احتیاط در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

احتیاط، از ماده «ح ـ و ـ ط»[۱]. و به معنای صیانت و برگزیدن مطمئن‌ترین وجوه است[۲]. احتیاط گاه در عرف خاص، یعنی علم اصول فقه به کار رفته، که از آن با عنوان «اصل احتیاط» یاد می‌شود[۳]. و به معنای مراقبت از تکالیف واقعی، اعم از وجوب و حرمت و پرهیز از پایمال شدن آن است. مقتضای اصل احتیاط آن است که در مورد احتمال تکلیف به‌گونه‌ای عمل کنیم که یقین به فراغت ذمّه حاصل شود[۴]؛ گاه نیز در عرف عام به‌صورت گسترده به‌کار می‌رود. این معنای عام عبارت است از هوشیاری، مراقبت و دوراندیشی کامل و در همه امور که هدف از آن دفع ضرر و خطر احتمالی از خود یا دیگران است. حزم و دوراندیشی در کارها از اصول عقلایی است؛ به این معنا که عقلا در همه امور خویش از روش احتیاط بهره می‌گیرند تا از خطرهای احتمالی که مال، جان و آبروی آنان را تهدید می‌کند در امان باشند. اسلام نیز این سیره عقلا را تأیید و پیروانش را در همه امور، اعم از فردی یا اجتماعی، دنیوی یا اُخروی به دقت و مراقبت ترغیب کرده است..[۵].

موارد و زمینه‌های احتیاط به معنای عام

در قرآن زمینه‌هایی از احتیاط به معنای اعم (حزم و دور اندیشی) مطرح شده است:

  1. روابط اقتصادی و مالی: قرآن مجید در مورد قرض * و خرید و فروش برای جلوگیری از زیانها و اختلافات احتمالی، مسلمانان را به نوشتن و ثبت بدهی در معاملات (اعم از قرض یا داد و ستد) و همچنین به شاهد گرفتن در معاملات نقدی توصیه کرده و در صورت مقدور نبودن ثبت، به گرفتن وثیقه سفارش کرده است: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى فَٱكْتُبُوهُ...إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَـٰرَةً حَاضِرَةًۭ تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوٓا۟ إِذَا تَبَايَعْتُمْ... * وَإِن كُنتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍۢ وَلَمْ تَجِدُوا۟ كَاتِبًۭا فَرِهَـٰنٌۭ مَّقْبُوضَةٌۭ...[۶]؛ همچنین درباره به دست آوردن سرمایه ناپایدار دنیا مانند غنایم جنگی می‌فرماید: هنگام جهاد احتیاط کنید و به کسی که اظهار اسلام می‌کند نگویید: «مسلمان نیستی»، تا مال او را به عنوان غنیمت تصاحب کنید و بدانید که غنیمتهای حقیقی نزد خداست: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَتَبَيَّنُوا۟ وَلَا تَقُولُوا۟ لِمَنْ أَلْقَىٰٓ إِلَيْكُمُ ٱلسَّلَـٰمَ لَسْتَ مُؤْمِنًۭا تَبْتَغُونَ عَرَضَ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا فَعِندَ ٱللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌۭ كَذَٰلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا[۷] مورد دیگری که اسلام بر اساس احتیاط، توصیه به گرفتن شاهد کرده هنگام دادن اموال یتیمان * به آنان از سوی ولیّ یا قیّم است: ...فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَٰلَهُمْ فَأَشْهِدُوا۟ عَلَيْهِمْ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبًۭا[۸]
  2. امور حقوقی: یکی از دستورات احتیاطی، احتیاط در هنگام وصیّت است. ممکن است وصیّت به‌صورت صحیح عمل نشود و تضییع حقوق یا اختلافاتی را در پی داشته باشد، ازاین‌رو قرآن کریم به مسلمانان سفارش کرده که هنگام مرگ و وصیت، دو شاهد عادل از میان مسلمانان برگیرید و اگر در مسافرت، مرگ به سراغ شما آمد و مسلمانی را نیافتید، دو نفر غیر مسلمان را گواه قرار دهید: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ شَهَـٰدَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلْمَوْتُ حِينَ ٱلْوَصِيَّةِ ٱثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍۢ مِّنكُمْ أَوْ ءَاخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِى ٱلْأَرْضِ فَأَصَـٰبَتْكُم مُّصِيبَةُ ٱلْمَوْتِ...[۹]
  3. اخبار و گزارشها: درباره اخبار و گزارش‌هایی که به انسان می‌رسد، به ویژه آنجا که منشأ خبر، شخص غیر موثق باشد باید تحقیق و تفحّص کرد: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقٌۢ بِنَبَإٍۢ فَتَبَيَّنُوٓا۟...[۱۰]راز لزوم این تفحّص جلوگیری از آسیبهای احتمالی به دیگران و پشیمانی انسان است: «اَن تُصیبوا قَومـًا بِجَهــلَةٍ فَتُصبِحوا عَلی ما فَعَلتُم نـدِمین».
  4. امور نظامی: مسلمانان به مراقبت شدید و احتیاط فراوان در امور نظامی سفارش شده‌اند. در آیه ۱۰۲ نساء خداوند به پیامبر و مسلمانان فرمان می‌دهد که در حال جنگ * همه شما یکباره به نماز نایستید، بلکه باید گروهی مسلحانه به نماز بایستند و گروهی دیگر مراقب باشند؛ زیرا دشمن دوست دارد از غفلت مسلمانان استفاده کرده، با هجوم ناگهانی آنان را از بین ببرد: وَإِذَا كُنتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌۭ مِّنْهُم مَّعَكَ وَلْيَأْخُذُوٓا۟ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا۟ فَلْيَكُونُوا۟ مِن وَرَآئِكُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَىٰ لَمْ يُصَلُّوا۟ فَلْيُصَلُّوا۟ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا۟ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةًۭ وَٰحِدَةًۭ...[۱۱]؛ همچنین در آیه‌ای دیگر قرآن مسلمانان را به آمادگی همیشگی در برابر دشمن و فراهم ساختن تجهیزات نظامی در حدّ مقدور، فرمان داده است: وَأَعِدُّوا۟ لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍۢ وَمِن رِّبَاطِ ٱلْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ...[۱۲] و در آیه ۶۶ انفال[۱۳] از گرفتن اسیر دشمن پیش از محکم شدن پایگاه و قبل از اطمینان به پیروزی منع کرده است. در جای دیگر حتی درباره اخبار جنگی مانند خبر پیروزی یا شکست از منتشر ساختن آن بدون تحقیق نهی می‌کند و فرمان می‌دهد این گونه اخبار را به پیامبر و پیشوایان باز گردانید: وَإِذَا جَآءَهُمْ أَمْرٌۭ مِّنَ ٱلْأَمْنِ أَوِ ٱلْخَوْفِ أَذَاعُوا۟ بِهِۦ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَىٰٓ أُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسْتَنۢبِطُونَهُۥ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُۥ لَٱتَّبَعْتُمُ ٱلشَّيْطَـٰنَ إِلَّا قَلِيلًۭا[۱۴]
  5. روابط اجتماعی: درباره برقراری ارتباط و دوستی * با دشمنان اسلام نیز به مسلمانان هشدار داده شده و آنان به مراقبت شدید در این امر سفارش گشته‌اند.[۱۵] سرّ این نهی نیز آن است که دشمنان اسلام هیچ‌گاه خیر و پیشرفت مسلمانان را نمی‌خواهند و از هر راهِ ممکن در پی ضربه زدن به آنان هستند، ازاین‌رو مسلمان باید نهایت احتیاط و دوراندیشی را در این زمینه در پیش گیرد.
  6. اخلاق جنسی: نمونه‌هایی از احتیاط در اخلاق جنسی در آیات ۱۱ و ۲۳ نور[۱۶] آمده است. در این سوره از تهمت جنسی به زن مؤمن و بیگناه نهی شده است و به مردان و زنان نامحرم نیز سفارش شده که چشم خود را از نگاه به نامحرم بپوشند[۱۷]؛ همچنین از وارد شدن ناگهانی و سرزده کودکان و بردگان در اوقات خصوصی به مکان استراحت همسران نهی شده است.[۱۸].[۱۹].

اصل احتیاط

اصل احتیاط از اصول و قواعدی است که در هنگام شک در حکم شرعی، وظیفه مکلّف را روشن می‌سازد. این اصول و قواعد که در علم اصول فقه به «اصول عملیّه» موسوم شده، براساس حصر عقلی عبارت است از: استصحاب، تخییر، برائت و احتیاط؛ زیرا هنگام شک در حکم، یا حالت پیشین ملاحظه می‌شود که در این صورت «استصحاب» (بناگذاری بر طبق حالت پیشین) جاری می‌شود، یا حالت سابق ملاحظه نمی‌شود که در این صورت گاه شک به‌گونه‌ای است که احتیاط ممکن نیست و به تعبیر دیگر، دَوَران امر بین محذورین است. در این صورت «اصل تخییر» جاری می‌شود، یا احتیاط ممکن است و این قسم، خود به دو قسم تقسیم می‌شود؛ زیرا یا شک در اصل تکلیف است که جای جریان «اصل برائت» (بناگذاری بر عدم تکلیف) خواهد بود یا اصل تکلیف محرز و مسلّم است؛ ولی متعلَّق تکلیف مورد تردید است که در این صورت «اصل احتیاط» (بناگذاری بر اشتغال ذمّه به تکلیف) جاری خواهد شد[۲۰]. اصل احتیاط بر دو قسم است: یکی اصل «احتیاط عقلی»؛ یعنی حکم عقل به لزوم انجام دادن آنچه ترک آن احتمال ضرر اخروی دارد یا لزوم ترک آنچه انجام دادن آن دارای چنین احتمالی است. دیگری اصل «احتیاط شرعی» و آن عبارت است از حکم شارع به لزوم انجام دادن کار محتمل‌الوجوب یا ترک کار محتمل الحرمه[۲۱]. نیکو بودن احتیاط مورد اتفاق همه علمای اسلامی بلکه همه عقلاست[۲۲]؛ زیرا عقل، بدون هیچ‌گونه ابهام حُسن آن را ادراک می‌کند[۲۳]، مگر آنکه زیاده‌روی در احتیاط موجب عُسر و حرج شود یا در نظام زندگی اختلالی پیش آورد[۲۴]. از اینجا روشن می‌شود که بحث مبسوطی که میان اصولیان و اخباریان در حوزه تکالیف شرعی صورت گرفته، درباره اصل مطلوبیت احتیاط نیست؛ بلکه درباره شکل و نحوه مطلوبیت آن است. در این قسمت نیز عمده‌ترین بحث، موارد احتمال وجود حرمت و ممنوعیّت شرعی (شبهه حکمیه تحریمیه) است که اگر پس از جست و جو در میان ادلّه احکام، دلیلی قانع کننده بر حرمت یافت نشد اخباریان ملتزم به احتیاط شده‌اند؛ ولی اصولیان مدعی استحباب احتیاط و نه لزوم آن شده‌اند و به جریان اصل برائت معتقدند[۲۵]. موارد دیگری از شک در اصل تکلیف وجود دارد که از محل نزاع خارج است و همه (اخباری و اصولی) اصل برائت را در آن جاری می‌دانند و احتیاط را لازم نمی‌دانند؛ مانند موارد احتمال وجوب (شبهه وجوبیه)[۲۶] و نیز موارد شبهه بدوی در ناحیه موضوعِ حرمت (شبهه موضوعیه تحریمیه)[۲۷]؛ نیز مواردی از شک در حکم وجود دارد که به اتفاق اصولی و اخباری جای جریان اصل احتیاط است و آن جایی است که اصل تکلیف محرز و مسلّم، ولی متعلّق آن مردّد و مشکوک باشد (شک در مکلّفٌ به) و اصطلاحا به این موارد شبهه مقرون به علم اجمالی (در برابر شبهه بدوی) می‌گویند.

البته این بحث خود دارای دو شاخه اصلی است؛ زیرا گاه متعلق تکلیف میان دو امر متباین مردّد است؛ مانند اینکه اصل وجوب نمازی در روز جمعه معلوم، ولی میان نماز ظهر یا جمعه مردّد باشد. این‌گونه موارد به اتفاق، جای جریان اصل احتیاط است[۲۸] و گاه متعلق تکلیف میان اقل و اکثر مردد است؛ مانند اینکه وجوب نماز معلوم باشد اما جزئیت سوره برای نماز معلوم نباشد. در شاخه دوم میان اصولیان دو نظر وجود دارد: برخی قائل به جریان اصل احتیاط و گروهی معتقد به جریان اصل برائت (درباره جزء مشکوک) شده‌اند[۲۹]؛ ولی چنان‌که گذشت عمده‌ترین بحث میان اخباری و اصولی جریان اصل احتیاط در شبهه حکمیه تحریمیه است که پس از جست‌وجو از ادلّه و نیافتن دلیلی معتبر بر حرمت، اخباریان ملتزم به احتیاط و اصولیان معتقد به برائت شده‌اند. اخباریها برای وجوب احتیاط در این گونه موارد به ادله‌ای گوناگون از جمله آیات قرآنی، استدلال کرده‌اند. این آیات به چند گروه تقسیم می‌شود:

۱. آیاتی که انسان‌ها را از نسبت دادن آنچه به آن آگاهی ندارند به خداوند نهی کرده و این‌گونه نسبتها را افترا به شمار آورده است: قُلْ أَرَءَيْتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍۢ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًۭا وَحَلَـٰلًۭا قُلْ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى ٱللَّهِ تَفْتَرُونَ[۳۰] و نیز آیات ۸۰، ۱۶۹ بقره[۳۱][۳۲]؛ ۳۳ اعراف [۳۳] توضیح استدلال این است که در شبهات حُکمیه تحریمیه نباید به برائت ملتزم شد، بلکه باید احتیاط کرد؛ زیرا حکم به اباحه و برائت با وجود احتمال حرمت، سخن بدون علم است و نسبت دادن این اباحه به خداوند افترا بر پروردگار است، بنابراین، وظیفه هر مکلفی، احتیاط است. این استدلال ضعیف است؛ زیرا برائت مورد نظر اصولیان، برائت و اباحه ظاهری است که به ادلّه قطعی ثابت شده است، بنابراین، حکم به آن، سخن بدون علم و افترا بر خداوند نیست[۳۴]. آری اگر اصولیان با وجود شک در حکم واقعی، اباحه واقعی را ثابت کنند این افتراست، بلکه حکم اخباریان به لزوم احتیاط اگر دلیلی نداشته باشد، افترا بر خداوند است.

۲. آیاتی که به تقوا و همچنین به حق تقوا فرمان می‌دهد؛ مانند آیه ۱۰۲ آل‌عمرانيَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ[۳۵]. و نیز ۱۶ تغابن[۳۶] و همچنین آیاتی که به جهاد و تلاش و سپس به «حقّ جهاد» امر می‌کند: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ...[۳۷] و چون احتیاط در شبهه بدویه تحریمیه مصداق تقوا و جهاد است که در این آیات به آن امر شده و ظهور امر در وجوب است احتیاط واجب است.

از این استدلال نیز اصولیان در دو بخش پاسخ داده‌اند: بخشی پاسخ از آیات امر به اصل تقوا و مجاهده و بخشی دیگر پاسخ از آیات حق تقوا و حق جهاد است. بخش نخست پاسخ این است که ارتکاب شبهه حرمت با استناد به ادلّه قطعی برائت، با تقوا منافات ندارد[۳۸]، بلکه می‌توان گفت ارتکاب آن حتی با نبود دلیل برائت نیز با تقوا منافات ندارد؛ زیرا آنچه با تقوا منافی است، ترک واجبات و ارتکاب محرماتی است که وجوب و حرمت آنها قطعی و مسلّم باشد[۳۹]. آری ارتکاب شبهه تحریمیه با حق تقوا منافی است؛ نه اصل تقوا و ازاین‌رو این ادعا را می‌پذیریم که احتیاط مصداق حق‌التقوی و حق الجهاد است و ممکن است گفته شود مدعای اخباریان ثابت می‌شود؛ زیرا در آیات به حق‌التقوی و حق الجهاد نیز امر شده است، بنابراین، باید از ارتکاب موارد احتمالی حرمت پرهیز کرد. اینجاست که بخش دوم پاسخ مطرح می‌گردد که گرچه ترک مشتبهات (مانند ترک مکروهات و انجام دادن مستحبات) مصداق حق تقواست؛ ولی تردیدی نیست که این مرتبه از تقوا و جهاد، واجب نیست، بلکه مستحب است و ازاین‌رو از ظهور امر به حق تقوا در وجوب رفع ید می‌شود؛ زیرا حق تقوا و حق جهاد همانند واژه «اَتقی» در آیه ۱۳ حجرات إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌۭ[۴۰] است و با توجه به افعل تفضیل بودن دو واژه «اَتْقی» و «اَکْرم» مفاد آیه این است که گرامی‌ترین انسان‌ها پرهیزگارترین آنهاست و مفهوم آیه این است که اگر کسی با تقواترین مردم نباشد، بلکه مرتبه‌ای پایین‌تر از تقوا را داشته باشد او نیز در نزد خداوند گرامی است؛ نه آنکه مطرود و رانده شده باشد و این مطلب خود قرینه است بر اینکه اتقی بودن و حق تقوا داشتن مستحب است؛ نه واجب[۴۱]. و همین‌طور بر اساس آیه فَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ مَا ٱسْتَطَعْتُمْ[۴۲] رعایت مرتبه برین تقوا، یعنی تا حدی که در توان آدمی است، مستحب است و آنچه واجب است رعایت اصل تقواست؛ نه حدّ اعلای آن.

۳. آیه ۱۹۵ بقره[۴۳] که انسان را از به هلاکت انداختن نفس خویش منع می‌کند: ...وَلَا تُلْقُوا۟ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى ٱلتَّهْلُكَةِ.... بیان استدلال این است که ارتکاب حرام احتمالی به هلاکت افکندن نفس است، ازاین‌رو توقف و احتیاط در ارتکاب این‌گونه اعمال برای حفظ نفس واجب است.

پاسخ این است که اولاً اگر منظور از هلاکت در آیه، کیفر اُخروی باشد، با وجود دلیل قطعی بر نفی تکلیف، کیفر نیز منتفی است. ثانیا نهی از افکندن نفس در هلاکت، ارشادی است و نمی‌توان از آن وجوب مولوی احتیاط را استفاده کرد و اگر منظور، هلاکت دنیوی باشد بالوجدان روشن است که ارتکاب مشتبهات، احتمال هلاکت و مرگ را در پی ندارد و اگر به معنای مطلق ضرر دنیوی باشد باز اشکال این است که ارتکاب حرام احتمالی، شبهه موضوعیه ضرر و تهلکه است که اصولی و اخباری به اتفاق، در آن احتیاط را واجب نمی‌دانند[۴۴].

۴. آیه ۵۹ نساء ...فَإِن تَنَـٰزَعْتُمْ فِى شَىْءٍۢ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌۭ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۴۵]. این آیه بر توقف از حکم کردن درآنچه نمی‌دانیم و ارجاع آن به خدا و رسول دلالت دارد. ازاین استدلال دوپاسخ داده شده‌است:

  1. منظور از توقف از حکم، توقف از حکم به ترخیص و برائت واقعی است؛ زیرا آنچه مورد نزاع و شک است: «فَاِن تَنـزَعتُم» اباحه و حرمت واقعی است؛ نه ترخیص و اباحه ظاهری که مدعای اصولی است.
  2. آیه ناظر به مواردی است که می‌توان با ارجاع به خدا و رسول، شبهه را ازاله کرد و بحث ما در جایی است که پس از فحص از ادلّه، دستیابی به آنچه شبهه را زایل می‌کند ممکن نیست[۴۶]. به جز ادلّه قرآنی، به دلیلهایی دیگر نیز برای اصل احتیاط استدلال شده است. از سنّت به ۴ گروه از روایات تمسک شده است:
    1. روایاتی که از قول و عمل بدون علم منع می‌کند[۴۷].
    2. روایات توقف که در بسیاری از آنها جمله معروف «فَإِنَّ الْوُقُوفَ‌ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ‌ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَاتِ» آمده است[۴۸].
    3. روایات احتیاط که در آنها تعبیرهایی مانند: «فعلیکم بالاحتیاط»[۴۹]. یا «تأخذ بالحائطة لدينك»[۵۰]. «در دینت راه احتیاط را بپیما» و همچنین روایت کمیل بن زیاد که امیرالمؤمنین(ع) به او می‌فرماید: «أَخُوکَ دِینُکَ، فَاحْتَطْ لِدِینِکَ بِمَا شِئْتَ»[۵۱]. در این روایت دین به برادر انسان تشبیه شده و همان‌گونه که انسان از برادر خویش مراقبت و صیانت می‌کند، در امور دینی نیز باید مراقبت و احتیاط کند.
    4. روایات تثلیث که در آن، با استشهاد به سخن رسول اکرم(ص)، امور به سه قسم تقسیم شده است: حلال بیّن (آشکار) و حرام بیّن و شبهات. در این روایات، قسم سوم (شبهات) مشکل و ردّ آن به خدا و رسول واجب معرفی شده و وقوع در محرمات الهی و هلاکت نتیجه ارتکاب شبهات قلمداد شده است[۵۲]. از این‌گونه روایات پاسخهایی داده شده که در کتب اصول آمده است[۵۳].

برای اصل احتیاط به دلیل عقل نیز تمسک و به چند گونه تقریر شده است:

  1. پیش از مراجعه به ادلّه احکام، حرمت برخی افعال معلوم است (علم اجمالی کبیر) و به مقتضای آیه وَمَا نَهَىٰكُمْ عَنْهُ فَٱنتَهُوا۟ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلْعِقَابِ[۵۴] و حکم عقل به لزوم فراغ یقینی، احتیاط واجب است[۵۵].
  2. عقل در حکم به حظر (منع) در افعال غیر ضروری مستقل است تا زمانی که جواز از ناحیه شارع مقدس برسد. این دلیل که به «اصاله‌الحَظْر» معروف است در برابر قول دیگر (اصاله‌الاباحه در افعال) قراردارد.[۵۶].

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۳، ص۳۹۵، «حوط».
  2. لسان العرب، ج ۳، ص۳۹۵، «حوط»؛ المصباح، ص۱۵۷، «حاطه».
  3. اصطلاحات الاصول، ص۴۲.
  4. الموسوعة الفقهیه، ج ۱، ص۵۲۲.
  5. سجادی، سید محسن، مقاله «اصل احتیاط»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ ص ۴۹۴.
  6. «و اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید» سوره بقره، آیه ۲۸۲-۲۸۳.
  7. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.
  8. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  9. «ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمی‌فروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمی‌داریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود» سوره مائده، آیه ۱۰۶.
  10. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
  11. «و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگ‌افزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخوانده‌اند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگ‌افزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست می‌دارند که شما از جنگ‌افزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگ‌افزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگی‌تان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواری‌آفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.
  12. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  13. ٱلْـَٔـٰنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًۭا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّا۟ئَةٌۭ صَابِرَةٌۭ يَغْلِبُوا۟ مِا۟ئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌۭ يَغْلِبُوٓا۟ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِينَ «اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۶۶.
  14. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نسا، آیه ۸۳.
  15. يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّخِذُوا۟ بِطَانَةًۭ مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًۭا وَدُّوا۟ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ ٱلْبَغْضَآءُ مِنْ أَفْوَٰهِهِمْ وَمَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلْـَٔايَـٰتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم» سوره آل‌عمران، آیه ۱۱۸. يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّخِذُوا۟ ٱلْيَهُودَ وَٱلنَّصَـٰرَىٰٓ أَوْلِيَآءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍۢ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُۥ مِنْهُمْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  16. إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلْإِفْكِ عُصْبَةٌۭ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّۭا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌۭ لَّكُمْ لِكُلِّ ٱمْرِئٍۢ مِّنْهُم مَّا ٱكْتَسَبَ مِنَ ٱلْإِثْمِ وَٱلَّذِى تَوَلَّىٰ كِبْرَهُۥ مِنْهُمْ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٌۭ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه۱۱؛ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرْمُونَ ٱلْمُحْصَنَـٰتِ ٱلْغَـٰفِلَـٰتِ ٱلْمُؤْمِنَـٰتِ لُعِنُوا۟ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌۭ «به راستی آنان که به زنان پاکدامن بی‌خبر مؤمن، تهمت (زنا) می‌زنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شده‌اند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.
  17. قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا۟ مِنْ أَبْصَـٰرِهِمْ وَيَحْفَظُوا۟ فُرُوجَهُمْ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا يَصْنَعُونَ «به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاک‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.
  18. يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لِيَسْتَـْٔذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ وَٱلَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا۟ ٱلْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَـٰثَ مَرَّٰتٍۢ مِّن قَبْلِ صَلَوٰةِ ٱلْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعْدِ صَلَوٰةِ ٱلْعِشَآءِ ثَلَـٰثُ عَوْرَٰتٍۢ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌۢ بَعْدَهُنَّ طَوَّٰفُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلْـَٔايَـٰتِ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌۭ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در می‌آورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر می‌برید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان می‌دارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
  19. سجادی، سید محسن، مقاله «اصل احتیاط»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ ص ۴۹۴.
  20. فرائد الاصول، ج ۱، ص۴۷، ۳۵۵؛ اصول الفقه، ج ۲، ص۴۷۹.
  21. اصطلاحات الاصول، ص۴۲.
  22. فرائد الاصول، ص۳۹۸، ۴۱۹.
  23. کفایة الاصول، ص۳۴۹ ـ ۳۵۰.
  24. فرائدالاصول، ج۱، ص۴۱۳؛ همان، ص۳۷۴.
  25. فرائد الاصول، ج ۱، ص۳۵۷.
  26. فرائد الاصول، ج ۱، ص۴۱۵.
  27. فرائد الاصول، ج ۱، ص۴۰۵.
  28. فرائد الاصول، ج ۲، ص۴۰۹، ۴۴۱.
  29. فرائد الاصول، ج ۲، ص۴۵۹ـ۴۶۰؛ کفایه‌الاصول، ص۳۵۸، ۳۶۳؛ انوارالاصول، ج ۳، ص۱۷۳ ـ ۱۸۷.
  30. «بگو: مرا خبر دهید: آنچه را که خداوند از روزی برایتان فرو فرستاده است حلال و (برخی را) حرام گردانیده‌اید، آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ می‌بندید؟» سوره یونس، آیه ۵۹.
  31. وَقَالُوا۟ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامًۭا مَّعْدُودَةًۭ قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ ٱللَّهِ عَهْدًۭا فَلَن يُخْلِفَ ٱللَّهُ عَهْدَهُۥٓ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟» سوره بقره، آیه ۸۰. إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلْفَحْشَآءِ وَأَن تَقُولُوا۟ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۹.
  32. مواهب الرحمن، ج ۲، ص۲۹۲.
  33. قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ ٱلْفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلْإِثْمَ وَٱلْبَغْىَ بِغَيْرِ ٱلْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا۟ بِٱللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِۦ سُلْطَـٰنًۭا وَأَن تَقُولُوا۟ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.
  34. کفایه‌الاصول، ص۳۴۴؛ انوارالاصول، ج ۳، ص۶۷.
  35. «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل‌عمران، آیه ۱۰۲.
  36. فَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ مَا ٱسْتَطَعْتُمْ وَٱسْمَعُوا۟ وَأَطِيعُوا۟ وَأَنفِقُوا۟ خَيْرًۭا لِّأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ «هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.
  37. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛» سوره حج، آیه ۷۸.
  38. الاصول العامه، ص۴۸۰.
  39. کفایه الاصول، ص۳۴۴؛ مصباح الاصول،ج ۲، ص۲۹۸.
  40. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  41. نهایة الافکار، ج ۲، ص۲۴۲.
  42. «هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید» سوره تغابن، آیه ۱۶.
  43. وَأَنفِقُوا۟ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلْقُوا۟ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى ٱلتَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلْمُحْسِنِينَ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  44. فرائد الاصول، ج ۱، ص۳۷۹؛ منتقی‌الاصول، ج ۴، ص۴۵۹ ـ ۴۶۰؛ انوارالاصول، ج ۳، ص۶۷.
  45. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  46. نهایة الافکار، ج ۲، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲.
  47. الکافی، ج ۱، ص۴۲ ـ ۴۳.
  48. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۰۷، ۱۵۵، ۱۵۷.
  49. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۵۴.
  50. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۶۷، ۱۷۳.
  51. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۶۷.
  52. الکافی، ج ۱، ص۶۷ ـ ۶۸.
  53. فرائدالاصول، ج ۱، ص۳۸۰؛ کفایه‌الاصول، ص۳۴۵ ـ ۳۶۶.
  54. سوره حشر، آیه ۷.
  55. فرائد الاصول، ج ۱، ص۳۹۲.
  56. سجادی، سید محسن، مقاله «اصل احتیاط»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ ص ۴۹۶.