بحث:سهوالنبی در حدیث
بررسی روایات سهوالنبی
درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، أبوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود: عثمان بن سعید از سماعه بن مهران نقل کرده: امام صادق (ع) فرمود: همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند»[۱]. و شیخ طوسی هم همین روایت را با دو سند زیر نقل کرده است:
احمد بن محمد از حسن بن علی بن فضال از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از امام صادق (ع)...[۲]. ۲) سعد بن عبدالله از احمد بن محمد از حسین از فضاله از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام صادق (ع)...[۳].
محمد بن یحیی از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن نعمان از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: خداوند به خاطر رحمت بر امت، پیامبر را به فراموشی کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را سرزنش کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند سنّت رسول الله است و الگو شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر سخن گفتن بین نماز انجام دادند»[۴].
حسن بن محبوب از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را برای نماز صبح به خواب برد تا خورشید طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز (نافله) قبل فجر را خواند سپس نماز صبح را خواند و (همچنین) خداوند پیامبر را در نماز به سهو انداخت و پیامبر در رکعت دوم سلام داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر رحمت بر امّت با پیامبر انجام داد تا هیچکس مسلمانی را به خاطر خواب ماندن از نماز یا سهو در نماز سرزنش نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»[۵].
حسین بن سعید از ابن ابی عمیر از جمیل نقل کرده: «از امام صادق (ع) درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. امام (ع) فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه مردم (اهل سنت) درباره حدیث ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام (ع) فرمود: همانا پیامبر (ص) از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»[۶]. حسین بن سعید از حسن از زرعه از سماعه از امام صادق (ع) نقل کرده: «همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند. سپس فرمود: پیامبر از مکانش حرکت نکرده بود، اگر نمازگزار از مکانش حرکت نکرده بود نقص نمازش را تمام کند»[۷]. حسن بن صدقه میگوید: «از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا پیامبر خدا در رکعت دوم سلام داد؟ امام (ع) فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام (ع) فرمود: خداوند میخواست به مردم یاد دهد»[۸].
ابن ادریس از کتاب علی بن محبوب از عباس از حماد بن عیسی از ربعی بن عبدالله از فضیل نقل کرده: «در نزد امام صادق (ع) سهو را یادآور شدم. امام (ع) فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من خادم را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من حفظ کند»[۹].
جعفر بن محمد بن اشعث از ابن قداح از ابیعبدالله از پدرش نقل کرده: پیامبر نماز خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از قرآن انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا ابی بن کعب در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا رسول الله! آیه این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از قرآن خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، بنیاسرائیل به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان غایب بود، خداوند نماز بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»[۱۰].
تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی از پدرش از احمد بن علی انصاری از اباصلت هروی نقل کرده: «به امام رضا (ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! در جمعیت کوفه گروهی هستند که اعتقاد دارند پیامبر در نمازش سهو نکرد. امام (ع) فرمود: دروغ میگویند. خدا آنها را لعنت کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»[۱۱]. با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:
- عدهای از اهل سنت صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند.
- عدهای مثل شیخ صدوق صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب شیطان نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است.
- عدهای صدور این روایات را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات عامه و مخالفت با ادله کلامی، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند.
- عدهای مثل شیخ مفید این روایات را به خاطر مخالفت با ادله عصمت نبی به طور کامل طرد کردهاند.
- عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق احتیاط شمردهاند.[۱۲]
پانویس
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ».
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)».
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ».
- ↑ استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: «فإن رسول الله (ص) صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله (ص): أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله (ص) لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته».
- ↑ کافی، ج۶، ص۲۷۲: «أسلّم رسول الله (ص) فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال (ع): أنما أراد الله أن یفقّههم».
- ↑ سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: «ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي».
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: «صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ (ص) ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ».
- ↑ عیون الأخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: «قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ».
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۶-۲۷۱.