آیا علم معصوم (ع) تام و بیکران است یا محدود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«بررسی و نقد دیدگاه مخالفین گسترده بودن علم امام (ع):
یکی از کسانی که از برخی سخنان وی استفاده میشود که قائل به گستردگی و عمومیت علم امام (ع) نیست، شیخ صدوق است. ایشان در کتاب "من لا یحضرالفقیه" در آخر باب سهو در نماز برخی از روایات سهو النبی را نقل کرده است[۱]. از جمله اینکه پیامبر (ص) نماز چهار رکعتی را سهواً دو رکعتی خواند و یا اینکه یک شب خواب ماند و نماز صبحاش قضا شد. ایشان نفی سهو امام را به غلات نسبت داده و مدعی شده است که استادش ابن ولید نیز با او موافق است. بلکه از ظاهر ادعای او بر میآید که تمامی امامیه غیر از غلات با او موافق هستند[۲]. ﴿وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ﴾[۳] مبنی بر بطلان قول امامیه که معتقد به عدم جواز نسیان انبیاء هستند؛ میگوید: صحیح نیست گفته شود که امامیه سهو را تجویز نمیکنند بلی در آنچه که از جانب خداوند برای مردم بیان میکنند، نباید سهو داشته باشند، اما در غیر آن جایز است که فراموش کنند یا سهو کنند مادامی که موجب اختلال به عقل آنان نباشد[۴].
سید مرتضی در کتاب "انتصار"، استدلال اسکافی ابن جنید را در بحث قضاء مبنی بر عدم جواز قضاوت امام به علم خویش نقل میکند که وی چنین استدلال کرده است که: خداوند بین مؤمنان حقوقی قرار داده که آن حقوق را، بین مؤمنان و کفار باطل کرده است مثل ارث بردن، ازدواج وخوردن ذبیحه آنان بعبارت دیگر: خداوند میان مومنان حقوقی قرار داده اما بین مؤمن و کافر حقوقی نیست. و خداوند پیامبرش را به کسی که کفر باطنی و اسلام ظاهری دارد "منافق" آگاه گردانیده است، اما حال منافق را برای مومنان آشکار نکرده است؛ زیرا در صورت آشکار شدن، با آنان ازدواج نمیکنند و ذبائح آنان را نمیخورند. وی ودر نقد آن تصریح میکند که: "اولاً ما منع میکنیم که خداوند پیامبرش را به تمام جزئیات و باطن های کافران مطلع کرده باشد..."[۵]. این جواب ایشان، صریح است در اینکه علم امام محدود بوده و به تمامی موضوعات شامل نمیشود. نه تنها سید مرتضی چنین دیدگاهی دارد، بلکه هر فقیهی که این منع را از زبان سید بیان نموده و بر آن اعتراضی نکرده باشد،[۶]. مانند صاحب جواهر و دیگران، در واقع دیدگاه سید را تایید میکند.
صاحب جواهر در مسئله مقدار آب کر از حیث وزن و مساحت با اذعان به اینکه پیامبر (ص) و امام (ع) به مساحت و وزن آب کر علم ندارند. به محدودیت علم امام تصریح میکند[۷].
صاحب قوانین میرزای قمی در باب ترک استفصال به این موضوع تصریح کرده است[۸].
همچنین کراجکی در کتاب کنز الفوائد، بخش عقائد با صراحت میگوید: "خداوند سبحان آیات و نشانههایی را به دست اهل بیت (ع) آشکار کرده و بر بسیاری از امور غایب و آینده آگاهشان کرده است، اما از این علم و آگاهی، آن مقدار عطا کرده که مطابق لطف و نیز مصلحت باشد. بنابراین آنان بهطور دائم به تمام پنهانیها و امور غایب آگاهی ندارند و به تمامی چیزهایی که خداوند میداند، احاطه ندارند"[۹]. از ظاهر کلام کراجکی استفاده میشود که این، نه فقط عقائد شیخ مفید؛ بلکه از مسلمات امامیه است و طبق نقل مجلسی در بحارالانوار[۱۰]. کراجکی و علامه حلی، به این که ائمه (ع) به تمامی چیزها علم ندارند تصریح کردهاند.
شیخ مفید در ضمن رسالهای که به تفصیل صدوق جواب داده به این نکته تصریح میکند. شیخ صدوق بین سهو در عبادت و سهو در تبلیغ احکام تفصیل قائل شده است، سهو در عبادت روا و سهو در تبلیغ احکام را جایز نمیداند. به نظر شیخ مفید، شیخ صدوق میبایست در مورد سهو در عبادت نیز، تفصیل قائل میشد به این صورت که بین سهو در عبادتی که ناشی از غلبه خواب بوده و خارج از وقتش قضاء شده است و بین سهوی که ناشی از غیر خواب است فرق میگذاشت؛ زیرا اولی جایز است اما سهو دوم جایز نیست[۱۱]»[۱۲].
«درباره قلمرو علوم ائمه میتوان دو دیدگاه اساسی را در میان علمای شیعه مشاهده کرد:
دیدگاه معتقد به تام بودن علوم ائمه (ع) تام بودن علم امام بدین معناست که هیچ دانشی نیست که برای غیر خداوند ممکن باشد و امام نسبت به آن آگاه نباشد. بنابر این دیدگاه، امام به تمام علوم و جزئیات حوادث جهان و در تمام زمانها در محدوده قابل تصور برای غیر خداوند آگاه است[۱۳]. برخی دانشها که لازمه مقام خداوند است و جز او کسی به آنها آگاه نیست[۱۴]. از فرض این بحث خارج است.
دیدگاه معتقد به محدودیت علوم ایشان: در مقابل دیدگاه پیشین، صاحبان این دیدگاه معتقدند تام بودن علوم ائمه (ع) موجه نیست و ضرورتی ندارد که امام به همه امور جهان به طور جزئی و تفصیلی آگاه باشد. برخی نیز به صراحت وجود چنین تمامیتی را نفی کردهاند[۱۵].
ریشه این اختلاف، ظهور متفاوت برخی روایاتی است که در این موضوع نقل شده است. بنابراین اثبات یا نفی تام بودن علوم آنان، بیش از همه به تحلیل و جمعبندی روایات این موضوع وابسته است. (...)»[۱۶].
«دلیلی بر کامل بودن علم همه پیامبران نیست و تنها درباره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) میتوان ادعا کرد که از جامعیت علمی و علم غیب بهرهمندند؛ نمیتوان اثبات کرد که حضرت موسی یا انبیاء دیگر علم کامل داشتهاند؛ ازاینرو اگر آیاتی بر محدودیت علم آنان دلالت کند چیزی بعیدی نیست. در موارد کلیتر برخی از این موارد به صراحت بیان شده است؛ برای مثال حضرت آدم (ع) نمیدانست که شیطان قصد فریب او را دارد یا حضرت موسی (ع) نمیدانست با آن ضربهای که به آن مرد میزند، خواهد مرد؛ بنابراین از سویی دلیلی بر جامعیت و تام بودن علم انبیاء نیست و از سویی دیگر موارد صریح و قطعی وجود دارد که محدودیت علم انبیاء را میرساند. درباره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) روایات صریح و روشنی وجود دارد که آنان از علم کامل بهرهمندند؛ در کتاب شریف اصول کافی احادیثی وجود دارند که علم «مَا كَانَ وَ يَكُون» آنان را تصریح میکند یا در کتاب بصائر الدرجات نیز همین عنوان وجود دارد و بسیاری از روایات دیگر که بیانگر علم کامل آنان به حوادث، آینده و ... است»[۱۷].
«انبیا و ائمه (ع) علم تام به همه قضایا داشتند، امّا تسلیم مقدرات و اوامر الهی بودند، اصولاً مقام علم و کمالات آنان اقتضا میکند که علم باطنی آنان هیچ تأثیری در تقدیر خود و دیگران نکند و مانند یک بشر عادی در امور خود و دیگران سیر کنند، مگر مأذونی شوند و بخواهند دیگران را هدایت نمایند و یا بدانند که مقدر شده است.
علامه مجلسی در مرآة العقول در شرح حدیثی تحت عنوان "ائمه هدی (ع) از مرگ خود خبر دارند"، مطالبی دارند که خلاصهاش این است: کسانی که از تقدیرات و آینده خبر ندارند مکلفاند که از بلیات و آفات و محذورات و مهالک فرار کنند و خود را به مهلکه نیندازند و اما افرادی که از جمیع حوادث روزگار و سرنوشتِ اشرار و ابرار آگاهند، این تکلیف را ندارند. اگر پیامبران و ائمه (ع) مکلف به فرار از حوادث باشند، نتیجه این میشود که هیچ گاه به گرفتاری، مرض و غیره روبرو نشوند و تقدیرات بر آنها واقع نگردد: اما آنها در بسیاری از موارد گرفتار میشدند، برای این بود که در بسیاری از موارد مکلف نبودند که طبق علم باطنی نبوت و امامت عمل کنند[۱۸].
همچنین انبیاء و ائمه (ع) در زندگانی خودشان بزرگترین مصلح عصر خودشان بودهاند. از همینرو با علم و آگاهی از سبب شهادت و زمان آن داوطلب فداکاری و جانبازی در راه حق بر تحصیل نفع همیشگی و ازدیاد درجات اخروی، خودشان را تسلیم پروردگار مینمودند. این همان معنای حقیقی «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا»[۱۹] است که شخص راه حق را تشخیص دهد و دانسته و فهمیده در این راه جان بدهد.
بنابراین، فدا نمودن جان در راه خدا و دین با آگاهی تمام برای درک سعادت ابدی به هیچ وجه القاء نفس در هلاکت و ضرر بر نفس نیست، بلکه در مقابل آن قرار دارد و مورد پسند شرع و عقل میباشد»[۲۰].
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است:
«دلیلی نداریم که ائمه (ع) در عالم ظاهر همه چیز را بالفعل میدانند و چه بسا به جهاتی که در آینده خواهد آمد در مسألهای از باطن آن مطّلع نباشند و لذا نمیتوان حکم کرد که همه افعال و رفتار ظاهری ایشان با علم فعلی در عالم ظاهر به عواقب آن بوده است»[۲۱]
«علم امام (ع) از مقولات بحث انگیز و جنجالی دانش کلام است. از دیر زمان این مسأله مورد بحث متکلمان شیعی قرار داشته و تاکنون نیز از جایگاه و حرمت بحث کاسته نشده است. در سیر تاریخی مباحث دوگرایش عمده فکری دیده میشود:
اعتقاد به علم وسیع امام (ع): ضمائر و نهان آدمیان، زبانها و لهجه، صناعات و... در میان متکلّمان شیعه، ابو اسحاق اسماعیل بن اسحاق نوبختی از قدیمی ترین کسانی است که در میان طرفداران این اعتقاد، نام برده میشود. این اندیشه، به مرور توسعه یافت و در اعصار اخیر، در اذهان متکلّمان و محدّثان و متدینان، تفکّر حاکم گردید.
اعتقاد به علمِ محدود امام (ع)، گرایش دیگری بود که از همان دورههای اولیه پس از غیبت، کم و بیش، مطرح شد. شیخ مفید و سپس شاگردان او: سید مرتضی و شیخ طوسی، از این دیدگاه دفاع کردند و شاید بتوان این ادعا را داشت که دیدگاه مسلّط کلامی در قرون اوّلیه پس از غیبت، بود. (...)
شیخ مفید در اوائل المقالات، اظهار داشته است: آیا میتوان گفت که امامان (ع)، از علم غیب نامحدود بهرهمندند؟ مرحوم شیخ مفید، پاسخ منفی میدهد و اظهار میدارد که تنها کسی از این مزیت برخوردار است که علم و آگاهی وی، ذاتی باشد و نه اکتسابی. بنابراین، علم غیب فقط شایسته خداوند است. شیخ مفید، این نظر را دیدگاه اکثریت قاطع امامیه میداند و تنها گروهی اندکی از مفوضه و اهل غلوّ، مخالف آن میشمرد. البته مفید، مراد خویش را از علم غیب، توضیح نمیدهد و آن را به ذهنیت خواننده وا میگذارد. امّا میتوان به قرینه جملات گذشته، آن را مرادف با علم نامحدود ائمه به حوادث آینده و ضمایر و نهان آدمیان دانست».
«سید مرتضی، در بیان فوق، چند نکته را یادآوری میکند.
اگر امام (ع)، بدین باور رسید که با تلاش و کوشش، میتواند حق ولایت خویش را به دست آورد، بروی ضروری و واجب است که به این اقدام، روآورد هرچند مشقّات و دشواریهایی را نیز به همراه داشته باشد.
امام حسین (ع) در محاسبه خویش، به این نتیجه رسید که حکومت یزید، ناتوان و معارضان کوفی، قوی و توانمندند.
امام (ع)، در محاسبه خویش، این امکان را راه نداد که ممکن است عدهای از یاری حق باز ایستند و بهانه بجویند و یا وقایع و پیشامدهایی بس غریب و شگفت که پدید آمد، رخ دهد.
سید مرتضی در پرتوی مطالب یاد شده، به این نتیجه دست مییابد که امام حسین (ع)، براساس علم و آگاهی خویش، به قیام و نهضت پرداخت. آگاهی که برخاسته از محاسبه شرایط جاری از دید امام (ع) بود. این مطلب، کاملاً گویاست که ایشان معتقد است که: امام (ع)، ممکن است نسبت به پارهای از رخدادها و حوادث غیرقابل پیشبینی، آگاه نباشد»[۲۲].
↑شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹ باب السهو فی الصلاه.
↑ بحث سهو و نسیان انبیا و امامان (ع) و عدم آن که متفرع بر مسئله عصمت آنان است، یکی از مسائل مورد اختلاف میان علمای شیعه واهل سنت است و این بحث مفصلی است که دراین مجال امکان پرداختن به آن وجود ندارد. اما به نحو اختصار یاد آور میشویم که از دیدگاه اهل سنت، پیامبر بایستی در امر تبلیغ و بیان احکام از هرگونه سهوو نسیان معصوم باشد، اما در غیر آن بین اهل سنت دو دیدگاه وجود دارد برخی سهو ونسیان را تجویز میکنند و برخی ممتنع میدانند. در بحر المحیط مینویسد : ابواسحاق اسفرائینی و کثیر من الائمه الی امتناع النسیان و ذهب القاضی باقلانی الی جوازه و امام الرازی فادعی فی بعض کتبه الاجماع علی امتناعه؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۳۷ مساله وقوع النسیان فی النبی، نیز در «عمده القاری» ج۴، ص۱۳۸،«شرح مسلم» نووی، ج۵، ص۶۱. اما علمای شیعه اجماع دارند بر عصمت انبیاء وائمه (ع) از تمامی گناهان، اعم از صغیره و کبیره عمداً و سهواً از سهو و نسیان، قبل از نبوت و امامت و یا بعد از نبوت وامامت. تنها مخالف، شیخ صدوق واستادش ابن ولید است و البته مخالفت این دوبه خاطر معروف و مشهور بودنشان، خللی به اجماع مذکور وارد نمی کند. گرچه آن دو نیزقائل به اسهاء خداوند هستند نه سهو شیطانی وآن هم در غیر تبلیغ احکام ومعارف دینی است در عین حال، متکلمان بزرگ شیعه از جمله شیخ مفید ، دیدگاه این دو را نقد کرده اند.و باید گفت که این دوبزرگوار خود اولی به سهو هستند نه پیامبر وامام.
↑ و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند؛ سوره انعام، آیه: ۶۸.
↑الانتصار فی انفرادات الامامیه، ص۴۹۴ برای اطلاع از دیدگاه سید مرتضی در باره عدم گستردگی علم امام رجوع شود به دیگر آثار سید از جمله: تنزیه الانبیا ص۱۸۰ وکتاب الشافی ص ۱۸۸.