ازدواج پیامبر خاتم با حضرت خدیجه در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ازدواج حضرت خدیجه (س)

برخورداری حضرت خدیجه (س) از ثروت و مکنت و شرافت و عفت و دیگر ویژگی‌های برجسته، موجب شده بود افراد بسیاری به خواستگاری او بروند؛ تاجایی که، طبق منابع، تمام مردان قوم او، خواستار وی بودند[۱] و حاضر بودند برای ازدواج با او هر هزینه‌ای را تقبل کنند[۲]. از جمله کسانی که از بانوی قریش خواستگاری کرده، اما پاسخ منفی گرفتند، عقبه پسر ابی معیط، صَلْت پسر ابویهاب، ابوجهل و ابوسفیان بودند، این خواستگاران از بزرگان و اشراف مکه بودند[۳] که همین امر نیز موقعیت حضرت خدیجه (س) و برتری او را بر دیگر زنان آشکارتر می‌سازد. افزون بر اینها، خدیجه (س)، از خوب‌رویان عصر خویش بود[۴].

به گفته برخی تاریخ‌نگاران، آنچه را که خدا از کرامت و خیر اراده کرده بود، در اختیار خدیجه (س) قرار داده بود[۵]. با وجود این، بی‌رغبتی خدیجه (س) به مال و ثروت و توجه او به امور معنوی، از تصمیمات او مشخص است، از جمله آنهاست: پاسخ ندادن به خواستگاران ثروتمند[۶] و احترام فوق‌العاده قائل شدن برای محمد امین (ص)، که ثروت چندانی نداشت[۷][۸]

آشنایی با حضرت محمد (ص)

خدیجه (س) که دارای ثروتی انبوه بود و کارگزاران بسیاری با اموال او تجارت می‌کردند، وقتی که از راست‌گویی و امانت‌داری بی‌مانند و اخلاق کریمانه محمد (ص) آگاهی یافت، به او پیشنهاد کرد تا دارایی‌اش را به امانت بگیرد و به همراه میسره (غلام خدیجه (س)) تجارت کند و در سود آن شریک شود. محمد (ص) نیز پیشنهاد خدیجه (س) را پذیرفت[۹]. به گزارش برخی، ابوطالب به خدیجه (س) پیشنهاد داد که محمد (ص) برای او کار کند. خدیجه (س) نیز که از راست‌گویی و درست‌کرداری محمد (ص) خبر داشت، از این پیشنهاد استقبال کرد[۱۰].

در سفر تجاری به شام بود که میسره از حضرت محمد (ص) کراماتی دید؛ از جمله محمد (ص) در شام، نزدیک صومعه یکی از راهبان، زیر سایه درختی نشست و آن راهب ضمن پرس‌و‌جو درباره محمد (ص)، به میسره خبر داد کسی که زیر این درخت نشسته، پیامبر خداست[۱۱]. همچنین از میسره نقل شده است که در این سفر، تکه ابری بر سر محمد (ص) حرکت می‌کرد، در حالی که گرمای شدید، تمام کاروانیان را می‌آزرد[۱۲].

از دیگر شگفتی‌های این سفر، سود کلان و بی‌سابقه‌ای بود که نصیب خدیجه (س) گردید[۱۳]. میسره تمام این امور شگفتی انگیز را به خدیجه (س) گزارش کرد[۱۴][۱۵]

ازدواج با حضرت محمد (ص)

بنا بر شواهد تاریخی، ازدواج حضرت محمد (ص) با خدیجه (س) بعد از اولین سفر تجاری محمد (ص) برای وی و به پیشنهاد خدیجه (س) بود، اما درباره چگونگی آن اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. به گفته برخی از مورخان، خدیجه (س) بدون واسطه، رسماً به محمد (ص) پیشنهاد ازدواج داد[۱۶]، اما در منابع دیگر، از وجود واسطه‌هایی چون هاله (خواهر خدیجه (س)) و نفیسه (دختر منیه، از آشنایان خدیجه (س)) سخن رفته است[۱۷]. بنا بر گزارشی دیگر، خدیجه (س) و خواهرش هاله در بین صفا و مروه با محمد (ص) و عمار یاسر مواجه شدند. هاله نزد عمار رفت و نظر محمد (ص) را درباره ازدواج با خدیجه (س) پرسید. عمار اظهار بی‌اطلاعی کرد و نزد محمد (ص) رفت و پیشنهاد خدیجه (س) را با او در میان گذاشت و حضرت محمد (ص) همان جا رضایت خود را اعلام کرد[۱۸].

در اینکه چه کسانی در مراسم خواستگاری شرکت داشتند، اقوال مختلفی وجود دارد. بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی، جمعی از قریش و سران مُضَر در این مراسم شرکت داشتند و حضرت محمد (ص) با عموهای خود، ابوطالب و حمزه، نزد خویلد (پدر خدیجه (س)) رفت و خدیجه‌(س) را عقد کرد[۱۹]. اما بنا بر برخی منابع، خویلد پیش از جنگ فجار و در دوران جاهلیت در گذشته بود و حضرت محمد (ص) با بنی‌هاشم نزد عموی خدیجه (س)، عمرو بن اسد، رفت و خدیجه (س) را از او خواستگاری کرد[۲۰].

این ازدواج مورد توجه بنی‌هاشم و بنی‌اسد بود و در مراسم خواستگاری، بزرگان هر دو قوم جمع بودند. ابوطالب در این مراسم خطبه‌ای خواند که در آن بعد از حمد و ثنای پروردگار و سپاس از او برای اسکان ذریه ابراهیم (ع) در حرم امن و دادن برکات فراوان، به توصیف شخصیت برادر زاده‌اش، محمد امین (ص) پرداخت و او را برتر از همه برجستگان قریش و بی‌همانند در بین مخلوقات خدا و خواستگار خدیجه (س) معرفی کرد[۲۱]. بعد از ابوطالب، ورقة بن نوفل برخاست و خطبه‌ای خواند و بنی‌هاشم و بنی‌اسد را ستود و گفت که این ازدواج، فرخنده است[۲۲]. بنابر گزارش‌های دیگری، ابوطالب شتری نحر کرد و مردم را اطعام نمود[۲۳].

درباره میزان مهریه حضرت خدیجه (س) نیز اقوال گوناگونی وجود دارد: چهارصد دینار؛ دوازده اوقیه، معادل ۴۸۰ درهم[۲۴] و بیست شتر ماده[۲۵].

در مورد سن خدیجه (س) در هنگام ازدواج، اختلاف زیادی هست. بنا بر بیشتر منابع، وی در هنگام ازدواج، چهل ساله و حضرت محمد (ص) ۲۵ ساله بوده است[۲۶]. هرچند گزارش‌هایی نیز وجود دارد که ایشان هنگام ازدواج، ۲۵، ۲۸،۳۰، ۳۵، ۴۰، ۴۴، ۴۵ و ۴۶ سال داشته است[۲۷]. اینکه عایشه، خدیجه (س) را بزرگسال خوانده و رسول الله (ص) بر او غضب کرده[۲۸] و ۶۵ساله بودن خدیجه (س) در زمان وفات[۲۹] در سال دهم بعثت، که پیامبر (ص) ۵۰ ساله بوده، و اذعان مورخان به ۲۵ ساله بودن پیامبر (ص) در هنگام ازدواج، حاکی است که اختلاف سنی آنان ۱۵ سال بوده و بدین ترتیب، قول ۴۰ ساله بودن خدیجه (س) تأیید می‌شود. در مقابل، به برخی از مورخان و محدثان نسبت داده شده است که قول به ۲۸ساله بودن ایشان را ترجیح داده‌اند[۳۰][۳۱]

ازدواج‌های پیشین

نقل کرده‌اند که خدیجه (س) پیش از ازدواج با پیامبر (ص)، با عتیق مخزومی ازدواج کرد و پسری به نام حارثه[۳۲] یا دختری به نام هند[۳۳] به دنیا آورد و پس از درگذشت او، با ابوهاله هندبن نباش بن زراره ازدواج کرد و پسری به نام هند به دنیا آورد[۳۴]. بنا بر بعضی منابع، همسر اول خدیجه (س) ابوهاله و همسر دومش عتیق بوده است[۳۵]. هر چند برخی، ازدواج‌های قبلی او را انکار کرده و فرزندان منسوب به او را فرزندان خواهرش هاله، و حتی رقیه و زینب را نیز فرزندان هاله دانسته‌اند[۳۶][۳۷]

حمایت مالی و معنوی از پیامبر (ص)

پایداری خدیجه (س) در کنار حضرت محمد (ص)، در تمام سال‌های پس از بعثت مسلم است. زمانی که کفار و مشرکان مکه حاضر نبودند سخنان پیامبر (ص) را بشنوند و او را استهزا می‌کردند و دروغ گویش می‌خواندند، به گواهی پیامبر (ص)، خدیجه (س) به او ایمان آورد و او را تصدیق می‌کرد و غبار غم را از چهره‌اش می‌زدود[۳۸].

خدیجه (س) از آلام پیامبر (ص) در برابر آزار مشرکان و کفار می‌کاست و از او حمایت می‌کرد. متهم کردن پیامبر (ص) به جادوگری و کاهنی و جنون و نیز ایجاد مانع برای تبلیغ دین[۳۹]، بخشی از دشمنی‌های مشرکان بود. هرگاه پیامبر (ص) به طواف کعبه می‌رفت، مشرکان از گفتن هیچ ناسزایی به او ابا نداشتند و گاه ردای او را می‌گرفتند و سخت می‌کشیدند[۴۰]. زمانی که این دشمنی‌ها به اوج خود رسید، خدیجه (س) بهترین حامی پیامبر (ص) در خانه بود و دشنام‌ها و کارشکنی‌های مشرکان را کم‌اهمیت جلوه می‌داد[۴۱] و برای در امان ماندن جان پیامبر (ص) تدابیری می‌اندیشید، از جمله نظارت بر رفت‌و‌آمدهای پنهانی افراد برای ملاقات با حضرت رسول (ص)، و نصیحت و سرزنش کسانی که در یاری رساندن به محمد (ص) تعلل می‌ورزیدند[۴۲].

مساعدت‌های مالی حضرت خدیجه (س) در حمایت از پیامبر (ص) نیز به حدی بود که خود پیامبر (ص) به آنها اشاره کرده است[۴۳]. حمایت‌های خدیجه (س) در سه سال محاصره بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب نیز ادامه یافت. پس از آنکه قریش دعوت پیامبر (ص) را رو به گسترش یافتند، تصمیم گرفتند با هیچ یک از بنی‌هاشم و بنی عبدالمطلب ازدواج و دادوستد نکنند، تا آنان را به ترک حمایت از پیامبر (ص) وادار سازند[۴۴]. خدیجه (س) نیز با آنکه زندگی مرفهی داشت و می‌توانست در قبیله خود بماند، با پیامبر (ص) به شعب رفت. بنی‌هاشم و بنی عبدالمطلب سه سال در محاصره ماندند و فقط هنگام عمره (ماه رجب) و حج (ذی‌حجه) از شعب بیرون می‌آمدند[۴۵]. در این دوران، خدیجه (س) اموال بسیاری در اختیار پیامبر (ص) قرار داد[۴۶]. در ماه‌های آخر، محاصره شدت یافت و ابوجهل، عاص بن وائل، نضر بن حارث و عقبة بن ابی معیط از رسیدن آذوقه به بنی‌هاشم جلوگیری می‌کردند[۴۷]، تاجایی که طاقت و توانشان تمام شد و صدای شیون کودکانشان از شعب شنیده می‌شد[۴۸]. در این اوضاع - که امکان تهیه آذوقه برای بنی‌هاشم، حتی به قیمت گزاف، فراهم نبود - خدیجه (س) در صدد یافتن راه‌حلی بود. او حتی برای کسانی که در حلف‌الفضول شرکت داشتند، پیک فرستاد و از محاصره کنندگان شکایت کرد. از جمله، فردی را نزد زمعة بن اسود فرستاد و از اینکه ابوجهل مانع خرید آنان می‌شود، گله کرد[۴۹].

بعضی از نزدیکان بنی‌هاشم به شیوه‌هایی موفق شدند به شعب آذوقه بفرستند که از آن جمله، هشام بن عمرو بن ربیعه و حکیم بن حزام (برادرزاده خدیجه (س)) بودند[۵۰]. این کمک‌ها اگر چه مفید بود، کفایت نمی‌کرد و بنی‌هاشم مجبور بودند با قیمت دو چندان و با مشکلات فراوان آذوقه تهیه کنند، به طوری که خدیجه (س)، پیش از وفات، تمام دارایی خود را انفاق کرده بود[۵۱][۵۲]

علاقه شدید پیامبر (ص) به خدیجه (س)

خدیجه (س) محبوب پیامبر (ص) بود[۵۳] و همواره، حتی بعد از رحلت خدیجه (س)، پیامبر (ص) از او بسیار یاد می‌کرد[۵۴] و گاه به یاد او می‌گریست[۵۵] و می‌فرمود: «خدیجه! کجاست مثل خدیجه؟»[۵۶]. در گزارشی که بخاری از عایشه نقل کرده است، شدت محبت پیامبر (ص) به خدیجه (س) آشکار‌تر می‌شود، چنان که گفته است: «پیامبر (ص) آن‌گونه از خدیجه (س) یاد می‌کرد که گویی در دنیا کسی به جز خدیجه (س) نبوده است»[۵۷]. پیامبر (ص) فرموده: «خدا محبت او را روزی من کرده است»، که این ابراز محبت موجب غبطه عایشه به خدیجه (س) شد[۵۸] و به پیامبر (ص) گفت که او پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از آن را نصیب شما کرده است. این سخن موجب ناراحتی پیامبر (ص) گردید و قسم یاد کرد که بهتر از خدیجه (س) نصیبش نشده است[۵۹].

علاقه پیامبر (ص) به خدیجه (س) سبب شده بود که بستگان و دوستان وی نیز همواره مورد تفقد پیامبر (ص) قرار گیرند. چنان که نقل شده است سال‌ها بعد از وفات خدیجه (س)، زمانی که هاله (خواهر خدیجه (س)) به منزل رسول خدا (ص) در مدینه رفت، حضرت (ص) بسیار مسرور شد و با احترام او را به منزل خود دعوت کرد[۶۰]. همچنین نفیسه، دختر مُنیه، که در ازدواج حضرت محمد (ص) با حضرت خدیجه (س) نقش داشت، در فتح مکه مسلمان شد و ماجرای وساطتش را به پیامبر (ص) یادآور گردید و مورد احترام قرار گرفت[۶۱]. از دیگر اقدامات رسول اکرم (ص) در نکوداشت یاد خدیجه (س)، این بود که هرگاه گوسفندی ذبح می‌کرد، از گوشت آن به منزل دوستان خدیجه‌(س) می‌فرستاد[۶۲] و در مقابل اعتراض برخی از همسرانش می‌فرمود: «إِنِّي قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»؛ خدا محبت او را روزی من کرده است»[۶۳].

پیامبر (ص) در پاسخ به عایشه و امثال او، در ترجیح خدیجه (س) بر دیگر زنانش، دو دلیل ذکر می‌کرد. اول اینکه او مادر تمام فرزندانش است (به جز ماریه قبطیه، دیگر زنان فرزندی نیاوردند) و دوم مقام ایمانی او بود. حضرت (ص) مکرر از ایمان خدیجه (س) زمانی که دیگران به پیامبر (ص) کافر بودند، تصدیق و همراهی او زمانی که دیگران پیامبر (ص) را دروغ‌گو می‌خواندند، و انفاق مالش زمانی که دیگران پیامبر (ص) را محروم کرده بودند، یاد می‌نمود[۶۴].

روزی پیامبر (ص) در بین اصحابش نشسته بود، در همین حال چهار خط بر روی زمین کشید و پرسید: «آیا می‌دانید اینها چیستند؟» اصحاب پاسخ دادند: «خدا و رسولش داناترند». رسول خدا (ص) فرمود: «بهترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: فاطمه دختر محمد؛ خدیجه دختر خویلد؛ مریم دختر عمران؛ آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون». این حدیث در منابع شیعه[۶۵] و اهل سنت[۶۶] آمده است. بین خدیجه (س) و زنان بهشتی شباهت‌هایی وجود دارد، از جمله اینکه قرآن کریم مریم (س) را صدیقه نامیده است[۶۷] که یکی از القاب حضرت خدیجه (س) نیز هست[۶۸] و وقتی که همه پیامبر (ص) را تکذیب می‌کردند، او آن حضرت (ص) را تصدیق می‌نمود[۶۹]. قرآن کریم درباره آسیه گفته است که با وجود ثروت و آسایش، دین الهی را برگزید و سختی‌ها را تحمل کرد[۷۰]. خدیجه (س) نیز ثروت و زندگی خود را فدای دین الهی[۷۱] و یاری پیامبر (ص) کرد[۷۲][۷۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۵۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۵۶.
  3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲.
  4. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۰.
  5. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۳۲.
  7. ر. ک: قطب راوندی، الخرائج، ج۱، ص۱۳۹ - ۱۴۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳، ص۳-۴.
  8. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۷۹.
  9. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۳۵.
  10. قطب راوندی، الخرائج، ج۱، ص۱۳۹ – ۱۴۰.
  11. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ ابن حبان بستی، محمد، الثقات، ج۱، ص۴۵.
  12. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۵۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹۳.
  13. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.
  14. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.
  15. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۸۰.
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۱؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۱.
  18. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
  19. ابن اثیر جزری، الکامل، ج۲، ص۴۰؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۰۰.
  20. ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۱۷؛ ابن اثیر جزری، الکامل، ج۲، ص۴۰؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۶۰.
  21. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۷۴ - ۳۷۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۴.
  22. حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۹.
  23. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۷۵؛ ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۳، ص۲۹۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۴.
  24. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۳؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۲، ۱۹.
  25. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۵.
  26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۲؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۱، ص۱۶؛ ج۵، ص۴۳۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۵؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۲.
  27. ر. ک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۵؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۹؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، ج۲، ص۱۱۴- ۱۱۶.
  28. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۹۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۵؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۳۸.
  29. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۰.
  30. ر. ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، ج۲، ص۱۱۶.
  31. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۸۱.
  32. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (ع)، ج۳، ص۱۵.
  33. حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۹.
  34. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۰؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۲۷۴.
  35. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۷.
  36. ر. ک: کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ص۱۱۳ – ۱۱۳.
  37. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۸۳.
  38. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۱۷- ۱۱۸؛ ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۵، ص۴۳۸ - ۴۳۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۷-۹.
  39. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۷.
  40. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۸.
  41. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۸؛ ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۵، ص۴۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۰- ۱۱.
  42. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۱۸۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۹۹.
  43. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۲۴؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۷.
  44. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۸ - ۱۰۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.
  45. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۹.
  46. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۹۳.
  47. قطب راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۲۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۸.
  48. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۹؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۸- ۱۹.
  49. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱ – ۲۷۲.
  50. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۲.
  51. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.
  52. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۸۵.
  53. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴.
  54. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۳۱؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن طاووس، الطرائف، ص۲۹۱.
  55. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۸.
  56. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۱.
  57. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۳۱؛ ر. ک: ابن طاووس، الطرائف، ص۲۹۱.
  58. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۳۹۳.
  59. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۱۷-۱۱۸؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۳.
  60. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۳۱: نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۳۹.
  61. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۷.
  62. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۳۱؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۳- ۱۳۴.
  63. ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۳۹۳.
  64. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۱۷- ۱۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۳۲.
  65. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۲۰۵ - ۲۰۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸، ص۱۷۸.
  66. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۹۳.
  67. ﴿مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ «مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند و مادر او زنی بسیار راستکردار بود؛ هر دو غذا می‌خوردند؛ بنگر چگونه آیات (خویش) را برای آنان روشن می‌داریم سپس بنگر به کجا باز گردانده می‌شوند!» سوره مائده، آیه ۷۵.
  68. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۷۴.
  69. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۸.
  70. ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
  71. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۹۳.
  72. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۳۲.
  73. رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۹۱.