نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۳ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
عصمت: از نظرگاه امامیه، امام حافظ و نگاهبان شریعت و مرجع مردم برای راه یافتن به اسلام است. بدین روی، همان سان که پیامبر(ص) باید از نیروی عصمت نصیب بَرَد، امام نیز باید معصوم باشد. اگر امامت، مکمل نبوت است[۳]، امام باید همان وظایف پیامبر را برعهده گیرد و بدینسان، دلایلی که بر وجود عصمت در پیامبر پای میفشارند، به عصمت امام نیز نظر دارند. چه بسا کسی بگوید: لازم نیست امام، معصوم باشد؛ زیرا اگر به اشتباه افتد، کسان دیگر یاریاش میکنند و از اشتباه آگاهش میسازند. این نظر، نادرست است؛ زیرا کلام به کسان دیگر نقل مییابد و آنان نیز کسانی میخواهند تا آگاهشان سازند و این دور همچنان پیش میرود مگر به کسی برسد که از خطا و اشتباه مصون و معصوم است وانگهی، اگر خطا و اشتباه بر امام روا باشد، مردم باید او را راه نمایند؛ حال آنکه وظیفه مردم پیروی از او است نه راهنمایی. از آن رو که عصمت، حالتی باطنی است و جز خدا و رسول(ص) کسی از آن آگاه نیست، بازشناختن شخص معصوم از طاقتبشر بیرون است. پس تنها خدا را توان آن هست که معصوم را به مردم نشان دهد و رسالت خویش را بدو بسپارد[۴]. مردم را توانایی و شایستگی این امر خطیر نیست[۵][۶].
تنصیص: از آنجا که امامت، لطف خداوند است، باید تحقق یابد و چون این لطف الهی بدون عصمت ممکن نیست، امام باید معصوم باشد و از همین روی نیز باید منصوص باشد. چنان که گذشت، مردم را توان بازشناختن عصمت نیست و همان سان که بازشناختن شخص شایسته برای نبوت، در توان مردم نیست، بازشناختن امام نیز تنها بر عهده خداوند است. تفاوت تعیین پیامبر و امام در این است که پیامبر میباید برای اثبات مدعای خویش معجزه از خویش بروز دهد؛ زیرا پای انسانی دیگر، که معصوم باشد و پیامبر را به مردم نشان دهد، در میان نیست. اما امام از راه انسانی معصوم- یعنی پیامبر- به مردم معرفی میشود. بدینسان، امامت از نظرگاه امامیه، مقامی است که تنها از راه نص پیامبر(ص) به شخص امام میرسد و راه انتخاب مردم در این عرصه بسته است[۹][۱۰].
او معتقد است معانی خبر غدیر را با مراجعه به کتابهای لغت میتوان استخراج کرد و سپس براساس شهرت معنایی و استعمال رایج معنای دقیق خبر را تعیین کرد. بر اساس این روش فهم خواهیم کرد مراد رسول خدا همان باورامامیه است و آن تصریح به امامت و خلافت حضرت علی(ع) میباشد[۱۵].
ابن قبه رازی نخست به بررسی لغوی کلمه اولی در جمله «أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ» و کلمه مولی در جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ» میپردازد. او هدف خود را از این بررسی در مرحله نخست بیان صورتهای معنایی کلمه مولی و دستیابی به معنای مراد میداند و در مرحله دوم به چرایی رفتار پیامبر در آن موقع نگاهی میکند که چرا رسول خدامسلمانان را جمع کرد، برای آنان خطبه خواند؟ چه مسئلهای بوده که مسلمانان تا آن موقع از آن آگاهی نداشتند؟ آیا امکان دارد پیامبر در آن شرایط موضوع معلوم یا نامشخص و مبهمی را بیان کند که برای مسلمانان منفعتی نداشته باشد؟ یا آنکه بیانی بفرماید و مردم معنای آن را ندانند؟ حال آنکه رسول خدا(ص) از بیهودهگویی منزه است[۱۶]. سپس ابن قبه رازی هفت معنا برای کلمه مولی بیان میکند و به نقد و بررسی هر کدام میپردازد:
۱. آقا و مالک. همچنان که مالک صاحب اختیار بردگان خود است و میتواند آنها را بفروشد یا به دیگری ببخشد.
۵. سرانجام و پایان کار. خداوند فرموده: ﴿مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ﴾[۱۷]. سرانجام شما و حالتی که خواهید داشت.
۶. آنچه در جلو یا به دنبال چیزی قرار میگیرد، مانند پشت سر یا پیش روی او.
ابن قبه رازی در نقد سه معنای اخیر میگوید به نظر نمیرسد که هیچ یک از این سه معنا مراد و مقصود رسول خدا باشد برای اینکه برای پیامبر در آن شرایط جایز نیست که بگوید من كنت ابن عمه فعلي ابن عمه؛ زیرا این مطلب نزد همه معروف و معلوم بود که پیامبر و امیرالمؤمنینپسر عمو هستند؛ تکرارش برای مسلمانان لغو و بیهوده بود. همچنین ممکن نیست معنای سرانجام یا معنای جلو و دنبال مقصود پیامبر باشد؛ زیرا جمله نه معنایی میدهد و نه گفتن آن منفعتی دارد.
۷. گذشته از این معانی که هیچ یک مناسبتی با قول رسول خدا نداشت، معنای دیگری در کتب لغت برای مولی آمده است و آن اینکه وی صاحب اختیار کسی است و حقفرماندهی بر او دارد. لغت اجازه داده که بگوید فلان مولايي: فلان شخص فرمانده من است. این همان معنای مدنظر پیامبر در گفته «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ» است. این معنا از آن روی برجسته است که معانی متفاوتی که نقل شد، در آن شرایط مورد نظر پیامبر نبود. پس مشخص میگردد کلمه مولی در جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ» به همین معناست[۱۸].
ابن قبه رازی در پایان نتیجه میگیرد که کلمه مولی در «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ» با کلمه اولی در «أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» به یک معناست. در واقع پیامبر از همان بار معنایی "اولی" برای "مولی" از مردم برای امام علیاقرار گرفت؛ زیرا بر پایه معانیای که برای مولی در کتب لغت جستجو و بیان شد (که عبارت بود از مالک برده، آزادکننده برده، آزادشده، پسر عمو، سرانجام، پشت، جلو یا مالک اطاعت و فرماندهی) تنها یک معنا و آن مالک طاعت و ملکالطاعه است که میتواند صحیح باشد، محال است رسول خدا معنایی غیر از این معنا را در نظر داشته است. ابن قبه رازی در پایان یادآور میشود که هرگاه فرمانبری از علی بر مخلوق لازم شد، لازمه آن شایستگی آن حضرت برای مقام امامت میباشد[۱۹].[۲۰].
↑«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي». درباره این حدیث در منابع حدیثی اهل سنت، ر.ک: سلیمان بن داود طیالسی، مسند، ص۲۸؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۵ ص۴۰۶؛ عبدالله بن زبیر حمیدی، المسند، ج۱، ص۳۸؛ ابنجعد، مسند، ص۳۰۱؛ ابیشیبه، المصنف، ج۷، ص۴۹۶؛ ابن راهویه، مسند، ج۵، ص۳۷؛ احمد بن ابراهیم دروقی، مسند سعد بن ابیوقاص، ص۵۱. درباره این حدیث در منابع امامیه، ر.ک: ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۱، ص۶۲؛ محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الإمام امیرالمؤمنین، ص۳۳۴.