ادریس بن ادریس بن عبدالله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ممدوح در کلام امام رضا (ع)

ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (ع)، معروف به ادریس اصغر[۱]، دومین فرمانروای سلسله ادریسیان مغرب اسلامی، واقع در شمال آفریقا و دومین ادریس بود (حکومت ۱۹۲ - ۲۱۳ق). او در سال ۱۷۵ق پس از کشته‌شدن پدرش ادریس بن عبدالله (حکومت ۱۷۲- ۱۷۵ق) در حالی که هنوز به دنیا نیامده بود به فرمانروایی سلسله ادارسه انتخاب شد. وی در عصر امام رضا (ع) می‌زیست. امام درباره او فرموده بود: «خدا ادریس بن ادریس بن عبدالله را رحمت کند. نجیب اهل بیت (ع) و از شجاعان ایشان بود. به خدا سوگند در میان ما کسی چون او وجود ندارد»[۲].

پدرش، ادریس بن عبدالله، معروف به ادریس اکبر، پس از واقعه فخ به مصر گریخته بود و با همکاری کارگزار چاپار شیعی‌مذهب آن دیار، موسوم به واضح، به مغرب رفت[۳] و قبائل مغرب را به اطاعت خود در آورد و مناطقی را تصرف کرد و لقب امیر مغرب گرفت[۴]. برخی فرار او را به مغرب پس از قیام محمد بن نفس زکیه در مدینه می‌دانند[۵]. ادریس بن عبدالله به دست سلیمان به حُزَیر، معروف به شماخ، که از سوی عباسیان مأمور قتل او شده بود، با زهر مسموم شد[۶]. اقوال دیگری نیز در اینکه وی به دست چه کسی و چگونه مسموم شد، ثبت شده است[۷].

ادریس بن ادریس (ادریس دوم) به هنگام مرگ پدر در شکم مادرش کنزه، یکی از کنیزان ادریس بن عبدالله، بود. گفته‌اند همان زمان به نشانه جانشین‌شدن این فرزند، تاج پادشاهی را بر روی شکم مادرش گذاشتند[۸]. او در سال ۱۷۵[۹] یا ۱۷۷ ق در شهر ولیلی به دنیا آمد[۱۰]. ظاهراً در صحت انتساب وی به ادریس بن عبدالله تردیدهایی وجود داشته و برخی او را به راشد، غلام ادریس بن عبدالله، نسبت می‌دادند[۱۱]، داوود بن قاسم جعفری، از علمای نسب‌شناس زمان انتساب وی را به ادریس بن عبدالله تأیید کرد[۱۲]، اما ابن خلدون این ادعا را به شدت رد کرده است. اشاعه این‌گونه مسائل را از سوی دشمنان آل ادریس یعنی عباسیان و اغلبیان دانسته‌اند[۱۳]. تا سال ۱۸۶ ق راشد، غلام ادریس، اول و سپس تا سال ۱۸۸ق ابو خالد بن یزید بن الیاس عبدی به رسیدگی امور کشور می‌پرداختند[۱۴]. راشد تربیت ادریس را نیز بر عهده داشت. او در تربیت ادریس اهتمام ورزید و علومی چون قرآن، حدیث، فقه، عربی، شعر، حکمت و امثال عرب را به او آموخت[۱۵].

سر انجام در سال ۱۸۸ق، هنگامی که ادریس به یازده سالگی رسید، در جامع و لیلی با او بیعت کردند امور را به دست وی سپردند[۱۶]. او را مؤسس واقعی دولت آل‌ادریس و صاحب مغرب لقب داده‌اند[۱۷]. پس از آنکه پایه‌های دولت ادریس بن ادریس استحکام یافت، امیران و رؤسای سرزمین‌های اطراف برای ابراز دوستی نمایندگانی به حضور ادریس فرستادند. او عمیر بن مصعب ازدی معروف به خرطوم را به عنوان وزیر خود انتخاب کرد[۱۸] و شهر فاس را بنیاد گذارد[۱۹]. در این روزگار، اغلبیان که برای مقابله با آل‌ادریس از سوی عباسیان پا گرفته بودند می‌کوشیدند تا دولت آنان را براندازند. اما هواداری قبائل بزرگ مغرب از ادریس، مانع تهاجم آشکار اغلبیان و حتی عباسیان به وی بود[۲۰]. او در نهایت با حمایت نیروهای بربر و عناصر عربی تلاش کرد دستگاه حکومت خود را تقویت کند و سرزمین تحت سلطه خویش را آباد سازد[۲۱]. وی در سال ۱۹۷ ق غزوات خود در بلاد مغرب را آغاز کرد و تا سال ۱۹۹ق توانست مناطقی از مصامده و تلمسان را تصرف کند[۲۲]. در نتیجه فتوحات وی، قلمرو ادریسیان گسترش یافت و مناطق جدیدی به آن افزوده شد[۲۳]. طبری در تاریخ خود اشاره کرده که وی اکنون امیر سرزمین‌های مغرب است و عباسیان را از اموال و خراج این مناطق محروم ساخته است[۲۴].

در حالی که برخی ادریس را امامی ثقه می‌دانند[۲۵]، شیخ مفید معتقد است ادریسیان در ابتدا زیدیه بودند که به مذهب اهل سنت تغییر رویه دادند[۲۶]. محققان کنونی قیام ادریسیان در مغرب را جنبشی با ماهیت زیدی دانسته و این دعوت را در واقع دعوت زیدیه - اعتزالیه معرفی کرده‌اند که زمینه را برای برپایی حکومت ادریسیان فراهم کرد. محمد بن نفس زکیه داعیان زیدی را به آفریقا می‌فرستاد تا ایشان را به سوی خود دعوت کند[۲۷].

ادریس بن ادریس پس از ۲۱ سال حکومت در سال ۲۱۳ق در شهر ولیلی[۲۸] و به روایتی در سال ۲۱۴ق در گذشت[۲۹]. وی چهارده[۳۰] یا دوازده پسر داشت که پس از او فرمانروایی سلسله ادارسه را ادامه دادند[۳۱]. بزرگ‌ترین پسرش محمد اولین جانشین او شد. این سلسله تا سال ۳۷۵ق تداوم یافت[۳۲][۳۳]

منابع

پانویس

  1. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۳ - ۲۴.
  2. سر السلسلة العلویة، ص۱۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۲۵.
  3. الحلة السیراء، ص۳۸.
  4. مروج الذهب، ج۳، ص۲۹۶؛ سر السلسلة العلویة، ص۱۳؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۰، ص۳۵ - ۳۶.
  5. المسائل الجارودیة، ص۳، ۷.
  6. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۵؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۰، ص۳۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ۹۲ - ۹۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴.
  7. الحلة السیراء، ص۳۹.
  8. عمدة الطالب، ص۱۵۸.
  9. الحلة السیراء، ص۳۹.
  10. الأعلام، ج۱، ص۲۷۸.
  11. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۳؛ عمدة الطالب، ص۱۵۸؛ سر السلسلة العلویة، ص۱۳.
  12. عمدة الطالب، ص۱۵۸؛ سر السلسلة العلویة، ص۱۳.
  13. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴- ۲۵.
  14. الحلة السیراء، ص۳۹.
  15. الاستقصاء لأخبار دول المغرب الأقصی، ج۱، ص۱۲۹؛ مستدرکات أعیان الشیعة، ج۲، ص۴۶.
  16. الاستقصاء لأخبار دول المغرب الأقصی، ج۱، ص۱۲۹؛ الأعلام ج۱، ص۲۷۸.
  17. المسائل الجارودیة، ص۳؛ کتاب الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۰۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۲۵.
  18. الاستقصاء لأخبار دول المغرب الأقصی، ج۱، ص۱۳۳.
  19. المسائل الجارودیة، ص۷؛ الأعلام، ج۱، ص۲۷۸.
  20. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴.
  21. ادریسیان - یافته‌های جدید، ص۶۵.
  22. الاستقصاء لأخبار دول المغرب الأقصی، ج۱، ص۱۳۴.
  23. ادریسیان - یافته‌های جدید، ص۶۸.
  24. تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۷.
  25. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۲۵.
  26. المسائل الجارودیة، ص۷.
  27. ادریسیان - یافته‌های جدید، ص۳۹.
  28. معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۰؛ کتاب الوفیات، ص۱۶۲.
  29. الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۱۵؛ أعیان الشیعة، ج۳، ص۲۲۹.
  30. جمهرة أنساب العرب، ص۴۹.
  31. عمدة الطالب، ص۱۵۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۱۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۳؛ الاستقصاء لأخبار دول المغرب الأقصی، ج۱، ص۱۳۶.
  32. المسائل الجارودیة، ص۷.
  33. اخلاقی، معصومه، مقاله «ادریس بن ادریس بن عبدالله»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۰.