُکُم و لابَعثُکُم اِلاّ کَنَفس وحِدَة اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ =آفرینش و برانگیختن] و زندگی دوباره [همه شما] در قیامت [همانند یک فرد بیش نیست. خداوند شنوا و بینا است». [۶۹] ۱۸. «یـاَیُّهَا النَّبیُّ اتَّقِ اللّهَ و لاتُطِعِ الکـفُرینَ و المُنـفِقینَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمـًا حَکیما = ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان فرمان مبر که خداوند، عالم و حکیم است». (احزاب / ۳۳، ۱) بلنسی به نقل از ابنجریج، مراد از کافران را در آیه، اُبی دانسته است؛[۷۰] امّا طبرسی، آیه را مربوط به زمانی پس از واقعه اُحد میداند[۷۱] که گویا این سخن صحیحتر است.
[۷۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ الاغانی، ج۱۸، ص۱۲۹.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۵۱۱.
- ↑ الاغانی، ج۱۷، ص۲۸۹.
- ↑ الاغانی، ج۱۷، ص۲۸۸ـ۲۹۹.
- ↑ اسدالغابه، ج۶، ص۲۴۱.
- ↑ غررالتبیان، ص۴۴۶; مجمعالبیان، ج۸، ص۷۲۵ـ۷۲۶.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۱۲; السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۱.
- ↑ اسبابالنزول، ص۲۷۹; السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۱; الدرالمنثور، ج۶، ص۲۵۱ و ۲۵۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۵۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۶۱; الدرالمنثور، ج۶، ص۲۵۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۴; المیزان، ج۱۶، ص۱۶۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۵۱; البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۵۵.
- ↑ المنمق، ص۴۰۸.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ المحبر، ص۲۷۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۸۳۲; المنمق، ص۳۸۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۴۸۳; المعارف، ص۴۷۲.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۵۱ـ۲۵۲; السیرة النبویه، ج۳، ص۸۴.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۶۸۸.
- ↑ الحیوان، ج۴، ص۱۶۱.
- ↑ صادقی، تقی، مقاله «ابی بن خلف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و آیا آدمی ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدهایم و ناگاه ستیزهجویی آشکار است؟» سوره یس، آیه ۷۷.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۳۸.
- ↑ «انسان را از نطفهای (ناچیز) آفرید ناگاه همو ستیزهجویی است آشکار» سوره نحل، آیه ۴.
- ↑ تفسیر قرطبی ج۱۰، ص۴۶.
- ↑ «و آدمی میگوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم میآورند؟» سوره مریم، آیه ۶۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۸.
- ↑ «و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازهای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.
- ↑ غررالتبیان، ص۴۱۳.
- ↑ «و گفتند: آیا هنگامی که استخوانهایی شویم و خاکستری با آفرینشی تازه برانگیخته میشویم؟» سوره اسراء، آیه۴۹.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد؛ میگوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش میگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.
- ↑ «ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۱۱.
- ↑ اسبابالنزول، ص۲۷۹; الدرالمنثور، ج۶، ص۲۵۱ـ۲۵۳; مجمعالبیان، ج۷، ص۲۶۱.
- ↑ «گفت: ای قوم من! در من هیچ نابخردی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۶۷.
- ↑ «پس آیا کسی که در روز رستخیز با چهره، گزند عذاب را از خود دور میکند (با آن کس که امان یافته برابر است)؟ و به ستمگران گفته میشود که آنچه را انجام میدادید (اکنون) بچشید!» سوره زمر، آیه ۲۴.
- ↑ غررالتبیان، ص۴۴۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۷۲۵ـ۷۲۶.
- ↑ «آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بیگمان این چیزی شگفت است» سوره ص، آیه ۵.
- ↑ «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.
- ↑ روض الجنان، ج۹، ص۱۱۳.
- ↑ «بیگمان کافران داراییهای خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا میبخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب میگردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده میشوند» سوره انفال، آیه ۳۶.
- ↑ «(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۴۸.
- ↑ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۵۰; اسباب النزول، ص۱۹۲; جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۲۷۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۴۴; روضالجنان، ج۹، ص۸۶.
- ↑ «ای انسان! چه تو را با پروردگار بخشندهات به خیرگی وا داشت؟» سوره انفطار، آیه ۶.
- ↑ «ای انسان! بیگمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشندهای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
- ↑ «اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشت،» سوره فجر، آیه ۱۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۶۱ و ۱۷۸ و ج۲۰، ص۳۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۶۱ و ۱۷۸ و ج۲۰، ص۳۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۷۳۷; مبهمات القرآن، ج۲، ص۲۳۱; غررالتبیان، ص۴۱۲.
- ↑ التمهید، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۳۳۸.
- ↑ کشفالاسرار، ج۳، ص۳۲۶.
- ↑ مبهمات القرآن، ج۲، ص۹۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۶۳.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶; مناقب، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۸۲۶; روضالجنان، ج۹، ص۱۰۱ـ۱۰۳; جامعالبیان، مج۶، ج۱۰، ص۳۰۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۲۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۲۵; مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۳۱.
- ↑ الامالی، ص۲۴۶ـ۲۴۷.
- ↑ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۵۱.
- ↑ مفردات، ص۱۴۰ـ۱۴۱، «بکم»; مجمعالبیان، ج۶، ص۵۷۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۵۷۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۵۲; مبهماتالقرآن، ج۲، ص۳۳۱.
- ↑ مبهمات القرآن، ج۲، ص۳۳۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۵۲۶.
- ↑ صادقی، تقی، مقاله «ابی بن خلف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.