تفسیر اجتهادی در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تفسیر عقلی – اجتهادی

هرگونه تلاش عقلانی و به‌کارگیری قوه فهم و درایت را برای کشف مقاصد آیات، تفسیر عقلی و یا اجتهادی می‌نامند[۱]. در این روش، مفسر سعی می‌کند با استفاده از قواعد ادبی، اعراب و بلاغت و توجه به معانی حقیقی و مجازی کلمات و عبارات، سبب و شأن نزول آنها، دقت در تناسب آیات و جملات و سیاق کلام، تطبیق آیات بر حوادث و واقعیاتِ آشکار و پنهان هستی، شرح و بسط عبارات مبهم، جَری و تطبیق، توسعه مفهومی، و تعیین مصداق‌های قابل تطبیق بر الفاظ و سیاق و سازگار با قرائن، آیات را شرح و تفسیر کند. در این روش، به احتمالات معنایی و تفصیل و تحلیل قضایا به صورت مستوفا برای قابل فهم کردن آنها توجه می‌شود. در این روش همچنین از کلمات و عبارات دارای معنای محسوس، به حقایق نامحسوس و معنوی پی برده می‌شود. گویا، تأویل و نیز تعبیر از زمره همین رهیافت‌ها است. البته منظور از تأویل در اینجا به دست آوردن مراد کلام و غایت چیزی است؛ نه تأویل‌های صوفیانه و خارج از چارچوب فهم متعارف. در این روش، نقل، یاور عقل برای رسیدن به معنا و مقصود کلام است؛ نه بیش‌تر.

تفسیر عقلی فقط استدلال عقلانی نیست، بلکه بهره‌گیری از مبنای عقلانی و در نتیجه تبیین آیات بر اساس آن مبنا نیز هست. عقل، آموخته‌های خود را بر اساس مسلمات و موازین قطعی عقلانی تجزیه و تحلیل می‌کند و ناسازگاری یافته‌های بیرونی با این مسلمات را تفسیر یا توجیه می‌کند؛ مثلاً آیاتی که حمل آنها بر معانی ظاهری، با مبانی عقلی سازگار نیست - و بلکه گاهی به ظاهر در تضاد است - بر معنایی حمل می‌شود که عقلانی و قابل فهم شود. مثلاً آیاتی که در آنها به نحوی از رؤیت خدا، عضو جسمانی داشتن و جابه‌جایی او سخن گفته شده است، به این دلیل که این امور با ذات غیرمتناهی و مجرد خداوند منافات دارد، به گونه‌ای تفسیر می‌شود که با آن مبنا سازگار باشد. از سخنان نقل شده از امام علی(ع) برمی‌آید که آن حضرت از روش عقلانی برای تفسیر قرآن، بیش از روش‌های پیشین استفاده کرده است. اگرچه نمی‌توان همه آنچه را که به عنوان تفسیر عقلی از امام علی(ع) نقل شده، به‌کارگیری عقل در فهم آیات دانست، می‌توان ادعا کرد که در این تلاش‌ها نوعی تدبر و اجتهاد وجود دارد و به هر حال با عنوان «تفسیر عقلی» سازگارتر است؛ هر چند برخاسته از علم موهوب باشد. موارد ذیل را می‌توان نمونه‌هایی از تفسیر عقلی آیات دانست که در چند بخش ارائه می‌شود.[۲]

تطبیق و تعیین مصداق

تطبیق یعنی خارج کردن آیات از ابهام و کلی‌گویی، و منطبق کردن آنها با واقعیات هستی، حوادث، اقوام و انسان‌هایی خاص. تطبیق آیات بر واقعیت‌ها ممکن است به حوادثی از تاریخ گذشته، حوادث عصر نزول و یا به واقعیاتی از عالم تکوین مربوط باشد. این نوع تفسیر، کوششی عقلانی برای تبیین و عینی و ملموس کردن مفهوم آیات است. به عنوان نمونه، امام در تفسیر آیه فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ[۳] فرموده است: خورشید، سیصدوشصت مشرق و سیصدوشصت مغرب دارد. روزی که خورشید در آن طلوع می‌کند دیگر به آنجا بازنمی‌گردد، مگر در آینده، و روزی که در آن غروب می‌کند به آن بازنمی‌گردد، مگر در آینده[۴].

برخی بر این عقیده‌اند که این کلام امیرمؤمنان(ع) اشاره دارد به کرؤیت زمین و اینکه زمین به ۳۶۰ درجه تقسیم شده و هر درجه دارای مشرق و مغرب است[۵]. قرآن‌پژوهان این‌گونه تفسیر را نوعی «تفسیر اشاری» دانسته‌اند[۶]. نیز می‌توان آن را «تفسیر علمی» نام‌گذاری کرد. در هر صورت، از شقوق تفسیر اجتهادی و عقلی است. در مواردی، آیات قرآن بر حوادث، اشخاص و موضوعات و مفاهیم حمل شده‌اند. در این نوع تفسیر، آیات از حالت کلی و عام در آمده و مصداق خارجی یافته‌اند؛ مثلاً امام در آیه مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا[۷]، «حسنه» را که به معنای هر چیز خشنود کننده (حالی و مالی و بدنی[۸]) است، بر حُب اهل بیت(ع) تطبیق کرده است و نیز در آیه وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ[۹]، «سیئه» را که عمل زشت است، بر بُغض اهل بیت(ع) تطبیق نموده است[۱۰]. همچنین در غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ[۱۱] «غاسق» را بر شب منطبق دانسته، در حالی که معنای لغوی غاسق، «شدت تاریکی شب» است[۱۲]. نیز در آیه وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ[۱۳] «ماعون» را زکات معنا کرده‌اند[۱۴]؛ ولی «ماعون» از ریشهٔ «مَعَن» به معنای «قلت» و ماعون به معنای «کم‌بها» است[۱۵].

در مثال‌های زیر نیز امام علی(ع) این آیات را بر مصادیق و موارد خاص حمل کرده است:

۱. در آیه ۲۴ سوره نساء، الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ[۱۶]، زنانِ مشرک شوهردار معرفی شده‌اند. این تفسیر به این دلیل است که در این آیه، «المحصنات» در ردیف زنانی قرار گرفته‌اند که ازدواج با آنان حرام شده است. در آیه ۲۵ همین سوره، ذکر الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ[۱۷] می‌تواند قرینه باشد بر اینکه النساء در آیه پیشین، در مقابل زنان مؤمن است و شامل آنان نمی‌شود. شاید دلیل دیگر، مسلم بودن حرمت ازدواج با زنان شوهردار مؤمن در میان مسلمانان و شک در جواز ازدواج با زنان مشرکان بوده و خداوند به این ترتیب این تردید را از میان برداشته است. همچنین وجود عبارت إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ[۱۸] بلافاصله پس از عبارت الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ[۱۹] نیز می‌تواند به عنوان قرینه، این تفسیر را موجه نماید.

۲. امام در آیه يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ[۲۰] «رحمت» را نبوت دانسته است[۲۱]؛ زیرا رحمت خداوند عام است و همه را دربر می‌گیرد؛ پس رحمت یادشده در آیه، باید خاص باشد.

۳. امام در پاسخ به پرسشی درباره آیه الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ[۲۲] جواب داده است که مراد، ولی، بلکه همسر است[۲۳]. اما ذکر بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ به دلیل قراین موجود در آیات قبل است که درباره طلاق و ازدواج سخن گفته و در همه آنها خطاب به مردان است[۲۴].

۴. در آیه فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ[۲۵]، شَطْرَ به معنای سمت و جهت دانسته[۲۶]، در حالی که این واژه در لغت، به معنای نصف[۲۷]، جزء[۲۸] و وسط[۲۹] است. بیان این معنا از سوی امام شاید به دلیل وجود خود کلمه «شطر» باشد وگرنه می‌بایست گفته شود الی المسجد الحرام. وجود این قرینه باعث شده که لغویان نیز با استناد به آن، «شطر» را «جهت» معنا کنند[۳۰].

۵. امام در تفسیر آیه أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ[۳۱] نه با استفاده از خود آیه، بلکه با بهره‌گیری از اطلاعات بیرونی، فرد احتجاج کننده را «نمرود» معرفی کرده است[۳۲].

۶. در آیه أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ[۳۳] «سُحت»، «رشوه» تفسیر شده است[۳۴].

۷. در آیه وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ[۳۵] منظور از عمل صالح، انجام فرایض دینی و منظور از توفیه پاداش، انجام دادن بی‌کم و کاست دانسته شده است[۳۶].

۸. در آیه لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۳۷]، «نعیم» بر حجت خدا[۳۸]، خرما و آب خنک[۳۹]، اهل بیت(ع)[۴۰]، و امنیت و عافیت[۴۱] تطبیق شده است.

۹. در تفسیر آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا[۴۲] می‌فرماید: موسی و هارون بالای کوهی رفتند و هارون در آنجا وفات یافت. بنی‌اسرائیل گفتند برادرت را کُشتی؛ چون او ما را بیش‌تر از تو دوست داشت و به موسی از تو مهربان‌تر بود. آنان با این سخن موسی را آزردند[۴۳].

۱۰. در تفسیر «حین»، در آیه تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا[۴۴] فرموده است: «حین، شش ماه است»[۴۵].

۱۱. امام در تفسیر آیه وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ[۴۶] مراد از «مستضعفون» را قریش، و مراد از «الناس» را سایر عرب‌ها دانسته‌اند[۴۷].

۱۲. از امام سؤال شد که در آیه وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...[۴۸] «ذوی القربی» کیستند؟ فرمود: به خدا سوگند که مراد از ذوی القربی ماییم، و آنان، همان کسانی‌اند که خداوند نامشان را همنشین نام خود و پیامبرش کرده است»[۴۹].

۱۳. امام آیه تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا[۵۰] را بر مورد مخاطره‌آمیز حمل کرده، می‌فرماید: «آیه، درباره حاکمان عادل و فروتن و سایر قدرتمندان است»[۵۱].

۱۴. امام منظور از الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ[۵۲] را پیرمردی دانسته که از گرفتن روزه ناتوان است[۵۳].

۱۵. النَّازِعَاتِ غَرْقًا[۵۴]، ملائکه قابض ارواح کافران تفسیر شده است[۵۵].

۱۶. منظور از رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ[۵۶] حمزه، عبیده و جعفر[۵۷] دانسته شده است.

۱۷. شراب و طعام در آیه فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ[۵۸] آب میوه و انجیر[۵۹] دانسته شده است.

۱۸. العالمین در سوره حمد، جماعتی از مخلوقات (جمادات و حیوانات) دانسته شده است[۶۰].

۱۹. صراط در آیه وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ[۶۱] به «ولایت» تطبیق شده است[۶۲].

۲۰. اشاعه فحشا در إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا[۶۳] به عمل کسانی تفسیر شده است که اگر با چشم خود از مؤمنی چیزی مشاهده کنند و یا با گوش خود کلامی از او بشنوند، آن را بازگو می‌کنند و باعث شکست و تباهی او می‌شوند[۶۴].

۲۱. امام درباره علم غیب اعطا شده از سوی خداوند به بندگان برگزیده خود در تفسیر آیه فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۶۵] فرموده است: «آنان، پیامبر(ص) و جانشینان برگزیده خدایند؛ کسانی که خداوند دربارهٔ ایشان فرموده است: فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[۶۶]. نام آنها را با نام خود و رسولش همنشین کرده و اطاعت آنان را بر بندگان واجب کرده است»[۶۷].[۶۸]

توسعه مفهومی و الغای خصوصیت

در سخنان نقل شده از امام علی(ع) گاه می‌بینیم که لفظ یا عبارتی در مفهومی وسیع‌تر از معنای لغوی، و حتی عرفی، به کار می‌رود. در این کاربرد، لفظ یا جمله، فارغ از زمان و مکان و یا شیء مورد نظر، رساننده مفهومی عام‌تر است و قیود و صفات مربوط، به این دلیل که خصوصیتی ندارند، نادیده گرفته می‌شوند و مفاد عام آن به موارد دیگر سرایت می‌کند. چنین فرایندی در معناشناسی «جری و تطبیق»، «توسعه مفهومی» و یا «الغای خصوصیت از موارد» نام دارد. چنین نگاهی به قرآن، همان‌گونه که در سیره پیامبر(ص) و معصومان(ع) نیز آمده است، قرآن را به عنوان متنی زنده و پاسخ‌گو به تحولات زمان در جایگاهی والا می‌نشاند. از امام باقر(ع) چنین نقل شده است: «لَوْ أَنَّ الْآيَةَ إِذَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ ثُمَ مَاتَ أُولَئِكَ الْقَوْمُ مَاتَتِ الْآيَةُ لَمَا بَقِيَ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْ‌ءٌ وَ لَكِنَّ الْقُرْآنَ يَجْرِي أَوَّلُهُ عَلَى آخِرِهِ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ...»[۶۹]. اقتضای جهانی بودن یک کتاب هم همین است. چنین کتابی باید بتواند تا پایان عالم به قوم و ملتی پاسخی مناسب دهد و برای همه دوران‌ها و سرزمین‌ها پیامی مناسب داشته باشد. در کلمات امیر مؤمنان(ع) نمونه‌های این شیوه تفسیری فراوان دیده می‌شود. موارد ذیل نمونه‌هایی از آنها است:

  1. امام مفهوم «نصیب» را در آیه وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا[۷۰] عام دانسته و آن را شامل سلامتی و توانایی و فراغت و جوانی و نشاط دانسته است که باید با آنها توشه آخرت فراهم آورد[۷۱]. این آیه درباره قارون است. قوم وی به او سفارش می‌کردند که از امکانات دنیایی‌اش برای دست‌یابی به پاداش آخرت بهره بگیرد.
  2. در آیه وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ[۷۲] فرموده است: «سوداکنندگان جان با خدا، کسانی‌اند که در راه امر به معروف و نهی از منکر به قتل می‌رسند»[۷۳]. می‌دانیم که این آیه درباره امام علی(ع) است؛ هنگامی که در بستر پیامبر(ص) خوابید و خطر مرگ را به جان خرید[۷۴].
  3. در تفسیر آیه وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۷۵] فرموده است: «مراد از والدین آن دو تن‌اند که دانش پراکندند و حکمت بر جای گذاشتند و مردم به اطاعت از آنان فرمان داده شده‌اند»[۷۶].[۷۷]

تحلیل مفاهیم

ارائه معنایی قابل فهم و قانع کننده برای اندیشه‌ها، و به عبارت دیگر، وضوح بخشیدن به مفهوم یا موضوعی مبهم، امری عرفی و عقلانی و شیوه‌ای مهم و کارآمد در معناشناسی است. این شیوه در تحلیل آیات قرآن کریم از جایگاهی ویژه برخوردار است. در چنین روشی مفسر تلاش می‌کند تا از آیات، تصویری قابل درک برای مخاطب ارائه دهد و آن را همگانی کند و نیز زوایای پنهان آن را بنمایاند. در میان تفسیرهای قرآن، بسیارند تفاسیری که نه اساس لغت و یا قاعده ادبی و یا شأن نزول، بلکه بر اساس موشکافی بر مفهوم و موضوع و شرح و تفصیل زوایای پنهان آیات نگارش یافته‌اند. در سخنان امیرمؤمنان(ع) نیز چنین روشی مشاهده می‌شود؛ مثلاٌ امام در آیه وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا...[۷۸] «فساد» را ظلم و سوء سریره دانسته است[۷۹]. بر همین اساس گاهی واژه‌ای به دلیل وجود قرینه و یا سیاق، معنای لغوی خود را در آیه از دست می‌دهد و معنایی پیدا می‌کند که با ساختار آیه سازگار و نیز قابل قبول و قابل فهم باشد. مثلاً واژه «کفر» که در لغت به معنای «پوشاندن چیزی» و در اصطلاح، به معنای «عقیده ناصواب و باطل» است[۸۰]، از سوی امام، بیزاری و برائت معنا شده است: از امام سؤال شده است که منظور از «کفر» در آیه ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ[۸۱] چیست؟ امام جواب داد: «الكفر في هذه الاية، البرائة». آن‌گاه نظایری چون كَفَرْنَا بِكُمْ[۸۲] را شاهد می‌آورد[۸۳]. به دست آوردن معنایی غیر رایج از واژه‌ای مثل کفر، به این دلیل است که هیچ یک از معناهای لغوی و اصطلاحی، تصویر روشن و قابل فهمی از آیه ارائه نمی‌دهد. به علاوه وجود قرینه َيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا[۸۴] نیز به تأیید این معنا، کمک می‌کند. شاید همین قراین باعث شده است که برخی از لغت‌دانان نیز با ذکر این آیه، کفر را برائت نیز معنا کنند[۸۵]. طُریحی در ذیل واژه کفر نوشته است: الكفر في كتاب الله على خمسة أوجه... الخامسة كفر البرائة و عليه قوله تعالى: كفرنا بكم[۸۶].

در ذیل به چند مورد دیگر از تفسیر آیات به شیوه «تحلیل مفهوم» اشاره می‌کنیم:

  1. امام در ذیل آیه وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا[۸۷]، فرموده است: «آیا می‌دانید استکبار چیست؟ ترک اطاعت از کسی که به اطاعت او امر شده است؛ بالا بردن کسی است که خود از دیگران می‌خواهد که از او پیروی کنند»[۸۸].
  2. شخصی از امام می‌پرسد: «خدا حامل عرش است یا عرش حامل خدا؟» امام جواب می‌دهد: «خدا». سپس نظر سؤال کننده را با آیه‌ای که در آن حامل عرش، فرشتگان معرفی شده‌اند الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ...[۸۹] تنافی می‌داند. امام استدلال می‌کند که چون خداوند، پدیدآورنده و نابودکننده همه چیز و استمراربخش حیات و سرمنشأ همه چیز است، نمی‌توان عرش را که خدا بر آن استقرار دارد، مانند استقرار انسان‌ها بر تخت‌ها دانست. ظاهراً بر همین اساس، در کلام دیگری فرموده است: عرش، آن‌گونه که تصور می‌کنی که هیئت تخت را دارد، نیست... و استواری خدا بر عرش مانند بودن چیزی بر روی چیزی [در عالم ماده] نیست[۹۰].
  3. امام در تفسیر آیه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ[۹۱] فرموده است: مراد از وجه، در این آیه دین است؛ زیرا محال است چیزی از خداوند زایل شود و تنها صورت او باقی بماند. خداوند بزرگ‌تر و گرامی‌تر از این است[۹۲].
  4. درباره نعمت‌های ظاهری و باطنی در آیه وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً[۹۳] فرموده است: «نعمت ظاهری، اسلام و هر رزقی است که خدا تفضل کرده است [در ظاهر]، و نعمت باطنی، پوشاندن گناهان و بدی‌های شما است»[۹۴].
  5. درباره «صمد» در تفسیر آیه اللَّهُ الصَّمَدُ[۹۵] فرموده است:

نه اسم است و نه جسم؛ نه مانند دارد و نه مشابه؛ نه صورت دارد و نه مثال؛ نه حدی دارد و نه محدوده‌ای؛ نه موضوع است و نه مکان؛ نه کیف است و نه اَین؛ نه اینجا است و نه آنجا؛ نه پر است و نه خالی؛ نه نشسته است و نه ایستاده؛ نه سکون است و نه حرکت؛ نه تاریک است و نه روشن؛ نه روحانی است و نه جسمانی؛ هیچ جایی از او خالی نیست و جایی او را دربر نمی‌گیرد؛ نه رنگی دارد و نه بر قلبی خطور می‌کند و نه بویی دارد. خدا هیچ یک از این صفات را ندارد[۹۶].

  1. در تفسیر آیه لَمْ يَلِدْ[۹۷] فرموده است: «اگر بزاید، موروث و نابودشدنی است و اگر زاده شود، خدای صاحب (شریک) خواهد بود»[۹۸]. در کلام دیگری از آن حضرت نقل شده است که زاد و ولدش موجبِ تناهی او می‌گردد[۹۹].
  2. شخصی از امام درباره آیه لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۱۰۰] می‌پرسد و اینکه چگونه کافران راهی بر مؤمنان ندارند، در حالی که آنان می‌جنگند و بر مؤمنان چیره می‌شوند، امام می‌فرماید: «آیه درباره داوری خداوند در قیامت است و خداوند در آنجا، کافران را بر مؤمنان برتری نمی‌دهد»[۱۰۱].
  3. در تفسیر «لقاء الله» در آیه مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ[۱۰۲] فرموده است: «یرجو»، به معنای «یؤمن» است، و مراد از آمدن اجل، پاداش و عقاب است. مراد از لقاء الله رؤیت نیست، بلکه لقاء، تجدید حیات است[۱۰۳].
  4. امام در تفسیر آیه إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۱۰۴]، عالمان را کسانی دانسته است که گفتار و کردارشان با یکدیگر سازگار باشد وگرنه، عالم به حساب نمی‌آیند[۱۰۵].
  5. از امام سؤال شد: «اولیاء الله در آیه أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۰۶] کیانند؟» امام جواب داد: «قومی که عبادتشان برای خدا خالصانه است؛ در باطنِ دنیا نظر می‌کنند، وقتی دیگران به ظاهر آن چشم دوخته‌اند»[۱۰۷].
  6. امام در تفسیر آیه فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ[۱۰۸]، فرمود: «زبد، سخن ملحدان است که در قرآن نقل شده است. آن سخن نابود و باطل می‌شود و آن‌چه برای مردم سود دارد، تنزیل حقیقی است که باطل به آن راهی ندارد»[۱۰۹].
  7. در تفسیر «الله» فرموده است: «الْمَعْبُودُ الَّذِي يَأْلَهُ فِيهِ الْخَلْقُ وَ يُؤْلَهُ إِلَيْهِ»[۱۱۰]؛ «الله معبودی است که مردم درباره او متحیرند و به او پناه می‌برند».[۱۱۱]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: زرقانی، مناهل العرفان، ج۲، ص۵۵ - ۵۶.
  2. مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص۲۶۶.
  3. «نه، سوگند به پروردگار خاوران و باختران ما توانمندیم،» سوره معارج، آیه ۴۰.
  4. الکافی، ج۸، ص۱۵۷؛ معانی الاخبار، ص۲۲۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۸۶؛ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۲۰۸؛ بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۲۱؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۶؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۲۷۶.
  5. ابو طبره، هدی جاسم، المنهج الاثری فی تفسیر القرآن، ص١۰١.
  6. برای آگاهی بیشتر ر.ک: عک، عبدالرحمان، أصول التفسیر و قواعده، ص۲۰۵.
  7. «آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.
  8. مفردات الفاظ القرآن.
  9. «و کسانی که کار بد آورند (با) چهره‌هایشان در آتش افکنده می‌شوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام می‌دادید کیفر داده می‌شوید؟» سوره نمل، آیه ۹۰.
  10. الکافی، ج۱، ص۱۸۵؛ فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۱۲؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۲۷ و ۴۱ و ۸۵؛ البرهان، ج۳، ص۲۱۳؛ نور الثقلین، ج۴، ص۱۰۵؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۷۸.
  11. «و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد» سوره فلق، آیه ۳.
  12. البرهان، ج۵، ص۸۱۱.
  13. «و زکات را باز می‌دارند» سوره ماعون، آیه ۷.
  14. طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۷۱۰؛ مشهدی، کنز الدقائق، ج۱۴، ص۴۵۶؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۵.
  15. مفردات الفاظ القرآن.
  16. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  17. «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  18. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  19. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  20. «کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی می‌دهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است» سوره بقره، آیه ۱۰۵.
  21. مجمع البیان، ج۲، ص۱۷۹؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۱۴؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۱۱۴؛ نور الثقلین، ج۱، ص۱۱۵.
  22. «و اگر آنان را پیش از آمیزش و پس از آنکه کابین بریده‌اید طلاق دهید پرداخت نیمی از کابین بر عهده شماست مگر آنان خود از آن بگذرند یا آن کس که رشته ازدواج در کف اوست در گذرد و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و بخشش را میان خود فراموش مکنید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۷.
  23. جامع البیان، ج۲، ص۵۶؛ السنن الکبری، ج۷، ص۲۵۱؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۲۶؛ مسند علی بن ابی‌طالب، ج۳، ص۱۱۷۸، ح۶۴۶۷.
  24. ر.ک: بقره، آیات ۲۳۰، ۲۳۱، ۲۳۵.
  25. «گرداندن رؤیت را به آسمان، می‌بینیم پس رؤیت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید، و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  26. السنن الکبری، ج۲، ص۲۵؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۲۵.
  27. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین.
  28. اقرب الموارد فی فصح العربیة والشوارد.
  29. مفردات الفاظ القرآن.
  30. مفردات الفاظ القرآن؛ اقرب الموارد فی فصح العربیة والشوارد.
  31. «آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  32. الدر المنثور، ج۲، ص۲۴؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۲۹.
  33. «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمی‌توانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
  34. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۶۴؛ البرهان، ج۲، ص۳۰۲؛ نور الثقلین، ج۱، ص۶۳۳؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۶۷؛ الدر المنثور، ج۳، ص۸۱.
  35. «و امّا پاداش آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند تمام خواهد داد و خداوند ستمکاران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۵۷.
  36. مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۴۱.
  37. «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
  38. کنز الدقائق، ج۱۴، ص۴۲۰.
  39. وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۳؛ بحار الانوار، ج۶۳، ص۱۲۴ و ۴۵۲؛ البرهان، ج۴، ص۵۰۴.
  40. کنز الدقائق، ج۱۴، ص۴۲۵؛ تأویل الآیات الباهرة فی فضائل العترة الطاهره، ج۲، ص۸۱۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۵۷؛ البرهان، ج۴، ص۵۰۳.
  41. البرهان، ج۴، ص۵۰۴.
  42. «ای مؤمنان! همچون کسانی نباشید که موسی را آزردند و خداوند او را از آنچه (درباره او) گفتند برکنار داشت و او نزد خداوند آبرومند بود» سوره احزاب، آیه ۶۹.
  43. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۷۹؛ کنز العمال، ج۲، ص۴۸۱؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص٢۰١.
  44. «به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۵.
  45. الکافی، ج۴، ص۱۴۲؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۲۴؛ البرهان، ج۳، ص۲۹۹ و ج۴، ص۴۱۷؛ بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۲۲۸؛ کنز الدقائق، ج۷، ص۵۳؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۲۸۲، ح۱/۲۳۴؛ نور الثقلین، ج۲، ص۵۳۶.
  46. «و به یاد آورید هنگامی را که شما در این (سر) زمین گروه اندکی بودید ناتوان به شمار آمده، که می‌هراسیدید مردم (مشرک) شما را بربایند، تا اینکه (خداوند) به شما جا داد و با یاوری خویش از شما پشتیبانی کرد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد باشد که سپاس گزارید» سوره انفال، آیه ۲۶.
  47. بحار الانوار، ج۳۵، ص۷؛ نور الثقلین، ج۲، ص۱۴۳؛ کنز الدقائق، ج۵، ص۳۲۰؛ سید ابن طاووس، کشف المحجه، ص۱۷۵.
  48. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  49. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۲۶؛ نور الثقلین، ج۲، ص۱۵۵؛ کنز الدقائق، ج۵، ص۳۴۳؛ البرهان، ج۲، ص۸۶ - ۸۹.
  50. «آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی می‌نهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.
  51. عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۳۰۸؛ مجمع البیان، ج۸ و ۹، ص۲۶۹؛ نور الثقلین، ج۴، ص۱۴۴؛ کنز الدقائق، ج۱۰، ص۱۰۷.
  52. «روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
  53. مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۲۵.
  54. «سوگند به بیرون کشندگان (جان کافران) به سختی،» سوره نازعات، آیه ۱.
  55. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۲۹؛ البرهان، ج۴، ص۴۲۴؛ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۱۱۳؛ نور الثقلین، ج۵، ص۴۹۷.
  56. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  57. الخصال، ص۳۷۶؛ بحار الانوار، ج۲، ص۵۹؛ کنز الدقائق، ج۱۰، ص۳۵۲؛ نور الثقلین، ج۵، ص۲۵۸.
  58. «به آب و غذایت بنگر» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  59. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴۱؛ نور الثقلین، ج۱، ص۲۵۷؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۴۱۹.
  60. علل الشرایع، ص۴۱۶؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۸۹، ص۲۴۶؛ نور الثقلین، ج۱، ص۱۷؛ مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۱۵.
  61. «و بی‌گمان آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند، از راه گشته‌اند» سوره مؤمنون، آیه ۷۴.
  62. الکافی، ج۱، ص۶۸۴؛ فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۲۷۸؛ البرهان، ج۴، ص۳۱؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۴۹؛ کنز الدقائق، ج۹، ص٢٠٣.
  63. «بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.
  64. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۵۵؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۹۵ و ج۷۵، ص۲۷۶.
  65. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  66. «و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۱۱۵.
  67. نور الثقلین، ج۵، ص۴۴۴؛ کنز الدقائق، ج۱۳، ص۴۹۲؛ نیز ر.ک: الاحتجاج، ج۲، ص۲۵۲.
  68. مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۶۷.
  69. تفسیر العیاشی، ج۱، ص١٠.
  70. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره قصص، آیه ۷۷.
  71. معانی الاخبار، ج۱، ص۳۲۵؛ الجعفریات ص۲۹۳؛ کنز الدقائق، ج۱۰، ص۹۸؛ نور الثقلین، ج۴، ص۱۳۹؛ البرهان، ج۴، ص۲۸۷.
  72. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  73. مجمع البیان، ج۱ و ۲، ص۳۰۱؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۳۰۷؛ نور الثقلین، ج۱، ص۲۰۵؛ جامع البیان، ج۲، ص۳۳۴.
  74. مجمع البیان، ج۱ و ۲، ص۳۰۱؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴.
  75. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  76. الکافی، ج۱، ص۴۲۸؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۴۸؛ نور الثقلین، ج۴، ص۲۰۲؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۲۷۰.
  77. مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۷۲.
  78. «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
  79. الروضة من الکافی، ص۲۸۹؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸؛ بحار الانوار، ج۸۹، ص۵۷.
  80. مفردات الفاظ القرآن.
  81. «و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.
  82. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  83. التوحید، ص۲۶۰؛ بحار الانوار، ج۷، ص۱۱۷؛ کتز الدقائق، ج۱۰، ص۱۳۶ و ج۱۳، ص۲۰۲؛ نور الثقلین، ج۴، ص۱۵۵.
  84. «و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.
  85. لسان العرب.
  86. مجمع البحرین.
  87. «و (یاد کن) آن هنگام را که در میان آتش (دوزخ) با هم بگومگو می‌ورزند؛ ناتوان شمرده‌شدگان به گردنکشان می‌گویند: ما پیروان شما بودیم پس آیا شما بخشی از آتش (دوزخ) را از ما باز می‌دارید؟» سوره غافر، آیه ۴۷.
  88. طوسی، مصباح المتهجد، ص۵۲۷؛ نور الثقلین، ج۴، ص۵۲۶ و ج۲، ص۵۳۳؛ کنز الدقائق، ج۷، ص۴۵ و ج۱۱، ص۳۹۶؛ بحار الانوار، ج۹۴، ص۱۱۶.
  89. «کسانی که عرش خداوند را برمی‌دارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و بدو ایمان می‌آورند و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار» سوره غافر، آیه ۷.
  90. التوحید، ص۳۱۶؛ کنز الدقائق، ج۱۳، ص۴۱۱.
  91. «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
  92. التوحید، ص۲۶۵؛ کنز الدقائق، ج۱۰، ص۱۱۱ – ۱۱۲؛ نور الثقلین، ج۴، ص۱۴۵؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۹۵.
  93. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  94. طوسی، الامالی، ج۲، ص۱۰۴، مجلس ۱۷؛ البرهان، ج۴، ص۳۷۶.
  95. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  96. بحار الانوار، ج۳، ص۲۳۰.
  97. «نه زاده است و نه او را زاده‌اند» سوره اخلاص، آیه ۳.
  98. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۶۶؛ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۵۱۶؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۱؛ التوحید، ص۳۱.
  99. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶؛ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۵۱۷.
  100. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  101. مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۶۳ – ۶۴؛ متقی هندی، علی، کنز العمال، ج۲، ص۳۹۰.
  102. «هر کس لقای خداوند را امید می‌دارد (بداند که) زمان (مقرر کرده) خداوند آمدنی است و او شنوای داناست» سوره عنکبوت، آیه ۵.
  103. التوحید، ص۲۶۷؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۶۳؛ بحار الانوار، ج۹۰، ص۱۰۴؛ کنز الدقائق، ج۱۰، ص۱۲۶؛ نورالثقلین، ج۴، ص۱۵۳.
  104. «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگ‌های گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  105. مفید، الامالی، ص۸۶، مجلس ۱۰؛ بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۱۹.
  106. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.
  107. مفید، الامالی، ص۸۶؛ البرهان، ج۳، ص۳۹؛ بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۱۹.
  108. «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.
  109. الاحتجاج، ج۱، ص۳۴۹؛ کنز الدقائق، ج۶، ص۴۳۱؛ نور الثقلین، ج۲، ص۴۹۲.
  110. التوحید، ص۸۹؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۶۵؛ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۵۰۷.
  111. مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۷۴.