آیا نبوت عامه دلیل اثبات مهدویت و وجود امام مهدی است؟ (پرسش)
آیا نبوت عامه دلیل اثبات مهدویت و وجود امام مهدی است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با امام مهدی / وجود امام مهدی / ضرورت وجود امام مهدی (اثبات وجود و چرایی نیاز به امام مهدی) |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا نبوت عامه دلیل اثبات مهدویت و وجود امام مهدی است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند..
پاسخ نخست
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در اینباره گفته است:
«همان برهانیکه برای اثبات نبوت عامه اقامه میشود و فرستادن احکام را بر خدا ایجاب میکند، عین همان برهان، وجود امام و حجت و حافظ احکام را نیز اقتضا دارد. برای توضیح و اثبات مدعا ناچاریم ابتدائا برهان نبوت عامه را اجمالا بیان کنیم سپس باثبات مقصد بپردازیم. اگر در مقدماتی که در جای خود به اثبات رسیده و حالا هم میخواهم آنها را بهطور اجمال تذکر بدهم، توجه و دقت کامل بفرمایید موضوع نبوت عامه برایتان روشن میگردد.
- آفرینش ویژه انسان جوریست که نمیتواند به تنهایی چرخ زندگی خویش را بچرخاند بلکه به همکاری و تعاون همنوعانش نیازمند میباشد. باصطلاح، مدنی و اجتماعی آفریده شده ناچار است به حالت اجتماعی زندگی کند. ناگفته پیداست که تزاحم در منافع و حصول اختلاف، از ثمرات زندگی اجتماعی است زیرا هر فردی از افراد اجتماع، جدیت میکند که تا سرحد قدرت و توانایی از منافع محدود مادی برخوردار گردد و موانع وصول به مقصد را از پیش پای خود برطرف سازد، در صورتی که دیگران نیز در صدد رسیدن به همین مقصد میباشند. از اینجهت است که تزاحم در منافع و تجاوز و تعدی به حقوق همدیگر پیشآمد میکند. از این رهگذر است که وجود قانون برای اداره اجتماع ضروری میگردد تا به برکت وجود قانون حقوق افراد محفوظ بماند و از تجاوز زورمندان جلوگیری شود و اختلاف و اختلال مرتفع گردد. لذا میتوان گفت که: وجود قوانین بهترین گنجی است که بشریت تاکنون بدان راه یافته است و میتوان حدس زد که: بشر از همان اوائل تشکیلات اجتماعی خویش، کموبیش، از وجود قانون برخوردار بوده و همواره بدان احترام میگذاشته است.
- بشر به نیروی استکمال مجهز شده و توجه به کمال و سعادت، ارتکازی و فطری اوست. در تمام کوششهای مداوم خویش، جز تحصیل کمالات حقیقی هیچ هدف و مقصدی ندارد. تمام افعال و حرکات و جدیتهای خستگیناپذیرش در اطراف آن هدف عالی دور میزند.
- چون انسان در مسیر ترقی و تکامل واقع شده و توجه به کمالات حقیقی در نهادش گذاشته شده است باید وصول به آن غایت برایش میسر باشد، زیرا کار عبث و لغو در دستگاه آفرینش وجود ندارد.
- این موضوع نیز به اثبات رسیده که انسان از جسم و روح ترکیب یافته، از جنبه جسم، مادی است، لکن روحش در عین حالی که شدت ارتباط و اتصال را با بدن دارد و به وسیله آن، تکامل مییابد، خودش از عالم مجردات محسوب میگردد.
- چون انسان از تن و روح ترکیب یافته قهرا دو نوع زندگی هم خواهد داشت: یکی حیات و زندگی دنیوی که مربوط به تن اوست، دیگری زندگی نفسانی و معنوی که به روانش ارتباط دارد. در نتیجه، نسبت به هریک از آن دو زندگی، سعادت و شقاوتی خواهد داشت.
- چنانکه در میان بدن و روح شدت اتصال و ارتباط و یگانگی برقرار است همچنین بین زندگی دنیوی و زندگی نفسانی نیز ارتباط و اتصال کامل وجود دارد. یعنی کیفیت زندگی دنیوی و حرکات و افعال بدنی انسان، در روح وی تأثیر میکنند چنانکه حالات و ملکات و صفات نفسانی نیز، نسبت به صدور افعال ظاهری مؤثرند.
- بشر چون در صراط تکامل واقع شده و توجه به کمال فطری و طبیعی اوست و خلقت خدا هم عبث نیست، باید وسیله رسیدن به غایت و کسب کمالات انسانیت، در دسترسش قرار گرفته باشد و بتواند راه وصول بآن غایت و طریق احتراز از انحراف را تشخیص دهد.
- بشر طبعا خودخواه و منفعتجوست و بغیر از مصالح و منافع خویش اصلا منظوری ندارد. بلکه جدیت میکند که همنوعانش را نیز استثمار کند و از نتیجه کوشش آنان بهرهمند گردد.
- بشر در عین حالی که همیشه دنبال کمالات واقعی خویش میگردد و در جستجوی آن حقیقت، هر دری را میکوبد، ولی غالبا از تشخیص آنها عاجز میماند زیرا امیال و خواستههای نفسانی و احساسات درونی وی غالبا راه تشخیص حقیقت و صراط مستقیم انسانیت را بر عقل عملی تاریک مینمایند و او را به سوی انحراف و وادیهای شقاوت سوق میدهند.
- چه قانونی بشر را سعادتمند میکند؟ چون بشر ناچار است به حالت اجتماعی زندگی کند و تزاحم در منافع و تعدی و استخدام همنوع، از لوازم حتمی زندگی اجتماعی است، باید قانونی در بین بشر حکومت کند تا از حدوث اختلال و پراکندگی مانع گردد. (...)
- برهان عقلی بر امامت: بعد از روشن شدن دلیل نبوت عامه، اکنون تصدیق میفرمایید که عین همین برهان نیز اقتضا دارد که هروقت پیغمبری در بین مردم موجود نبود، باید یکی از افراد انسان جانشین و خزینهدار احکام خدایی باشد و در تحمل و نگهداری و تبلیغ آنها سعی و کوشش نماید، زیرا منظور حقتعالی از بعثت پیمبران و فرستادن احکام، در صورتی تحقق میپذیرد و الطافش به حد کمال میرسد و حجت بر بندگان تمام میشود که تمام آن قوانین و دستورات بدون کم و زیاد، در بین بشر محفوظ بماند. پس در مورد فقدان پیمبران، لطف خدا چنین اقتضا دارد که یکی از افراد انسان را مسئول حفظ و نگهداری و تحمل احکام نماید.
آن فرد برگزیده نیز، باید در گرفتن احکام و ضبط و ابلاغ آنها از خطاء و اشتباه معصوم باشد تا منظور حقتعالی تأمین شود و حجت بر بندگان تمام گردد.
باید به حقیقت و واقعیت احکام دین متحقق باشد و خودش بدانها عمل کند تا دیگران اعمال و اخلاق و اقوال خویش را با اعمال وی تطبیق نمایند و از او پیروی کنند و در یافتن راه حقیقت، دچار شک و حیرت نشوند و عذر و دستاویزی به دستشان نیاید. چون امام نیز باید در تحمل این مسئولیت بزرگ، از خطاء و اشتباه معصوم و محفوظ باشد، باید گفت که: این قبیل علومش را از راه حواس و قوای مدرکه کسب نکرده و با علوم معمولی مردم بسی تفاوت دارد، بلکه به واسطه راهنمایی پیغمبر، چشم بصیرتش روشن شده حقائق و کمالات انسانیت را با چشم دل مشاهده میکند، چون چنین است از خطاء و اشتباه معصوم است و همین مشاهده حقائق و کمالات است که علت عصمت وی شده و باعث این میشود که بر طبق علوم و مشاهداتش عمل نماید و به واسطه علم و عمل، امام و پیشوا و پیشرو انسانیت گردد.
به عبارت دیگر: همیشه باید در بین نوع انسان، فرد کاملی وجود داشته باشد که به تمام عقائد حقه الهی عقیدهمند بوده تمام اخلاق و صفات نیک انسانی را به کار بسته به تمام احکام دین عمل نماید و همه را بدون کم و زیاد بداند.
در تمام این مراحل، از خطاء و اشتباه و عصیان معصوم باشد. بواسطه علم و عمل، تمام کمالات ممکنه انسانی، در وی به فعلیت رسیده پیشرو و امام قافله انسانیت باشد. اگر نوع انسان، زمانی از چنین فرد ممتازی خالی گردد لازم میآید که احکام الهی که به منظور هدایت انسانیت نازل گشته محفوظ نمانده از بین مردم مرتفع گردد و افاضات و امدادهای غیبی حقتعالی منقطع شود و بین عالم ربوبی و عالم انسانی ارتباطی برقرار نباشد.
به عبارت دیگر: باید همیشه در بین نوع انسان، فردی وجود داشته باشد که همواره مورد هدایت و تأییدات و افاضات حقتعالی بوده باشد و به واسطه افاضات معنوی و کمکهای باطنی، هر فردی را بر طبق استعدادش به کمال مطلوب برساند و گنجینه و خزینهدار احکام الهی باشد تا افراد بشر، در صورت احتیاج و عدم ایجاد مانع، از علومش بهرهمند گردند. وجود مقدس امام، حجت حق و نمونه دین و انسان کاملی است که میتواند در حد توانایی بشر، خدا را بشناسد و پرستش کند، اگر او وجود نداشته باشد، خدا به حد کمال شناخته و عبادت نمیشود. قلب و باطن امام خزینه علوم خداوندی و مخزن اسرار الهی است، و مانند آیینهای است که حقائق عالم هستی در آن جلوهگر شود تا دیگران از انعکاسات آن حقائق بهرهمند گردند»[۱].
- دیدگاه شیعه در مورد امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه امامان در مورد امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- دلایل وجود امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- با توجه به علم و عقل و تجربه چه نیازی به امام است؟ (پرسش)
- آیا با تکمیل عقول و تهذیب نفوس بدون نیاز به امام معصوم به احکام واقعی دسترسی پیدا میکنند؟ (پرسش)
- اگر در عصر ظهور عقلها کامل میگردد دیگر چه احتیاجی به امام میباشد؟ (پرسش)
- وجود امام مهدی در رفع بلا چه تأثیری دارد؟ (پرسش)
- چند دلیل کلامی بر وجود امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا به بهانه زیر بار ظلم بودن مردم میتوان بیتوجهی و در نهایت عدم وجود امام مهدی را نتیجه گرفت؟ (پرسش)
- آیا پیامبران الهی به وجود امام مهدی بشارت دادهاند؟ (پرسش)
- آیا نبوت عامه دلیل اثبات مهدویت و وجود امام مهدی است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۷۱-۷۹.