آیا دریافت‌های باطنی و خطورات قلبی نوعی علم غیب است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا دریافت‌های باطنی و خطورات قلبی نوعی علم غیب است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا دریافت‌های باطنی و خطورات قلبی نوعی علم غیب است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آنچه انسان گاهی در درون خود می‌یابد که خبری از غیب آورد می‌توان گونه‌ای از گونه‌های علم غیب دانست؟
  • برخی وقت‌ها مطالبی بر قلب انسان خطور می‌کند که گویی از غیب خبری آورده است آیا می‌توان آن را علم غیب نامید؟

پاسخ نخست

جعفر سبحانی

آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب‌های «آگاهی سوم یا علم غیب» و «منشور جاوید» در این باره گفته است:

پاسخ های دیگر

۱. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در کتاب‌های «تسنیم»، «شریعت در آیینه معرفت»، «درس تفسیر» و «تفسیر سوره مبارکه قصص» در این باره گفته است:
  • «آن وحی تشریعی مخصوص انبیاست به احدی هم نمی‌رسد چون نبوت است رسالت است که مربوط به احکام است که دین این است حکم این است فلان شیء واجب است فلان چیز حرام است اینها مخصوص انبیاست اما وحی‌هایی مربوط به علم غیب، ملاحم، وقایع گذشته، آینده، بهشت، جهنم، اسمای حسنای الهی اینها دیگر وحیی است به علم غیب برمی‌گردد اینها هم برای انبیا (ع) است هم برای ائمه (ع) این وحی‌ها آن قلّه‌اش آن مراحل بالایش برای اولیای الهی است مراحل وسطایش هم یا ضعیفش هم برای مؤمنین است که خدای سبحان برای مؤمنین هم این الهام‌ها را مشخص کرده است که ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ [۶] این ملائکه‌ای نیستند که وحی تشریعی بیاورند و مخصوص انبیا (ع) باشند این ملائکه‌ای هستند که مأموران الهی‌اند وارد حوزه دل می‌شوند یا بخشی از مشکلات علمی یک شخص را حل می‌کنند وقتی مشکل علمی او حل شد فضای درون او روشن می‌شود عمل یعنی آن عقل عملی هم به راه می‌افتد، اگر به بخش عملی او اینها فرود بیایند که ﴿أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ امید می‌آورند نشاط می‌آورند استقامت می‌آورند پایداری می‌آورند آن‌گاه شعاعش آن بخش‌های علمی را هم روشن می‌کند بحث‌هایی که مربوط به ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ [۷] گذشت ناظر به این قسم دوم است یک وقت وحی می‌آید که نماز واجب است فلان نماز مستحب است فلان نماز چهار رکعت است این وحی تشریعی است و مخصوص پیغمبر (ص) است یک وقت وحی می‌آید که بلندشو نمازت را اول وقت بخوان این گرایشی که می‌بینید برخی‌ها بی‌صبرانه منتظرند که چه وقت نماز می‌شود اول وقت نمازشان را بخوانند از همین قبیل است وجود مبارک پیغمبر (ص) مرتب مواظب بود ببیند که چه وقت ظهر می‌شود به بلال بگوید: «أَرِحْنَا يَا بِلَال‏»[۸] بلندشو ما را از دنیا راحت بکن چند لحظه‌ای با خدایمان مناجات کنیم اینها وحی فعل است اینها گرایش است اینها کشش است این کشش، کوشش‌ها را به دنبال دارد این کارهای عملی است»[۹]
  • «در جریان مادر حضرت موسی (ع) فرمود ما مستقیماً به او وحی فرستادیم چه اینکه به دریا دستور دادیم چه اینکه به زمین هم گاهی دستور می‌دهیم ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا* بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا.[۱۰] این وحی به زمین هم می‌رسد برای اینکه بر اساس آن پنج طایفه آیات الهی همه موجودات آگاه‌اند بنده خدایند مطیع خدایند ساجد خدایند مُسلِم و منقادند مسبّح‌اند یک سلسله آیاتی است که از اسلامِ موجودات دم می‌زند طایفه دوم آیاتی بودند که از تسبیح موجودات سخن می‌گویند طایفه سوم آیات سجده‌اند که ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ.[۱۱] طایفه چهارم آیه تسبیح همراه با تمحید است که ﴿إِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ.[۱۲] طایفه پنجم طایفه اطاعت و فرمانبرداری است ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ.[۱۳] خب این طوایف خمسه نشان می‌دهد که هر موجودی مسلم است و مسبّح است و ساجد است و منقاد است و مطیع چنین موجودی صلاحیّت آن را دارد در حدّ خود که وحی الهی که مناسب با اوست دریافت کند فرمود: ﴿بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا.[۱۴] این نازل‌ترین مرحله وحی است که به جمادات هم می‌رسد حالا آن ﴿وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَی النَّحْلِ.[۱۵] در سورهٴ مبارکه نحل گذشت. تأثیر وحی الهی در مادر حضرت موسی (ع): اما این وحی برتر است که به مادر موسی رسید هم بخش عملی او را بالاصاله تأمین کرد هم بخش آگاهی او را تأمین کرد و طوری فضای نفس او را روشن کرده است که سهمگین‌ترین خطر را با مِیل خود استقبال کرده است خب چه کسی است که آن بچه نازپرورده خودش را بیندازد در دریا برای اینکه به دست دشمن نیفتد فرمود ما گفتیم او هم گفت چشم! بدون معطّلی این کار را کرد دیگر فکر نکرد که دریا انداختن یعنی چه، تا آنجا که ممکن است بچه را شیر بدهد همین که احساس خطر کردی احساس کردی که مأموران آل‌فرعون در راه‌اند، این را بینداز در صندوق بینداز در دریا تو بینداز به دریا این امر حاضر، دریا باید بیندازد به ساحل، آن امر غایب، آل‌فرعون باید بگیرند، آ‌ن هم یک مأموریت، این مجموعه را خدای سبحان مرتب دارد امر و نهی می‌کند این آن کار را بکند او آن کار را بکند در سورهٴ مبارکه طه گذشت که ﴿فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ این امر حاضر، ﴿فَلْيُلْقِهِ الْيَمِّ بِالسَّاحِلِ تو این کار را بکن او این کار را بکند خب این امر غایب به چه کسی متوجه است؟ در سورهٴ مبارکهٴ طه که ملاحظه فرمودید این بود ﴿إِذْ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّكَ ما يُوحَى أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمِّ بِالسَّاحِلِ.[۱۶] تو این کار را بکن دریا این کار را بکند خب اینها امر و نهی است این امر و نهی از طرف ذات اقدس الهی یک امر تشریعی که نیست این امر از راه وحی وقتی وارد صحنه قلب مادر موسی شد هم فضای عزم و اراده و طلب و نیّت و اخلاص او را تقویت کرد هم بخش‌های علمی او را. بشارت دادن مربوط به عقل عملی است که انسان خوشحال می‌شود آرام می‌شود مصمّم می‌شود مطمئن می‌شود اینها بخش‌های عملی نفس است آن بخش‌های تصور و تصدیق و ادراک و جزم و قطع و یقین و اینها بخش‌های علمی است یک وقت است که نوری به این بدن بیمار افاضه می‌شود که این هم چشم و گوشش را درمان می‌کند هم دست و پای فلج را، مگر معجزه این طور نیست؟! این با یک اشاره با یک دعا با یک حمد با یک ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ[۱۷] هم چشم نابینا، بینا می‌شود که مجرای ادراک است هم دست فلج به کار می‌افتد که مجرای حرکت است کاری در صحنه روح انجام می‌شود که هم مشکل علمی حل می‌شود انسان آگاه می‌شود هم مشکل تصمیم و عمل و اراده و عزم حل می‌شود انسان می‌شود مصمّم این دو کار را فرمود ما درباره مادر موسی انجام دادیم»[۱۸].
  • «گرچه روح از جهان تجرّد و غیب است و در رهن زمان و مکان نیست، ولی اگر اشتغال آن به عالم طبیعت کم شود، می‌تواند از جهان غیب به اجازه خدا مطلع شود و اگر در راه درست تربیت شده و از راه درست، از عالم طبیعت منصرف گردد، می‌تواند به غیب آشنا شده و از آن خبر دهد. افزون بر این، اگر کسی از راه باطل هم روح خود را تقویت کند و برای رسیدن به جاه و مقام و کسب شهرت، ریاضت‌هایی را تحمل کند، باز هم می‌تواند به برخی از حقایق عالم مثال برسد و از آینده جهان طبیعت در محدوده عالم مثال باخبر گردد. گرچه بر اثر غیر معصوم بودن، روحش ممکن است گاهی خطا کند و گزارش نادرست بدهد»[۱۹].
  • «علم به غيب به دو گونه حاصل مى‌شود هر چند كه جمع اين دو ممكن است اول از آن دو علم استدلالى و يقين حصولى است كه با برهان حاصل مى‌شود دوم علم شهودى و حضورى است نظير آنچه كه قرآن كريم به آدميان وعده داده و مى‌فرمايد: ﴿كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ* لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ[۲۰]. اميرمؤمنان على (ع) در خطبه متقين علم آنها را بدينسان وصف مى‌نمايد : پارسايان گويا بهشت و اهل آن را ديده‌اند. اين گونه علم به غيب نظير آن علمى است كه حارث بن مالک نسبت به بهشت و بهشتيان و نسبت به دوزخ و دوزخيان داشت»[۲۱].
۲. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌ است: «الهام از دیگر طرق دریافت علوم غیبی از جانب خداوند است، که امری پذیرفته شده و فراگیر است، که البته علوم حاصل از آن در زمره علوم غیبی واقعی از جانب خداوند محسوب می‌شود. (...) در هر حال الهام ابزاری است برای تعلیم علوم ربانی که برای همگان عمومیت دارد اعم از پیامبر (ص)، امام (ع) و غیر آنها به شرط اینکه از جانب خداوند باشد»[۲۲].
۳. حجت الاسلام و المسلمین کرد فیروزجایی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اسدالله کرد فیروزجایی در مقاله «علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی» در این‌باره گفته‌اند: «طریق الهام و اشراق؛ این طریق، جدا از روش‌های حسی و عقلی، موجب کشف معارفی می‌گردد که به طور معمول انسان‌های ماده‌گرا آنها را پذیرا نیستند در حالی که از نظر علمی قابل انکار نیست و علم غیب از این دست معارف است. در موضوع ارتباط با حقایق غیبی و نیز محدوده آن بحث‌هایی در گرفته است و برخی شبهاتی را به اصل بحث یا به چگونگی آن وارد کرده‌اند»[۲۳].
۴. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است: «منظورمان از غیب آن مجموعه‌ای از عالم می‌باشد که از ادراک عموم مردم مخفی است؛ یعنی در زندگی متعارف و عادی انسان‌ها، مجموعه‌ای از اطلاعات وجود دارد که بین همه مشترک است و به‌وسیله ابزارهای ظاهری "حواس پنج‌گانه" و تفکر به‌دست می‌آید. ادراک ماورای این مسائل را معمولاً به ادراکات غیبی تعبیر می‌کنند البته معمولاً به این‌شرط که از طریق نوعی حس باطن به دست آید، و نه با تفکر و تیزهوشی. لذا غیب مرز مشخص و دقیقی در این بحث ندارد. حتی برخی از انسان‌های عادی، گاهی خواب‌های صادقه می‌بینند و حرف‌های خاصی می‌زنند و مقداری علومشان با علوم دیگران متفاوت است و بعضی‌ها ضعیف‌تر هستند و از همین مقدار علم هم محرومند؛ ولی اگر کسی دارای دریافتی، ماورای دریافت‌های عمومی باشد، می‌گویند فلانی علم غیب دارد و این حداقل معنای "علم غیب" است و اختصاصی هم به ائمه (ع) و اولیاء‌ الهی ندارد، حتی اختصاص به انسان‌های خوب هم نداشته و چه‌بسا در بعضی از انسان‌های بد هم وجود دارد».[۲۴]
۵. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی نویسنده کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است: «بله! نوعی علم غیب به‌شمار می‌آید؛ اما علم غیب مشترکی هست که آن را الهام می‌نامیم. مراتبی از این الهام برای افراد غیر معصوم هم شدنی است؛ موارد روشن‌تر آن را در عرفا می‌توان دید. اینها تاییدهای خدایی است برای اینکه امید از زندگی بندگان خوب خدا نرود؛ عنایت‌های ویژه‌ای است که باعث امید دادن و تقویت ایمان می‌شود. آیه شریفه‌ای در رابطه با مؤمنین، می‌فرماید: ﴿لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ [۲۵] یا ﴿ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ [۲۶]؛ نزول سکنیه، در واقع نشان می‌دهد که خدا عنایت‌های ویژه‌ای به بندگان خودش دارد. باید توجه داشت که الهام درجات گوناگونی دارد که بالاترین درجه از آنِ ائمه (ع) بوده و برای همگان حجت است. حتی مادران هم، مراتبی از الهام را دارا هستند؛ اما این نوع الها‌م‌ها همراه با عصمت نیست و از لحاظ رتبی بسیار پایین از الهاماتی است که بر ائمه (ع) می‌شود»[۲۷].
۶. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
آقای سید عبدالرحیم موسوی حصینی، در کتاب «آگاهی امامان از غیب» در این‌باره گفته‌ است: «نوع انسان استعدادها و توانایی‌هایی دارد که می‌تواند عناصر غیبی را که در او و نیز در هستی به ودیعه گذاشته شده است در راستای آبادانی و سازندگی به کار گیرد. بنابراین انسان به توجه به عالم غیب و آگاهی از آن نیاز دارد زیرا با شئون خلافت مرتبط است. قرآن کریم از ما می‌‎خواهد که با سنت‌های الهی به عنوان وسیله‌ای که واقعیت‌هایی را که هنوز اتفاق نیفتاده است و در پیشرفت انسان به سوی کمال نقش دارد، برای ما آشکار می‌کند آشنا شویم، زیرا آگاهی از سنت‌ها و شرایط آن، انسان را در موقعیتی قرار می‌دهد که قادر بر تعیین سرنوشت و مسلط بر آن باشد و بتواند آنچه در خور زندگی اوست با اطمینان برگزیند. بدین ترتیب انسان با تکیه بر ثابت بودن سنت‌هایی که وحی معرفی می‌کند، آگاهانه تلاش می‌کند تا شرایط و اسباب آنها را فراهم کند. بنابراین شناختن سنت‌ها و شرایط آن امری اکتسابی است اما با این حال یک عامل غیبی نیز به شمار می‎رود. به عبارت دیگر سنت‌ها با ایمان به غیب مرتبط هستند، چه مسأله غیب را بپذیریم و چه نپذیریم، دامنه سنت‌ها تا نیت‌های قلبی و مشاعر و احساسات موجود در زندگی مردم نیز کشیده شده است. انسان با علم اکتسابی نمی‌تواند معارف الهی تأثیرگذار در زندگی همه انسان‌ها را کاملا بشناسد، در حالی که حرکت هستی به سوی غایت‌های بزرگ، در هر دو بعد غیبی و حسى، به این سنت‌ها و معارف مرتبط است. گذشته از ناتوانی علم اکتسابی در دست یافتن به سنت‌ها و معارف الهی این علم نه می‌تواند اسرار تشریعی را کشف کند و نه می‌تواند از اسرار تکوینی جاری در این جهان پهناور پرده بردارد، زیرا احاطه به همه امور تنها با علم خدادادی ممکن است. دانشی که فرد یا گروه کسب می‌کند، محدود به زمان و شرایط گذرا است و نمی‌تواند به همه مسائل احاطه کامل پیدا کند و بنابراین ناقص است و نقشی که ایفا می‌کند نیز ناقص است در حالی که اراده الهی به علم کامل تعلق گرفته است. این محدودیت‌ها حتی در قلمروها و عرصه‌های عالم مادی نیز مطرح است، چه رسد به عالم پهناور غیب. بنابراین نوع انسان نیازمند علم خدادادی است که تنها با شیوه‌ها و راه‌های الهی مانند وحی، الهام، نقش بستن در قلب و آموختن از کسی که به او وحی می‌شود به دست می‌آید و با آن می‌توان کل حرکت تاریخ را درک کرد»[۲۸].
۷. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «از روایات مختلفی استفاده می‌شود که ائمه (ع) دارای علومی هستند که از سنخ علوم متعارف نیست. این علوم به وسیله الهام و چیزی شبیه آن به آنان القاء می‌شده است‌، ولی این وحی رسالی و تشریعی نبوده است‌، علامه طباطبایی می‌فرماید: ادب دینی اقتضا می‌کند که در مورد غیر پیامبران الهی آن را وحی ننامیم. بلکه در واقع الهام می‌باشد‌، مانند الهامی که به حواریون حضرت عیسی (ع) یا به مادر حضرت موسی (ع) برای نجات فرزندش انجام گرفته بود که در برخی از روایات از آن تعبیر به الهام و در مواردی تعبیر به قذف یا القاء در قلوب شده است»[۲۹].
۸. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» این‌باره گفته‌ است:
  • «گاهی برخی حقایق و امور پنهان،‌ بر روح انسان القا و الهام می‌شود،‌ به گونه‌ای که انسان یقین به درستی آن پیدا می‌کند. این قسم از خبرها نیز اختصاص به انبیا ندارد و نمونه برجسته آن،‌ الهام خداوند به مادر حضرت موسی (ع) مبنی بر انداختن آن حضرت در دریا و اطمینان دادن به او به اینکه وی در آینده فرزندش را بازپس خواهد گرفت‌، است. در پایان این نکته را نیز متذکر می‌شویم که با توجه به مصادیق بهره‌مندان از این علم، که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت،‌ می‌توان مدعی شد که پرهیزگاری و جهاد با نفس از جمله راه­‌های مؤثر در دست‌یابی به امور غیبی است»[۳۰].
۹. پژوهشگران مرکز پاسخ‌گویی به سؤلات دینی.
پژوهشگران مرکز پاسخ‌گویی به سؤلات دینی، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«نفس انسان از شأن و استعدادی برخوردار است که می‌تواند به مقام و منزلتی برسد که با خزائن علم الهی اتصال و ارتباط پیدا کند.‌ در پی اتصال با خزائن علم الهی از بخشی از امور ثبت شده در آن جا آگاه شود. معتقدیم که انسان کامل مانند پیامبر و امام دارای چنین مقام و مرتبتی است؛ دلیل این مطلب علاوه بر براهین عقلی روایات متواتری است که در منابع روایی وجود دارد. اما فارغ از افراد متعددی که ادعای واهی پیشگویی یا خبر از غیب را دارند، افرادی هم هستند که این علم را دارند. این گونه افراد به چند بخش تقسیم می‌شوند: برخی به واسطه پیروی از مسیر انبیا و تهذیب نفس خویش امکان درک برخی حقایق عالم را پیدا می‌کنند، مانند بعضی از علما و بزرگان دین؛ در این موارد وضوح و شفافیت و درستی نظر آنها بیش‌تر از سایر موارد است. اینان به نوعی قدرت درک برخی امور غیبی را دارند. در این مرتبه از علم غیب و پیشگویی آینده، سایر افراد راهی نداشته، از آن بهره‌مند نیستند، گروهی دیگر هم هستند که از کودکی دارای امتیازات خاص روحی بوده و در برخی مسایل قدرت درک برخی حوادث آینده را دارند؛ در مورد این افراد معدود که نام برخی در تاریخ آمده، این حالت همانند ذکاوت ذاتی برخی افراد عنایتی خدادادی است، اما بسیار محدود و غیر قابل اعتماد و غیر منتظره است. تنها در برخی حالات و موارد ناخواسته چنین حالتی به فرد دست می‌دهد و مطابق با واقع در می‌آید.

اما افراد دیگری هم هستند که به واسطه ارتباط با موجوداتی نظیر اجنه که قابلیت درک امور مخفی و ناشناخته شان بیش از انسان‌هاست، از پاره‌ای از امور مخفی مانند اشیای گم شده و مانند آن مطلع می‌گردند که خبر از آینده و پیشگویی در این نوع یا ناممکن و یا بسیار نادر و محدود است؛ شاخصه مهم این موارد، محدودیت این نوع علم و ادراک‌هاست که تنها در خصوص امور نازل مادی و مانند آن است، زیرا جنیان و شیاطین از دسترسی به اسرار عالم غیب و ملکوت بازداشته شده‌اند‌.

از مجموع این نکات می‌توان به این نکته مهم رسید که آگاهی از غیب مراتب و درجاتی دارد که برخی از مراتب و درجات آن تنها در محدوده علم خداوند و افراد معدودی است که از جانب خداوند اذن داشته باشند مانند انبیا و اولیای الهی. دیگر موجودات را به درک این حقایق کم‌ترین راهی نیست.

در نتیجه مهم‌ترین تفاوت علم غیب معصومان با افراد عادی، محدودیت و جزیی بودن علم افراد عادی است؛ به علاوه تفاوت مهم دیگر بین پیشگویی‌های معصومان و افراد عادی که نام بردیم، علاوه بر محدودیت علم، این است که، علم انبیا و ائمه به واسطه ارتباط با حقیقت علم الهی تخلف‌بردار نیست. در آن تردید و تشکیکی راه ندارد، در حالی که در علوم دیگر افراد نمی‌توان یقین به درستی و واقعیت کرد و بر آنها اعتماد کامل نمود»[۳۱].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه رؤیای صادق با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  19. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  20. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  21. آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
  22. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

پانویس

  1. به مادر موسی الهام کردیم که کودک خود را شیر ده؛ سوره قصص، آیه ۷.
  2. منشور جاوید، ج۱۰، ص ۳۹.
  3. به مادر موسی (ع) وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز ونترس و محزون مباش ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می دهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.
  4. منشور جاوید، ج۱۰، ص۶۴- ۷۶.
  5. آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵.
  6. فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه ۳۰.
  7. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  8. مفتاح‌ الفلاح، ص۱۸۲.
  9. تفسیر سوره مبارکه قصص
  10. «در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید* زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است»؛ سوره زلزله، آیه ۴و۵.
  11. سوره نحل، آیه ۴۹.
  12. سوره اسراء، آیه ۴۴.
  13. سوره فصلت، آیه ۱۱.
  14. سوره زلزال، آیه۵.
  15. سوره نحل، آیه۶۸.
  16. «آن هنگام که به مادرت آنچه بایست وحی می‌شد وحی کردیم که او را در صندوقی بگذار و در دریا بیفکن! آنگاه دریا باید او را به ساحل اندازد تا دشمن من و دشمن او فرعون او را بر دارد و بر تو از خویش مهری افکندم و خواستم تا زیر نظر من پرورده شوی»سوره طه، آیه ۳۸و۳۹.
  17. و از قرآن فرو می‌فرستیم؛ سوره اسراء، آیه ۸۲.
  18. وبگاه بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء
  19. تفسیر تسنیم جلد پنجم
  20. «يعنى اگر علم اليقين داشته باشيد بدون شك دوزخ را نيز خواهيد ديد»سوره تکاثر آیه۵.
  21. شریعت در آیینه معرفت ص۱۴۲
  22. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص٣٢٨
  23. علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰.
  24. علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
  25. گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.
  26. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد؛ سوره توبه، آیه: ۹.
  27. مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  28. آگاهی امامان از غیب، ص ۲۹.
  29. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۸۵.
  30. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی
  31. مرکز پاسخ گویی به سؤلات دینی