بحث:آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)
پاسخ اجمالی
لزوم فرا گیری علم برای عصمت
- مشهور بین دانشمندان شیعه این است که انبیاء و امامان از آغاز زندگی تا پایان آن از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند. بنابراین لازمه چنین عصمتی علم غیب وسیع است.[۱] معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را در نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن پیامبر و امام، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد.[۲] در این زمینه آن چه از روایات در *موضوع علم غیب پیامبر و امام استفاده میشود، دو چیز است:
- اثبات اصل علم غیب که به اذن الهی به آنان داده شده است.
- اثبات وسعت و گستره این علم تا آن جا که عصمتآور باشد و پیامبر و امام در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطا و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایتگریاش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد.[۳]
نقش علم غیب در عصمت امام
- برای تحلیل این که عصمت امامان چه نقشی در علم غیبشان دارد باید چند مطلب مورد بررسی قرار گیرد:
- ماهیت عصمت چیست؟ ماهیت عصمت، یا لطف خاص الهی است یا قوه و ملکۀ نفسانی مافوق تقوی و عدالت و یا علم خاص است.[۴]
- منشأ و عامل عصمت چیست؟ منشأ و عامل عصمت، یا علم پیشین خداوند به خوب استفاده کردن ائمه از عصمت در دنیاست، یا علم لدنی امام به عواقب افعال است، یا درک والای عظمت خالق جهان و معرفت به صفات کمال و جمالش که موجب بالاترین خوف و رجاء به او و عشق به این وجود لایتناهی میگردد. و یا تسدید به روح امری و روح القدس میباشد.[۵]
- بنابراین، کسانی که عصمت را لطف خاص الهی میدانند، عصمت را برای علم غیب ضروری نمیدانند. اما کسانی که قائلند عصمت نوعی ملکه نفسانی است ـ یعنی انسان با تلاش خود عصمت را به دست میآورد ـ عصمت را برای داشتن علم غیب ضروری میدانند.[۶]
دلیل قرآنی بر لزوم عصمت امام
- برخی از آیات قرآن دلالت بر لزوم عصمت امام دارند، مانند: ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۷] در این آیه، اطاعت از "أُولِی الأَمْرِ" بسان اطاعت از پیامبر خدا واجب گردیده است، بدیهی است اطاعت بی قید و شرط از کسی در صورتی جایز و واجب است، که احتمال خطا و لغزش در مورد او راه نداشته باشد.[۸] و آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۹] از این آیه شریفه استفاده میشود، هر کس ظالم باشد شایستگی منصب امامت را نخواهد داشت. یعنی امام نه تنها پس از آن که عهدهدار منصب امامت میشود باید معصوم باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد، زیرا کلمه "الظَّالِمِینَ" همان گونه که از نظر افراد عمومیت دارد، از نظر زمان نیز مطلق است، یعنی به محض این که فردی در زمانی مصداق "ظالم" باشد ـ به خدا شرک ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد ـ شایستگی احراز مقام امامت از او سلب میشود.[۱۰]
دلیل عقلی بر لزوم عصمت امام
- حفظ دین در گرو عصمت امام است.
- اگر امام معصوم نباشد، تسلسل لازم میآید: اگر امام مصون از خطا و لغزش نباشد، در این صورت به امام دیگری نیاز است، اگر او نیز معصوم نباشد، امام دیگری لازم است، اگر رشته را ادامه دهیم، در جایی پایان نمیپذیرد و به تسلسل میانجامد، و روشن است که تسلسل باطل است.[۱۱]
علم غیب غیر معصوم
- اما از طرف دیگر هم تردیدی نیست که پیروان پیامبران و سایر انسانها به واسطۀ پیامبران از امور غیبی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و... آگاه شدهاند[۱۲] و در آیات قرآن هم به برخی از این نمونهها اشاره شده است مانند: علم غیب حضرت مریم(س)،[۱۳] علم غیب مادر حضرت موسی(ع)[۱۴] و....
نتیجه گیری
- بنابراین باید دانست هر کسی که معصوم است علم غیب دارد اما چنین نیست که هر کس عصمت نداشت علم غیب ندارد چه اینکه برخی شواهد قرآنی بیانگر آن است که غیر معصوم هم دارای علم غیب بوده است.
بند تفصیلی
لزوم فرا گیری علم برای عصمت
- مشهور بین دانشمندان شیعه این است که انبیاء و امامان از آغاز زندگی تا پایان زندگی از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند. بنابراین لازمه چنین عصمتی علم غیب وسیع است.[۱۵] معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را در نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن پیامبر و امام، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد.[۱۶]
- در این زمینه آن چه از روایات در موضوع علم غیب پیامبر و امام استفاده میشود، دو چیز است:
- اثبات اصل علم غیب که به اذن الهی به آنان داده شده است.
- اثبات وسعت و گسترۀ این علم، تا آنجا که عصمتآور باشد و پیامبر و امام در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطا و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایتگریاش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد.[۱۷]
- اگر پیامبر و امام به موضوعات خارجی و امور غیبی و حوادث، علم غیب نداشته باشند، امکان سهو و نسیان، بلکه وقوع آن حتمی میشود و در نتیجه در مواردی مرتکب حقکشیها و خطاها میشوند و این کاستی بزرگی است که با منصب آنان منافات دارد، بلکه فلسفه وجودی شان زیر سؤال میرود. افزون بر این اگر علم پیامبر و امام محدود میبود و مرتکب خطاها یا فراموشیهایی میشدند، این موارد با توجه به تعداد ائمه حتماً برای ما نقل میشد. استدلال متکلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف پیامبر و امام وجود عصمت و علم غیب را برای رهبران الهی ثابت کرد، اگر فرستاده خدا از ملکۀ عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه میتواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهدهدار شود و انسانها هم نمیتوانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا میشود! حکیمان و فلاسفه الهی با مطالعه وجود شناختی، مرتبۀ وجودی عالی را برای پیشوایان الهی ثابت کردهاند که لازمهاش عصمت و علم برتر است.[۱۸]
نقش علم غیب در عصمت امام
- برای تحلیل این که عصمت امامان چه نقشی در علم غیب امامان(ع) دارد باید چند مطلب مورد بررسی قرار گیرد:
- ماهیت عصمت چیست؟ ماهیت عصمت، یا لطف خاص الهی است یا قوه و ملکۀ نفسانی مافوق تقوی و عدالت و یا علم خاص است.[۱۹]
- منشأ و عامل عصمت چیست؟ منشأ و عامل عصمت، یا علم پیشین خداوند به خوب استفاده کردن ائمه از عصمت در دنیاست، یا علم لدنی امام به عواقب افعال، یا درک والای عظمت خالق جهان و معرفت به صفات کمال و جمالش که موجب بالاترین خوف و رجاء به او و عشق به این وجود لایتناهی میگردد و یا تسدید به روح امری و روح القدس.[۲۰]
- عصمت مطلق ائمه از گناه، خطا، سهو و نسیان چه نقشی دارد؟[۲۱] عصمت مطلق ائمه از گناه، خطا، سهو و نسیان را از جهت حوزه کاربرد میتوان حداقل به چهار بخشِ دینی، شخصی، اجتماعی و تکوینی تقسیم نمود:
- حوزه دین: دریافت دین، حفظ و عدم فراموشی دین، بیان دین، شناخت موضوعات احکام و... ؛
- حوزه شخصی: امور روزمره زندگی عادی و مسائل شخصی، هم چون عصمت از تمام ذنوب و عیوب روحی و جسمی حتی عیوب نسبی مانند دنائت آباء و ###313### مادران؛[۲۲]
- حوزه اجتماعی: تدبیر امور جامعه، سیاست و تشخیص مصالح و مفاسد جامعه؛
- حوزه تکوینی: عصمت در تصرفات تکوینی و امضای سالانه تقدیرات مخلوقات در شب قدر و واسطهگری در انتقال رحمت و فیوضات الهی به خلق.[۲۳]
- با بیان این مطالب در ماهیت، منشأ، عامل و گستره عصمت جایگاه علم غیب نسبت به عصمت تا حدودی روشن میگردد. به این نحو، بر مبنای امثال شیخ مفید که عصمت را لطف خاص الهی میدانند، علم غیب برای آن ضروری به نظر نمیرسد. اما بنابر دیدگاه هایی که عصمت را نوعی ملکه نفسانی میدانند و در اثر علم لدنی به عواقب افعال یا درک عظمت والای خالق جهان و معرفت به صفات کمال و جمالش و یا تسدید به روح امری و روح القدس حاصل شده باشد، در همه حوزهها مستلزم علم غیب است؛ و با توجه به روایات ذیل، این مسئله روشنتر میشود:[۲۴]
- روایات هزار باب علم: علم امامان در شناخت کامل دین الهی احکام و معارف قرآن و سنت نبوی مرهون میراث علمی است که پیامبر به شکل معجزهآسایی در قالب هزار باب علم در لحظات پایانی عمر شریفشان در وجود مولا علی نهادند. و این، علاوه بر علومی بود که در طی سالها به صورت خصوصی در اختیار وی قرار داده بودند و با دعای خویش ایشان را معصوم از نسیان آن علوم نموده بودند. این علوم از آن رو که منحصر در علی میشد و راهی جز انتقال وحی گونه آنها وجود نداشت شایسته نام علم غیب میباشد. این علم پس از امام علی به امامان بعدی منتقل گردید. بنابر این اگر ائمه هیچ اشتباه عمدی و سهوی و فراموشی ندارند، مرهون علم غیب به کتاب خدا و مجموعه دین است. و شاید وسیله انتقال این علوم به امام، انتقال روح القدس به وی باشد.[۲۵]
- روایات روح القدس و روح امری: با توجه به آیاتی از قرآن و نیز منابع حدیثی، به مجموعهای از متون دینی برخورد میکنیم که حاکی از وجود یک روح ویژه برای پیامبر و ائمه و یک روح کمکی خارج از وجود ایشان است که از اولی به روح القدس و از دومی به روح امری یاد میشود. روح القدس جزء ارواح خمسه همۀ انبیاء و اوصیاء است، ایشان را تأیید میکند، و وسیلۀ رؤیت اشیاء و علم ایشان به همۀ اشیاء و دیدن اعمال بندگان است، بلافاصله بعد از قبض روح هر نبی یا امامی به امام بعد منتقل میگردد، ثابت و لا یتغیر بوده و خواب، غفلت، لهو و لعب ندارد. بنابراین؛ به دلیل آن که روح القدسِ موجود در امام، خواب، غفلت، لهو و لعب و سستی ندارد، پس امام از این موارد معصوم است و کسی که خواب و غفلت و کارهای بیهوده و سستی ندارد به طریق اولی گرفتار گناه و اشتباه و سهو و رزائل اخلاقی نمیشود. چرا که پلیدیها محصول غفلت و سستی هستند.[۲۶]
- روح امری ﴿رُوحاً مِنْ أَمْرِنا﴾: خلقی است اعظم از ملائکه، فقط همراه پیامبر اسلام و ائمه بوده نه با احدی قبل یا بعد از آنها، از وقتی بر پیامبر اکرم نازل شده به آسمان نرفته، کار او خبر رسانی به ایشان و توفیق و تسدیدشان بوده، قبل از بعث این روح، پیامبر "الکتاب" و "الایمان" را نمیدانستند، در شب قدر اولین شب قدر حیات مادی، به امام اضافه میگردد. این روح منشأ کمالات بدون نقص ایشان نظیر علم غیب به تمام خلق، ولایت تکوینی و تفویض مشروع به اهل بیت است. بنابراین توفیق و تسدید الهی توسط این روح به امام میرسد. و کسی که تمام افعال و گفتار او مشمول این توفیق و تسدید خاص پروردگار گردد از تمام گناهان، خطاها، پلیدیها و نقصها دور میشود.[۲۷]
دلیل قرآنی بر لزوم عصمت امام
- برخی از آیات قرآن دلالت بر لزوم عصمت امام دارند، مانند: ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۲۸] در این آیه، اطاعت از "أُولِی الأَمْرِ" بسان اطاعت از پیامبر خدا واجب گردیده است، بدیهی است اطاعت بی قید و شرط از کسی در صورتی جایز و واجب است، که احتمال خطا و لغزش در مورد او راه نداشته باشد. زیرا در غیر این صورت چه بسا اطاعت از او به معصیت و نافرمانی خدا بیانجامد، که حرام و ناپسند است، و هرگز خداوند گناه را نمیپسندد و انجام آن را بر کسی روا نمیدارد. دلالت این آیه بر عصمت ﴿أُولِی الأَمْرِ﴾ امامان جای تردید نیست، تا آن جا که فخرالدین رازی از علمای اهل سنت نیز آن را پذیرفته و چنین گفته است: "خداوند به طور قطع به اطاعت "أُولِی الأَمْرِ" حکم کرده است؛ خداوند هر کس را به طور قطع واجب الاطاعه بداند، معصوم است، نتیجه این که" أُولِی الأَمْرِ" معصوماند.[۲۹]
- آیۀ دومی که میتوان به آن استدلال کرد آیۀ: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۰] است. از این آیه شریفه استفاده میشود هر کس ظالم باشد، شایستگی منصب امامت را نخواهد داشت. یعنی امام نه تنها پس از آنکه عهدهدار منصب امامت میشود باید معصوم باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد، زیرا کلمه "الظَّالِمِینَ"، همان گونه که از نظر افراد عمومیت دارد، از نظر زمان نیز مطلق است، یعنی به محض اینکه فردی در زمانی مصداق «ظالم» باشد ـ به خدا شرک ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد ـ شایستگی احراز مقام امامت از او سلب میشود. به عبارت دیگر، در این آیه بدون شک حضرت ابراهیم امامت را برای آن دسته از ذریه خود که در تمام عمر گناه کار بوده، و یا در آغاز نیکوکار بوده و سپس بدکار شدهاند در خواست نکرده است، بنابراین، دو دسته باقی میماند: آنان که در آغاز گناه کار بوده و سپس توبه کرده و نیکوکار شدهاند. آنان که هیچ گاه مرتکب گناه نشدهاند. و خداوند دسته نخست را استثنا کرده است؛ در نتیجه امامت به دسته دوم اختصاص دارد.[۳۱]
دلیل عقلی بر لزوم عصمت امام
- حفظ دین در گرو عصمت امام است: مسؤولیت حفظ دین از خطر تحریف و تغییر، برعهدۀ امام است، چنان که او عهده دار هدایت دینی افراد نیز میباشد. بدیهی است انجام این دو مسؤولیت و تحقق بخشیدن به این دو آرمان دینی، در گرو مصونیت امام از خطا و انحراف است، به خصوص که هدایتگری در سخن و گفتار خلاصه نمیشود، بلکه تأثیر عمل امام در جهت دادن به رفتار جامعه، به مراتب بیشتر از گفتار او است. به همین دلیل، باید امام در فهم و بیان احکام دینی و نیز در عمل به آن ها، مصون از خطا و لغزش باشد تا پیروان خود را به طور صحیح هدایت کند. بدیهی است اصل عقلی مزبور در مورد سومین مرتبه از عصمت یعنی عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی نیز جاری است. آیه یاد شده در زیر نیز ناظر به همین اصل عقلی است. میفرماید: ﴿أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۳۲]
- تسلسل لازم میآید: اگر امام مصون از خطا و لغزش نباشد، در این صورت به امام دیگری نیاز است. اگر او نیز معصوم نباشد، امام دیگری لازم است. اگر رشته را ادامه دهیم، در جایی پایان نمیپذیرد و به تسلسل میانجامد، و روشن است که تسلسل باطل است. بنابراین باید در یک زمان، بی نهایت امام وجود داشته باشد، که امتناع آن امری بدیهی است. پس نتیجه میگیریم که باید امام مصون از خطا و لغزش باشد و یگانه راه اطمینان بخش برای حفظ شریعت عصمت امام است.[۳۳]
علم غیب غیر معصوم
- باید توجه داشت پیروان پیامبران و سایر انسانها به واسطۀ پیامبران نیز از امور غیبی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و... آگاه شدهاند.[۳۴] یعنی پایان یافتن پیامبری ملازم با قطع ارتباط انسان با عالم بالا نیست؛ لذا افرادی هستند که به مقام نبوت نرسیدهاند اما با غیب در ارتباط اند؛[۳۵] چنان که شواهد قرآنی نشان میدهد، افزون بر پیامبران و امامان، خداوند به غیر معصوم نیز در مواردی علم به غیب عطا کرده است.[۳۶] برخی از این موارد عبارتند از:
- علم به غیب حضرت مریم(س) از تولد و مقام حضرت عیسی(ع): ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾[۳۷] [۳۸]
- علم به غیب مادر حضرت موسی از بازگشت فرزندش به نزد او و پیامبر شدن فرزندش: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۳۹] [۴۰] و....
- روایات فراوانی نیز از اهل سنت و تشیع وجود دارند که همه گواه بر علم به غیب داشتن غیر معصوم هستند؛ در این زمینه، حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده که حضرت فرمودند:[۴۱] "إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُوا بأنبیاء یغبطُهُمُ النُّبوُّةَ"[۴۲]
نتیجه گیری
- بنابراین باید دانست هر کسی که معصوم است علم غیب دارد اما چنین نیست که هر کس عصمت نداشت علم غیب ندارد چه اینکه برخی شواهد قرآنی بیانگر آن است که غیر معصوم هم دارای علم غیب بوده است.
حجت الاسلام رستم نژاد
۶. حجت الاسلام و المسلمین رستمنژاد؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدی رستمنژاد، در بیاناتی با عنوان «یکی از استلزامات علم لدنی، عصمت است» در اینباره گفته است:
|
پانویس
- ↑ ر.ک. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸
- ↑ ر.ک. جزایری، شریعتمدار، مقاله امام حسین و علم شهادت، ص ۱۰
- ↑ ر.ک. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸؛ ر.ک. جزایری، شریعتمدار، مقاله امام حسین و علم شهادت، ص ۱۰
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۷۵ - ۷۶
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۷۵ - ۷۶
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۷۵ - ۷۶
- ↑ ر.ک. هاشمی، سید علی، قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه، صفحه؟؟؟
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴۵
- ↑ سوره قصص، آیه
- ↑ ر.ک. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸
- ↑ ر.ک. جزایری، شریعتمدار، مقاله امام حسین و علم شهادت، ص ۱۰
- ↑ ر.ک. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸
- ↑ ر.ک. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ لاهیجی، فیاض، گوهر مراد، ص۴۶۸ – ۴۶۹؛ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ ر.ک. جزائری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۶۸-۷۱
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۷۵ - ۷۶
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۷۵ - ۷۶
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ ر.ک. خوش باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۷۵ - ۷۶
- ↑ ر.ک. هاشمی، سید علی، قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه، صفحه؟؟؟
- ↑ ر.ک. کرد فیروزجایی، اسدالله، علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷
- ↑ ر.ک. هاشمی، سید علی، قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه، صفحه؟؟؟
- ↑ «آنگاه فرشتگان گفتند:ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.
- ↑ ر.ک. هاشمی، سید علی، قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه، صفحه؟؟؟؛ کرد فیروزجایی، اسدالله، علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷
- ↑ «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ ر.ک. هاشمی، سید علی، قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه، صفحه؟؟؟؛ کرد فیروزجایی، اسدالله، علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷
- ↑ ملاصدرا، تفسیر ملا صدرا، ج۷، ص۱۵۵؛ « برای خداوند بندگانی هستند که آنها پیامبر نیستند اما مقام پیامبری و نبوت به آنها غبطه میخورد».
- ↑ ر.ک. کرد فیروزجایی، اسدالله، علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷
- ↑ خبرگزاری ابنا