اسود بن یزید بن قیس نخعی در تراجم و رجال

افزودن پیوند
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
این مدخل زیرشاخهٔ بحث اسود بن یزید بن قیس نخعی است. اسود بن یزید بن قیس نخعی از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود: اسود بن یزید بن قیس نخعی در تاریخ اسلامی - اسود بن یزید بن قیس نخعی در تراجم و رجال - اسود بن یزید بن قیس نخعی در حدیث - پرسش مرتبط ندارد
أسود بن یزید بن قیس بن عبد الله
محل زندگیکوفه
دیناسلام
اطلاعات علمی
استادانأبو سنابل بن بعکک قرشی؛ معقل بن سنان اشجعی؛ أم معقل انصاریة؛ أبو محذورة قرشی؛ قاسم بن محمد تیمی
شاگردانأبو أمامة تیمی؛ أبو بکر بن عمرو انصاری؛ أشعث بن أبی شعثاء محاربی؛ إبراهیم بن سوید نخعی؛ إبراهیم بن یزید تیمی

آشنایی اجمالی

الاسود[۱]، تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از تأویل الآیات الظاهرة ذکر شده است:

«عَن السَّيِّدُ أَبُو طَالِبٍ الْهَرَوِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلْقَمَةَ وَ عَنِ الْأَسْوَدِ قَالا أَتَيْنَا أَبَا أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيَّ فَأَخْبَرَنَا إِنَّ النَّبِيَّ(ص) قَالَ لِعَمَّارٍ إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي هَنَاتٌ حَتَّى يَخْتَلِفَ السَّيْفُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ حَتَّى يَقْتُلَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ بِهَذَا الْأَصْلَعِ وَ كَانَ عَنْ يَمِينِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَإِنْ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً وَ سَلَكَ عَلِيٌّ وَادِياً فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِيٍّ وَ خَلِّ عَنِ النَّاسِ يَا عَمَّارُ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَرُدُّكَ عَنْ هُدًى وَ لَا يَدْلُّكُ عَلَى رَدًى يَا عَمَّارُ طَاعَةُ عَلِيٍّ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

مراد از عنوان یاد شده، الأسود بن یزید بن قیس بن عبدالله بن مالک بن علقمة بن سلامان بن کهل بن بکر بن عوف بن النخع مکنی به «ابو عمرو» و «ابو عبدالرحمن» است که شرح حالش در کتاب‌های تاریخی و رجالی اهل سنت ذکر شده است. وی زمان جاهلیت و دوره اسلام را ادراک کرده؛ ولی هرگز رسول خدا(ص) را ندیده و به اصطلاح از مخضرمون[۴] بوده است[۵].

خواهرش «ملیکة» مادر ابراهیم بن یزید نخعی[۶] از صحابه امام علی(ع)[۷] و امام حسن مجتبی(ع) به شمار می‌آید[۸] و عمویش علقمة بن قیس[۹]، برادرش عبدالرحمن بن یزید بن قیس[۱۰] و فرزندش عبدالرحمن بن الاسود[۱۱] از راویان اهل سنت هستند.

از الاسود بن یزید در زمینه عبادت و تقوا بسیار تمجید شده و تعبیرهای "كان زاهداً، قواماً، صواماً، حجاجاً وفقيهاً"[۱۲] را درباره‌اش به کار برده‌اند.

در شرح حالش نوشته‌اند که در روزهای گرم که شترهای سرخ از توان می‌افتادند، روزه می‌گرفت[۱۳]؛ یا از ضعف زبانش سیاه می‌شد[۱۴]، تا جایی که یکی از چشمانش را به سبب روزه‌های بسیار از دست داد[۱۵]؛ نیز وی در شبانه روز ۷۰۰ رکعت نماز می‌خواند و هیچ‌گاه نماز اول وقت خود را ترک نمی‌کرد و برای رسیدن به نماز جماعت به صورت هروله حرکت می‌کرد و هنگامی که به جماعت نمی‌رسید، هر جا بود، بر زمین سخت نماز خود را با نعلین ادا می‌کرد[۱۶]. وی ۸۰ حج واجب و عمره به جا آورد و همواره از منزل خود مُحرم میشد[۱۷].

بسیاری از مردم آن روز، در وصیت خود از الاسود می‌خواستند که بر آنها نماز بخواند؛ لکن او هیچ‌گاه بر کسی که حج به جا نیاورده بود، نماز نمی‌خواند و هرگاه بر بالین محتضری می‌نشست، بسیار می‌گریست و خود را بیش از دیگران سزاوار مرگ می‌دانست[۱۸].

او در ماه رمضان در هر دو شب، یک بار قرآن را ختم می‌کرد و در ماه‌های دیگر، هر شش روز یک بار. عائشه همسر پیامبر اکرم(ص) از او به یکی از بخشنده‌ترین مردم عراق یاد می‌کرد[۱۹].

الاسود دوران همه خلفا را ادراک، و جز از عثمان[۲۰] از همه آنها روایت کرده؛ نیز وی از شاگردان مخصوص ابن مسعود شمرده می‌شده است[۲۱]. او از صحابه امام علی(ع)[۲۲] و در جنگ صفین نیز حاضر بود[۲۳]؛ لکن پس از مدتی، از حضرت علی(ع) کناره گرفت و به مخالفان آن حضرت گروید و با همین عقیده در سال ۷۵ هجری قمری در شهر کوفه از دنیا رفت[۲۴].[۲۵]

زهاد ثمانیه

اسود بن یزید را از زهاد ثمانیه دانسته‌اند که در رجال الکشی به آن اشاره شده است:

«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ، قَالَ: سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، عَنِ الزُّهَّادِ الثَّمَانِيَةِ فَقَالَ الرَّبِيعُ بْنُ خُثَيْمٍ[۲۶] وَ هَرِمُ بْنُ حَيَّانَ وَ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ وَ عَامِرُ بْنُ عَبْدِ قَيْسٍ وَ كَانُوا مَعَ عَلِيٍّ(ع) وَ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ كَانُوا زُهَّاداً أَتْقِيَاءَ، وَ أَمَّا أَبُو مُسْلِمٍ فَإِنَّهُ كَانَ فَاجِراً مُرَائِياً وَ كَانَ صَاحِبُ مُعَاوِيَةَ وَ هُوَ الَّذِي كَانَ يَحُثُّ النَّاسَ عَلَى قِتَالِ عَلِيٍّ(ع) وَ قَالَ لِعَلِيٍّ(ع) ادْفَعْ إِلَيْنَا الْأَنْصَارَ وَ الْمُهَاجِرِينَ حَتَّى نَقْتُلَهُمْ بِعُثْمَانَ، فَأَبَى عَلِيٌّ(ع) ذَلِكَ، فَقَالَ أَبُو مُسْلِمٍ الْآنَ طَابَ الضِّرَابُ، إِنَّمَا كَانَ وَضَعَ فَخّاً وَ مَصِيدَةً، وَ أَمَّا مَسْرُوقٌ فَإِنَّهُ كَانَ عَشَّاراً لِمُعَاوِيَةَ وَ مَاتَ فِي عَمَلِهِ ذَلِكَ بِمَوْضِعٍ أَسْفَلَ مِنْ وَاسِطٍ عَلَى دِجْلَةَ يُقَالُ لَهُ الرُّصَافَةُ وَ قَبْرُهُ هُنَاكَ، وَ الْحَسَنُ كَانَ يَلْقَى أَهْلَ كُلِّ فِرْقَةٍ بِمَا يَهْوَوْنَ وَ يَتَصَنَّعُ لِلرِّئَاسَةِ وَ كَانَ رَئِيسَ الْقَدَرِيَّةِ. وَ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ مُفَضَّلًا عَلَيْهِمْ كُلِّهِمْ، قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ: ثُمَّ عَرَفَ النَّاسُ بَعْدُ»[۲۷].

در متن یاد شده، هفت نفر از زهاد هشت‌گانه نام برده شده و نام یک تن از قلم افتاده و او راوی الاسود بن یزید[۲۸] است.[۲۹]

طبقه راوی

تاریخ ولادت راوی دانسته نیست و تنها گفته شده که وی در یمن و دوران جاهلیت به دنیا آمده و در دوره بعثت پیامبر(ص)به کوفه مهاجرت کرده است[۳۰]؛ ولی تاریخ وفاتش را برخی سال ۷۵ هجری قمری[۳۱]، بعضی سال ۷۴[۳۲] و ۷۶ هجری قمری[۳۳] نوشتند.

گرچه الاسود بن یزید روزگار پیامبر(ص) را ادراک کرده لکن آن حضرت را دیدار نکرده است[۳۴]. شیخ طوسی از ایشان در اصحاب امام علی(ع) نام برده است[۳۵].[۳۶]

استادان و شاگردان راوی

الاسود بن یزید از بسیاری همچون ابو ایوب الانصاری، بلال بن رباح، حذیفة بن الیمان، سلمان الفارسی، عبدالله بن مسعود، عمر بن الخطاب، معاذ بن جبل، معقل بن سنان الأشجعی، أبو بکر، أبو السنابل بن بعکک، أبو محذورة الجمحی، أبو معقل، أبو موسی الأشعری، عائشة، فاطمة بنت سعد و أم سلمة روایت نقل کرده که از اساتید حدیثی وی شمرده می‌شوند[۳۷].

افراد متعددی نیز شاگردان حدیثی الاسود بن یزید به شمار میروند و از او روایت کرده‌اند؛ مانند إبراهیم بن سوید النخعی، إبراهیم بن یزید النخعی، أشعث بن أبی الشعثاء، ریاح بن الحارث النخعی، أبو فاختة سعید بن علاقة، الضحاک بن مزاحم، عمارة بن عمیر، کثیر بن مدرک، محارب بن دثار، المسیب بن رافع، أبو إسحاق السبیعی، أبو بردة بن أبی موسی، أبو حسان الأعرج و فرزندش عبدالرحمان بن الأسود بن یزید و برادرش عبدالرحمان بن یزید[۳۸].[۳۹]

مذهب راوی

الاسود بن یزید از کسانی است که دارای دو مقطع متفاوت‌اند: نخست، در راه حق و صراط مستقیم و از موافقان حضرت علی(ع) بود و در نبرد صفین در رکاب آن حضرت با سپاه معاویه جنگید، از این رو شیخ طوسی نام او را در کتاب الرجال خود در اصحاب آن امام(ع) برشمرده است؛ ولی پس از شهادت حضرت امیر مؤمنان(ع) منحرف، و با اغوای شیطان از مخالفان آن حضرت شد، چندان که از کسانی قرار گرفت که آن حضرت را بسیار سب می‌کردند[۴۰].

احتمالاً اسود بن یزید از آغاز به امام علی(ع) اعتقاد راسخ نداشته و گرایش وی به آن حضرت سیاسی بوده است؛ نه اعتقادی، چون هم از ابوبکر و عمر روایت کرده[۴۱]؛ هم در فضیلت امام علی(ع).[۴۲]

جایگاه حدیثی راوی

رجالیان اهل سنت با تعابیر گوناگونی اسود بن یزید را ستودند و توثیق کردند؛ نمونه‌ها:

بخاری: "كان الأسود صواماً قواماً حجاجاً"[۴۳].

عجلی: "كوفي؛ تابعي؛ ثقة جاهلي؛ رجل صالح... وكانت عائشة تكرمه"[۴۴].

مزی: "ثقة، من أهل الخير؛ "كان ثقة وله أحاديث صالحة"[۴۵].

ذهبی: "مخضرم، ثقة، مكثر، فقيه"[۴۶].

ابن حبان: "كان فقيها زاهداً"[۴۷].[۴۸]

منابع رجال و تراجم شیعه

1. الرجال (طوسی)
أسماء من روى عن أمير المؤمنين عليه السلام الأسود بن يزيد.[۴۹]
2. مجمع الرجال (قهپایی)
3. منهج المقال (استرآبادی)
4. جامع الرواة (اردبیلی)
5. نقد الرجال (تفرشی)
6. تنقیح المقال (مامقانی)
7. طرائف المقال (بروجردی)
8. شعب المقال (نراقی)
9. معجم رجال الحدیث (خویی)
10. أعیان الشیعة (محسن امین)
11. مستدرکات علم رجال (نمازی)
12. قاموس الرجال (شوشتری)

منابع رجال و تراجم اهل سنت

۱. طبقات الکبری (ابن سعد)
الأَسْوَدُ بْنُ يَزِيدَ:

بْنِ قَيْسِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بن مالك بن علقمة بن سلامان بن كهل بن بكر بن عوف بن النخع من مذحج. ويكنى أبا عمرو وهو ابن أخي علقمة بن قيس. وكان الأسود بن يزيد أكبر من علقمة. وذكر أنه ذهب بمهر أم علقمة إليها.

بعث به معه جده. وروى الأسود عن أبي بكر الصديق أنه جرد معه الحج. وروى عن عمر وعلي وعبد الله بن مسعود ومعاذ بن جبل سمع منه باليمن قبل أن يهاجر حِينَ بُعِثَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - معاذا إلى اليمن. وروى عن سلمان وأبي موسى وعائشة ولم يرو عن عثمان شيئا.

قَالَ: أَخْبَرَنَا هِشَامٌ أَبُو الْوَلِيدِ الطَّيَالِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنِ الْحَكَمِ قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ يصوم الدَّهْرِ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: إِنْ كَانَ الأَسْوَدُ لَيَصُومُ فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَرِّ الَّذِي إِنَّ الْجَمَلَ الجلد الأحمر ليرنح فيه من الحر.

قَالَ: أَخْبَرَنَا وَهْبُ بْنُ جَرِيرٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا الدَّسْتُوَائِيُّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ أَنَّ الأَسْوَدَ كَانَ يَصُومُ فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَرِّ حَتَّى يَسْوَدَّ لسانه من الحر.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَنَشُ بْنُ الْحَارِثِ عَنْ رِيَاحٍ النَّخَعِيِّ قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ يَصُومُ فِي السَّفَرِ حَتَّى يَتَغَيَّرَ لَوْنُهُ مِنَ الْعَطَشِ فِي الْيَوْمِ الْحَارِّ. وَنَحْنُ يَشْرَبُ أَحَدُنَا مِرَارًا قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ راحلته في غير رمضان.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حنش بن الحارث قال: حدثني على ابن مدرك أن علقمة كان يقول للأسود: ما تُعَذِّبُ هَذَا الْجَسَدَ. فَيَقُولُ: إِنَّمَا أُرِيدُ لَهُ الراحة.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَنَشُ بْنُ الْحَارِثِ قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ قَدْ ذهبت إحدى عينيه من الصوم.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَنَشُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ لَقِيطٍ عَنْ رِيَاحِ ابن الْحَارِثِ النَّخَعِيِّ قَالَ: سَافَرْتُ مَعَ الأَسْوَدِ إِلَى مَكَّةَ فَكَانَ إِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ نَزَلَ عَلَى أَيِّ حَالٍ كَانَ. وَإِنْ كَانَ عَلَى حُزُونَةٍ نَزَلَ فَصَلَّى. وَإِنْ كَانَ يَدُ نَاقَتِهِ فِي صُعُودٍ أَوْ هُبُوطٍ أَنَاخَ وَلَمْ يَنْتَظِرْ. قَالَ والحزونة المكان الخشن.

قَالَ: أَخْبَرَنَا وَهْبُ بْنُ جَرِيرٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا الدَّسْتُوَائِيُّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ أَنَّ الأَسْوَدَ كَانَ إِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ أَنَاخَ بَعِيرَهُ وَلَوْ عَلَى حجر.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسْرَائِيلَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ أَنَّ الأَسْوَدَ طَافَ بِالْبَيْتِ ثَمَانِينَ مَا بَيْنَ حَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَسَدِيُّ قَالا: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ يُحْرِمُ مِنْ بَيْتِهِ. وَكَانَ عَلْقَمَةُ يَسْتَمْتِعُ مِنْ ثِيَابِهِ.

أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ أَشْعَثَ بْنِ أَبِي الشَّعْثَاءِ قَالَ:

رَأَيْتُ الأَسْوَدَ وَعَمْرَو بْنَ مَيْمُونٍ أَهَلا مِنَ الْكُوفَةِ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الصَّقْعَبُ بْنُ زُهَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الأَسْوَدِ أَنَّ أَبَاهُ كَانَ يَخْرُجُ مِنَ الْكُوفَةِ مُهِلا مُلَبِّدًا.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ أَبِي الْجُوَيْرِيَةِ قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ بْنَ يَزِيدَ أَحْرَمَ مِنْ بَاجُمَيْرَا.

أَخْبَرَنَا عَارِمُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بن زيد عَنْ عَطَاءٍ. يَعْنِي ابْنَ السَّائِبِ.

قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ بْنَ يَزِيدَ عَلَى رَحْلٍ وَقَدْ أَدَارُوا حَوْلَهُ قَطِيفَةً عَلَى الرَّحْلِ. فَأَطَفْنَا بِهِ وَهُوَ مُحْرِمٌ فَقَالَ: لا تَأْخُذُوا هَذَا عَنِّي فَإِنِّي شيخ كبير.

قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنْ مُغِيرَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: رُبَّمَا أَحْرَمَ الأَسْوَدُ مِنْ جَبَّانَةِ عرزم.

قال: أخبرنا مالك بن إسماعيل قال: حدثنا شَرِيكٌ عَنْ جَابِرٍ عَنِ ابْنِ الأَسْوَدِ قَالَ: ربما دخل الأسود مكة ليلا.

قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الأَسْوَدِ قَالَ: مَا سَمِعْتُ الأَسْوَدَ إِذَا أَهَلَّ يُسَمِّي حَجًّا وَلا عُمْرَةً قَطُّ. كَانَ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ يعلم نيتي.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ:

كَانَ الأَسْوَدُ يَزِيدُ فِي تَلْبِيَتِهِ: لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ خَيْثَمَةَ قَالَ:

كَانَ الأسود يقول في تلبيته: لبيك وحنانيك.

قَالَ: أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ عَبَّادٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ مِغْوَلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ حَجَّ مَعَ الأَسْوَدِ فَكَانَ إِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ أَنَاخَ وَلَوْ عَلَى حَجَرٍ. قال وحج نيفا وسبعين.

قَالَ: أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ عَبَّادٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ مِغْوَلٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا مَعْشَرٍ ذَكَرَهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ لا يُصَلِّي عَلَى أَحَدِهِمْ إِذَا كَانَ مُوسِرًا فَمَاتَ ولم يحج.

قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ وَعَنْ سُفْيَانَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ عُمَارَةَ قَالَ: كَانَ فِي النَّخَعِ رَجُلٌ مُوسِرٌ يُقَالُ لَهُ مِقْلاصٌ لَمْ يَكُنْ حَجَّ. فَقَالَ الأَسْوَدُ: لَوْ مات لما صليت عليه.

قَالَ: أَخْبَرَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الأَسْوَدِ أَنَّهُ حَجَّ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ: إن لقيت عمر فأقره السلام.

قَالَ: أَخْبَرَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ قَالَ: أَخْبَرَنَا الأَشْعَثُ بْنُ سُلَيْمٍ قَالَ: حَجَّ الأَسْوَدُ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ: إِنْ لقيت عمر فأقره السلام.

قَالَ: أَخْبَرَنَا عَارِمُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي مَعْشَرٍ أَنَّ الأَسْوَدَ كَانَ يَلْزَمُ عُمَرَ. وَكَانَ عَلْقَمَةُ يَلْزَمُ عَبْدَ اللَّهِ. وَكَانَا يَلْتَقِيَانِ فَلا يختلفان.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عبد الله الأسدي وأبو المنذر إسماعيل ابن عمر قَالُوا: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الأَسْوَدِ أَنَّهُ كَانَ يَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي كُلِّ لَيْلَتَيْنِ. وَكَانَ ينام ما بين المغرب والعشاء.

قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِي سِتٍّ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا وَهْبُ بْنُ جَرِيرِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يُحَدِّثُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَزِيدَ أَنَّ عَائِشَةَ قَالَتْ: مَا بِالْعِرَاقِ رَجُلٌ أَكْرَمُ عَلَيَّ من الأسود.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مِنْدَلٌ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ فَدَخَلَ الأَسْوَدُ بْنُ يَزِيدَ فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ فَقَالُوا: هَذَا الأسود بن يزيد. فعانقه.

قَالَ: أَخْبَرَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: كانت أم الأسود مقعدة.

قال: أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: قَالَ عَلْقَمَةُ لِلأَسْوَدِ: يَا أَبَا عَمْرٍو. فَقَالَ لَهُ الأَسْوَدُ: لَبَّيْكَ. فَقَالَ لَهُ عَلْقَمَةُ: لبى يديك.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَالأَسْوَدُ فِي الشُّرْطَةِ مَعَ عمرو بن حريث ليالي مصعب.

قال: أَخْبَرَنَا حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ عَنِ الشَّيْبَانِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الأَسْوَدِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ يَسْجُدُ فِي بُرْنُسِ طَيَالِسَةٍ وَيَدَاهُ فِيهِ أو في ثيابه.

قَالَ: أَخْبَرَنَا حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ بْنَ يزيد يسجد في برنس طيالسة.

قال: أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ وَمُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي خَالِدٍ قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ بْنَ يزيد وعليه عِمَامَةً سَوْدَاءَ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنِ ابْنِ أَبِي خَالِدٍ قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ بْنَ يَزِيدَ قَدِ اعْتَمَّ بِعِمَامَةٍ وَقَدْ أَرْسَلَهَا مِنْ خَلْفِهِ. قَالَ وَرَأَيْتُهُ يُصَلِّي فِي نعليه.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنِ ابْنِ أَبِي خَالِدٍ قَالَ: رَأَيْتُ الأسود أصفر الرأس واللحية.

قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُحَارِبِيُّ عَنْ الْحَسَنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ:

كَانَ الأَسْوَدُ يُصَفِّرُ لِحْيَتَهُ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الأَسْوَدِ أَنَّهُ كَانَ يُهَرْوِلُ إِلَى الصَّلاةِ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ أَبِي بَلْجٍ قَالَ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ بْنَ يَزِيدَ وَعَمْرَو بْنَ مَيْمُونٍ الْتَقَيَا فاعتنقا.

قال: أخبرنا مالك بن إسماعيل قال: حدثنا شَرِيكٌ عَنْ يَزِيدَ. يَعْنِي ابْنَ أَبِي زِيَادٍ. عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: كَانَتْ لِلأَسْوَدِ خِرْقَةٌ نَظِيفَةٌ يتنشف بها بعد ما يتوضأ.

قَالَ: أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ الْهَيْثَمِ أَبُو قَطَنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: كُنْتُ أُمْسِكُ الأَسْوَدَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ الْقِرَاءَةِ دَعَا.

قَالَ أَبُو قَطَنٍ. قَالَ شُعْبَةُ: هَذَا رَأْسُ مَالِ أَهْلِ الْكُوفَةِ.

أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِيُّ وعبد الوهاب بن عطاء قَالُوا: حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ يَزِيدَ أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ عِنْدَ الْمَوْتِ: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تلقني حَتَّى يَكُونَ آخِرُ مَا أَقُولُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ فَافْعَلْ. وَلا تَجْعَلُوا فِي قَبْرِي آجُرًّا.

قَالَ وَكِيعٌ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِيُّ. قَالَ ابْنُ عَوْنٍ فِي الْحديث: وَلا تتبعوني بصوت. أو قال: بنوح.

قال: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ عَنْ قَيْسِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: تُوُفِّيَ الأَسْوَدُ بْنُ يَزِيدَ بِالْكُوفَةِ سَنَةَ خَمْسٍ وَسَبْعِينَ. وَكَانَ ثِقَةً وَلَهُ أَحَادِيثُ صَالِحَةٌ.[۶۱]
2. التاريخ الكبير (بخاری)
الأسود بْن يزيد النخعي الكوفِي أَبُو عَمْرو سَمِعَ أبا بكر وعُمَر، قَالَ أَبُو نعيم مات الأسود سنة خمس وسبعين[۶۲]، وقَالَ لي عثمان بْن مُحَمَّد سمعت ابا نعميم: قال الاسود بن يزيد إنى لا ذكر ليلة بني علي أم علقمة بْن قيس، والأسود خال إبراهيم، قَالَ لي ابْن أَبِي الأسود حَدَّثَنَا حميد بْن الأسود عَنِ ابْن عون عَنِ الشَّعْبِيّ: كَانَ الأسود صواما قواما حجاجا وكَانَ علقمة يبطئ ويدرك السريع، قَالَ أبو نعيم علقمة عم الأسود. (ومن أفناء الناس -[۶۳]).[۶۴]
3. الجرح و التعدیل (ابن ابی حاتم رازی)
الأسود بن يزيد النخعي الكوفي أبو عمرو روى عن أبي بكر الصديق وعمر بن الخطاب رضي الله عنهما روى عنه ابنه الرحمن ابن الأسود بن يزيد وإبراهيم النخعي، يعد في الكوفيين سمعت أبي يقول ذلك.

حدثنا عبد الرحمن نا أبو سعيد الأشج ثنا يحيى بن زكريا بن إبراهيم بن سويد النخعي نا أبان بن عمران النخعي عن عبد الرحمن بن الأسود قال حدثني أبي وكان ثقة أنه صلى خلف عمر بن الخطاب رضى الله عنه.

حدثنا عبد الرحمن نا محمد بن حمويه بن الحسن قال سمعت أبا طالب قال قلت لأحمد بن حنبل: الأسود بن يزيد؟ فقال ثقة من أهل الخير.

حدثنا عبد الرحمن قال ذكره أبي عن إسحاق الكوسج عن يحيى بن معين أنه قال: الأسود بن يزيد ثقة.[۶۵]
4. الثقات (ابن حبان)
الْأسود بْن يزِيد بْن قَيْس بْن عَبْد الله بْن عَلْقَمَة بْن سلامان بْن كهيل بْن النخع كنيته أَبُو عَمْرو بن أخي عَلْقَمَة بْن قَيْس يروي عَن أَبِي بكر وَعمر روى عَنهُ الشّعبِيّ وَالنَّخَعِيّ وَكَانَت أم إِبْرَاهِيم النَّخعِيّ مليكَة بنت قَيْس عمَّة الْأسود بْن يزِيد وَكَانَ الْأسود صواما وقواما حج بَين أَرْبَعِينَ حجَّة وَعمرَة وَكَانَ فَقِيها زاهدا مَاتَ سنة خمس وَسبعين وَقد قيل سنة أَربع وَسبعين كُنْيَتُهُ أَبُو عَبْد الرَّحْمَن ثَنَا الْحسن بْن سُفْيَان قَالَ ثَنَا أَبُو بكر بْن شيبَة قَالَ ثَنَا جرير عَن مَنْصُور عَن إِبْرَاهِيم قَالَ كَانَ الْأسود يقْرَأ الْقُرْآن فِي شهر رَمَضَان فِي لَيْلَتَيْنِ وَيخْتم فِي سوى رَمَضَان فِي سِتَّة وَكَانَ عَلْقَمَة يختمه فِي خمس ثَنَا عَمْرو بْن مُحَمَّد المهراني قَالَ ثَنَا زيد بْن أخزم قَالَ ثَنَا أَبُو قُتَيْبَة قَالَ ثَنَا شُعْبَة عَن أَبِي إِسْحَاق قَالَ جمع الْأسود بْن يزِيد بَين ثَمَانِينَ حجَّة وَعمرَة وَجمع عمر بْن مَنْصُور بَين سِتِّينَ حجَّة وَعمرَة.[۶۶]
5. مشاهیر علماء الأمصار (ابن حبان)
الاسود بن يزيد بن قيس أبو عمرو بن أخى علقمة كان صواما قواما فقيها زاهدا مات سنة خمس وسبعين.[۶۷]
6. الهدایة (الکلاباذی)
الْأسود بن يزِيد بن قيس ابْن أخي عَلْقَمَة بن قيس أَبُو عَمْرو النَّخعِيّ الْكُوفِي وَقَالَ ابْن نمير يكنى أَبَا عبد الرَّحْمَن وَهُوَ أكبر سنا من عَمه عَلْقَمَة وَهُوَ خَال إِبْرَاهِيم بن يزِيد النَّخعِيّ سمع ابْن مَسْعُود وَعَائِشَة وَأَبا مُوسَى الْأَشْعَرِيّ رَوَى عَنهُ أَبُو إِسْحَاق السبيعِي وَإِبْرَاهِيم النَّخعِيّ وَابْنه عبد الرَّحْمَن بن الْأسود فِي الْعلم والطب وَغير مَوضِع قَالَ البُخَارِيّ قَالَ أَبُو نعيم مَاتَ سنة 75 وَقَالَ الذهلي وَفِيمَا كتب إِلَيّ أَبُو نعيم مثله وَقَالَ قَالَ يَحْيَى بن بكير مثله وَقَالَ عَمْرو بن عَلّي مثله وَقَالَ ابْن أبي شيبَة مَاتَ سنة 74 وَقَالَ ابْن نمير مَاتَ سنة 75.[۶۸]
7. رجال صحیح مسلم (ابن منجویه)
الْأسود بن يزِيد بن قيس النَّخعِيّ الْكُوفِي أَخُو عبد الرحمن وَابْن أخي عَلْقَمَة بن قيس وَكَانَ أسن من عَلْقَمَة وخال إِبْرَاهِيم بن يزِيد وَكلهمْ من بني بكر بن النخع كنيته أَبُو عبد الرحمن وَيُقَال أَبُو عَمْرو وَكَانَ صواما قواما فَقِيها زاهدا.

مَاتَ سنة خمس وَسبعين وَقيل سنة أَربع وَسبعين قَالَ عَمْرو بن عَليّ مَاتَ الْأسود بن يزِيد النَّخعِيّ سنة خمس وَسبعين ويكنى أَبُو عَمْرو.

روى عَن عَائِشَة فِي الْوضُوء وَالصَّلَاة وَغَيرهمَا وعبد الله بن مَسْعُود فِي الصَّلَاة وَالْحج وَغَيرهمَا وَأبي مُوسَى فِي الْفَضَائِل.

روى عَنهُ إِبْرَاهِيم النَّخعِيّ وَابْنه عبد الرحمن بن الْأسود وَأَبُو إِسْحَاق السبيعِي وَعمارَة بن عُمَيْر وَإِبْرَاهِيم بن سُوَيْد وَكثير بن مدرك وَأَشْعَث بن أبي الشعْثَاء وعبد الرحمن بن يزِيد.[۶۹]
8. الاستیعاب (ابن عبد البر)
الأسود بن يزيد بن قيس النخعي أدرك النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مسلمًا ولم يره، روى شعبة عن الأعمش عن إبراهيم عن الأسود قَالَ: قضى فينا معاذ بن جبل باليمن، ورسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وسلم حتّى في رجل ترك ابنته وأخته، فأعطى الابنة النصف، وأعطى الأخت النصف. وروى شعبة أيضًا عن أشعث بن أبي الشعثاء، عن الأسود بن يزيد مثله، ولم يقل: ورسول الله صلّى الله عليه وَسَلَّمَ حي والأسود بن يزيد هذا هو صاحب ابن مسعود، أدرك الجاهلية وهو معدود في كبار التابعين من الكوفيين روى عن أبي بكر وعمر رضى الله عنهما، وكان فاضلا عابدًا ورعًا [سكن الكوفة].[۷۰]
9. التعدیل و التجریح (باجی)
الْأسود بن يزِيد بن قيس بن أخي عَلْقَمَة بن عَمْرو النَّخعِيّ الْكُوفِي وَقَالَ بن نمير يكنى أَبَا عبد الرَّحْمَن وَهُوَ أسن من عَلْقَمَة وَهُوَ خَال إِبْرَاهِيم النَّخعِيّ أخرج البُخَارِيّ فِي الْعلم وَغير مَوضِع عَن إِبْرَاهِيم النَّخعِيّ وَأبي إِسْحَاق السبيعِي وَغَيرهمَا عَنهُ عَن بن مَسْعُود وَعَائِشَة وَأبي مُوسَى وَغَيرهم قَالَ عَمْرو بن عَليّ مَاتَ سنة خمس وَتِسْعين قَالَ أَبُو بكر حَدثنَا مُحَمَّد بن عمرَان الأخنسي ثَنَا أَبُو خَالِد الْأَحْمَر عَن الْأَعْمَش عَن عمَارَة بن عُمَيْر قَالَ مَا كَانَ الْأسود بن يزِيد إِلَّا رَاهِبًا من الرهبان قَالَ عبد الرَّحْمَن بن أبي حَاتِم ثَنَا مُحَمَّد بن حمويه بن الْحسن قَالَ سَمِعت أَبَا طَالب قَالَ قلت لِأَحْمَد بن حَنْبَل الْأسود يَعْنِي بن يزِيد فَقَالَ ثِقَة من أهل الْخَيْر.[۷۱]
10. طبقات الفقهاء (شیرازی)
أبو عمرو ويقال أبو عبد الرحمن:

الأسود بن يزيد بن قيس النخعي.

أخو عبد الرحمن بن يزيد وابن أخي علقمة: مات سنة خمس وسبعين. قالت عائشة رضي الله عنها: ما بالعراق رجل أكرم علي [1] من الأسود. وقيل للشعبي: أيهما أفضل: علقمة أو الأسود؟ قال: كان علقمة مع البطيء وهو يدرك السريع.[۷۲]
11. أسد الغابة (ابن الأثیر)
الأسود بن يزيد:

الأسود بْن يَزِيدَ بْن قيس بن عَبْد اللَّهِ بْن مالك بْن علقمة بْن سلامان بْن كهل بْن بكر بْن عوف بْن النخع النخعي أدرك النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مسلمًا ولم يره، روي عنه أَنَّهُ قال: قضى فينا معاذ في اليمن، ورسول اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حي، في رجل ترك ابنته وأخته، فأعطى الابنة النصف، والأخت النصف.

والأسود هذا هو صاحب ابن مسعود، وهو أخو عبد الرحمن بْن يَزِيدَ، وابن أخي علقمة بْن قيس، وكان أكبر من علقمة، وهو خال إِبْرَاهِيم بْن يَزِيدَ، أمه مليكة بنت يزيد النخعي.

روى عن عمر، وابن مسعود، وعائشة رضي اللَّه عنهم، وهو من فقهاء الكوفة وأعيانهم، توفي سنة خمس وسبعين.

أخرجه أَبُو عمر، وَأَبُو موسى.[۷۳]
12. تهذیب الکمال (مزی)
الأسود بن يزيد ين قيس النَّخَعِيّ، أَبُو عَمْرو[۷۴]، ويُقال: أَبُو عَبْد الرَّحْمَنِ الكوفي، أخو عَبْد الرَّحْمَنِ بْن يزيد[۷۵]، وابن أخي علقمة بْن قيس، وكَانَ أسن من علقمة[۷۶]، ووالد عَبْد الرَّحْمَنِ بْن الأسود، وخال إِبْرَاهِيم النَّخَعِيّ[۷۷].

رَوَى عَن: بلال بْن رباح (س)، وحذيفة بْن اليمان (خ س)، وسلمان الفارسي، وعبد اللَّه[۷۸] بْن مسعود (ع)، وعلي بن أَبي طالب، وعُمَر بْن الخطاب (د)، ومعاذ[۷۹] بْن جبل (د)، ومعقل بْن سنان الأشجعي (س)، وأبي بكر الصديق، وأبي السنابل بْن بعكك[۸۰] (ت س ق)، وأبي محذورة الجمحي (س)، وأبي معقل (ق)، وقيل: ابْن أَبي معقل الأسدي (س)، وأبي موسى الأشعري (خ م د س)، وعائشة (ع)، وفاطمة بنت سعد (د)، وأم سلمة (س).

رَوَى عَنه: إِبْرَاهِيم بْن سويد النَّخَعِيّ، وابن أخته إِبْرَاهِيم بْن يزيد النَّخَعِيّ (ع)، وأشعث بْن أَبي الشعثاء (خ م س ق)، ورياح بْن الحارث النَّخَعِيّ، وأبو فاختة سَعِيد بْن علاقة (ق)، والضحاك بْن مزاحم (ق)، وابنه عَبْد الرَّحْمَنِ بْن الأسود بْن يزيد (بخ)، وأخوه عَبْد الرَّحْمَنِ بْن يزيد (م)، وعمارة بْن عُمَير (خ م د س ق)، وكثير بْن مدرك (م د س)، ومحارب بْن دثار (س)، والمُسَيَّب بْن رافع، وأبو إِسْحَاق السبيعي (ع)، وأبو بردة بْن أَبي موسى (س) وأبو حسان الأعرج (د).

قال أَبُو طالب[۸۱]، عن أَحْمَد ثقة، من أهل الخير.

وَقَال إِسْحَاق[۸۲]، عن يَحْيَى: ثقة.

وَقَال إسماعيل بن علية، عن ميمون أبي حمزة: سافر الأسود بْن يزيد ثمانين حجة وعُمَرة لم يجمع بينهما[۸۳]، وسافر عَبْد الرَّحْمَنِ بْن الأسود ثمانين حجة وعُمَرة لم يجمع بينهما.

وَقَال أَبُو المغيرة النضر بْن إِسْمَاعِيل، عمن أخبره: كَانَ عبدالرحمان بْن الأسود، يصلي كل يوم سبع مئة ركعة، وكانوا يقولون: إنه أقل أهل بيته اجتهادا. قال: ولقد بلغني أنه صار عظما وجلدا، وكانوا: يسمون آل الأسود: من أهل الجنة.

قال مُحَمَّد بْن سعد: كان ثقة، وله أحاديث صالحة، أخبرنا مُحَمَّد بْن عُمَر، عن قيس بْن الربيع، عَن أبي إِسْحَاق، قال: توفي الأسود بْن يزيد بالكوفة سنة خمس وسبعين[۸۴].

وَقَال غيره: مات سنة أربع وسبعين[۸۵].

روى له الجماعة[۸۶][۸۷]
13. سیر أعلام النبلاء (ذهبی)
الأسود بن يزيد[۸۸]:

ابن قيس، الإِمَامُ القُدْوَةُ، أَبُو عَمْرٍو النَّخَعِيُّ، الكُوْفِيُّ وَقِيْلَ: يُكْنَى أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَهُوَ أَخُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ بنِ يَزِيْدَ, وَوَالِدُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بنِ الأَسْوَدِ, وَابْنُ أَخِي عَلْقَمَةَ بنِ قَيْسٍ, وَخَالُ إِبْرَاهِيْمَ النَّخَعِيِّ. فَهَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ رُؤُوْسِ العِلْمِ وَالعَمَلِ.

وَكَانَ الأَسْوَدُ مُخَضْرَماً, أَدْرَكَ الجَاهِلِيَّةَ وَالإِسْلاَمَ.

وَحَدَّثَ عَنْ: مُعَاذِ بنِ جَبَلٍ، وَبِلاَلٍ، وَابْنِ مَسْعُوْدٍ، وَعَائِشَةَ، وَحُذَيْفَةَ بنِ اليَمَانِ، وَطَائِفَةٍ سِوَاهُم.

حَدَّثَ عَنْهُ: ابْنُهُ؛ عَبْدُ الرَّحْمَنِ، وَأَخُوْهُ، وإبراهيم النخعي، وعمارة بن عمير وأبو إسحق السَّبِيْعِيُّ وَالشَّعْبِيُّ, وَآخَرُوْنَ.

وَهُوَ نَظِيْرُ مَسْرُوْقٍ فِي الجَلاَلَةِ وَالعِلْمِ وَالثِّقَةِ وَالسِّنِّ, يُضْرَبُ بِعِبَادَتِهِمَا المَثَلُ.

قَالَ ابْنُ سَعْدٍ: كَانَ يُذْكَرُ أَنَّهُ ذَهَبَ بمهر أم علقمة إليها من قيس جَدِّهِ وَرَوَى عَنِ: الصِّدِّيْقِ أَنَّهُ جَرَّدَ مَعَهُ الحَجَّ. وَرَوَى عَنْ: عُمَرَ, وَعَلِيٍّ, وَسَمِعَ بِاليَمَنِ مِنْ مُعَاذٍ.

قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ الأَسْوَدِ: كَانَ أَبِي يَسْجُدُ فِي بُرْنُسِ طَيَالِسَةٍ وَيَدَاهُ فِيْهِ، أَوْ فِي ثِيَابِهِ. وَقَالَ ابْنُ أَبِي خَالِدٍ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ، وَقَدْ أَرْسَلَهَا مِنْ خَلْفِهِ، وَرَأَيْتُهُ أَصْفَرَ الرَّأْسِ وَاللِّحْيَةِ.

قَرَأْتُ عَلَى إِسْحَاقَ بنِ طَارِقٍ: أَخْبَرَكُم ابْنُ خَلِيْلٍ, أَنْبَأَنَا أَبُو المَكَارِمِ التَّيْمِيُّ, أَنْبَأَنَا أَبُو عَلِيٍّ الحَدَّادُ أَنْبَأَنَا أَبُو نُعَيْمٍ, حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ بنُ مَالِكٍ, حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بنُ أَحْمَدَ, حَدَّثَنِي أَبِي, حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ مَهْدِيٍّ, حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: حَجَّ الأَسْوَدُ ثَمَانِيْنَ, مِنْ بَيْنِ حَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ.

وَبِهِ إِلَى عَبْدِ اللهِ بنِ أَحْمَدَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بنُ صَنْدَلٍ، حَدَّثَنَا فُضَيْلُ بنُ عِيَاضٍ، عَنْ مَيْمُوْنٍ، عَنْ مَنْصُوْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيْمَ، قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ يَخْتِمُ القُرْآنَ فِي رَمَضَانَ فِي كُلِّ لَيْلَتَيْنِ وَكَانَ يَنَامُ بَيْنَ المَغْرِبِ وَالعِشَاءِ وَكَانَ يَخْتِمُ القُرْآنَ فِي غَيْرِ رَمَضَانَ فِي كُلِّ سِتِّ لَيَالٍ.

قَالَ ابْنُ عَوْنٍ: سُئِلَ الشَّعْبِيُّ، عَنِ الأَسْوَدِ بنِ يَزِيْدَ، فَقَالَ: كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً حَجَّاجاً قَالَ إِبْرَاهِيْمُ: رُبَّمَا أحرم الأسود من جنابة عَرْزَمٍ[۸۹].

وَقَالَ جَابِرٌ الجُعْفِيُّ, عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بنِ الأَسْوَدِ, قَالَ: مَا سَمِعْتُ الأَسْوَدَ إِذَا أَهَلَّ يُسَمِّي حَجّاً وَلاَ عُمْرَةً قَطُّ, يَقُوْلُ: إِنَّ اللهَ يَعْلَمُ نِيَّتِي. قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ: كَانَ الأَسْوَدُ يَقُوْلُ فِي تَلْبِيَتِهِ: لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوْبِ.

وَمِنْ مَنَاكِيْرِ مُوْسَى بنِ عُمَيْرٍ، تَفَرَّدَ به عن: الحكم عن إبراهيم النخعي عَنِ الأَسْوَدِ عَنْ عَبْدِ اللهِ قَالَ قَالَ رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ-:"حَصِّنُوا أَمْوَالَكُم بِالزَّكَاةِ وَدَاوُوا مَرْضَاكُم بِالصَّدَقَةِ وَأَعِدُّوا لِلْبَلاَءِ الدُّعَاءَ"[۹۰].

قَرَأَ الأَسْوَدُ عَلَى عَبْدِ اللهِ بنِ مَسْعُوْدٍ. تَلاَ عَلَيْهِ يَحْيَى بنُ وَثَّابٍ وَإِبْرَاهِيْمُ النَّخَعِيُّ وَأَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيْعِيُّ.

وَرَوَى يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ العَطَّارُ فِي زُهْدِ الثَّمَانِيَةِ، عَنْ يَزِيْدَ بنِ عَطَاءٍ، عَنْ عَلْقَمَةَ بنِ مَرْثَدٍ، قَالَ: كَانَ الأَسْوَدُ يَجْتَهِدُ فِي العِبَادَةِ وَيَصُوْمُ حَتَّى يَخْضَرَّ وَيَصْفَرَّ فَلَمَّا احْتُضِرَ بَكَى فَقِيْلَ لَهُ: ما هذا الجزع؟ فقال: مالي لا أجزع والله لو رأيت بِالمَغْفِرَةِ مِنَ اللهِ لأَهَمَّنِي الحَيَاءُ مِنْهُ مِمَّا قَدْ صَنَعْتُ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُوْنُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ آخَرَ الذَّنْبُ الصَّغِيْرُ فَيَعْفُو عَنْهُ فَلاَ يَزَالُ مُسْتَحِياً مِنْهُ.

وَرَوَى شُعْبَةُ، عَنِ الحَكَمِ: أَنَّ الأَسْوَدَ كَانَ يَصُوْمُ الدَّهْرَ -هَذَا صَحِيْحٌ عَنْهُ- وَكَأَنَّهُ لَمْ يَبْلُغْهُ النَّهْيُ عَنْ ذَلِكَ3 , أَوْ تأول.

وَرَوَى حَمَّادٌ، عَنْ إِبْرَاهِيْمَ: كَانَ الأَسْوَدُ يَصُوْمُ حَتَّى يَسْوَدَّ لِسَانُهُ مِنَ الحَرِّ.

وَرَوَى مَنْصُوْرٌ، عَنْ إِبْرَاهِيْمَ: أَنَّ الأَسْوَدَ كَانَ يُحْرِمُ مِنْ بَيْتِهِ. وَقَالَ أَشْعَثُ بنُ أَبِي الشَّعْثَاءِ: رَأَيْتُ الأسود عمرو بنَ مَيْمُوْنٍ أَهَلاَّ مِنَ الكُوْفَةِ. قَالَ ابْنُ أَبِي خَالِدٍ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ وَقَالَ الحَسَنُ بنُ عُبَيْدِ اللهِ: رَأَيْتُ الأَسْوَدَ يَسْجُدُ فِي بُرْنُسِ طَيَالِسَةٍ.

قَدْ نَقَلَ العُلَمَاءُ فِي وَفَاةِ الأَسْوَدِ أَقْوَالاً أَرْجَحُهَا: سَنَةَ خَمْسٍ وَسَبْعِيْنَ وَاللهُ يَرْحَمُهُ.

قَالَ إِبْرَاهِيْمُ النَّخَعِيُّ: كَانَ الأَسْوَدُ إِذَا حَضَرَتِ الصَّلاَةُ أَنَاخَ بَعِيْرَهُ وَلَوْ على حجر.[۹۱]

مشایخ در روایت

فهرست راویان

روایت‌کنندگان از او

فهرست راویان

جرح و تعدیل اهل سنت

منابع

  1. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری ج۴

پانویس

  1. ↑ ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۹ و ۴۸۳؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۰۶، ش۷۴۲؛ إکلیل المنهج فی تحقیق المطلب، ص۵۶۵، ش۱۴۹؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۲، ص۹۹، ش۳۹۷؛ طرائف المقال، ج۲، ص۷۴، ش۷۳۰۴؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۴۴۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۲۴، ش۱۴۸۴؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۱۳۶، ش۹۱۶. ب. منابع سنی: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۴، ش۱۹۷۶؛ تاریخ ابن معین، ج۱، ص۲۸۶، ش۱۸۹۸ و ص۳۶۶، ش۲۴۷۱؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۱۱؛ العلل (احمد بن حنبل)، ج۲، ص۱۹۵، ش۱۹۸۶ و ص۴۵۱، ش۳۰۰۷؛ التاریخ الکبیر (بخاری)، ج۱، ص۴۴۹، ش۱۴۳۷؛ معرفة الثقات (العجلی)، ج۱، ص۲۲۹، ش۱۰۴؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۹۱، ش۱۰۶۷؛ الثقات (ابن حبان)، ج۴، ص۳۱؛ مشاهیر علماء الامصار، ص۱۶۱، ش۷۴۲؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۷۷، ش۱۰۶؛ الاستیعاب، ج۱، ص۹۲، ش۵۳؛ أسد الغابه، ج۱، ص۱۰۷، ش۱۵۸؛ الأنساب (سمعانی)، ج۱۳، ص۶۲، ش۴۰۹۱؛ البدایة و النهایه، ج۹، ص۱۲؛ تهذیب الکمال، ج۳، ص۲۳۳، ش۵۰۹؛ الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ج۱، ص۲۵۱، ش۴۲۷؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۵۰، ش۲۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۰، ش۱۳؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۵۹؛ إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج۲، ص۲۱۶، ش۵۴۵؛ الإصابه، ج۱، ص۳۴۲، ش۴۶۰؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۲، ش۵۱۰؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۹۹، ش۶۲۵؛ الأعلام (زرکلی)، ج۱، ص۳۳۰؛ شرح نهج البلاغه (ابن أبی الحدید)، ج۴، ص۹۸؛ المعارف (ابن قتیبه)، ص۴۳۲ و ص۵۸۷؛ ربیع الأبرار و نصوص الأخبار (زمخشری)، ج۳، ص۴۶۷؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک (ابن جوزی)، ج۶، ص۱۶۷، ش۴۶۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۹۲؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب (ابن العدیم)، ج۴، ص۱۸۵۳؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۳۱۳؛ المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۵۵۹.
  2. ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۳۱۸ به نقل از تأویل الآیات الظاهره، ج۱، ص۱۹۸.
  3. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 297-298.
  4. ↑ علامه مامقانی: "و اما المخضرمون و هم الذین أدرکوا الجاهلیة و الاسلام و لم یلقوا النبی(ص) و لم یدرکوا صحبته"؛ (تنقیح المقال، ج۳، خاتمه، ص۱۱۴ (چاپ رحلی)).
  5. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۵، ش۱۹۷۶.
  6. ↑ ر.ک: الأنساب (سمعانی)، ج۱۳، ص۶۳.
  7. ↑ ر.ک: رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۷.
  8. ↑ ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۱۰، ش۱۰۷۳.
  9. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۴۶، ش۱۹۸۲.
  10. ↑ ر.ک: تاریخ الاسلام، ج۶، ص۱۳۲، ش۹۷.
  11. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۱۲، ش۳۲۹.
  12. ↑ ر.ک: الثقات (ابن حبان)، ج۴، ص۳۱.
  13. ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۴، ش۱۹۷۶.
  14. ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۴، ش۱۹۷۶.
  15. ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۴، ش۱۹۷۶.
  16. ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۵، ش۱۹۷۶.
  17. ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۵، ش۱۹۷۶.
  18. ↑ ر.ک: المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۱۶۷، ش۴۶۱.
  19. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۷، ش۱۹۷۶.
  20. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۷، ش۱۹۷۶.
  21. ↑ ر.ک: البدایة و النهایه، ج۹، ص۱۲.
  22. ↑ ر.ک: رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۹ و ش۴۸۳.
  23. ↑ ر.ک: بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۴، ص۱۸۵۳.
  24. ↑ ر.ک: شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۴، ص۹۸؛ طرائف المقال، ج۲، ص۷۴، ش۷۳۰۴.
  25. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 298-300.
  26. ↑ ربیع بن خثیم اسدی؛ معروف به خواجه ربیع، که از اصحاب أمیرالمؤمنین(ع) بوده است؛ لکن در جنگ صفین حضور پیدا نکرد؛ بدان جهت دو دیدگاه متفاوت درباره‌اش وجود دارد: بعضی وی را مدح کردند؛ مانند علامه مامقانی (تنقیح المقال، ج۲۷، ص۱۰۴ - ۱۱۱) و برخی تضعیف کردند؛ همچون محدث نوری. (نفس الرحمان، ص۲۴۰ - ۲۴۱).
  27. ↑ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ج۱، ص۳۱۳ - ۳۱۵.
  28. ↑ ر.ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۸۱. (بعضی به جای اسود بن یزید، جریر بن عبدالله را از زهاد ثمانیه نام بردند).
  29. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 300-301.
  30. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۴، ش۱۹۷۶.
  31. ↑ ر.ک: التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۴۹، ش۱۴۳۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۱۰۷، ش۱۵۸؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۸.
  32. ↑ ر.ک: الثقات (ابن حبان)، ج۴، ص۳۱.
  33. ↑ ر.ک: تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۱۱.
  34. ↑ ر.ک: اسد الغابه، ج۱، ص۱۰۷، ش۱۵۸.
  35. ↑ شیخ طوسی دو بار از ایشان در اصحاب امام علی(ع) نام برده است؛ یک بار مطلق و بار دیگر با لقب النخعی (ر.ک: رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۹ و ۴۸۳) و احتمال دارد که اشتباهی از شیخ رخ داده باشد؛ زیرا در کتاب‌های رجالی شیعه و سنی، کس دیگری که نامش الاسود بن یزید و از صحابه امام علی(ع) نیز باشد، دیده نمی‌شود. (ر.ک: قاموس الرجال، ج۲، ص۱۳۶، ش۹۱۶).
  36. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 302.
  37. ↑ ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۳۱۸؛ تهذیب الکمال، ج۳، ص۲۳۳، ش۵۰۹.
  38. ↑ ر.ک: تهذیب الکمال، ج۳، ص۲۳۳، ش۵۰۹.
  39. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 302-303.
  40. ↑ «عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ زُبَيْدٌ الْإِيَامِىُّ عَلَى امْرَأَةِ مَسْرُوقٍ بَعْدَ مَوْتِهِ فَحَدَّثَتْنَا قَالَتْ: كَانَ مَسْرُوقٌ وَ الْأَسْوَدُ بْنُ يَزِيدَ يُفْرِطَانِ فِي سَبِّ عَلِيٍّ(ع) ثُمَّ مَا مَاتَ مَسْرُوقٌ حَتَّى سمعته يصلي عليه (لحدیث سمعه عن عائشة فی فضل علی(ع))، و اما الاسود فمضی لشأنه. فسألناها لم ذلک؟ قالت شیء سمعه من عائشة ترویه عن النبی(ص) فیمن أصاب الخوارج»؛ (الغارات، ج۲، ص۵۶۲؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۴، ص۹۸). علامه سید محسن امین پس از نقل روایت سلمة بن کهیل می‌نویسد: و ما یفیده صوم الدهر و الصوم فی الحر الشدید و ذهاب عینه من الصوم و محافظته علی الصلاة فی وقتها و حجه و اعتماره المرار الکثیرة و کثرة ختمة القرآن و هو یکثر الوقیعة فی أخی رسول الله(ص) و یفرط فی سبه و یموت مصرا علی ذلک غیر تائب منه و إنما یتقبل الله من المتقین و مسبة علی مسبة رسول الله(ص)و لا یبغضه إلا منافق بنص الرسول(ص) کما لم ینفع الخوارج کثرة صومهم و صلاتهم و اسوداد جباههم من السجود؛ (اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۴۴).
  41. ↑ ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۴، ش۱۹۷۶.
  42. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 303-304.
  43. ↑ التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۴۹، ش۱۴۳۷.
  44. ↑ معرفة الثقات (العجلی)، ج۱، ص۲۲۹، ش۱۰۴.
  45. ↑ تهذیب الکمال، ج۳، ص۲۳۴ و ۲۳۵، ش۵۰۹.
  46. ↑ تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۲، ش۵۱۰.
  47. ↑ الثقات، ج۴، ص۳۱.
  48. ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 304-305.
  49. ↑ طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ج1، ص57.
  50. ↑ مجمع الرجال
  51. ↑ منهج المقال
  52. ↑ جامع الرواة
  53. ↑ نقد الرجال
  54. ↑ تنقیح المقال
  55. ↑ طرائف المقال
  56. ↑ شعب المقال
  57. ↑ معجم رجال الحدیث
  58. ↑ اعیان الشیعة
  59. ↑ مستدرکات علم رجال
  60. ↑ قاموس الرجال
  61. ↑ البغدادی، ابن سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص134-138.
  62. ↑ مثله في التاريخ الصغير للمؤلف ص 77 ذكره في فصل " من مات بين السبعين إلى الثمانين " ووقع في قط " وتسعين " خطأ - ح.
  63. ↑ من زيادتنا وفاء بعادة المؤلف ح (2) بهامش كو " بلغ الجماعة من لفظي سماعا بدار الحديث بالموصل " (3) هكذا في كو وكتاب ابن ابى حاتم وستأتى ترجمة سليمان ووقع في قط " الانباري " خطأ - ح.
  64. ↑ البخاری، ابو عبد الله، تاریخ الکبیر، ج3، ص449و450.
  65. ↑ الرازی، ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج2، ص292.
  66. ↑ بستی، ابن حبان، الثقات، ج4، ص31.
  67. ↑ البستی، ابن حبان، مشاهیر علماء الأمصار، ج1، ص161.
  68. ↑ الکلاباذی، ابو نصر، الهدایة، ج1، ص84.
  69. ↑ الاصبهانی، ابن منجویة، رجال صحیح مسلم، ج1، ص80.
  70. ↑ الاصبهانی، ابن منجویة، رجال صحیح مسلم، ج1، ص92.
  71. ↑ الباجی، ابو الولید، التعدیل و التجریح، ج1، ص396.
  72. ↑ الشیرازی، ابو اسحاق، طبقات الفقهاء، ج1، ص79.
  73. ↑ الجزری، ابن اثیر، أسد الغابة، ج1، ص234.
  74. ↑ بهذا جزم ابن سعد في الطبقات (6 / 46)، ويحيى برواية الدوري (2 / 39)، وابن أَبي حاتم في الجرح والتعديل (1 / 1 / 291).
  75. ↑ والأسود أسن منه (تاريخ يحيى برواية الدوري: (2 / 39).
  76. ↑ قال ابن سعد: وذكر انه ذهب بمهر أم علقمة إليها، بعث به معه جده (6 / 46)، وانظر تاريخ يحيى برواية الدوري (2 / 39).
  77. ↑ قال الإمام الذهبي: فهؤلاء أهل بيت من رؤوس العلم والعمل (سير: 4 / 50).
  78. ↑ قال علي ابن المديني: وأعلم الناس بعبد الله: علقمة، والأسود، وعُبَيدة، والحارث ابن قيس، وعَمْرو بن شرحبيل، ومسروق بن الاجدع" (العلل لابن المديني: 47، والمعرفة ليعقوب: 1 / 714). وَقَال يعقوب بن سفيان: حَدَّثَنَا أبو سعير يحيى بن سُلَيْمان، حَدَّثَنَا وكيع، عن سفيان، عن منصور، عن إبراهيم (النخعي) قال: انتهى علم أهل الكوفة إلى ستة من أصحاب عَبد الله بن مسعود فهم الذين كانوا يفتون الناس ويعلمونهم"ثم ذكرهم وأضاف: وكان سَعِيد بن جبير يقول: كان أصحاب عَبد الله شيوخ هذه الامة" (المعرفة: 2 / 559)، وَقَال في موضع آخر: وكان إبراهيم النخعي يفضل علقمة على الأسود" (المعرفة: 2 / 555).
  79. ↑ قال ابن سعد: سمع منه باليمن قبل أن يهاجر حين بعث النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلم معاذا إلى اليمن" (6 / 46).
  80. ↑ بعكك: بوزن جعفر.
  81. ↑ رواه ابن أَبي حاتم في الجرح والتعديل (1 / 1 / 292).
  82. ↑ رواه ابن أَبي حاتم، عَن أبيه، عن إسحاق (1 / 1 / 292).
  83. ↑ وانظر طبقات ابن سعد (6 / 47).
  84. ↑ ومثل هذا ذكر البخاري عَن أبي نعيم الفضل بْن دكين (تاريخه الكبير: 1 / 1 / 449، والصغير: 77)، وَقَال الذهبي: قد نقل العلماء في وفاة الأسود أقوالا، أرجحها سنة خمس وسبعين" (سير: 4 / 53).
  85. ↑ وذكر ابن أَبي خيثمة أنه حج مع أَبِي بَكْر وعُمَر وعثمان. وَقَال عمارة بن عُمَير: ما كان الأسود إلا راهبا من الرهبان. وَقَالت عائشة: ما بالعراق رجل أكرم علي من الأسود، وَقَال له ابن الزبير: حَدَّثَنَا عن عائشة فإنها كانت تفضي إليك (إكمال مغلطاي: 1 / الورقة: 128)، وَقَال العجلي: كوفي جاهلي ثقة رجل صالح (الثقات، الورقة: 5). وروى شعبة عن ابن حصين، قال: أوصى عُبَيدة السلماني أن يصلي عليه الأسود بن يزيد" (المعرفة ليعقوب: 1 / 219، 2 / 112). وروى حنش بن الحارث النخعي، قال: رأيت الأسود بن يزيد وقد ذهبت احدى عينيه من الصوم" (طبقات ابن سعد: 6 / 47، والمعرفة 2 / 559، وعنه أبو نعيم في الحلية: 2 / 104). وعنه أيضا: كان الأسود يصوم في السفر حتى يتغير لونه من العطش في اليوم الحار، ونحن يشرب أحدنا مرارا قبل أن يفرغ من راحلته في رمضان" (طبقات ابن سعد: 6 / 47 والمعرفة: 2 / 559). وعنه أيضا، عن زياد النخعي، قال: سافرت مع الأسود إلى مكة، فكان إذا حضر وقت الصلاة نزل على أي حال كان عليه، وإن كان على حزونة (يعني مكان خشن) نزل فصلى، وإن كان يد ناقته في صعود أو هبوط أناخ ولم ينتظر" (ابن سعد: 6 / 47 والمعرفة: 2 / 559 - 560)، وله مناقب كثيرة أفاض بها ابن سعد فراجعه إن شئت، فقد كان من محاسن الدنيا (وانظر المعارف لابن قتيبة: 432، وتواريخ الذهبي، وثقات ابن حبان (1 / الورقة: 37) والمشاهير (100). وقد ذكرته بعض كتب الصحابة لادراكه عهد الرسول صلى الله عليه وسلم.
  86. ↑ آخر الجزء الخامس عشر من الاصل، وكتب ابن المهندس في نهايته: بلغ مقابلة بالاصل بخط مصنفه".
  87. ↑ المزی، جمال الدین، تهذیب الکمال، ج3، ص233-235.
  88. ↑ ترجمته في طبقات ابن سعد "6/ 70"، التاريخ الكبير "1/ ترجمة 1437"، الجرح والتعديل "1/ ترجمة 1061"، الحلية "2/ 102"، أسد الغابة "1/ 88"، تاريخ الإسلام "3/ 137" تذكرة الحفاظ "1/ ترجمة 29"، الإصابة "1/ ترجمة 460".
  89. ↑ عزرم: محلة بالكوفة. ويستحب لكل مسلم. الإحرام من المواقيت.
  90. ↑ ضعيف جدًا: في إسناده موسى بن عمير القرشي، أبوها رون الجعدي الكوفي قال أبو حاتم: ذاهب الحديث كذاب. وقال ابْنُ عَدِيٍّ: عَامَّةُ مَا يَرْوِيْهِ لاَ يُتَابِعُهُ عليه الثقات. وذكر الذهبي في "الميزان" الحديث في ترجمته وعده من بلاياه. صحيح: أخرجه البخاري "1979"، ومسلم "1159" "187" من طريق شعبة عن حبيب سمع أبا العباس سمع عَبْدُ اللهِ بنُ عَمْرٍو -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- قَالَ: قَالَ لِي رَسُوْلُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "يَا عبد الله بن عمرو إنك لتصوم الدهر وتقوم الليل وإنك إذا فعلت ذلك هجمت له العين ونهكت -أي ضعفت- لا صام من صام الابد صوم ثلاثة أيام من الشهر صوم الشهر كله" قلت: فإني أطيق أكثر من ذلك. قال: "فصم صوم داوود، كان يصوم يومًا ويفطر ولا يفر إذا لاقى".
  91. ↑ الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج5، ص14 و 15.
  92. ↑ موسوعة الحدیث
  93. ↑ موسوعة الحدیث
  94. ↑ موسوعة الحدیث
برگرفته از «https://fa.imamatpedia.com/w/index.php?title=اسود_بن_یزید_بن_قیس_نخعی_در_تراجم_و_رجال&oldid=1279037»