آیا آیه ۶۸ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۶۸ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۵ پاسخ |
آیا آیه ۶۸ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
در آیاتی چند، از تأثیرگذاری شیطان بر پیامبر اکرم (ص) به گونهای خاص سخن به میان آمده است. «یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن پیامبر خاتم(ص) را برای برخی به وجود آورده، آیه 68 سوره انعام است که میفرماید: ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱]. سخن در این است که اگر شیطان بتواند در روح پاک پیامبر اکرم (ص) راه یابد و حکم الهی را از یاد حضرتش ببرد، چگونه میتوان عصمت آن حضرت را باور داشت؟
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: مخاطب اصلی؛ امت: روی سخن در آیه گرچه به پیامبر (ص) است، در حقیقت منظور پیروان اویند که اگر گرفتار فراموشکاری شدند و در جلسات آمیخته به گناه کفار شرکت کردند، به محض اینکه متوجه شوند باید از آنجا برخیزند و بیرون روند. نظیر این بحث در گفتوگوهای روزانه ما و در ادبیات زبانهای گوناگون دیده میشود که انسان روی سخن را به کسی میکند، اما هدفش این است که دیگران بشنوند؛ مطابق ضرب المثل معروف عرب که میگوید: «إِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةِ». پس گرچه در ظاهر این آیات، پیامبر اکرم (ص) مخاطب است، در واقع مخاطبان اصلی این آیه مؤمناناند. عطف آیه بعد که میفرماید: ﴿وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ﴾[۲]، این حقیقت را روشن میسازد. در این آیه، هرگونه گناه در این زمینه از پرهیزکاران نفی شده است؛ چراکه تقوا آنان را از همراهی با اهل باطل باز میدارد. در آیه مورد بحث هم مؤمنان را از همنشینی با آنان دور میدارد تا به تقوا و ایمانشان آسیبی وارد نیاید. آیه ۱۴۰ سوره نساء که میفرماید: ﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ...﴾[۳]، حقیقت امر را روشنتر میسازد؛ زیرا سوره نساء در مدینه نازل شده و بند ﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ﴾ بر همین موضوعی دلالت دارد که در سوره انعام آمده است (سوره انعام مکی است). پس، از آنجا که در آیه ۱۴۰ سوره نساء، خطاب (به گونهای مستقیم) به مؤمنان شده است، میتوان به دست آورد که مخاطب در سوره انعام هم مؤمناناند. این خطاب از نوع مثل معروف است که میگوید: «به در میگویم، دیوار تو بشنو» و این سان خطابها در قرآن دیده میشود. [۴].
از جمله دلایل این قول، عقیده قطعی به عصمت انبیا است. برغم اینکه عقیده اهل سنت بر انکار عصمت انبیا است اما ضرورت مذهب شیعه بر عصمت انبیا و ملائکه و اوصیای انبیا، قائم شده است؛ به عبارت دیگر مشهور شیعه به عصمت انبیا و ائمه از کلیه معاصی، خطا، سهو و نسیان باور دارند که عقیدهحق نیز همین است که ادله متعددی بر آن دلالت دارد.» [۵].
پاسخ دوم: مفاد آیه؛ زشتی آن مجالس: این نوعی اخطار شدید به پیامبر اکرم (ص) است که از مجالست با مشرکان برحذر باشد، اما روشن است که شیطان هرگز تسلطی بر آن حضرت نخواهد داشت؛ بلکه بر مؤمنان راستین نیز چیره نخواهد شد ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۶] و اینکه نسیان حضرت به شیطان نسبت داده شده ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ...﴾[۷] گویای فراوانی قبح آن مجالس است؛ یعنی زمام این سان مجالس در اختیار شیطان است و پیامبر (ص) را نشاید که در این گونه مجالس شرکت جوید. پس مفهوم آیه این است که اگر پیش از نھی، قبح این شرکت و مجالست را فراموش کردی، پس از آنکه تو را یادآوری کردیم و درباره قبح آن تنبه دادیم، دیگر با آنان مجالست نداشته باش. این تفسیر نیز برخلاف ظاهر است؛ زیرا دلیلی بر این تقدیر وجود ندارد. افزون بر آن، با وجود تفسیر صحیح که هم ارتکاب خلاف ظاهر در آن نیست و هم شأن حضرت رسول (ص) رعایت میشود، چه نیازی به این تفاسیر هست؟ نکته: آیه ۶۸ با آیه ۶۹ در ظاهر تناقض دارد؛ چراکه در آیه ۶۸ از شرکت نکردن در مجالس آنان سخن میگوید، در حالی که در آیه ۶۹ بر جواز و روا بودن شرکت در این مجالس حکم کرده است؛ ولی باید گفت در آیه نخست از شرکت در آن مجالس و تأثیرپذیری از آنان سخن میگوید، اما آیه ۶۹ از شرکت در آن مجالس و تأثیرگذاری بر آنان حکایت دارد.
پاسخ سوم: تلازم نداشتن شرط با تحقق مشروط: این موضوع (تأثیر شیطان بر حضرت) در این آیات به گونه شرطی بیان شده است. «اما» یعنی «ان ما»، و جمله شرطیه، بر تحقق و وقوع مشروط دلالت ندارد[۸]. به بیانی دیگر، به کار رفتن «ان» شرطیه به جای «اذا»، گویای این است که این موضوع در حد فرضیه است. شاید سرّ آنکه به پیامبر (ص) خطاب شده است، آن باشد که کسی از این عمل، استنکاف و استکبار نکند و تصور نکند که برخاستن از مجلس ستمگران، وهن مسلمان است. پس قضیه، شرطیه است که مستلزم وقوع نیست و مقصود، ردع از عمل است[۹]. ایراد این بیان این است که گرچه قضیه شرطیه است و شرط دلالتی بر وقوع ندارد، آیا احتمال تحقق آن وجود دارد؟ عالمان اهل سنت تحقق این احتمال را ممکن میپندارند، اما آیا به لازمه این پندار نیز پایبندند. اگر موضوع فراموشی در مورد پیامبر اکرم (ص) تحقق پذیر باشد، چگونه میتوان به سلامت وحی اطمینان یافت؟»[۱۰].
تأثیر شیطان در به فراموشی کشاندن، مسألهای فرضی است، مثل آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[۱۱] یا آیه ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ﴾[۱۲] یعنی اگر مشرک شوی، یا اگر به ما نسبتی ناروا بدهی، نه اینکه چنین شده است. [۱۳].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. آیت الله سید عبدالحسین طیب؛ |
---|
آیت الله طیب در کتاب «تفسیر اطیب البیان» در اینباره گفتهاند:
«برغم اینکه عقیده اهل سنت بر انکار عصمت انبیا است اما ضرورت مذهب شیعه بر عصمت انبیا و ملائکه و اوصیای انبیا، قائم شده است؛ چراکه دو قسم عصمت داریم: یکی معصوم از کلیه معاصی چه کبیره و چه صغیره که حتی خیال معصیت در قلوب مطهره آنها خطور نمیکند چه قبل از وصول به مقام نبوت و امامت چه بعد از وصول از ابتدای ولادت تا هنگام مرگ. این عقیده از مسلمات همه شیعیان است. دوم عصمت از خطا و سهو و نسیان و شک و ریب. البته در این میان، بعضی از علمای شیعه با نوشتن کتاب سهو النبی، منکر چنین عصمتی شده برای اثبات مدعای خویش به ظواهر برخی آیات و اخبار استناد کردند. برخی نیز قائل به تفصیل شدند به اینکه انبیا در باب احکام و تبلیغ معصوم بودند ولی در امور خارجیه غیر مربوطه به احکام ممکن است سهو و نسیان بر آنها عارض شود، با این وجود مشهور شیعه به عصمت انبیا و ائمه از کلیه معاصی، خطا، سهو و نسیان باور دارند که عقیدهحق نیز همین است که ادله متعددی بر آن دلالت دارد.» [۱۴]. از این رو خطاب در آیه 68 سوره انعام متوجه خود پیامبر(ص) نیست لذا منافاتی با عصمت آن حضرت ندارد. |
2. آیت الله سید محمد حسین طباطبایی؛ |
---|
آیت الله طباطبایی در کتاب «تفسیر المیزان» در اینباره گفتهاند:
«﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۵]. لفظ ما در کلمه: «اما»، زائده است که نوعی تأکید و در بعضی از موارد تقلیل را میرساند، و همچنین نونی که قبل از کاف قرار دارد نون تأکید است. بنا بر این اصل این کلمه ان ینسک بوده و چون کلام در مقام تأکید بوده و لازم بوده که نهی، تشدید و تأکید شود از این رو لفظ ما زائده را بر سر «ان» درآورده و نون تأکید را هم قبل از کاف قرار داد، و در نتیجه معنای کلام این شد که: حتی اگر نهی ما را فراموش کردی و شیطان آن را از یادت برد و بعدا به یادت آمد، باز هم نمیتوانی در امتثال نهی، سهلانگاری نموده، هم چنان در مجلس آنان بنشینی، بلکه همین که یادت آمد بایستی برخیزی، چون سزاوار مردان با تقوی نیست که با مسخره کنندگان به آیات خدا همنشین شوند. ظاهر این خطابی که در آیه شریفه است، خطاب به نبی اکرم(ص) است، و لیکن در حقیقت مقصود، دیگرانند؛ زیرا انبیا(ع) نه تنها از گناهان بلکه حتی از فراموشیاحکام خداوندی هم مبرا هستند.؛ چراکه فراموش کردن احکام الهی از آن حضرت عینا مانند مخالفت عملی باعث گمراهی سایرین میشود و دیگران به عمل آنان احتجاج و از آن اتخاذ سند میکنند، پس غرض اصلی از این خطاب و مخاطبین واقعی آن امت اسلام است. سیاق آیات مورد بحث هم این معنا را تأیید میکند، برای اینکه در آیه بعد روی سخن را به متقین از امت نموده میفرماید: ﴿وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ...﴾ [۱۶]. از این هم روشنتر آیه ﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾[۱۷] است؛ زیرا این آیه در مدینه نازل شده و نزول آیه مورد بحث در مکه اتفاق افتاده، و معلوم است که مراد از الگو:نَزَّلَ عَلَيْكُمْ همان حکمی است که سابقا آیه مورد بحث آن را در مکه گوشزد امت نموده؛ زیرا غیر آیه مورد بحث، آیه دیگری که از همنشینی و شرکت در مجالس آنان نهی کرده باشد، نازل نشده است. پس این آیه رسول خدا را تذکر میدهد به اینکه آن حکمی را که ما سابقا (در آیه مورد بحث) به تو نازل کردیم، گوشزد مردم بکن تا در مجالس مسخرهکنندگان شرکت نکنند. بنا بر این، ادعای ما که گفتیم: گر چه در آیه مورد بحث، روی سخن با رسول خدا است و لیکن در حقیقت مخاطب، امت است روشن و مبرهن گردید، و معلوم شد که کلام مزبور از قبیل مثل معروف: به در میگویم دیوار تو بشنو است.» [۱۸]. |
3. آیت الله ناصر مکارم شیرازی؛ |
---|
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در اینباره گفتهاند:
مگر ممکن است شیطان بر پیامبر(ص) مسلط گردد و باعث فراموشی او شود، و به تعبیر دیگر آیا با وجود مقام عصمت و مصونیت از خطا- حتی در موضوعات- ممکن است پیامبر گرفتار اشتباه و فراموشی شود؟! در پاسخ این سؤال میتوان گفت: روی سخن در آیه گر چه به پیامبر است اما در حقیقت منظور پیروان او هستند که اگر گرفتار فراموشکاری شدند و در جلسات آمیخته به گناه کفار شرکت کردند به محض این که متوجه شوند باید از آنجا برخیزند و بیرون روند. نظیر این بحث در گفتگوهای روزانه ما و در ادبیات زبانهای مختلف دیده میشود که انسان روی سخن را به کسی میکند اما هدفش این است که دیگران بشنوند، مطابق ضربالمثل معروف عرب که میگوید: إِیَّاکَ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یا جارَهُ: «خطابم با تو است ولی همسایهاش تو بشنو»! بعضی از مفسران مانند «طبرسی» در «مجمع البیان» و «ابوالفتوح» در تفسیر معروف خود، پاسخ دیگری دادهاند که حاصلش این است: سهو و فراموشی در احکام و در مقام رسالت از طرف خداوند در مورد انبیاء جایز نیست و اما در موضوعات، در صورتی که موجب گمراهی مردم نشود، مانعی ندارد. ولی این پاسخ با آنچه در میان متکلّمین ما مشهور است که انبیاء و ائمه(ع) علاوه بر احکام، در موضوعات عادی نیز معصوم و مصون از اشتباه هستند سازش ندارد. [۱۹]. |
4. حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در کتاب «تفسیر نور» در اینباره گفتهاند:
تأثیر شیطان در به فراموشی کشاندن، مسألهای فرضی است، مثل آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[۲۰] یا آیه ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ﴾[۲۱] یعنی اگر مشرک شوی، یا اگر به ما نسبتی ناروا بدهی، نه اینکه چنین شده است. و ممکن است مراد اصلی آیه، پیروان پیامبر باشند، نه خود ایشان، همانگونه که در فارسی میگوییم: «به در میگوییم که دیوار بشنود». مشابه این مطلب، در سوره نساء آیه ۱۴۰ نیز آمده است: ﴿إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِ﴾[۲۲] اگر شنیدید که به آیات الهی کفر میورزند یا مسخره میکنند با آنان منشینید تا سخن را عوض کنند. در روایات متعدّدی از پیامبر(ص) و ائمّه معصومین(ع) از همنشینی با اهل گناه، یا شرکت در جلسهای که گناه میشود و انسان قدرت جلوگیری از آن را ندارد نهی شده است، حتّی اگر آنان از بستگان انسان باشند. حضرت علی(ع) به فرزندش وصیّت کرد: خداوند بر گوش واجب کرده که راضی به شنیدن گناه و غیبت نشود. [۲۳]. رسول خدا(ص) با استناد به این آیه فرمودند: کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مجلسی که در آن امامی سبّ میشود و یا از مسلمانی عیبجویی میگردد نمینشیند. [۲۴]. حضرت علی(ع): «مجالسة الاشرار تورث سوء الظنّ بالاخیار» همنشینی با بدان، سبب سوء ظنّ به نیکان میشود. [۲۵]. [۲۶]. |
5. حجت الاسلام و المسلمین جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفتهاند:
«در آیاتی چند، از تأثیرگذاری شیطان بر پیامبر اکرم (ص) به گونهای خاص سخن به میان آمده است. «یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن پیامبر خاتم(ص) را برای برخی به وجود آورده، آیه 68 سوره انعام است که میفرماید: ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۷]. آیه ۲۰۰ اعراف نیز بسان این آیه است که پیشتر درباره آن بحث شد. سخن در این است که اگر شیطان بتواند در روح پاک پیامبر اکرم (ص) راه یابد و حکم الهی را از یاد حضرتش ببرد، چگونه میتوان عصمت آن حضرت را باور داشت؟ پاسخ نخست: مخاطب اصلی؛ امت: در اینجا این پرسش مطرح میشود که مگر ممکن است شیطان بر پیامبر (ص) مسلط گردد و سبب فراموشیاش شود و آیا با وجود مقام عصمت و مصونیت از خطا حتی در موضوعات، ممکن است پیامبر (ص) گرفتار اشتباه و فراموشی شود؟! در پاسخ این پرسش میتوان گفت روی سخن در آیه گرچه به پیامبر (ص) است، در حقیقت منظور پیروان اویند که اگر گرفتار فراموشکاری شدند و در جلسات آمیخته به گناه کفار شرکت کردند، به محض اینکه متوجه شوند باید از آنجا برخیزند و بیرون روند. نظیر این بحث در گفتوگوهای روزانه ما و در ادبیات زبانهای گوناگون دیده میشود که انسان روی سخن را به کسی میکند، اما هدفش این است که دیگران بشنوند؛ مطابق ضرب المثل معروف عرب که میگوید: «إِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةِ». پس گرچه در ظاهر این آیات، پیامبر اکرم (ص) مخاطب است، در واقع مخاطبان اصلی این آیه مؤمناناند. عطف آیه بعد که میفرماید: ﴿وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ﴾[۲۸]، این حقیقت را روشن میسازد. در این آیه، هرگونه گناه در این زمینه از پرهیزکاران نفی شده است؛ چراکه تقوا آنان را از همراهی با اهل باطل باز میدارد. در آیه مورد بحث هم مؤمنان را از همنشینی با آنان دور میدارد تا به تقوا و ایمانشان آسیبی وارد نیاید. آیه ۱۴۰ سوره نساء که میفرماید: ﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ...﴾[۲۹]، حقیقت امر را روشنتر میسازد؛ زیرا سوره نساء در مدینه نازل شده و بند ﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ﴾ بر همین موضوعی دلالت دارد که در سوره انعام آمده است (سوره انعام مکی است). پس، از آنجا که در آیه ۱۴۰ سوره نساء، خطاب (به گونهای مستقیم) به مؤمنان شده است، میتوان به دست آورد که مخاطب در سوره انعام هم مؤمناناند. این خطاب از نوع مثل معروف است که میگوید: «به در میگویم، دیوار تو بشنو» و این سان خطابها در قرآن دیده میشود. نمونه روشن آن، آیه ۲۳ سوره اسراء در مورد احترام به پدر و مادر ﴿إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ...﴾[۳۰] است که ظاهر خطاب، متوجه پیامبر اکرم (ص) است، در حالی که پدر و مادر آن حضرت سالیانی پیش از نزول این آیات، دار فانی را وداع گفته بودند. میتوان گفت ظاهر این جمله بر سلطه و نفوذ شیطان در امر فراموشی تکلیف (اعراض از مجالس کافران) دلالت دارد؛ حال آنکه پذیرفتنی نیست که مخاطب آن پیامبر اکرم (ص) میباشد؛ زیرا ادله عقلی قطعی و نقلی معتبر بر عصمت آن حضرت از سهو و نسیان و گناه دلالت دارند. پس ممکن نیست که ایشان با نفوذ شیطان، چیزی (حکم شرعی یا موضوع آن) را فراموش کند. افزون بر این، خداوند در پایان آیه یادشده (آیه ۱۴۰ سوره نساء) میفرماید که اگر مسلمانان در مجلس استهزای دین باشند، باید بکوشند آن مجلس را به مجلس استدلال و دفاع علمی از دین بدل کنند، یا آن مجلس را ترک گویند؛ و گرنه از منافقان و کافران به شمار میآیند ﴿إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ﴾؛ چون افراد بیاعتنا به ظاهر مسلماناند، ولی در واقع منافقانیاند که خدا آنان را در جهنم کنار کافران گرد میآورد ﴿إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾[۳۱]. این گونه تعبیرها تنها در مورد مسلمانان عادی و سست ایمان رواست، نه پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص). در نتیجه آیه سوره نساء گویاست که مخاطب آیه مورد بحث، مسلماناناند نه پیامبر اکرم (ص). توهم مخاطب بودن پیامبر (ص): شاید گفته شود در این آیه حضور پیامبر اکرم (ص) در مجلس استهزای کافران و اقدام شیطان به ایجاد فراموشی در آن حضرت، به صورت قضیه شرطی آمده است که هرگز بر وقوع شرط و جزا و تحقق مقدم و تالی دلالت ندارند. پس میتوان گفت شخص پیامبر (ص) مراد است نه امت. ولی قضیه، فرضیهای است که هرگز رخ نداد؛ نه حضرت به آن مجالس رفت تا اعراض کند و نه شیطان او را به فراموشی انداخت. شاهد گویای این مطلب، وجود آیاتی در قرآن کریم است که بالاتر از این مضمون را به حضرت به صورت فرض و شرط نسبت داده است، مانند نسبت شرک (آیه ۶۵ سوره زمر) و نسبت دروغ به خداوند (آیات ۴۴ تا ۴۶ سوره حاقه)؛ ولی کسی توهم نکرده که موضوع این گونه آیات تحقق بیرونی داشته است. بنابراین مخاطب آیه مورد بحث، همانند آیه حبط و آیه تقول، شخص پیامبر (ص) است و با منزلت و عصمت آن حضرت از خطا و نسیان هیچ منافاتی ندارد. باید دانست که اگر اصل حکم به صورت «قضیه شرطی» و تلازم مقدم و تالی باشد که هیچ گونه نظارتی به تحقق بیرونی ندارد، سخن درستی است؛ چون صدق قضیه شرطی، به صدق تلازم بین شرط و جزاست، نه تحقق آنها. پس اگر میان شرط و جزا تلازم باشد، اصل قضیه درست است؛ هرچند تحقق مقدم و تالی محال باشد، مانند (آیه ۲۲ سوره انبیاء و ۶۵ سوره زمر)؛ ولی در آیه مورد بحث تلازم شرط و جزا مطرح نیست، بلکه تکلیفی جدی آمده است که به تحقق خارجی نظر دارد: ﴿فَأَعْرِضْ... فَلَا تَقْعُدْ...﴾؛ و به قرینه آیه بعدی ﴿وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ﴾[۳۲] قضیه خارجی مراد است، نه صرف تلازمی کلی. قضیه خارجی و تکلیف جدی، متوجه کسی نمیشود که حضورش در مجلس استهزا و انسای شیطان به او، محال است. بنابراین قضیه شرطی آیه مورد بحث با قضیه شرطی در آیه «حبط» و آیه «تقول» بسیار تفاوت دارد. پاسخ دوم: مفاد آیه؛ زشتی آن مجالس: این نوعی اخطار شدید به پیامبر اکرم (ص) است که از مجالست با مشرکان برحذر باشد، اما روشن است که شیطان هرگز تسلطی بر آن حضرت نخواهد داشت؛ بلکه بر مؤمنان راستین نیز چیره نخواهد شد ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۳۳] و اینکه نسیان حضرت به شیطان نسبت داده شده ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ...﴾[۳۴] گویای فراوانی قبح آن مجالس است؛ یعنی زمام این سان مجالس در اختیار شیطان است و پیامبر (ص) را نشاید که در این گونه مجالس شرکت جوید. پس مفهوم آیه این است که اگر پیش از نھی، قبح این شرکت و مجالست را فراموش کردی، پس از آنکه تو را یادآوری کردیم و درباره قبح آن تنبه دادیم، دیگر با آنان مجالست نداشته باش. این تفسیر نیز برخلاف ظاهر است؛ زیرا دلیلی بر این تقدیر وجود ندارد. افزون بر آن، با وجود تفسیر صحیح که هم ارتکاب خلاف ظاهر در آن نیست و هم شأن حضرت رسول (ص) رعایت میشود، چه نیازی به این تفاسیر هست؟ نکته: آیه ۶۸ با آیه ۶۹ در ظاهر تناقض دارد؛ چراکه در آیه ۶۸ از شرکت نکردن در مجالس آنان سخن میگوید، در حالی که در آیه ۶۹ بر جواز و روا بودن شرکت در این مجالس حکم کرده است؛ ولی باید گفت در آیه نخست از شرکت در آن مجالس و تأثیرپذیری از آنان سخن میگوید، اما آیه ۶۹ از شرکت در آن مجالس و تأثیرگذاری بر آنان حکایت دارد. پاسخ سوم: تلازم نداشتن شرط با تحقق مشروط: این موضوع (تأثیر شیطان بر حضرت) در این آیات به گونه شرطی بیان شده است. «اما» یعنی «ان ما»، و جمله شرطیه، بر تحقق و وقوع مشروط دلالت ندارد[۳۵]. به بیانی دیگر، به کار رفتن «ان» شرطیه به جای «اذا»، گویای این است که این موضوع در حد فرضیه است. شاید سرّ آنکه به پیامبر (ص) خطاب شده است، آن باشد که کسی از این عمل، استنکاف و استکبار نکند و تصور نکند که برخاستن از مجلس ستمگران، وهن مسلمان است. پس قضیه، شرطیه است که مستلزم وقوع نیست و مقصود، ردع از عمل است[۳۶]. ایراد این بیان این است که گرچه قضیه شرطیه است و شرط دلالتی بر وقوع ندارد، آیا احتمال تحقق آن وجود دارد؟ عالمان اهل سنت تحقق این احتمال را ممکن میپندارند، اما آیا به لازمه این پندار نیز پایبندند. اگر موضوع فراموشی در مورد پیامبر اکرم (ص) تحقق پذیر باشد، چگونه میتوان به سلامت وحی اطمینان یافت؟»[۳۷]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ «و از حساب آنان بر عهده کسانی که پرهیزگاری میورزند هیچ نیست اما (این) یادکردی است باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۶۹.
- ↑ «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان، ج۷، ص۲۰۰ و ۲۰۱؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۵۱۴-۵۱۹؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج5، ص361 و 362؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ذیل آیه 68 انعام، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم.
- ↑ طیب، سیدعبدالحسین، تفسیر اطیب البیان، ج7، ص106 و 107.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۴۹.
- ↑ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الرقائق، ج۴، ص۳۵۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۵۱۴-۵۱۹.
- ↑ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه 65.
- ↑ «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست،» سوره حاقه، آیه 44.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ذیل آیه 68 انعام، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم.
- ↑ طیب، سیدعبدالحسین، تفسیر اطیب البیان، ج7، ص106 و 107.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ سوره نساء، آیه69.
- ↑ «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه 140.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان، ج۷، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج5، ص361 و 362.
- ↑ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه 65.
- ↑ «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست،» سوره حاقه، آیه 44.
- ↑ «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه 140.
- ↑ تفسير نورالثقلين.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص266.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص365.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ذیل آیه 68 انعام، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ «و از حساب آنان بر عهده کسانی که پرهیزگاری میورزند هیچ نیست اما (این) یادکردی است باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۶۹.
- ↑ «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیشتر آیهای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند میشود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بیگمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
- ↑ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
- ↑ «به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
- ↑ «و از حساب آنان بر عهده کسانی که پرهیزگاری میورزند هیچ نیست اما (این) یادکردی است باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۶۹.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۴۹.
- ↑ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الرقائق، ج۴، ص۳۵۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۵۱۴-۵۱۹.