اثبات عصمت امام در قرآن
عصمت امام به معنای مصونیت ایشان از اقسام گناهان، خطا و نسیان را میتوان از دلالت برخی آیات استفاده نمود. برخی از این آیات مختص عصمت رسول اکرم(ص) است مانند: آیاتی که خبر از دوری آن حضرت از گمراهی و هوای نفس میدهند و یا آیاتی که امر به اطاعت مطلق از آن حضرت میکنند و ... . برخی دیگر از آیات دلالت بر عصمت پیامبر و امامان (ع) دارند مانند: آیه ابتلا؛ آیه اولی الامر؛ آیه صادقین و آیه تطهیر.
مقدمه
عصمت به معنای مصونیت امامان معصوم از اقسام گناهان، خطا و نسیان و... را میتوان از دلالت برخی آیات استفاده نمود[۱]. این آیات به دو بخش کلی قابل تقسیم هستند:
ادله خاص عصمت رسول خدا
مراد از این بخش، آیاتی است که به نوعی دلالت بر عصمت پیامبراکرم میکنند. این آیات را میتوان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود.
آیاتی که خبر از دوری آن حضرت از گمراهی و هوای نفس میدهند
به عنوان نمونه قرآن کریم ضمن بیان اوصاف پیامبر و نفی هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفتههای پیامبراکرم را مستند به وحی الهی دانسته و میفرماید: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى﴾[۲]. برخی مفسران معاصر معتقدند، از آیه ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾[۳]. چنین استفاده میشود که رفتار و سیره پیامبر علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون اذن وحی نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه استنباط کنیم از آیات دیگری[۴]. چنین چیزی استظهار میشود[۵].
آیاتی که امر به اطاعت مطلق از آن حضرت میکنند
قرآن کریم در آیهای به طور مطلق به اطاعت از فرامین پیامبراکرم (ص) امر کرده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...﴾[۶] و مثل ﴿قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۷]. بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم عصمت است و الا منجر به تناقض خواهد شد. این معنا از آیات دیگری که به وجوب اطاعت مطلق از اوامر و نواهی رسول خدا امر فرموده نیز قابل استفاده است: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾[۸].
آیاتی که آن پیامبر را اسوه حسنه معرفی میکنند
مصونیت پیامبر اکرم را میتوان از آیهای که آن حضرت را به عنوان اسوهای نیکو یاد کرده نیز استفاده نمود. آنجا که میفرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۹]. واژه «اسوه» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. قدوه نیز در مورد کسی به کار میرود که به او اقتدا میشود. [۱۰]. کیفیت استدلال به این آیه چنین است که خدای متعال، پیامبراکرم را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیه در شمار آیاتی قرار میگیرد که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از رسول خدا امر کردهاند و چنانچه گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۱۱].
آیاتی که بر عدم صدور فراموشی آن حضرت تاکید میکنند.
آنچه باقی میماند عصمت آن حضرت از نسیان و فراموشی است که قرآن کریم در این باره نیز چنین میفرماید: ﴿سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى﴾[۱۲].
کیفیت استدلال
این آیات به ضمیمه حدیث نبوی منزلت«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۱۳] بر عصمت امامان معصوم که جانشینان آن حضرت هستند دلالت میکنند چه اینکه رسول خدا در این روایت خطاب به امیرالمومنین میفرمایند: ای علی منزلت و جایگاه تو نسبت به من مانند منزلت و جایگاه هارون است نسبت به حضرت موسی. بر اساس این روایت تمامی منازل و مقاماتی که هارون نسبت به حضرت موسی داشت، امیرالمومنین نیز نسبت به رسول خدا خواهد داشت و از جمله آنها عصمت از گناه، خطا، نسیان و اشتباه است که آیات مورد نظر این مصونیت را برای رسول خدا به اثبات میرسانند از این رو این صفت برای جانشینان رسول خدا که اولین آن امام امیرالمومنین است نیز به اثبات خواهد رسید.
ادله عام عصمت پیامبر و امامان
مراد از این بخش آیاتی است که دلالت بر عصمت رسول خدا و اوصیای ایشان دارند. از آیات این دسته نه تنها عصمت رسول خدا به دست میآید بلکه عصمت جانشینان و اوصیای آن حضرت که همان امامان معصوم هستند نیز قابل استفاده است. در این بخش اهم آیاتی را که مرتبط با عصمت ایشان است بررسی مینماییم.
آیه ابتلا
قرآن در آیه ۱۲۴ سوره بقره از امتحان حضرت ابراهیم(ع) و آزمونهایی الهی سخن گفته و یادآور شده است که ابراهیم آن آزمونها را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت. در این هنگام خداوند او را به مقام امامت نایل ساخت. ابراهیم(ع) درباره این مقام برای فرزندان خویش سؤال کرد که آیا آنان نیز از چنین مقامی برخوردارند؟ خداوند در پاسخ او فرمود: (این عهد و پیمان الهی شامل ظالمان از فرزندان او نمیشود.) متن آیه چنین است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۴].
کیفیت استدلال
ظلم در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر جایگاهش است[۱۵] و در اصطلاح به معنای تجاوز از حدّی است که شارع یا عرف معین کرده است؛ لذا معصیت صغیره و کبیره ظلم است؛ زیرا گناه کار از حدّی که شارع ترسیم کرده تجاوز نموده است.
ظلم دارای اقسامی است:
- ظلم به خدا: بزرگترین ظلم به خدا، شرک و کفر است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللَّهِ﴾[۱۶] و میفرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۷].
- ظلم به دیگران: خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ...﴾[۱۸].
- ظلم به خود: خداوند میفرماید: ﴿وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۱۹] و میفرماید: ﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۲۰].
از عبارت: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۱] استفاده میشود عهد امامت به هیچ ظالمی نمیرسد و کسی جز معصوم شایسته امامت نیست و تنها اوست که هیچ یک از انواع ظلم را حتی در دوران کودکی نداشته است.
مردم در مورد ظلم بر چهار دستهاند و قسم پنجمی هم متصوّر نیست:
- کسانی که در طول عمر خود ظالمند.
- کسانی که در طول عمر خود طاهر و منزّه از گناهند.
- کسانی که در ابتدای عمر خود ظالم ولی در پایان عمر توبه میکنند.
- کسانی که در ابتدای عمر طاهر و از گناه منزّهاند، ولی در آخر عمر ظالمند.
از حضرت ابراهیم(ع) محال است که از خدای تعالی درخواست کند عهد و مقام امامت را به دسته اول و چهارم از ذریهاش بدهد. پس به طور قطع، دعای حضرت ابراهیم(ع) شامل حال این دو دسته نیست. تنها قسم دوّم و سوّم باقی میماند و ظالمی که خداوند عهد امامت را از او نفی میکند، نیست مگر مورد سوّم (یعنی کسی که در ابتدای عمرش ظالم بوده، ولی در آخر عمر توبه کرده است)؛ در نتیجه مورد دوّم باقی میماند (یعنی همان کسی که در طول عمرش از هر گونه گناه و آلودگی پاک بوده است) و این بر کسی غیر معصوم منطبق نیست.
پس از چهار قسم بالا دو قسمش را حضرت ابراهیم(ع) از خداوند نخواست و از دو قسمی که خواست، یک قسمش مستجاب شد و آن کسی است که در تمامی عمر معصوم باشد[۲۲].
علاوه بر برداشتهای قبلی دو تقریر دیگر در استدلال به آیه ابتلاء بیان شده است:
تقریر اول
فخر رازی از جمله ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ بر معصوم بودن حضرت ابراهیم(ع) به عنوان امام استدلال کرده و گفته است: "این جمله دلالت میکند که ابراهیم(ع) از همه گناهان معصوم بوده است؛ زیرا امام، کسی است که به او اقتدا میشود. در این صورت اگر از او گناهی سر بزند، پیروی از او در آن گناه، واجب است و در نتیجه ما مرتکب گناه خواهیم شد و این باطل است؛ زیرا لازمۀ معصیت بودن فعل، این است که انجام آن ممنوع و حرام است و از طرفی چون پیروی از امام واجب است، انجام آن واجب خواهد بود و جمع میان واجب و حرام در یک فعل و در یک زمان محال است"[۲۳].
توضیح استدلال فخر رازی این است که در آیه یاد شده، حضرت ابراهیم(ع) به عنوان امام و پیشوای مردم از جانب خداوند معرفی شده است. از طرفی فلسفه امامت، هدایت انسانها به راه مستقیم الهی و رسیدن به کمال مطلوب است. این غرض بدون وجوب اطاعت و پیروی از امام حاصل نخواهد شد. از سوی دیگر، حق و باطل و طاعت و معصیت را باید در گفتار و رفتار امام جست وجو کرد. در این صورت اگر امام معصوم نباشد، به جای آنکه بشر را هدایت کند، گمراه خواهد کرد و این خلاف فلسفه امامت است.
اگر چه فخرالدین رازی در بحث امامتِ علم کلام، معصوم بودن امام را لازم نمیداند، ولی مقتضای استدلال یاد شده این است که امام (جانشین پیامبر) باید معصوم باشد؛ زیرا او نیز همچون پیامبر مقتدای مردم در حلال و حرام و طاعت و معصیت است. او هدایتگر مردم به راه سعادت و رستگاری است و بر این اساس باید معصوم باشد. این دقیقاً با استدلال متکلمان شیعه بر لزوم عصمت امام هم آهنگ است. چنان که محقق طوسی گفته است: "امام باید معصوم باشد تا موجب گمراهی مردم نگردد"[۲۴].
تقریر دوم
متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جملۀ ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ بر عصمت امام استدلال کرده اند[۲۵]. صورت استدلال به این نحو است: خداوند فرموده است که عهد او ـ یعنی امامت ـ نصیب ظالم نمیشود. کسی که مرتکب گناه گردد خواه در آشکار یا پنهان، ظلم کرده است؛ زیرا فرد گناهکار حدود الهی را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۶].
فاضل مقداد استدلال یاد شده را چنین تقریر کرده است: غیرمعصوم ظالم است؛ ظالم شایسته امامت نیست لذا غیرمعصوم شایسته امامت نیست.
بیان صغری: ظلم یعنی چیزی در غیر جایگاه مناسب خود نهاده شود، و غیر معصوم چنین میکند. بیان کبری: خداوند فرموده است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ و مقصود از (عهد)، امامت است؛ زیرا قبل از این آیه، جملۀ ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ آمده است[۲۷].
پس قرینه سیاق گویای این است که مقصود از عهد، امامت است؛ زیرا خداوند مقام امامت را به ابراهیم عطا کرد و آنگاه ابراهیم آن را برای فرزندان خود درخواست نمود و خداوند در پاسخ فرمود: (عهد من نصیب ظالمان نمیشود).
اگر مقصود از عهد در جمله ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ عهد امامت نباشد، پاسخ با سؤال هماهنگ نخواهد بود. علاوه بر این اگر عهد را بر معنای عام آن حمل کنیم باز هم شامل امامت خواهد شد و مفاد آیه ـ اینکه عهد الهی خواه نبوت باشد یا امامت ـ نصیب ظالمان نمیگردد[۲۸].
آیه اولی الامر
آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۲۹] "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولیالأمر فرمان داده است[۳۰].
کیفیت استدلال
قرآن کریم میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾. در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علیالاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است زیرا پیروی و فرمانبرداری بیچون و چرا تنها از فردی واجب میشود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند حکیمی که کفر و عصیان را از بندگانش ناپسند شمرده است ﴿وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ﴾[۳۱] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمیکند[۳۲]. این استلزام ـ یعنی ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و لزوم عصمت ـ مورد اعتراف دانشمندان اهل سنت نیز قرار گرفته است[۳۳].[۳۴]
به بیانی دیگر وجه دلالت این آیه بر عصمت امام از آن جهت است که:
- مقارنت اطاعت از پیامبر با اطاعت از اولی الامر بر این امر دلالت میکند که قلمرو وجوب اطاعت از اولی الامر در همه حوزههای مشترک میان ایشان و پیامبر است.
- اطاعت از اولی الامر بدون هیچ قید و شرطی آمده است و اگر اینان معصوم نباشند نمیتوانند به نحو مطلق مورد اطاعت باشند و لازم میآید که خداوند ما را امر به اطاعت از کسانی فرموده که مانع سعادت هستند و این نقض غرض الهی و خلاف حکمت است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ﴾[۳۵].
- روایات متعددی در منابع شیعه[۳۶] و اهل سنت[۳۷] وجود دارد که مراد از "اولی الامر" را ائمه معصومین(ع) معرفی میکنند[۳۸].[۳۹] مفسران امامیه بر اساس این روایات، مصداقهای اولو الامر را امامان دوازدهگانه میدانند[۴۰].
با توجه به مطالب بیش گفته آیه اولی الامر، دلالت بر عصمت امامان دارد[۴۱].
آیه صادقین
خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۴۲] ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آوردهاید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه که به همراهی با صادقین فرمان داده معروف به آیه صادقین است[۴۳]. خدای متعال در این آیه، مؤمنان را به همراهی و معیت با صادقان امر کرده است و معیت در اینجا به معنای اقتدا و تمسک است که ملازم با اطاعت خواهد بود.
کیفیت استدلال
امر ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾، در صورتی امکانپذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ زیرا اسم جمع محلّی به الف و لام افاده عموم میکند، یعنی باید معصوم باشند. چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود. از آنجا که حکیم هیچگاه امر عبث و محال نمیکند نتیجه این میشود که:
- هیچگاه جامعه از صادق مطلق (معصوم) خالی نخواهد بود.
- مؤمنین (متّقین) باید همواره همراه و مطیع معصومین باشند؛ در غیر این صورت، سعادت و فلاح حاصل نخواهد شد. بدیهی است، بعد از رحلت پیامبر(ص) تنها افرادی که در مورد آنها عصمت تصوّر دارد، ائمه دوازدهگانه(ع) هستند[۴۴].
- به این مطلب که «صادقین» همان ائمه معصومین(ع) هستند در روایات نیز اشاره شده است: «عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۴۵].
- امر به همراهی با صادقین به معنای امر به اقتدا به آنهاست، بدین معنا که کونوا مع الصادقین یعنی تمسکوا بالصادقین و اقتدا و تمسک مطلق به آنها یعنی اطاعت مطلق از آنها که این امر مساوی با عصمت صادقین است.
- علاوه بر این میتوان جهت اثبات عصمت صادقین به یک قاعده عقلی[۴۶] نیز تمسک کرد و آن اینکه امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت اجتماع نقیضین لازم میآید که امری محال است و امر به محال از خدای حکیم صادر نمیشود.
آیه تطهیر
یکی از ادلّه قرآنی اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۷] است.
کیفیت استدلال
استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:
- اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
- هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
- بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیتاند.
نتیجه: امامان شیعه(ع)، معصوماند.
توضیح مقدمه نخست: به دو دلیل، اراده در آیه تطهیر، تکوینی است نه تشریعی[۴۸].
- بر پایه واژه ﴿إِنَّمَا﴾ اراده اذهاب رجس و تطهیر، ویژه اهل بیت است نه عموم مردم؛ پس تکوینی است.؛ چراکه اگر اراده، تشریعی باشد، به گروه خاصی اختصاص ندارد و طهارت از گناه در اراده تشریعی، از همه انسانها خواسته شده نه خصوص اهل بیت. بدینسان، خداوند متعال به اراده تکوینی خود که تخلفناپذیر است، طهارت اهل بیت را اراده نموده است.
- واژه ﴿لِيُذْهِبَ﴾ بیانکننده آن است که متعلق اراده، فعل خداست، ولی اگر اراده تشریعی باشد، متعلق آن، فعل عبد است.
توضیح مقدمه دوم: الف و لام در ﴿الرِّجْسَ﴾ جنس است و همه پلیدیها و زشتیهای ظاهری و باطنی را در بر میگیرد؛ از اینرو، معنای آیه این است که خدا میخواهد، همه پلیدیها و هیئتهای خبیثه و رذیله را از نفس شما ببرد؛ هیئتهایی که اعتقاد حق و عمل حق را از انسان میگیرد و چنین ازالهای با عصمت الهی منطبق میشود[۴۹].
توضیح مقدمه سوم: مفسِّر و مبیِّن رسمی وحی الهی، پیامبر(ص) است: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[۵۰]، پس تبیین آیه تطهیر و تعیین مصادیق آن، بر عهده ایشان است و این مأموریت ویژه الهی را از راههای گوناگون به انجام رساندهاند. پیامبر اکرم(ص) در موارد متعددی: مصادیق آیه تطهیر را به خود، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) معرّفی نمودهاند[۵۱].[۵۲]
با توجه به آنچه گفته شد روشن میشود اراده تکوینی الهی به دور نمودن رجس و ناپاکی و هرگونه خطا، از اهل بیت(ع) تعلق گرفته است. نکتۀ دیگر این است که طهارت و پاکی ایشان اختصاص به حالت و زمان خاصی ندارد؛ بلکه در تمامی حالات از عصمت برخوردارند.
جمع بندی
هر چند واژه عصمت و مشتقات آن در قرآن کریم نیامده است اما میتوان از برخی آیات معنای مصونیت انبیا و ائمه از ارتکاب گناهان، نسیان، خطا و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب کلامی و حدیثی است. عصمت به معنای مصونیت امامان معصوم را میتوان از دلالت برخی آیات استفاده نمود. این آیات به دو بخش کلی قابل تقسیم هستند: دسته اول آیاتی هستند که به نوعی دلالت بر عصمت پیامبر اکرم میکنند که خود به چهار دسته کلی آیاتی که خبر از دوری حضرت از هوای نفس و گمراهی میدهند، آیاتی که امر به اطاعت مطلق از آن حضرت میکنند، آیاتی که آن حضرت را الگوی نیکوی همگان معرفی میکنند و آیاتی که بر عدم فراموشی آن حضرت تاکید میکنند قابل تقسیم هستند. این آیات این آیات به ضمیمه حدیث نبوی منزلت، بر عصمت امامان معصوم که جانشینان پیامبر اکرم هستند دلالت میکنند دسته دوم آیاتی هستند که دلالت بر عصمت رسول خدا و اوصیای ایشان مینمایند آیات تطهیر، ابتلا، صادقین و اولی الامر در زمره این آیاتند.
پرسش مستقیم
منابع
- مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم
- علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
- فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم
- علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
- خراسانی، علی، آیات نامدار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت
- محمدی، رضا، عصمت در قرآن
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی
- مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی
پانویس
- ↑ فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه پژوهی مطالعات قرآنی، شماره۲، ص ۲۸۴-۲۷۶.
- ↑ «سوگند به اختر قرآن چون فرود میآید. [که] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده. و از سر هوس سخن نمی گوید. این سخن به جز وحیی که وحی میشود نیست.»سوره نجم، آیات ۱ تا ۴.
- ↑ «و از سر هوس سخن نمی گوید»سوره نجم، آیه ۳.
- ↑ ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ﴾«بگو به شما نمی گویم گنجینه های خدا نزد من است و غیب نیز نمی دانم و به شما نمی گویم که من فرشته ام جز آنچه را که به سوی من وحی میشود پیروی نمیکنم بگو آیا نابینا و بینا یکسان است آیا تفکر نمیکنید» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۸، ص۳۲.
- ↑ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد...» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد.» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و آنچه را [پیامبر اکرم] فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد.» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند.» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ فیومی مقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص ۴۹۴.
- ↑ فرقانی، محمد هادی و عباسزاده جهرمی، محمد، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، ص ۲۸۴-۲۷۶.
- ↑ «ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى.» سوره اعلی، آیه ۶.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.بخاری در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را اینگونه از رسول خدا(ص) نقل میکند: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴. مسلم نیز در صحیح خود مینویسد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد»(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳ و ۳۷۹؛ المحیط فی اللغه، ج۱۰، ص۳۲.
- ↑ «اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟» سوره انعام، آیه ۱۵۷.
- ↑ «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند»... سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۴ ص۴۰.
- ↑ یجب ان یکون الامام معصوما لئلا یضل الخلق، شیخ طوسی، قواعد العقاید، ص۱۲۱.
- ↑ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ «آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ اللوامع الاهیه، ص۳۳۲-۳۳۳.
- ↑ الشافی، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
- ↑ خراسانی، علی، آیات نامدار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۱.
- ↑ «و ناسپاسی را برای بندگانش نمیپسندد» سوره زمر، آیه ۷.
- ↑ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
- ↑ فخر رازی مفاتیح الغیب، ج ۱۰، ص۱۱۲.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱.
- ↑ «بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ ر.ک: بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۵.
- ↑ ابنمردویه، مناقب علی بن ابیطالب، ۱۴۲۴ق، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۰ و ۱۹۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۶.
- ↑ جابر بن عبدالله انصاری، در روایتی که به حدیث جابر معروف است، از پیامبر(ص) درباره واژه "اولی الامر" سؤال کرد. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی. خزاز رازی، کفایه الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۵۴-۵۵؛ قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲، ج۱، ص۳۴۱. امام باقر(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «اولی الامر امامان از فرزندان علی و فاطمهاند، تا آنکه روز قیامت برپا شود». ایشان در جای دیگر نیز فرموده است: «خداوند از اولی الامر فقط ما را قصد کرده است و همه مؤمنان را تا روز قیامت به پیروی ما فرمان داده است» بحرانی، البرهان، اسماعیلیان، ص۳۸۳ و ۳۸۶. امام صادق(ع) نیز میفرماید: «آنان (اولی الامر) علی بن ابی طالب، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر یعنی من هستیم. سپاس خدا را بهجای آورید که امامان و رهبرانتان را در زمانی به شما شناساند که مردم آنان را انکار میکنند». عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۶۳ش، ص۲۵۲، ح۱۷۴.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۳۹۹. با این حال علمای اهل سنت درباره مصادیق اولو الامر دیدگاههای مختلفی دارند. مصادیقی چون خلفای سه گانه، عالمان دینی، فرماندهان سریهها، فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳، ۱۱۴. و اهل حل و عقد از این جملهاند. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۲۰۹.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۷۱.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب و نیز نک: سیوطی، الدرّ المنثور، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۸۷؛ آمدی، غایة المرام، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۵۰ـ۵۱؛ امینی، الغدیر، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۰۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۶۲؛ کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۰۸؛ آمدی، غایة المرام، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۵۲.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۴، ص۳۹۹.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ اراده دو گونه است: تکوینی و تشریعی. اراده تکوینی، ارادهای است که متعلق آن، وجود موجودات بوده و تخلفپذیر نیست: ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ (سوره یس، آیه ۸۲). اراده تشریعی، ارادهای است که از انسان بالغ عاقل قادر میخواهد، فلان عمل را انجام دهد. در این نوع، اراده انسان نیز نقش دارد و خداوند از انسان میخواهد با اختیار خود، عملی را انجام داده یا ترک نماید. در این گونه، ممکن است، مراد از اراده تخلف نماید. متعلق این اراده مجموعه قوانین و بایدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی است. ینابیع الموده، ص۱۱۵.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.
- ↑ «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ ابوسعید خدری از رسول خدا(ص) نقل کرده است: «نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی خَمْسَةٍ: فِیَّ وَ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾»، الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۴؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱، ح۲۸۴۹۰. در این حدیث و مانند آن، مصادیق اهل بیت روشن بیان شده است. آلوسی مینویسد: "و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء و قوله علیه الصلاة والسلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه". روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵. سیوطی نیز آورده است: عن أبی الحمراء رضی الله عنه قال حفظت من رسول الله ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلی صلاة الغداة الا أتی إلی باب علی رضی الله عنه فوضع یده علی جنبتی الباب ثم قال الصلاة الصلاة ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹. در صحیح مسلم و سنن ترمذی نیز آمده: سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل کرده است: هنگامی که آیه: ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ﴾. «بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱. نازل شد، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و آنگاه گفت: خدایا! اینها اهل مناند «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ﴾ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً(ع) فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی»؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰، ح۶۴۱۴: همچنین در روایت دیگری آمده است: «قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِیُّ(ص) غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾».
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۴۹-۵۲؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۱.