اسحاق بن بشر کاهلی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از اسحاق‌ بن بشر کاهلی)

آشنایی اجمالی

اسحاق بن بشر الکاهلی[۱] در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تأویل الآیات الظاهرة ذکر شده است:

«مَا رَوَاهُ أَيْضاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ بَشِيرٍ الْكَاهِلِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۲] مَرَّةً فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَكَأَنَّمَا قَرَأَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

نام راوی در منبع اصلی (تأویل الآیات الظاهرة) اسحاق بن بشیر[۵] و در تفسیر البرهان[۶] و عمدة عیون صحاح الاخبار[۷]، مانند تفسیر کنز الدقائق، اسحاق بن بشر ثبت شده است و همین عنوان، درست است؛ زیرا هماهنگ با عنوانی است که رجالیان شیعه و سنی در کتب رجالی خود از او نام بردند.

نجاشی: "إسحاق بن بشر أبوحذيفة الكاهلي الخراساني ثقة، روى عن أبي عبدالله(ع)، من العامة، ذكروه في رجال أبي عبدالله(ع) له كتاب، أخبرنا محمد بن علي الكاتب قال: حدثنا محمد بن وهبان قال حدثنا أبوالحسن بن أبي غسان الدقاق قال: حدثنا علي بن يحيى بن يزيد (زيد) الكليني قال: حدثنا أحمد بن سعيد قال: حدثنا إسحاق"[۸].

شیخ طوسی نام راوی را در الفهرست خود ذکر نکرده؛ ولی در رجال الطوسی در اصحاب امام صادق(ع) نوشته است: "إسحاق بن بشر، أبوحذيفة الخراساني، أسند عنه"[۹].

رجالیان سنی در کتب رجالی خود از دو نفر با عنوان اسحاق بن بشر یاد کردند:

  1. اسحاق بن بشر بن مقاتل، «ابو یعقوب» که با وصف «الکاهلی» و «الکوفی» متصف می‌شود و در سال ۲۲۸ هجری قمری از دنیا رفته است[۱۰].
  2. اسحاق بن بشر بن محمد بن عبدالله بن سالم و ابوحذیفة که با وصف‌های «البخاری»، «الخراسانی»، «القرشی»، «البلخی»، «الهاشمی» یا مولی بنی هاشم از وی یاد می‌شود و در سال ۱۳۴ به دنیا آمده[۱۱] و در سال ۲۰۶[۱۲] هجری قمری وفات کرده است.[۱۳]

مراد از اسحاق بن بشر در رجال نجاشی و شیخ طوسی

مراد از اسحاق بن بشر در رجال نجاشی و شیخ طوسی، اسحاق بن بشر البلخی البخاری است؛ نه اسحاق بن بشر الکاهلی، به چند دلیل:

۱. احمد بن سعید که نجاشی او را راوی کتاب اسحاق بن بشر معرفی کرده، احمد بن سعید اسدی است که در یکی از اسناد[۱۴] از اسحاق بن بشر قرشی روایت کرده و مراد از «اسحاق بن بشر القرشی»، «اسحاق بن بشر البلخی؛ البخاری ابوحذیفة» است.

۲. نجاشی در معرفی اسحاق بن بشر نوشته است: "من العامة، ذكروه في رجال أبي عبدالله(ع)"[۱۵].

در منابع سنی، فردی که از امام صادق(ع) روایت نموده، اسحاق بن بشر بن محمد بن عبدالله بن سالم ابوحذیفة هاشمی بخاری است.

ابن عساکر در عنوان «إسحاق بن بشر بن محمد بن عبدالله بن سالم أبو حذیفة الهاشمی مولاهم البخاری» نوشته است: "حدث عن الأوزاعي... والثوري؛ وشعبة؛ ومالك؛ وجعفر بن محمد و... و مقصود از جعفر بن محمد[۱۶] امام صادق(ع) است.

۳. عنوان إسحاق بن بشر، ابوحذیفه الخراسانی در رجال شیخ طوسی است که شیخ طوسی او را بی‌وصف «الکاهلی» و همراه عبارت «اُسند عنه» - که در موارد متعدد درباره راویان عامی‌مذهب به کار برده - و در اصحاب امام صادق(ع) ذکر کرده است[۱۷].

۴. اسحاق بن بشر بلخی بخاری دارای چند اثر علمی بوده و کتاب‌های مقتل عثمان[۱۸]، المبتدا، الفتوح[۱۹]، کتاب الردة، کتاب الجمل، کتاب صفین[۲۰]، کتاب الالویة و کتاب حفر زمزم[۲۱] را تألیف کرده است؛ ولی از اسحاق بن بشر کاهلی هیچ اثر علمی ذکر نشده است، در حالی که نجاشی در ترجمه اسحاق بشر الکاهلی نوشته است: "له كتاب".

بر این اساس، مراد نجاشی از «اسحاق بن بشر»، «اسحاق بن بشر بلخی بخاری» است که به اشتباه او را با وصف «الکاهلی» و شیخ طوسی با وصف «الخراسانی» آورده است و منشأ اشتباه نجاشی متحد دانستن اسحاق بن بشر کاهلی با اسحاق بن بشر بلخی بخاری است، چنان که بعضی از رجالیان سنی، مانند ابن ابی حاتم رازی، ابن حبان، ابونعیم الاصفهانی نیز مرتکب این اشتباه گردیدند و آن دو را یکی دانسته و متصف به وصف الکاهلی کردند[۲۲] که مورد نقد رجالیان دیگری مانند خطیب بغدادی، ذهبی و... قرار گرفته و به تعدد دو عنوان نظر دادند، در نتیجه هر کدام را در عنوان مستقل ذکر کردند[۲۳].[۲۴]

اسحاق بن بشر؛ ابوحذیفه البلخی

اسحاق بن بشر بلخی بخاری در بلخ به دنیا آمده و در بخارا مسکن کرده و از سوی هارون الرشید به بغداد فراخوانده شده و مدتی در این شهر در مسجد ابن رغبان[۲۵] به نقل حدیث می‌پرداخته است، و سرانجام، به بخارا برمی‌گردد و در سال ۲۰۶ ق در این شهر وفات می‌کند[۲۶].

شیخ طوسی ایشان را از راویان و اصحاب امام صادق(ع) نیز شمرده[۲۷] و نجاشی او را صاحب کتاب معرفی کرده[۲۸] که آقابزرگ طهرانی از آن به کتاب الحدیث یاد کرده است[۲۹]. علامه شوشتری معتقد است که مراد نجاشی از کتاب اسحاق بن بشر حدیث طولانی معراج است که وی آن را از امام صادق(ع) و آن حضرت از پدران گرامشان از حضرت علی(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده است[۳۰].

یادآوری می‌شود منبع اصلی روایت معراج، ارشاد القلوب حسن بن ابی الحسن دیلمی است که بی‌ذکر منبع و سند، بلکه با تعبیر "روى عن أميرالمؤمنين(ع) أن النبي(ص) سأل ربه سبحانه ليلة المعراج" نقل شده است[۳۱].

علامه مجلسی پس از نقل روایت معراج در ده صفحه از ارشاد دیلمی نوشته است:

"أقول: ورأيت في بعض الكتب لهذا الحديث سنداً هكذا قال الإمام أبو عبدالله محمد بن علي البلخي، عن أحمد بن إسماعيل الجوهري، عن أبي محمد علي بن مظفر ابن إلياس العبدي، عن أبي نصر أحمد بن عبدالله الواعظ، عن أبي الغنايم، عن أبي الحسن عبدالله بن الواحد بن محمد بن عقيل، عن أبي إسحاق إبراهيم بن حاتم الزاهد بالشام، عن إبراهيم بن محمد، عن عبدالله بن عبدالرحمن، عن أبي عبدالله عبدالحميد بن أحمد بن سعيد، عن أبي بشر، عن الحسن بن علي المقري، عن أبي مسلم محمد بن الحسن المقري، عن الإمام جعفر بن محمد الصادق، عن أبيه، عن جده، عن علي بن أبي طالب(ع) قال: هذا ما سئل رسول الله(ص) ربه ليلة المعراج. و وجدت في نسخة قديمة أخري قال الشيخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخي أخبرنا أبوبكر أحمد بن إسماعيل الجوهري قال: حدثنا أبو علي المطر بن إلياس ابن سعد بن سليمان قال: أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبدالله بن إسحاق الواعظ قال: أخبرنا أبوالغنايم الحسن بن حماد المقري قراءة بأهواز في آخر شهر رمضان سنة ثلاث و أربعين و أربعمائة قال: أخبرنا أبومسلم محمد بن الحسن المقري قراءة عليه من أصله قال: حدثنا عبدالواحد بن محمد بن عقيل قال: أخبرنا أبو إسحاق إبراهيم ابن حاتم الزاهد بالشام قال: حدثنا إبراهيم بن محمد بن أحمد قال: حدثنا إسحاق ابن بشر، عن جعفر بن محمد الصادق، عن أبيه، عن جده، عن علي بن أبي طالب(ع)"[۳۲].

علامه شوشتری نوشته که حدیث معراج در دو صفحه بزرگ و جداگانه به پیوست کتاب تحف العقول تألیف ابن ابی شعبه حلبی با سند ذیل نقل شده است:

"أبو عمرو من غلمان محمد البلخي، عن أبي بكر أحمد بن إسماعيل الجوهري، عن أبي علي المظفر بن إلياس السعدي، عن أبي نصر أحمد بن عبدالله بن أبي إسحاق الواعظ، عن أبي الغنائم الحسن بن علي المقري قراءة عليه بأهواز في أواخر شهر رمضان سنة ۴۴۳، عن أبي مسلم محمد بن المقر التستري قراءة عليه من أصله، عن أبي الحسن عبدالواحد بن محمد بن عقيل، عن أبي إسحاق إبراهيم بن حاتم الزاهد بالشام، عن إبراهيم بن محمد بن أحمد، عن أبي شكر عبدالله بن عبدالرحمن، عن أبي عبدالله عبدالحميد بن أحمد بن سعيد، عن إسحاق بن بشر[۳۳].

سنجش اسناد روایت می‌نمایاند که افتادگی و تصحیف در اسامی بعضی راویان حدیث معراج رخ داده است و تصحیح آن تحقیق مستقل می‌خواهد.[۳۴]

اسحاق بن بشر؛ ابو یعقوب الکاهلی

مراد از اسحاق بن بشر در سند روایت تفسیر کنز الدقائق و در اسناد دیگر، ابو یعقوب اسحاق بن بشر بن مقاتل است که با وصف «الکاهلی»[۳۵] و «الکوفی» متصف می‌شود و در سال ۲۲۸ ق در مدینه[۳۶] از دنیا رفته است[۳۷].[۳۸]

طبقه راوی

تاریخ ولادت اسحاق بن بشر الکاهلی مشخص نیست؛ ولی زمان وفات او را سال ۲۲۸ ق ثبت کرده‌اند[۳۹] و با یک واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده است[۴۰].[۴۱]

استادان و شاگردان راوی

اسحاق بن بشر از کسانی مانند مالک بن انس، ابو معشر نجیح بن عبدالرحمن سندی، خالد بن یزید، کامل ابی العلاء، عبید بن سعید بن ابان، عبدالله بن ادریس المدنی و یعقوب بن عبدالله[۴۲] روایت کرده و گروهی مانند ایوب بن سلیم العطار، الحسن بن علی الفارسی، محمد بن فضل بن جابر، علی بن عبدالعزیز، صالح بن سهل، عبدالرزاق بن منصور بن ابان، و حارث بن محمد[۴۳] از او روایت کرده‌اند.[۴۴]

مذهب راوی

با توجه به یاد کرد راوی در رجال اهل سنت و اظهار نظر رجالیان سنی درباره ایشان و عدم ذکر نام وی در کتب رجال شیعه باید وی را از راویان سنی قلمداد کرد؛ ولی قرائنی هست که تشیع وی را تقویت می‌کنند:

  1. کوفی بودن اسحاق بن بشر: اسحاق بن بشر کاهلی کوفی است و راویان کوفی نوعاً شیعه بودند و اگر در میان آنان کسانی مانند سالم بن ابی جعد اشجعی و عباد بن صهیب بصری عامی‌مذهب بوده‌اند[۴۵] به منزله النادر کالمعدوم است.
  2. مضامین روایات اسحاق بن بشر کاهلی؛ نمونه‌ها:
    1. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اَلصَّمَدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْوَاعِظِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ اَلْجُرْجَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ اَلْمَعْقِلِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ بِشْرٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ عَوْفٍ عَنِ اَلْحَسَنِ عَنْ أَبِي لَيْلَى اَلْغِفَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: سَتَكُونُ مِنْ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَرَانِي وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ هُوَ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَكْبَرُ وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ يَفْرُقُ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ وَ هُوَ يَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمَالُ يَعْسُوبُ اَلْمُنَافِقِينَ»[۴۶].
    2. «حدثنا أبوجعفر أحمد بن عبيد الحافظ بهمدان ثنا الحسن بن علي الفسوى ثنا إسحاق بن بشر الكاهلي ثنا شريك عن قيس بن مسلم عن أبي عبدالله الجدلي عن أبي ذر، قال: مَا كُنَّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ إِلَّا بِتَكْذِيبِهِمْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ التَّخَلُّفَ عَنِ الصَّلَوَاتِ وَ الْبُغْضُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»[۴۷].
    3. «أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْقَاسِمِ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلْحَمَّامِيُّ بِأَصْبَهَانَ ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي دَارِهِ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيٍّ اَلْقَطَّانُ اَلْحَافِظُ : حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هَارُونَ : حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ : حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْوَلِيدِ اَلنَّسَوِيُّ : حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ بِشْرٍ اَلْكَاهِلِيُّ : حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ اَلْعَنَزِيُّ ، عَنْ حَمْزَةَ اَلزَّيَّاتِ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ اَلْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: يَا عَلِيُّ قُلْ: اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ لِي عَهْداً، وَ فِي صُدُورِ اَلْمُؤْمِنِينَ مَوَدَّةً. فَقَالَ، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[۴۸]»[۴۹].
    4. «وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ قَالَ اِبْنُ اَلْمَغَازِلِيِّ أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى اَلطَّحَّانُ اَلْوَاسِطِيُّ إِجَازَةً عَنِ اَلْقَاضِي أَبِي اَلْفَرَجِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْمُعَلَّى اَلْخُيُوطِيِّ اَلْحَافِظِ اَلْوَاسِطِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هِلاَلٍ اَلدِّيبَاجِيُّ بِتُسْتَرَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فَضْلِ بْنِ جَابِرٍ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ بِشْرٍ اَلْكَاهِلِيُّ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي اَلْمُغِيرَةِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: مَرَّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَهُ عَائِشَةُ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ إِذَا سَرَّكِ أَنْ تَنْظُرِي إِلَى سَيِّدِ اَلْعَرَبِ فَانْظُرِي إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَتْ أَ لَسْتَ سَيِّدَ اَلْعَرَبِ فَقَالَ أَنَا إِمَامُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ سَيِّدُ اَلْمُتَّقِينَ فَإِذَا سَرَّكِ أَنْ تَنْظُرِي إِلَى سَيِّدِ اَلْعَرَبِ فَانْظُرِي إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ »[۵۰].
    5. «... ثنا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ ثنا عُمَرَ بْنِ حَفْصِ السَّدُوسِيِّ ثنا اسحاق بْنِ بِشْرِ الْكَاهِلِيِّ ثنا يَعْقُوبَ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْهَاشِمِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي رَوَّادٍ عَنْ اسماعيل بْنِ أُمَيَّةَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَى حَيَاتِي وَيَمُوتَ مَمَاتِي وَيَدْخُلَ جَنَّةَ عَدْنٍ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي وَلْيَقْتَدِ بِأَهْلِ بَيْتِي مِنْ بَعْدِي، فانهم عِتْرَتِي، خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي وَرُزِقُوا فَهْمِي وَ عِلْمِي، فَوَيْلُ لِلْمُكَذِّبِينَ مِنْ أُمَّتِي، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي»[۵۱].
    6. «حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ النَّحْوِيُّ، بِبَغْدَادَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْقَاضِي، ثنا إِسْحَاقُ بْنُ بِشْرٍ الْكَاهِلِيُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلِ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ، عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ التَّيْمِيِّ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخَى بَيْنَ أَصْحَابِهِ، فَآخَى بَيْنَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ، وَبَيْنَ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ، وَبَيْنَ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، فَقَالَ عَلِيٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّكَ قَدْ آخَيْتَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ فَمَنْ أَخِي؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَمَا تَرْضَى يَا عَلِيُّ أَنْ أَكُونَ أَخَاكَ؟ قَالَ ابْنُ عُمَرَ: وَكَانَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ جَلْدًا شُجَاعًا، فَقَالَ عَلِيٌّ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»[۵۲].
    7. «حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ السَّدُوسِيُّ، ثنا إِسْحَاقُ بْنُ بِشْرٍ الْكَاهِلِيُّ، ثنا خَلَفُ بْنُ خَلِيفَةَ، عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الرُّمَّانِيِّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: " أَسْلَمَ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تِسْعَةٌ وَثَلَاثُونَ رَجُلًا وَامْرَأَةٌ، وَأَسْلَمَ عُمَرُ تَمَامَ الْأَرْبَعِينَ، فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۵۳]»[۵۴].
  3. تضعیف اسحاق بن بشر الکاهلی بر اثر نقل روایت فضائل: ابن عبدالبر بعد از نقل روایت یکم: "واسحاق بن بشر ممن لايحتج بنقله اذا انفرد لضعفه ونكارة حديثه"[۵۵].

علامه شوشتری پس از نقل کلام ابن عبدالبر: "فتراه وصف خبرا يصدقه الكتاب والسنة والإجماع والعقل بالنكارة"[۵۶].

هیثمی بعد از نقل روایت هفتم: "اسحاق بن بشر: كذاب"[۵۷].

یادآوری: روایتی را ابن عساکر از اسحاق بن بشر با وصف الکاهلی در فضیلت ابوبکر نقل کرده[۵۸]؛ ولی در جایی دیگر همان روایت را از اسحاق بن بشر بن سالم روایت کرده است[۵۹]، پس اصل روایت از اسحاق بن بشر بن سالم بلخی است و به اشتباه او را با کاهلی یکی دانسته است.[۶۰]

جایگاه حدیثی راوی

با توجه به یکی نبودن اسحاق بن بشر بلخی با اسحاق بن بشر کاهلی و اینکه مراد از اسحاق بن بشر در رجال نجاشی اولی است، توثیق نجاشی اسحاق بن بشر الکاهلی را شامل نمی‌شود و دلیل دیگری هم بر جرح و تعدیل و توثیق و تضعیف وی، جز آنچه رجالیان سنی درباره‌اش گفتند، وجود ندارد که او را با تعابیر "منكر الحديث، يروي احاديث منكرة، متروك الحديث، كوفي ضعيف، كذاب متروك في عداد من يضع الحديث وكان يصنع على الثقاة لا يحل كتب حديثه الا على التعجب" یاد کردند[۶۱].

نیز چنان که گذشت، دلیل تضعیف رجالیان سنی روایاتی است که اسحاق بن بشر کاهلی در فضائل حضرت علی(ع) نقل کرده است و مضامین روایاتش مطابق با کتاب و سنت بوده و از حسن اعتقاد و حسن حال وی حکایت دارد.[۶۲]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۷۲، ش۱۷۱؛ رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰، ش۴؛ الفهرست (ابن ندیم)، ص۱۳۷؛ منهج المقال، ج۲، ص۲۶۰، ش۴۴۳؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۱، ش۴۱۰، ج۵، ص۱۳۸، ش۵۹۶۶؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۱۸۵؛ جامع الرواه، ج۱، ص۸۰، ج۲، ص۳۷۵؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۶، ش۲۹۵، ج۷، ص۱۴۹، ش۳۴۷۸؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۰۳، ش۳۲۱۲، ج۱، ص۶۳۸، ش۶۳۵۵؛ شعب المقال، ص۵۲، ش۷۷؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۶۶، ش۱۹۱۵؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۳۱۹، ش۱۴۱۹، ج۳، ص۲۶۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۹۸، ش۱۱۲۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۵۳، ش۲۰۰۸؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۷، ش۶۹۳. ب. منابع سنی: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۹۸، ش۱۱۵؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۱۴، ش۷۳۴؛ المجروحین، ج۱، ص۱۳۵؛ الکامل، ج۱، ص۳۳۷، ش۱۶۴؛ الضعفاء (أبو نعیم)، ص۶۱، ش۱۶؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۴، ش۳۳۷۰؛ الأنساب (سمعانی)، ج۵، ص۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۸، ص۱۸۷، ش۶۳۳؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۱۰۶، ش۵۴۵؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۸۴، ش۷۳۹؛ تاریخ الإسلام، ج۱۶، ص۸۵؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۶۴؛ الکشف الحثیث، ص۶۴، ش۱۲۱؛ لسان المیزان، ج۱، ص۳۵۴، ش۱۱۰۲؛ الأعلام، ج۱، ص۲۹۴.
  2. بگو او خداوند یگانه است سوره اخلاص، آیه ۱.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۴، ص۵۱۷ به نقل از کتاب تأویل الآیات الظاهرة، ص۸۲۴.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۰۸-۴۰۹.
  5. تأویل الآیات الظاهره، ص۸۲۴.
  6. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۹۷، ح۱۲۰۱۰.
  7. عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۳۰۰، ح۵۰۳.
  8. رجال النجاشی، ص۷۲، ش۱۷۱.
  9. رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۳.
  10. تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱.
  11. زیرا وی دو سال پس از مرگ عبدالله بن طاووس که در سال ۱۳۲ وفات نموده؛ به دنیا آمده است. (تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۵، ش۳۳۷۰).
  12. تاریخ مدینة دمشق، ج۸، ص۱۹۳، ش۶۳۳.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۰۹-۴۱۰.
  14. أحمد بن سعید الأسدی عن إسحاق بن بشر القرشی عن الأوزاعی؛ (العثمانیة، ص۲۹۶).
  15. رجال النجاشی، ص۷۲، ص۱۷۱.
  16. تاریخ مدینة دمشق، ج۸، ص۱۸۷، ش۶۳۳.
  17. رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۳.
  18. قاموس الرجال، ج۱، ص۷۴۰، ش۶۹۳.
  19. الاعلام، ج۱، ص۲۹۴.
  20. معجم المؤلفین، ج۲، ص۲۳۱.
  21. الوافی بالوفیات، ج۸ ص۲۶۴.
  22. إسحاق بن بشر الکاهلی کنیته أبوحذیفة القرشی. الجرح والتعدیل، ج۲، ص۲۱۴، ش۷۳۴؛ المجروحین، ج۱، ص۱۳۵؛ إسحاق بن بشر أبوحذیفة البخاری و یعرف بالکاهلی. (کتاب الضعفاء، ص۶۱، ش۱۶).
  23. تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۴۷۸ (ذیل عنوان ابوحذیفه).
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۱۰-۴۱۲.
  25. رغبان: بفتح أوله، و بعد ثانیه الساکن باء موحدة، و آخره نون، مسجد ابن رغبان: کان ببغداد و کان مشهورا باجتماع أهل العلم و الفضل فیه؛ (معجم البلدان، ج۳، ص۵۴).
  26. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱؛ سیر أعلام النبلاء، ج۹، ص۴۷۸ (ذیل عنوان ابوحذیفه)؛ الاعلام، ج۱، ص۲۹۴.
  27. رجال الطوسی، ص۱۶۲، ش۱۸۳۳.
  28. له کتاب؛ (رجال النجاشی، ص۷۲، ص۱۷۱).
  29. الذریعه، ج۶، ص۳۱۲، ۱۷۰۹.
  30. قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۸، ش۶۹۳.
  31. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۹.
  32. بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۰.
  33. قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۸.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۱۲-۴۱۵.
  35. الکاهلی بفتح أوله و سکون الألف و کسر الهاء و اللام هذه النسبة إلی کاهل بن الحارث بن تمیم بن سعد بن هذیل بن مدرکة بن إلیاس بن مضر منهم جماعة بالکوفه؛ (اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۷۹).
  36. الوافی، ج۸، ص۲۶۴.
  37. تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱.
  38. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۱۶.
  39. الکامل، ج۱، ص۳۴۲، ش۱۷۲؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱.
  40. ... حدثنا إسحاق بن بشر الکاهلی قال: حدثنی عبدالله بن إدریس المدنی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده قال: قال رسول الله(ص): تزوجوا الأبکار فإنهن أعذب أفواها، و أفتح أرحاما، و أثبت مودة؛ (تفسیر الثعلبی، ج۷، ص۹۳).
  41. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۱۶.
  42. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۱۴، ش۷۳۴؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۳۲۲، ش۶۳۸۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۸۶، ش۰ ۷۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۶۴، ح۴۹۰؛ تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۲۰۹، ش۳۷۱۸؛ تفسیر الثعلبی، ج۷، ص۹۳؛ عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۳۵۷، ح۶۸۹.
  43. الامالی (صدوق)، ۵۷۷، ح۶؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۶۴، ۴۹۰؛ عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۳۵۷، ح۶۸۹؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۹۸، ش۱۱۵؛ طبقات المحدثین باصبهان، ج۲، ص۳۶۴، ش۲۹۱ و ج۳ ص۲۶۵ ش۳۵۲؛ عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۳۵۷، ح۶۸۹؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱.
  44. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۱۶-۴۱۷.
  45. رجال البرقی، ص۲۴ و ۳۳.
  46. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۴۴، ش۳۱۵۷؛ أسد الغابه، ج۵، ص۲۸۷. علامه تستری می‌نویسد: اسحاق بن بشر در سند روایت یاد شده به صورت مطلق ذکر شده و معلوم نیست که مقصود از آن کاهلی باشد. (قاموس الرجال، ج۱، ص۷۴۱، ش۶۹۳)؛ "ولکن لم یعلم إرادته القرشی أو الکاهلی؛ لإطلاقه اسحاق بن بشر؛ جوابش این است که رجالیان اهل سنت این روایت را در ترجمه اسحاق بن بشر بن مقاتل، ابویعقوب الکاهلی نقل کرده‌اند؛ نه در ترجمه اسحاق بن بشر بلخی. (تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۵۰؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۸۸، ش۰ ۷۴؛ لسان المیزان، ج۱، ص۳۵۷).
  47. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۹. حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث نوشته است: هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم و بخاری و لم یخرجاه..
  48. به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، (در دل‌ها) مهری خواهد نهاد سوره مریم، آیه ۹۶.
  49. الاربعون حدیثا (منتجب الدین بن بابویه)، ص۶۷ به نقل از مناقب ابن المغازلی، ص۲۵۷، ش۳۲۵.
  50. عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۳۵۷، ش۶۸۹ به نقل از مناقب ابن المغازلی، ص۱۷۸.
  51. خلاصة عبقات الانوار، ج۴، ص۳۴۰، به نقل از التدوین رافعی قزوینی (مخطوط).
  52. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴.
  53. ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس سوره انفال، آیه ۶۴.
  54. معجم الکبیر (طبرانی)، ج۱۲، ص۴۷.
  55. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۴۴، ش۳۱۵۷.
  56. قاموس الرجال، ج۱، ص۷۴۱.
  57. مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۸.
  58. تاریخ مدینة دمشق، ج۳۰، ص۱۵۵.
  59. تاریخ مدینة دمشق، ج۳۰، ص۱۱۰.
  60. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۱۸-۴۲۱.
  61. ر.ک: ضعفاء عقیلی، ج۱، ص۹۸، ش۱۱۵؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۲۶، ش۳۳۷۱؛ الموضوعات، ج۱، ص۳۱۷.
  62. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۲۱.