نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۶ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
آیا در وقت ظهوربداء اتفاق میافتد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
یکی از اعتقادات مهم شیعه، اعتقاد به بداء است. بداء در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و در اصطلاح به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم است؛ بدینمعنا که خداوند متعال بنابر مصلحتی مسألهای را از زبان پیامبر یا ولیای از اولیای خویش بهگونهای تبیین میکند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان میدهد. در قرآن آمده است: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۱].[۲]
نشانههای مشروط و غیر حتمی ظهور: غیر از نشانههایی که در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، سایر نشانههای ظهور از امور موقوفه به شمار میروند، بدین معنی که آنها بنابر مشیت و ارادۀ الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم و یا تأخر شوند[۳].
تعیین زمان ظهور حضرت مهدی (ع): بسیاری از روایات ما را از مشخص کردن زمان ظهور یا تعیین محدودۀ زمانی برای ظهورحضرت به شدت نهی کرده و شیعیان را امر کردهاند هر کسی چنین کرد تکذیب کنند و دروغگو بشمارند؛ چراکه این مطلب در زمرۀ اسرار الهی است و هرکسی آن را نمیداند. امام صادق (ع) به محمد بن مسلم فرمودند: «محمد! اگر کسی، وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی (ع) نقل کرد، از اینکه او را تکذیب کنی، نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمیکنیم»[۹]. در روایت دیگری وقتی فضیل از امام باقر (ع) میپرسد: آیا این مسئله وقتی مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه میفرمایند: «آنها که وقت تعیین میکنند دروغ میگویند»[۱۰].[۱۱] یعنی با توجه به این روایات ممکن است در وقت ظهوربدا اتفاق بیافتند کما اینکه امکان عقب افتادن فرج در اثر خطاها و کوتاهیها و آماده نبودن مردم هم وجود دارد. امام باقر (ع) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: «همانا خدای تبارک و تعالی این امر (دولت مااهل بیت) را در سال هفتاد وقت گذاشت، چون حسین (ع) کشته شد، خشمخدای تعالی بر اهل زمین سخت گشت، آن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. وقتی ما به شما خبر دادیم، آن خبر را فاش کردید و از روی راز پوشیده پرده برداشتید. بعد از آن دیگر خدا برای آن وقتی نزد ما قرار نداد. خدا هرچه را خواهد محو کند و ثابت گذارد و اصل کتاب نزد اوست»[۱۲].[۱۳]
به عبارت دیگر در مورد وقت ظهور امام عصر (ع)، هم ممکن است وقتی قبل از ظهور برای آن معین بشود، ولی قبل از تحقق آن، وقتش توسط خود خداوند تغییر پیدا کند و هم میشود وقت آن، همزمان با خود ظهور تقدیر شود؛ در هر دو صورت تقدیر زمان ظهور یک تقدیر جدید خواهد بود. یعنی به هر حال میتوان گفت ظهور امام عصر (ع) یک وقت قطعی و غیر قابل بداء ندارد، یا اصلاً وقتی برای آن تقدیر نشده و یا اگر هم تقدیر شده، قابل تغییر است البته نه بدان معنا که حتما در وقت ظهوربدا صورت میگیرد بلکه بدین معناست که احتمال بدا در آن وجود دارد[۱۴].
«در مورد وقت ظهور امام عصر (ع) هم ممکن است وقتی قبل از ظهور برای آن معین بشود ولی قبل از تحقق آن، وقتش توسط خود خداوند تغییر پیدا کند (حالت اول) و هم میشود وقت آن هم زمان با خود ظهور تقدیر شود (حالت دوم): در هر دو صورت تقدیر زمان ظهور یک تقدیر جدید خواهد بود. پس به هر حال میتوان گفت که ظهور امام عصر (ع) یک وقت قطعی و غیر قابل بداء ندارد، یا اصلاً وقتی برای آن تقدیر نشده و یا اگر هم تقدیر شده، قابل تغییر میباشد. البته وقتی میگوییم قابل تغییر است منظور این نیست که حتماً تغییر میپذیرد. چه بسا تقدیری صورت پذیرد که تغییر هم نکند، ولی هیچ تقدیر غیر قابل تغییری در وقت ظهور وجود ندارد. در احادیثی که از اهل بیتعصمت و طهارت به ما رسیده است، اصل این که ظهور امام زمان (ع) وقت قطعی و غیر قابل بداء ندارد، مسلم و یقینی است، ولی در این که آیا قبل از رسیدن زمان ظهور، وقتی معین میشود که قابل بداء باشد یا این که اصلاً وقتی از قبل، تقدیر نمیشود، هر دو احتمال وجود دارد.
ما در این جا بدون این که بخواهیم یک احتمال را اثبات و دیگری را رد کنیم، به عنوان تأییدی بر احتمال دوم، به حدیث معروفی از امام محمد باقر (ع) استناد میکنیم. راوی این حدیث جناب ابوحمزه ثمالی است. ایشان به حضرت عرض میکند که امیر مؤمنان میفرمود: «"إلی السّبعین بلاءً"»: تا ساد هفتاد بلا و گرفتاری است. و میفرمود: بعد البلاء رخاء: بعد از بلا آسایش و راحتی است. ولی سال هفتاد گذشت و ما آسایش و راحتی ندیدیم. امام باقر (ع) فرمودند: خداوند متعال زمان این امر (فرج شیعیان) را در سال هفتاد قرار داده بود، اما وقتی حضرت حسین (ع) کشته شدند، غضبخداوند بر اهل زمین شدت گرفت. از این رو آن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. ما (این خبر را) به شما گفتیم، ولی شما خبر را پخش کردید و از آن راز پرده برداشتید، پس خداوند (بار دیگر) فرج را به تأخیر انداخت و دگر زمانی برای آن نزد ما قرار نداد. و "خداوند آن چه را که میخواهد محو و (آن چه را میخواهد) اثبات میکند و اصل همه آن چه نوشته شده نزد اوست" [۱۵]
در این حدیث شریف از راحتی و گشایششیعه سخن رفته است که قبل از ظهورامام دوازدهم (ع) هم میتوانسته به صورت محدود و جزئی تحقق پیدا کند. رهایی شیعیان از سختیها و فشارهای وارد بر ایشان، جز به فرجاهل بیت (ع) محقق نمیشود و فرجاهل بیت (ع) به طور کامل و فراگیر فقط با ظهورحضرت ولی عصر (ع) فرا میرسد. اما به صورت محدودتر بیش از آن هم توسط خدای متعال دو بار تقدیر شد، ولی هر دو بار به خاطر خطاهای خود مردم مشمول بداء قرار گرفت و به تأخیر افتاد. بار اول چون مردم بر کشتن سید الشهداء (ع) اجتماع کردند و گروهی هم که شرکت نداشتند، بدان راضی شدند، به تأخیر افتاد و بار دوم به دلیل بر ملا کردن این راز. پس دو بار که در وقت فرجبداء صورت گرفت، تغییر در تقدیر الهی واقع شد، ولی پس از این دو بار، دیگر وقتی برای فرج از جانب خداوند نزد ائمه (ع) قرار داده نشده است. چنان که صریحاً در این حدیث فرمودهاند: «"لَمْ يَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ عِنْدَنَا وَقْتاً"». از این عبارت فهمیده میشود که خداوند پس از آن که دو بار آسایش و راحتی را برای اهل بیت (ع) و شیعیان ایشان مقدر ساخت و اعمال زشت مردم باعث شد تا خداوندفرج ایشان را به تأخیر بیندازد، دیگر برای آن زمانی را معین نکرد یا این که اصطلاحاً تقدیری در مورد وقت آن انجام نداد. بنابراین چون تقدیری نسبت به آن صورت نگرفته، خود امام (ع) هم که امام مبین[۱۶] و کتاب مبین[۱۷] میباشد، نسبت به آن عالِم نیست»[۱۸].
«ابوهاشم، داوود بن قاسم جعفری میگوید: خدمت امام جواد (ع) بودم. از سفیانی و علائم حتمی ظهور سخن به میان آمد. از حضرت پرسیدم: «"هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ؟ قَالَ: نَعَمْ"»؛ آیا در مورد علائم حتمی ظهور هم بداء امکان دارد؟ حضرت فرمودند: بله. گفتم: اگر اینطور باشد میترسیم درباره اصل ظهور هم بداء رخ دهد و اصلا ظهور تحقق پیدا نکند. حضرت فرمود:
«"إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ"»[۱۹]؛ همانا قائم از وعدههای الهی است و خداوند خلاف وعده خود رفتار نمیکند. علائم حتمی این چنین است، تا چه برسد به روز جمعه بودن و علائم غیر حتمی که میتوانند مشمول بداء گردند.
امکان تأخیر فرج: کما اینکه از آن طرف امکان عقب افتادن فرج در اثر خطاها و کوتاهیها و آماده نبودن ما هم وجود دارد. امام باقر (ع) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: «"إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ فَكَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ"»[۲۰]؛ همانا خدای تبارک و تعالی این امر (دولت مااهل بیت) را در سال هفتاد وقت گذاشت، چون حسین (ع) کشته شد، خشمخدای تعالی بر اهل زمین سخت گشت. آن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. وقتی که ما به شما خبر دادیم، آن خبر را فاش کردید و از روی راز پوشیده پرده برداشتید. بعد از آن دیگر خدا برای آن وقتی نزد ما قرار نداد. خدا هرچه را خواهد محو کند و ثابت گذارد. و اصل کتاب نزد اوست. لذا باید از غفلتها و کوتاهیها کاست و بیشتر به یاد او بود و آمادگی او را داشت.
متأسفانه عوامل لغزش و غفلت از او بسیار شده و گناهان و ظلمها و تعلقات دنیا حجابهای غلیظی بر یاد و نام و ارتباط با او انداخته است که گویی هر چه جلوتر میرویم این حجابها سنگینتر میشود[۲۱].
نشانههای مشروط و غیر حتمی ظهور: جز نشانههایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانههای ظهور همگی از امور موقوفه به شمار میروند چنانکه بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کردهاند. بدین معنی که به جز نشانههای حتمی ظهور بقیه آنها بنابر مشیت و اراده الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم و یا تأخر شوند. به عبارت دیگر، آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب میآیند و ممکن است با تغییر و تبدیل شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونهای دیگر پدید آیند و یا اصلا رخ ندهند که البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تاکنون اتفاق افتادهاند و دچار بدأ در اصل تحقق خویش نشدهاند.
علائم ظهور و امور حتمی: پنج مورد از نشانهها در بسیاری از روایات که از حد تواتر گذشته است از جمله علایم حتمیظهور برشمرده شدهاند: سمعت أبا عبد الله(ع) یقول: "سید خراسانی، یمانی، ندای آسمانی- مبنی بر حقانیتحضرت مهدی (ع)- و شهادتنفس زکیه و فرو رفتن سپاهیانسفیانی در بیداء (بیابان بین مدینه و مکه)"[۲۲]. این نشانههای پنجگانه را احادیث از علایم حتمی شمردهاند و هیچگونه احتمال بدأیی در مورد تحقق آنها ندادهاند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها میشد و این نشانهها شدیدا با مسأله ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور- همانگونه در بخشهای پیشین دیدیم- رخ خواهند داد ان شاء الله. که بزرگوارانی چون مرحوم آیت اللهسید ابوالقاسم خویی در پاسخ به نویسنده کتاب السفیانی و علامات الظهور[۲۳] و علامهسید جعفر مرتضی عاملی در کتاب خویش[۲۴] و شیخ طوسی در الغیبة خویش نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کردهاند که: هرچند بنابر تغییر مصلحتها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده میپردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که [با توجه به اعتماد ما به معصومین (ع)] ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا میکنیم و قاطعانه میگوییم در آینده چنین خواهد شد[۲۵].
بداء و قیامحضرت مهدی(ع):ظهورحضرت حجت (ع) از اموری است که در اسلام به شدت بر آنها تأکید شده و در حتمیت آن ذرهای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیه ۵۵ سوره نورخداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروایانزمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعهای در تمام طول تاریخ تاکنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ و خداوند در وعده خویش تخلف نمیکند، در آیندهای دور یا نزدیک حتما چنین اتفاقی خواهد افتاد.
«در لغت بهمعنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحا به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم است؛ بدینمعنا که خداوند متعال بنابر مصلحتی مسألهای را از زبان پیامبر یا ولیای از اولیای خویش بهگونهای تبیین میکند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان میدهد. در قرآن آمده است: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۲۹]؛ خداوند هرچه را بخواهد محو یا ثبت میکند در حالی که امّ الکتاب نزد اوست و خود میداند عاقبت هر چیزی چیست. و در آیهای دیگر: ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا﴾[۳۰]؛ بدیهایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود، برایشان نمایان شد.
و یا: ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ﴾[۳۱]؛ پس از آنکه نشانهها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد. این ظهور پس از خفا تنها برای انسان رخ میدهد و در مورد خداوند متعال ابدا صدق نمیکند وگرنه لازمهاش این است که خداوند نسبت به آن موضوع، جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم میفرماید به همه چیز آگاه و داناست: ﴿إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[۳۲]، و نسبت به همه چیز -در همه زمانها و مکانها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند- علم حضوری دارد.قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَخْفَی عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء﴾[۳۳]؛ هیچچیزی در آسمان و زمین از[نظر]خداوند متعال مخفی نمیشود. از همینروست که مسئله بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی، به خداوند نسبت داده میشود: ﴿وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ﴾[۳۴]خداوند آنچه را گمان نمیکردند، برای آنها ظاهر کرد.
براساس آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾[۳۵]؛ خداوند چیزی را که از آن مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند و با استفاده از دیگر آیات و روایات میتوان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه، نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صله رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حق آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگیاش را افزایش میدهد. همانطور که اعمال بد و ناشایست، اثر عکس آن را بر زندگی شخص میگذارد.
لوح محفوظ: لوحی که آنچه در آن نوشته میشود؛ پاک نشده و مقدرات آن تغییر نمییابند؛ چرا که مطابق با علم الهی است: ﴿بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ * فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ﴾[۳۶]؛ بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.
لوح محو و اثبات: بنابر شرایط و سنتی از سنتهای الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص میشود، با از بین رفتن آن سنتها و یا مطرح شدن سنتهای جدید، سرنوشت آن شخص و یا آن جریان تحت الشعاع سنتهای جدید قرار میگیرد. بهعنوان مثال بناست که شخص در سن ٢٠ سالگی فوت کند، اما به واسطه صله رحم یا صدقهای که میدهد،٣٠ سال به عمرش اضافه میشود و تا ٥٠ سالگی زنده میماند و یا به عکس، آن شخص بناست ٥٠ سال عمر کند به واسطه گناه کبیرهای خاص ٣٠ سال از عمرش کاسته میشود و در ٢٠ سالگی میمیرد. البته خداوند متعال از اول میدانست که بناست اولی ٥٠ سال و دومی ٢٠ سال عمر کند، ولی برای روشن شدن این سنتهای الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی (ع) بیان میشود.
در قرآن کریم هم آمده است: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۳۷] و یا این آیه: ﴿ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ﴾[۳۸]. باتوجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این سؤال به ذهن میرسد که: آیا ظهورحضرت مهدی (ع) و نشانههایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظاند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلا مسئلهای به نام ظهور ایشان تا آخر عمربشریت و هستی اتفاق نیفتد و یا ظهور بدون تحقق نشانهها رخ دهد یا همه نشانهها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: جز نشانههایی که صراحتا در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانههای ظهور همگی از امور موقوفه به شمار میروند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کردهاند. بدینمعنا که بهجز نشانههای حتمی ظهور بقیه آنها بنابر مشیت و اراده الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم و یا تأخر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب میآیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونه دیگری پدید آیند و یا اصلا رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تاکنون اتفاق افتادهاند و دچار بداء در اصل تحقق خویش نشدهاند.
شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسأله به این شکل تبیین نمیشد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمیشدند و بدان مبتلا میگشتند، اما پس از صدور حدیث از ناحیهمعصوم (ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثه ناگواری ممانعت به عمل آورند و یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملا صادق است، به این معنا که شخص معصوم (ع) با اعلام نزول بلا و علت آن، حجت را بر مردم تمام میکنند که شما باوجود آنکه میتوانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید، یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همینروست که روایت شده است: خداوند متعال، به چیزی مثل بداءعبادت نشده است[۳۹].
ظهورحضرت حجت (ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذرهای شک و شبهه وجود ندارد. در آیاتی نظیر آیه ٥٥ سوره نورخداوند متعال به مؤمنانوعده داده است که فرمانروایانزمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعهای در تمام طول تاریخ تاکنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۴۰] و خداوند در وعده خویش تخلف نمیکند، در آیندهای دور یا نزدیک حتما چنین اتفاقی خواهد افتاد ان شاء الله... [۴۱].
↑سوره یس آیه ۱۲، ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾ «و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم». مراجعه شود به تفاسیر روایی ذیل آیه شریفه.
↑سوره دخان آیه ۱ و ۲: ﴿حْمَ * وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ﴾ «حم * سوگند به این کتاب روشن». مراجعه شود به تفاسیر روایی ذیل آیه شریفه.