جامعیت اسلام
جامعیت دین اسلام
- تعالیم اسلام مجموعهای است جامع و کامل از اعتقادات، اخلاقیات و احکام که به گونه ای منسجم و به هم پیوسته به وسیلۀ امین وحی در اختیار پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است[۱]. این تعالیم و قوانین از نخستین روزهای زندگی، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات دنیوی ادامه دارد و قرآن همۀ اصولی را که بشر در زمینۀ عقاید، اخلاق و احکام عملی به آنها نیاز دارد فراروی او قرار داده است[۲]؛ زیرا اسلام دین حق و آخرین دینی است که بشریت با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد[۳]، در حالی که در برخی شرایع، مانند مسیحیت دو محدودۀ جداگانه در شئون زندگی انسان ترسیم میشود که در یک بخش دین و کلیسا حضور دارد و در بخش دیگر دولت و قوانین بشری حکومت میکنند[۴].
جامعیت لازمۀ خاتمیت
- باید توجه داشت جامعیت اسلام از لوازم خاتمیت اسلام است، جامعیتی ناظر به همۀ جوامع تا روز قیامت؛ برخلاف ادیان پیشین که به دلیل خاتم نبودن، جامعیت آنها مختص به جامعهای خاص، جغرافیایی محدود یا زمانی مشخص بوده است؛ زیرا بر اساس حکمت الهی هر دینی در هر زمانی باید با توجه به ظرفیت انسانهای همان زمان از جامعیت برخوردار باشد و معنا ندارد خالق حکیم، هدفی ارزشمند برای آفرینش انسان در نظر بگیرد و از سوی دیگر برای تحقق هدف، تکالیف فراعقلی لازم را در اختیارش قرار ندهد[۵]. بدینسان، مراد از جامعیت دین اسلام، توجه آن به همۀ زوایای مادی و معنوی زندگی انسان و برآوردن نیازهای اوست[۶].
- آیین اسلام از یک سو با وضع قوانین اجتماعی، راه سعادت جامعۀ انسانی را باز نموده و از سوی دیگر با پافشاری بر فضائل اخلاقی در پی کمال افراد انسانی است[۷].
شیعه و جامعیت اسلام
- طبق نظر مشهور شیعه هر آنچه در سعادت حقیقی انسان مؤثر است از طریق منابع مطلوب "عادی و فرا عادی" بیان شده است. برخی باورها و ارزشها از طریق آیات محکم و روایات معتبر و برخی دیگر از طریق عقل کشف میشود. علاوه بر حجیت ذاتی عقل، حتی اعتبار خود کتاب و سنت از طریق آن حاصل میشود، عقل از منابع حجت در کنار قرآن و سنت است[۸] و لازم نیست همۀ امور مربوط به سعادت انسان در متون دینی موجود باشد بلکه ممکن است به عقل بشر واگذار شده باشد مانند نظامسازی در حوزۀ سیاست و اقتصاد و... که عقل میتواند با اصول کلی دین به تبیین آنها بپردازد[۹].
دلائل جامعیت اسلام
- دلایل اثبات جامعیت اسلام عبارتاند از:
- عقل: نسبت هر گونه نقص به اسلام اولاً خلاف عقل و قاعدۀ لطف است؛ زیرا خداوند حکیم، انسان را برای سعادت حقیقی آفریده و باید هر آنچه برای هدایت او لازم است برایش بفرستد و ثانیأ با خاتمیت پیامبر(ص) سازگار نیست؛ زیرا اگر دین اسلام جامع همۀ امور مربوط به هدایت انسان نباشد یعنی هدایت لازم در اختیار انسان، قرار نگرفته باشد این نقض غرض الهی و خلاف حکمت است و ثالثاً نظریۀ تقصیر پیامبر(ص) در تبلیغ دین را تقویت میکند[۱۰].
- قرآن کریم: قرآن تصریح میکند این کتاب آسمانی به همۀ نیازهای انسان پاسخ میدهد و تعالیم ادیان پیشین را تصدیق میکند و مردمی را که ایمان میآورند هدایت میکند[۱۱]. قرآن، دین اسلام را جهانی[۱۲] و جاودانه میخواند؛ زیرا دینی جهانی و جاودانه است که توان پاسخگویی به همۀ مردم جهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد[۱۳].
- روایات معصومین(ع): روایاتی که بر جامعیت دین اسلام گواهی میدهند، بسیارند از جمله:
ملاکهای جامعیت دین
- سازگاری و همراهی با فطرت: همراهی کامل آموزههای اسلامی با فطرت و طبیعت انسان و جامعۀ انسانی از ملاک های جامعیت دین اسلام است[۱۶].
- آسانی و انعطاف پذیری: آموزههای اسلامی ناتوانیها و کاستیهای انسان را نادیده نگرفتهاند و با نظر به آنها تدوین یافته اند به گونه ای که هیچ گاه او را به عسر و حرج نیندازند.
- توجه به نیازهای مادی و معنوی: اسلام به نیازهای دنیوی و اخروی انسان همزمان مینگرد و هیچ یک را فدای دیگری نمیکند و بلکه دنیا را مقدمۀ آخرت میداند و درخواستهای معنوی و مادی انسان را به جای خود نیکو میشمارد[۱۷].
- ماندگاری و جاودانگی و تازگی: تعالیم اسلام نظر به زمانی ویژه ندارند و ویژگی آینده نگری و دوراندیشی دارند[۱۸].
- سازگاری درونی: قوانین و مقررات و بایدها و نبایدهای هر آیینی آنگاه جامعیت میپذیرند که از سازگاری درونی نصیب برند و با یکدیگر در ستیزه نباشند. تعالیم اسلامی به گونه کامل از این ویژگی بهرهمندند[۱۹].
- خِرَد محوری: آموزههای اسلامی، همگی با خرد انسان همراه و همسازند و عقل آدمی بر آنها مُهر تأیید میگذارد[۲۰].
- اصل اجتهاد: وجود اصل اجتهاد مستمر در آیین اسلام ملاکی دیگر است که جامعیت آن را تضمین میکند[۲۱].
دیدگاهها در باب جامعیت اسلام
- دیدگاهها در باب جامعیت اسلام عبارتاند از:
- دیدگاه برگزیده: دین اسلام هم بیانگر امور اخروی مؤثر در کمال انسان است و هم امور دنیوی که در سعادت اخروی مؤثر است و چون زندگی دنیا مقدمۀ زندگی آخرت است هر امر دنیوی که برای تحقق سعادت اخروی لازم است باید در قلمرو اسلام باشد[۲۲].
- دیدگاه حداکثری: برخی، جامعیت دین اسلام را به معنای آمدن همۀ علوم "طبیعی و..." در قرآن میدانند. منتها در جواب اینها گفته شده است: مراد از جامعیت اسلام، جامعیت در امور مربوط به اصول معارف و فروع ناظر به هدایت است[۲۳].
- دیدگاه حداقلی: سکولاریسم، معتقد است دین تنها در امور فردی "ارتباط خدا و انسان" حضور دارد نه در امور اجتماعی، بر این اساس علاوه بر علوم تجربی، علوم انسانی هم از شئون دنیایی به حساب میآیند. بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت دین در امور دنیوی مطلوب نیست[۲۴].
ادلۀ سکولاریسم و نقد آن
- این تفکر دلایلی برای خود ارائه میکند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:
- ذاتیاتِ امور قابل تغییر نیستند و دخالت دین در امور دنیوی به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه دین نمیتواند در امور اجتماعی دخالت کند. در جواب گفته شده است: اولاً بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات حقیقی دارد نه امور اعتباری، ثانیاً دین در باب سیاست و اقتصاد و... تعالیمی دارد. آیا دستورات دین نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها میشود.
- هدف دین، تأمین سعادت اخروی است بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به آخرت است. باید گفت: اولاً لازمۀ اصالت داشتن حیات اخروی، این نیست که دین نباید به امور دنیوی مردم بپردازد، ثانیاً سکولارها مدعیاند "دین مزاحمتهای دنیا را تنها نسبت به سعادت اخروی برطرف میکند" پس باید بدانند بیان عمل صحیح اجتماعی نیز کنار زدن مزاحمتهای دنیایی به حساب میآید.
- مناسبات و امور اجتماعی بشر همواره در حال تغییر و تحول است و دین همواره درون مایۀ محتوایی ثابت دارد در نتیجه دخالت و راهنمایی دین در مناسبات و امور اجتماعی، ممکن نیست. منتها اولاً برخی تغییرات اجتماعی، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند و ثانیاً در فقه و شریعت اسلامی، عناصری مانند اجتهاد، باعث انعطاف بخشی از تعلیم با مقتضیات زمان شده است[۲۵].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ سورۀ آل عمران، آیۀ ۷.
- ↑ ر.ک: مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۶؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۶۰۳.
- ↑ ر.ک: تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۹۰؛ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
- ↑ ر.ک: ویژگیهای کلی اسلام، ص۱۷۴.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۱.
- ↑ ر.ک: عقائد الشیعة الإمامیه، ص ۵۶۳.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۱.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۶.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾«به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست میشمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.
- ↑ «ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا أنزله فی کتابه و بینه لرسوله (ص)»؛ نور الثقلین، ج۳، ص۷۴.
- ↑ «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُم»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۵۸.
- ↑ ر.ک: آموزش دین، ص ۱۳ـ ۱۱.
- ↑ ر.ک: ولایت فقیه، ص ۲۱ـ ۵.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۶.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
- ↑ ر.ک: دینشناسی، ص۱۷۱ـ ۱۷۲.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۱.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۷.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۷۹.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۸۰.