حکیم بن جبله عبدی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حکیم بن جبله عبدی است. "حکیم بن جبله عبدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

نام و نسب او حکیم بن جبلة بن ربیعة بن نزار عبدی ربعی و از قبیله عبد القیس می‌باشد[۱]. او از یاران رسول خدا و از خواص یاران امیر مؤمنان علی(ع) و مردی دین دار و شجاع و رئیس قبیله عبد القیس و ربیعه بصره بود که تمام افراد قبیله فرمانبردار وی بودند. او از طرفداران جدی امیر مؤمنان بود و جانش را نیز در راه آن حضرت در جنگ جمل فدا کرد. او دارای مقام بسیار ارجمندی است و امیرمؤمنان درباره وی فرمود: حکیم دعوتی کرد و اجابت شد و به وسیله آن مقام بلندی یافت[۲].

او مردی روشن ضمیر و تیزبین بود و هنگامی که عثمان، خلیفه سوم، او را جهت بازدید به سند فرستاد، وقتی برگشت و عثمان از وضع آنجا و چگونگی پیشرفت لشکر پرسید، چنین گفت: سرزمینی است که آبش کم، در دانش شجاع و نیرومند، و همواری‌هایش مانند کوه است؛ اگر لشکر زیادی به آنجا بروند، گرسنه می‌مانند و اگر کم باشند، شکست خورده، نابود می‌شوند؛ و همین گونه هم بود؛ زیرا مسلمانان هر چه لشکر به آنجا فرستادند، کاری از پیش نبردند[۳].[۴]

حکیم بن جبله عبدی و جنگ بصره

در جنگ جمل طلحه و زبیر همراه عایشه وارد بصره شدند و با عثمان بن حنیف که علی(ع) او را به حکومت بصره گماشته بود، پیمان بستند تا وقتی که علی(ع) نیامده، جنگ نکنند. عثمان بن حنیف حاکم بصره باشد، عثمان با توجه به این قرارداد، بدون محافظ به همه جا می‌رفت. ولی آنان از فرصت استفاده کرده در کنار انبار غله او را گرفته، خواستند او را بکشند، اما از خشم انصار ترسیدند. پس موهای ابروان و سر و صورتش را کنده و او را زدند و زندانی کردند. سپس بر شهر مسلط شده و برای تصرف بیت المال چهل نفر از نگهبانان را کشتند.

حکیم بن جبله با شنیدن این خبر با هفتصد نفر از مردم طایفه‌های عبد قیس و بکر بن وائل قیام کرد و گفت: "از خدا می‌ترسم و اگر او را یاری نکنم"؛ پس با جمعیت به طرف انبار غله که در بیرون شهر بود، رفت. عبدالله بن زبیر در انبار بود، از او پرسید: حکیم چه می‌خواهی؟

حکیم گفت: "می‌خواهم از این گندم‌ها سهم خود را بگیرم و شما عثمان را آزاد کنید و همان طور که قرار گذاشتید، در دارالحکومه بنشیند تا وقتی که علی(ع) وارد بصره شود. به خدا قسم، اگر بارانی داشتم به این اندازه راضی نبودم و با شما می‌جنگیدم؛ زیرا اکنون به خاطر افرادی که از ما کشته‌اید، خون شما بر ما حلال است؛ از خدا نمی‌ترسید که خون ما را حلال شمردید؟"

عبدالله بن زبیر گفت: "به خونخواهی عثمان بن عفان آنان را کشتیم".

حکیم گفت: آیا اینهایی را که کشتید، کشندگان عثمان بودند؟ از خشم و غضب پروردگار بترسید".

عبدالله گفت: "نه گندم و آذوقه به شما می‌دهم و نه عثمان بن حنیف را رها می‌کنم".

حکیم گفت: "خدایا تو شاهد باش". سپس رو به جمعیت کرد و گفت: من در جنگیدن با این افراد تردیدی ندارم، هر که تردیدی دارد، برگردد". پس با آنها شروع به جنگ کرد. سپس جنگید تا آنکه مردی پایش را قطع کرد؛ حکیم پای بریده را گرفت و بر آن زد و او را به زمین افکند و کشت[۵].[۶]

حکیم بن جبله و سخنرانی در میدان جنگ

حکیم در وسط میدان جنگ در حالی که شمشیرها و تیرها به طرفش می‌بارید، بر روی یک پا ایستاد و سخنرانی کرد و مردم را از قصد و مکر طلحه و زبیر آگاه ساخت و چنین گفت: "مردم! بدانید هنگامی که ما در مدینه بودیم، این دو نفر با رضا و رغبت با امیر مؤمنان علی بن ابی طالب عالی بیعت کردند و اکنون پرچم مخالفت برافراشته، با وی به جنگ برخاسته‌اند و میان ما که همه همسایه و اهل یک خانه بودیم، جدایی افکندند؛ خدایا تو میدانی که مقصود اینها خون خواهی عثمان نیست".

پس دوباره بر او حمله کردند و آتش جنگ افروخته شد تا این که او را شهید کردند[۷]. هنگامی که امیر المؤمنین(ع) در ربذه خبر کشته شدن حکیم بن جبله و مردانی از شیعه و آزار و اذیت "عثمان بن حنیف" را به دست طلحه و زیبر شنید، برخاست و فرمود: "به من خبر رسید که طلحه و زبیر وارد بصره شده‌اند و والی من (عثمان بن حنیف) را آزار و اذیت کرده‌اند و معلوم نیست مرده است یا زنده. و تعدادی از مسلمانان صالح از جمله عبد صالح حکیم بن جبله و سیابچگان (سیاه بچگان ایرانی که حامیان بیت المال بودند) را کشته‌اند". مردم به شدت گریه کردند. سپس امیر المؤمنین(ع) دست‌هایش را بلند کرد و فرمود: "پروردگارا! به طلحه و زبیر، جزای افراد ظالم و فاجر را بده"[۸].[۹]

شهادت حکیم بن جبله

حکیم در واقعه جمل صغیر، در بصره و در سال ۳۶ هجری به دست شخصی از طایفه بنی حدّان به نام سحیم الحدانی شهید شد [۱۰].[۱۱]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۲۰.
  2. « دعا حکیم دعوة سمیعه نال بها المنزلة الرفیعه »؛الغدیر، علامه امینی، ج۹، ص۱۸۶؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۲۱۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۶.
  3. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۲۱؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۷.
  4. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «حکیم بن جبله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۶-۴۰۷.
  5. اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۲۱۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۶۸-۳۶۹؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۷.
  6. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «حکیم بن جبله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۷-۴۰۸.
  7. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۳.
  8. الکافئه، شیخ مفید، ص۱۸-۱۷.
  9. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «حکیم بن جبله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۸-۴۰۹.
  10. الکامل، ابن اثیر، ج۳۲، ص۲۱۷-۲۱۹.
  11. جوان هوشیار، جعفر، مقاله «حکیم بن جبله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۹.