از ارکان مهم و اساسی انتظار که منتظران باید آن را جز وظایفشان قرار دهند، امید و اشتیاق به آینده[۱] و مایوس نشدن است[۲]، چراکه شالوده اساسی مفهوم انتظار فرج از یک اصل کلی قرآنی گرفته شده است و آن اصل حرمتیأس از روح الله است: وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ[۳].[۴].
به عبارتی دیگر میتوان گفت اصل انتظار به معنای امید و آرزو است و جوهرۀ این امیدواری، همان خوشبینی نسبت به آیندۀ بشر و پشتوانۀ آن نوید حتمی خداوند به پیروزیمستضعفان و صالحان است. چنانکه در قرآن کریم آمده است: وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۵][۶]؛ همچنین در آیۀ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۷]امامان معصوم نیز مسلمانان را به امیدواری و انتظار فرجتشویق و از یأس و ناامیدی برحذر داشتهاند. امام علیS فرمودهاند «انتظار فرج داشته باشید و مأیوس و ناامید از لطف و رحمت خدا نگردید». اگر مبارزان موحد و ظلمستیز، عنصر توانبخش و انرژیزای امید را از صحنۀ زندگی خود بردارند، انگیزهای برای ادامۀ این جهادمقدس نخواهند داشت، زیرا پافشاری در مسیری که به شک منتهی میشود را غیر عقلانی مییابند چراکه قرآن کریم در همین آیهوَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۸] این مسئله را به عنوان یک وعده تخلفناپذیر الهی مطرح کرده و بدون هیچ شکی و در کمال صراحت پیروزی نهایی ایماناسلامی را به مسلمانان نوید داده است[۹] و همچنین در آیۀ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۱۰]امامان معصوم نیز مسلمانان را به امیدواری و انتظار فرجتشویق و از یأس و ناامیدی برحذر داشتهاند. امام علیS فرمودهاند: [۱۱]: «انتظار فرج داشته باشید و مأیوس و ناامید از لطف و رحمت خدا نگردید». اگر مبارزان موحد و ظلمستیز، عنصر توانبخش و انرژیزای امید را از صحنۀ زندگی خود بردارند، انگیزهای برای ادامۀ این جهادمقدس نخواهند داشت، زیرا پافشاری در مسیری که به شک منتهی میشود را غیر عقلانی مییابند، چنانکه قرآن میفرماید وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ[۱۲]یأس و ناامیدی بزرگترین مسلخی است که ابلیس برای ذبح نمودن همۀ حیثیتها و فضیلتهای انسانی، آماده کرده است[۱۳]. اگر انتظار و امید نباشد، مبارزه معنی ندارد و اگر اطمینان به آینده هم نباشد، انتظار معنی ندارد. انتظار واقعی با اطمینان و اعتماد ملازم است. کسی که شما میدانید خواهد آمد، انتظارش را میکشید و انتظار کسی که به آمدنش اعتماد و اطمینان ندارید، انتظاری حقیقی نیست. اعتماد، لازمۀ انتظار است و این هر دو، ملازم با امید است[۱۴].
با این وجود مشخص است در صورت یأس مطلق و عدم امیدواری، معنی منتظر شکل نمیگیرد و تحقق خارجی پیدا نمیکند[۱۵]، ازطرفی امید به آینده با انتظار و آیندهنگری مثبت رابطهای اصولی دارد، زیرا کسانی که ناامید، برای بهبودی وضع جهان هستند نمیتوانند انتظار روزهای خوش و نورانی را بکشند و این در حالی است، آنانکه امید به آیندۀ مطلوب دارند به طور قطع انتظار آن روزها را میکشند[۱۶]؛ یعنی میتوان گفت ریشۀ اصلی مفهوم انتظار در امید خلاصه میشود[۱۷].
اینکه اسلام با یأسمبارزه کرده و آن را در حکمکفر قرار داده، برای همین نکته است که جوامع اسلامی را از شکستهای درونی و معنوی و روحی و شکستهای بیرونی و پیامدهای ویرانگر آن نجات دهد و امید، آرزو، آرمان خواهی و انتظارگرایی را در دلانسانها زنده کند. اسلام به ما میآموزد در برابر حوادث، فشارها و کجرویها نباید مأیوس گشت چنانکه امام علیS فرمود[۲۳]: «"قَتَلَ الْقُنُوطُ صَاحِبَهُ"»[۲۴]
بنابراین، منتظرِ معتقد به آیندۀ روشن، شایسته نیست در برابر فشار حوادث و رویدادهای غیرانسانی و فاسدتاریخسکوت کند و از هر تحولی، مایوس شود و فکر کند تیرگیها، پلیدیها و ظلمها، ستمها، فقرها، نادانیها و نابسامانیها و... دایمی و زوال ناپذیرند و هرگونه تلاش و کوششی برای تغییر راه زندگی را بیهوده و بیفایده ببیند؛ بلکه براساس وظیفه ای که بر عهده اش است، یعنی امید به آینده ای مطلوب باید به نویدهای الهی چشم بدوزد و بداند تمامی کژیها و کاستیها، ظلمها و ستمها، فقرها و گرسنگیها، کفرها و گمراهیها، جهلها و نادانیها سرانجام پایان میپذیرد و علل و عوامل آن از بین میرود و حق مطلق بر جهانحاکم گشته و روشنایی بر تیرگی غلبه خواهد کرد و زنجیرها ظلم پاره میشود و محرومیتها به پایان میرسد[۲۵].
اکنون ممکن است برای افراد جامعه چنین سؤالی مطرح شود که فرد به تنهایی چگونه میتواند بر جامعه اثر بگذارد در حالی که جامعه از تسلط فرد بیرون است. در جواب میتوان گفت: امید و انتظار واقعی و خوشبینی نسبت به سرنوشتبشر، چنان نیرویی به انسان میدهد که انسانها را به اصلاحطلبی و شایستهسازی فرد و جامعه وا میدارد و از هر کمی و غلطاندیشی و بیکارگی و بیهوده کاری رهایی میبخشد، و هرگونه سستی و بیمیلی در وجود او را ریشهکن میکند[۲۶].
بدبینی و نومیدی اگر همگانی شود و امید به بهروزی و بهسازی در دل همگان کشته شود، گرایش به بدی و تباهی افزون میگردد و ستمروایی همه گیر میشود و خودخواهی به اوج میرسد و هر کس هر کاری را جایز میدانند. آنگاه که نظریههای بدبینانه و یأسآمیز کنار زده شده گرایشها به سوی صلاح و شایستگیهدفانسانها خواهد شد. تاریخپیامبران سرشار است از انسانهایی که در دوران سیاهِ ظلم به گسترش عدل و انسانیت دست زدهاند، با اینکه اندک و انگشتشمار بودند و همیشه با یاران اندک، کارهای بزرگ کردند و هیچگاه مأیوس و ناامید نگشتند و انقلابهای خونین به راه انداختند و حرکتهای بزرگ اجتماعی و دینی و تاریخی را با افرادی اندک شکل دادند[۲۷].
بنابراین براساس تعالیم اسلامی میتوان فهمید در سختترین حالات و در اوج گرفتاریها، باید منتظر فرج و و گشایش بود و در هر پایه از بدبختی و فشار و دشواری، نباید امیدمان را از دست بدهیم چرا که در تنگنای دشواریهای نفسگیر و در اقیانوس مشکلات، امید به گشایش و فرج وجود دارد و این چنین است که امام علیS میفرماید[۲۸]: «چون سختی به نهایت رسد، آسایش پدید آید و چون حلقههای زنجیر گرفتاری، سخت تنگ گردد، راحتی رُخ نماید».[۲۹]
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است، بعد از داشتن امید، اشتیاق و دلبستگی به انتظار شکل میگیرد اما شکل گیری اشتیاق و امیدِ منتظر برای آیندۀ مطلوب، احتیاج به مؤلفههایی دارد از جمله:
اشتیاقمنتظر برای آیندۀ مطلوب باید همراه با احساس نیاز به امام حاضر باشد زیرا ممکن است در عصر غیبت، منتظر برای وضع مطلوب اشتیاق داشته باشند اما هرگز به حضرت احساس نیاز پیدا نکرده باشد، یقنیاً این اشتیاق فقط لقلقۀ زبانی است و نمیتوان همچین فردی را منتظر دانست[۴۰].
↑«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.