فطحیه در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

فطحیه، پیروان عبدالله افطح، فرزند امام صادق (ع) هستند که او را مهدی موعود می‌دانند و قائل بودند پس از شهادت امام صادق (ع) او امام است.

مقدمه

پیروان عبدالله افطح، فرزند امام صادق (ع) فطحیه نام دارند و او را مهدی موعود می‌دانند. پس از شهادت امام صادق (ع) گروهی از شیعیان از آن رو که عبدالله افطح فرزند ارشد امام صادق (ع) بود و دعوی امامت کرد، بدو گرویدند[۱]. "عبدالله افطح" چون سر یا دو پایش پهن بود، از این‌رو او را افطح و پیروانش را "افطحیه" یا "فطحیه" می‌نامند[۲]. فطحیه به حدیثی از امام صادق (ع) تمسک جستند که بنابر آن، امام باید فرزند ارشد امام پیشین باشد[۳].

اعتقادات فطحیه

فطحیه معتقد بودند چون امام از دنیا می‌رود، امام بعدی او را غسل می‌دهد و بر او نماز می‌گزارد و او را در قبر می‌نهد و انگشتری‌اش را به وراثت می‌برد[۴].[۵]

دلایل منقرض شدن فطحیه

فرقه فطحیه به دلایل متعدد بقا نیافت و پس از مدتی از میان رفت؛ از جمله آنکه:

  1. به اعتقادات عبدالله، کژی‌ها و ناراستی‌هایی راه یافته بود. او به باورهای حشویه و مرجئه گرایش داشت و امام صادق (ع) نیز از این امر آگاه بود[۶].
  2. عبدالله از دانشِ بایسته امامت بی‌نصیب بود و از این رو، روایتی درباره حلال و حرام از او روایت نکرده‌اند. چون پیروانش چیزی از او می‌پرسیدند، درمی‌ماند و پاسخ نمی‌داد[۷].
  3. عبدالله پس از پدر، بیش از هفتاد روز زنده نماند. او فرزند ذکوری نیز نداشت. این عوامل موجب گشت تا برخی شیعیان از همان آغاز، امامت او را برنتابند و نپذیرند. برخی دیگر از شیعیان نیز پس از مرگ عبدالله از عقیده خویش برگشتند و به امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) گرویدند[۸].[۹]

افطحیه

فرقه‌ای از شیعه که امامت را پس از امام صادق(ع)، حق فرزند بزرگ‌تر او (عبداللّه افطح) می‌‌دانند.افطح در لغت به کسی اطلاق می‌‌شود که دارای سر و یا پاهای پهن باشد [۱۰] و از آنجا که عبداللّه دارای سر یا پای‌های پهن بود، وی را افطح و پیروانش را افطحیه یا فطحیه نامند [۱۱]. برخی منابع وجه نام‌گذاری را، انتساب این فرقه به یکی از رهبران آن به نام عبداللّه بن فطیح کوفی می‌‌دانند [۱۲].

شیخ صدوق، فطحیه را به عنوان شَمَطیه معرفی می‌‌کند که از مدعیانِ امامت اسماعیل بن جعفر(ع) نیز بوده‌اند [۱۳]. از آنجا که عمّار بن موسی ساباطی یکی از پیروان و سران این فرقه است، برخی از این فرقه به نام عمّاریه یاد کرده‌اند [۱۴].

ولی این نام‌گذاری بی‌دلیل و یک نوع فرقه‌سازی است [۱۵]. میان شیعیان عصر امام صادق(ع) مشهور بود که مقام امامت به پسر بزرگتر امام(ع) می‌‌رسد [۱۶].

روی همین ضابطه، گروه اندکی که تصریح امام صادق(ع) به امامتِ امام کاظم(ع) را به خاطر سخت گیری‌های حکومت وقت نشنیده بودند، به امامتِ اسماعیل بن جعفر(ع) که در حیات پدر درگذشته بود، گرویدند، و از آنجا که هنگام شهادت امام صادق(ع) عبداللّه افطح فرزند بزرگ‌تر و مدعی امامت بود، گروهی دیگر به امامت او گرویدند [۱۷] و حدیث منسوب به امام صادق(ع) را دست آویز خود کردند: امام کسی است که در جای من نشیند، مرا غسل داده کَفْن و دفْن کند و معتقد بودند که چنین شخصی عبداللّه افطح بوده است [۱۸].در پاسخ می‌‌توان گفت: روایتی که منصب امامت را حق فرزند بزرگ‌تر می‌‌داند، قید و شرطی نیز دارد، الإمامة تکون فی الأکبر ما لم تکن به عاهة، امامت از آن فرزند بزرگ‌تر است مادامی که در او آفت و کاستی نباشد [۱۹] و این در حالی است که منابع معتبر از نارضایتی امام صادق(ع) از عبداللّه و مشکل عقیدتی او خبر می‌‌دهد.

امام صادق(ع) عبداللّه را دارای مذهب مرجئه و عقیده فاسد اعلام و به او خطاب می‌‌کند: چرا مانند برادرت] موسی(ع) [نیستی به خدا سوگند که نور حقیقت را در پیشانی او می‌‌بینم [۲۰]. امام صادق(ع) او را غاصب مقام امامت خوانده و خبر مرگ زود هنگام او را به امام کاظم(ع) داده [۲۱] و از او برائت جسته است [۲۲]

اما روایت منسوب به امام صادق(ع) به فرض اثبات صحت و اینکه عبداللّه پس از شهادت امام صادق(ع) به جای او نشسته باشد، نمی‌تواند دلیلی بر امامت او باشد، چون نشستن در جای امام(ع) یعنی خلأ ناشی از فقدان او را پُر کند، به مسائل و مشکلات پاسخ دهد و در صورت نیاز کار خارق‌العاده انجام دهد، که عبداللّه از همه این امور ناتوان بود [۲۳]. چنان که روایات معتبر ثابت می‌‌کند که غسل و کَفْن و دَفْن و نماز بر جنازه امام صادق(ع) را حضرت کاظم(ع) انجام داده است [۲۴].

از نقل نوبختی که شرح احوالِ فطحیه خلص را می‌‌دهد برمی آید که خود آنان اعتراف دارند که مراسم غسل را امام کاظم(ع) انجام داده است، و در مقام توجیه می‌‌گویند به اذنِ عبداللّه بوده است [۲۵]. پس از شهادت امام صادق(ع)، گروهی از شیعیان، نزد عبداللّه افطح پرسش‌هایی مطرح کردند و چون او را از پاسخ دهی ناتوان دیده و عقایدش را مخالف عقاید امام صادق(ع) یافتند، از او کناره گرفته و به حضرت امام کاظم(ع) گرویدند [۲۶]. امام کاظم(ع) نیز در مجلسی با انجام کرامت بطلان ادعای او را بر حاضران آشکار ساخت [۲۷].

عبداللّه حدود هفتاد روز پس از شهادت امام صادق(ع) بدون داشتنِ پسری، از دنیا رفت و این امر موجب برگشت عده ای از معتقدان به امامت او، به جانب امام کاظم(ع) شد [۲۸]. چون حدیثی در اختیار داشتند که می‌‌گفت: امام پس از امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در دو برادر جمع نخواهد شد [۲۹]. اما شمار اندکی ضمن پذیرش امامت امام کاظم(ع) اعتقاد خود به امامت عبداللّه را نیز حفظ کرده وحدث مذکور را در موردی جاری دانستند که امام پیشین دارای پسری باشد و چون عبداللّه پسری به جای نگذاشت به اعتقاد آنان، امر امامت میان دو برادر عبداللّه و امام کاظم(ع) قابل جمع و بدون مانع است. [۳۰].

شمار بسیار اندکی از پذیرش امام کاظم(ع) خودداری و توهم کردند عبداللّه فرزندی به نام محمد داشته که به سوی خراسان رفته و همو قائم منتظر است [۳۱].

افطحیه به دو دلیل نحله و فرقه محسوب نمی‌شود: الف: عقیده به امامت عبداللّه افطح ناشی از شبهه ای بود که به زودی زایل شد. ب: این عده آراء و عقاید خاصی که مناسب فرقه باشد نداشتند و چنان که گذشت در زمان کوتاهی منقرض شدند [۳۲].[۳۳]

افطحیه خُلَّص (فطحیّه خُلَّص)

کسانی که منصب امامت را برای دو برادر، مادام که برادر بزرگ‌تر پسری به جا نگذارد، جایز می‌‌دانند و قایل به امامت جعفر بن علی(ع) برادر امام عسکری(ع) و منکر امامت حضرت مهدی(ع) هستند [۳۴]. درباره ارتباط این گروه با افطحیه، از منابع برمی آید که عقیده مشهور شیعه بر اساس روایتی این بود که منصب امامت پس از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دو برادر جمع نمی‌شود، وقتی عبداللّه افطح بدون بجا گذاشتن پسری از دنیا رفت گروهی از افطحیه ضمن اعتقاد به امامت عبداللّه به امامت حضرت کاظم(ع) به عنوان امام هشتم روی آوردند [۳۵] و برای توجیه و تصحیح کار خود دست به ابتکار زده و گفتند: این حدیث در جایی است که برادر بزرگ‌تر امام پسری به جا بگذارد، اما در موردی که چنین نباشد مانعی در اجتماع منصب امامت در دو برادر نیست پس عقیده به امامت عبداللّه و برادرش حضرت کاظم(ع) بلا مانع است.

پس از افطحیه، گروه‌هایی آمدند که امر امامت را در دو برادر ثابت دانستند و برای توجیه عقیده خود، همان استدلال افطحیه را می‌‌آوردند که منابع از آنها به فطحیّه تعبیر کرده‌اند مانند سخن نوبختی در شرح حال فرقه‌هایی که پس از شهادت امام رضا(ع) پدید آمدند: و گروهی به امامت احمد بن موسی بن جعفر(ع) برادر امام رضا(ع) گرویدند و مدعی شدند که امام کاظم(ع) به او و حضرت رضا وصیت منصب امامت کرده بود و این گروه به گفتار فطحیه روی آورده بودند. [۳۶]

وی، در شرح حال سومین فرقه‌ای که پس از شهادت امام عسکری(ع) پدید آمد و معتقد بودند جعفر منصب امامت را از برادرش امام عسکری(ع) دریافت کرده است.

... این گروه به همان گفتار برخی فطحیه برگشتند، و با این که منکر امامت عبداللّه بودند، ولی به خاطر توجیه و تصحیح عقیده خود (امامت جعفر) اقرار کردند که امام کاظم(ع) امر امامت را از وصیت برادر (عبداللّه) دریافت کرده است، رهبر این گروه (قائلان به امامت جعفر) علی بن طاحی خزاز از متکلّمان اهل کوفه و مشهور به فطحیه بود [۳۷]

نوبختی، در شرح حال سیزدهمین فرقه عصر حضرت مهدی(ع) که معتقد بودند منصب امامت از این روی به جعفر رسیده است که امام پیشین بدون به جا گذاشتن فرزند از دنیا رفته است و جعفر فرزند بزرگ‌تر نیز است، می‌‌گوید: پس این گروه، فطحیه خلص‌اند، همان کسانی که امر امامت را در دو برادر مادام که برادر بزرگ‌تر بدون به جا گذاشتن فرزند از دنیا برود جایز می‌‌دانستند و امام نزد اینها جعفر بن علی(ع) است [۳۸].

از آنچه گفته شد می‌‌توان نتیجه گرفت که؛ فطحیه خلص گروهی جداگانه و فرقه خاصی نیست، و رابطه استمراری با افطحیه ندارد، چون منابع خبر از انحلال و انعدام پیروان افطحیه در همان سال‌های نخستین می‌‌دهد و اگر گروهی در عصر امام رضا(ع) و یا حضرت مهدی(ع) به فطحیه متصف شده‌اند به خاطر بهره‌گیری آنان از ابتکار افطحیه مبنی بر تصحیح و توجیه امر امامت در دو برادر بوده است؛ لذا شهرستانی که با دقت احوال فرقه‌های عصر امام رضا(ع) و حضرت مهدی(ع) را نقل کرده سخنی از عنوان افطحیه یا فطحیه خلص به میان نیاورده است [۳۹].[۴۰]

منابع

پانویس

  1. فرهنگ فرق اسلامی‌، ۶۵.
  2. مهدی موعود، علی دوانی، ص ۴۳۱.
  3. فرهنگ شیعه، ص ۳۶۰؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۴.
  4. الملل والنحل‌، ۱/ ۱۶۷.
  5. فرهنگ شیعه، ص ۳۶۰.
  6. مصنفات الشیخ المفید، ۱۱/ جزء ۲/ ۲۱۰.
  7. فرق الشیعه‌، ۸۸.
  8. فرق و مذاهب کلامی‌، ۶۷.
  9. فرهنگ شیعه، ص ۳۶۰.
  10. مجمع البحرین، ج۳، ص۴۱۰؛ لسان العرب، ج۲، ص۵۴۵
  11. فرق الشیعه، ص۷۸؛ رجال کشّی، ص۲۱۹ و مقالات الاسلامیین، ص۸۷
  12. الارشاد، ج۲، ص۲۱۱؛ فرق الشیعه، ص۷۸و رجال کشی، ص۲۱۹
  13. کمال الدین، ص۱۰۱
  14. مقالات الاسلامیین، ص۱۰۲؛ الفرق بین الفرق، ص۶۲، التبصیر فی الدین، ص۳۸
  15. بحوث فی الملل والنحل، ۸/۳۶۹
  16. بحوث فی الملل والنحل، ۸، ص۷۸
  17. فرق الشیعه، ص۷۷
  18. مقالات الاسلامیین، ص۸۷ و الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۷
  19. العیون والمحاسن، ص۲۵۳ و مجالس شیخ مفید، ج ۲، ص۱۰۴
  20. الاعتقادات فی دین الإمامیّة، ج ۵، ص۱۱۳ و اصول کافی، ج۱، ص۳۱۰
  21. رجال کشی، ص۲۱۹و مقالات الاسلامیین، ص۸۸
  22. الاعتقادات، ج ۵، ص۱۱۳
  23. فرق الشیعه، نوبختی، ص۷۸ـ ۷۷؛ رجال کشی، ص۲۱۹و مقالات الاسلامیین، ص۸۷
  24. المناقب، ج ۴، ص۲۲۴ و بحوث فی الملل والنحل، ص۳۷۱
  25. فرق الشیعه، ص۱۱۲
  26. الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۵۲ـ ۳۵۱؛ فرق الشیعه، ص۷۸؛ المقالات والفرق، اشعری، ص۸۷
  27. بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۵۱ و ج۴۸، ص۶۷
  28. فرق الشیعه، ص۷۷
  29. المقالات والفرق، ص۸۷
  30. رجال کشی، ص۲۱۹ و الملل والنحل، ص۷۱
  31. المقالات والفرق، ص۸۸؛ الشیعة والتشیع، ص۳۳ و فرهنگ فرق، ص۶۶
  32. بحوث فی الملل والنحل، ج ۸، ص۳۷۴؛ الشیعة والتشیع، ص۳۳ و معجم الفرق، ص۴۱
  33. درویشی، محمد ربیع، مقاله «افطحیه»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۶۸.
  34. فرق الشیعه، ص۱۱۲؛ فرهنگ فرق، ص۳۵۳
  35. بحوث فی الملل والنحل، ج۸، ص۳۷۳
  36. فرق الشیعه، ص۸۶ـ ۸۷؛ المقالات والفرق، ص۹۳
  37. فرق الشیعه، ص۹۹، المقالات والفرق، ص۱۱۰
  38. فرق الشیعه، ص۱۱۲ و المقالات والفرق، ص۱۱۱ـ ۱۱۲
  39. الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۶ و ۱۷۱
  40. درویشی، محمد ربیع، مقاله «افطحیه»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۶۹.