ثوبان مولی رسول الله در تراجم و رجال

آشنایی اجمالی

بیشتر منابع، نام پدرش را «بُجدُد»[۱] آورده‌اند، ولی «جَحدر»[۲] و «بجد»[۳] نیز گفته و برخی «بَجدُد» را درست‌تر دانسته‌اند[۴]. کنیه‌اش را به اختلاف «ابوعبدالله»[۵] «ابو عبدالکریم»[۶] و «ابوعبدالرحمان»[۷] گفته‌اند، ولی ابوعبدالله را درست‌تر می‌دانند[۸]. وی را منسوب به «اَلهان»[۹]، الهانی[۱۰] و شاید به سبب آنکه از موالی قریش بود، «قرشی»[۱۱] و «هاشمی» [۱۲] خوانده‌اند. وی اهل سَراة، محلی بین مکه و یمن یا اهل حمیر و یمنی بود. نیز او یکی از افراد تیره حکم بن سعد العشیره[۱۳] بود که[۱۴] اسیر شد و رسول خدا (ص) او را خرید و آزاد کرد و او را بین ماندن و رفتن آزاد گذاشت، ولی او خدمت کردن به رسول خدا (ص) را برگزید و تا زمان رحلت حضرت در سفر و غیر سفر همراه ایشان بود[۱۵]. پس از رحلت رسول خدا (ص)، سوی شام رفت و در رمله ساکن شد. وی سپس به حمص انتقال یافت و در آنجا خانه‌ای بنا کرد[۱۶] یا خانه‌ای صدقه‌ای (وقفی)[۱۷] در اختیار داشت. برخی منابع، به جای خانه صدقه‌ای، خانه ضیافتی آورده‌اند[۱۸] که احتمال تصحیف صدقه به «ضیافه» وجود دارد.

براساس برخی منابع، وی در فتح مصر به عنوان جنگجو و مرزبان؛ [۱۹] شرکت کرد و در آنجا هم خانه داشت [۲۰]. وی به سال ۴۴[۲۱] و یا ۵۴ در زمان حکومت معاویه[۲۲] و زمان ولایت عبدالله بن قرط در حمص[۲۳] درگذشت، ولی برخی[۲۴] سال ۴۴ را خطا و سال ۵۴ را درست‌تر دانسته‌اند[۲۵]. سمعانی[۲۶] به نقل از ابن حبان می‌گوید: اهل رمله گویند قبر ثوبان در «عمواس» در شش میلی «رمله»، و اهل دمشق گویند قبر او در مقبرة باب الصغیر دمشق است و این نظر درست‌تر است. وی از رسول خدا (ص) حدیث دارد و کسانی چون جبیر بن نفیر، ابواسماء رحبی و ابو ادریس خولانی از وی روایت نقل کرده‌اند[۲۷]. گفته‌اند وی ۱۲۸ حدیث از رسول خدا (ص) نقل کرده است [۲۸]. برخی منابع، به احادیثی از او اشاره کرده‌اند[۲۹].[۳۰]

ثوبان در رجال تفسیری

ثوبان[۳۱]، در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق، و در چهار جای مختلف و به گزارش از کتاب‌های الاحتجاج و علل الشرائع واقع گردیده است:

فی کتاب الإحتجاج للطبرسی: «وَ‌عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ: إِنَّ يَهُودِيّاً جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ(ص) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَسْأَلُكَ فَتُخْبِرُنِي فَرَكَضَهُ ثَوْبَانُ بِرِجْلِهِ وَ قَالَ قُلْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا أَدْعُوهُ إِلَّا بِمَا سَمَّاهُ أَهْلُهُ فَقَالَ أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ[۳۲] أَيْنَ النَّاسُ يَوْمَئِذٍ فَقَالَ فِي الظُّلْمَةِ دُونَ الْمَحْشَرِ»[۳۳].[۳۴]

شرح حال راوی

از راوی با عناوین مختلفی مانند ثوبان[۳۵] مولی[۳۶] رسول الله[۳۷]، ثوبان النبوی[۳۸]، ثوبان بن بجدد[۳۹] و ثوبان بن جحدر[۴۰] در کتب رجال و تراجم یاد شده است.

وی از اهالی یمن بوده که پس از اسیر شدن به دست مسلمانان، پیامبر(ص) او را خرید و آزاد کرد و بعد از آزادی به ایشان پیشنهاد داد، یا به قوم و قبیله‌اش در یمن برگردد؛ یا نزد ایشان بماند.

ثوبان پیشنهاد دوم را پذیرفت و نزد آن حضرت ماند و همیشه کنار پیامبر(ص) و ملازم آن حضرت در سفر و حضر بود و مسئولیت خرید منزل آن حضرت را نیز بر عهده داشت[۴۱] و پس از وفات رسول خدا(ص) به شهر شام هجرت کرد و مدتی در رمله و زمانی در مصر و مقداری در حمص زندگی کرد و در هر سه جا خانه‌ای برای خودش ساخت، تا اینکه از دنیا رفت[۴۲]. بعضی قبر او را در عمواس واقع در شش میلی رمله و برخی در باب الصغیر دمشق دانسته‌اند[۴۳].

رجالیان سنی از ثوبان در کتب رجالی خود یاد کردند و در اسناد روایات آنها نیز واقع گردیده؛ ولی در کتاب‌های رجالی شیعه، تنها شیخ طوسی از وی در کتاب رجال خود نام برده و روایتی از وی در کتب اربعه حدیثی شیعه نقل نشده است؛ لکن در بعضی کتب حدیثی دیگر شیعه از او روایاتی در موضوعات گوناگونی مانند احکام، تاریخ، معارف و مواعظ نقل گردیده که از منابع اهل سنت گرفته شده‌اند. شیخ طوسی در کتاب رجال در باب "من روى عن النبي(ع) من الصحابة" نوشته است "ثوبان، مولى رسول الله(ص)، يكنى أبا عبدالله"[۴۴].

طبرسی در إعلام الوری بأعلام الهدی، در عنوان "ذكر مواليه ومولياته وجواريه" نوشته است: "ثوبان: يكنى أبا عبدالله من حمير، أصابه، فاشتراه رسول الله(ص) فأعتقه"[۴۵].

ابن شهر آشوب، ثوبان را از جمله موالیان پیامبر(ص) معرفی کرده و نوشته است: "مواليه: سلمان الفارسي، زيد بن حارثة...، وثوبان الحميري اشتراه النبي(ص) وأعتقه وبقى في خدمته وخدمة أولاده إلى أيام معاوية[۴۶].

بسیاری از بزرگان سنی، از جمله ابن سعد در الطبقات الکبری، ابن عبدالبر در الاستیعاب، ابن اثیر در أسد الغابة، ذهبی در تاریخ الإسلام و سیر أعلام النبلاء و مزی در تهذیب الکمال، حال وی را گزارش کردند که در اینجا به نقل عبارت ابن عبدالبر بسنده می‌شود: ثوبان مولي رسول الله(ص) أبو عبدالله، و قيل: أبو عبدالرحمن، و أبو عبدالله أصح، و هو ثوبان بن بجدد، من أهل السراة، و السراة موضع بين مكة و اليمن، و قيل: إنه من حمير، و قيل إنه حكمي من حكم بن سعد العشيرة، أصابه سبأ، فاشتراه رسول الله(ص) فأعتقه، و لم يزل يكون معه في السفر و الحضر إلي أن توفي رسول الله(ص) فخرج إلي الشام فنزل الرملة، ثم انتقل إلي حمص فابتني بها داراً. كان ثوبان ممن حفظ عن رسول الله(ص)، و أدي ما وعي، و روي عنه جماعة من التابعين[۴۷].[۴۸]

طبقه راوی

ثوبان از اصحاب رسول خدا(ص) بوده[۴۹] و در زمان امارت عبدالله بن قیراط در سال ۵۴ هجری قمری وفات کرده است[۵۰].

تاریخ ولادت و مدت عمر وی روشن نیست؛ ولی ذهبی او را از معمران دانسته است[۵۱]. بر پایه طبقات آیت‌الله بروجردی، ثوبان از راویان طبقه یکم شمرده می‌شود.[۵۲]

استادان و شاگردان راوی

ثوبان در اسناد روایات، تنها از رسول خدا(ص) روایت کرده و زرکلی شمار احادیث وی را ۱۲۸ حدیث دانسته است[۵۳]. احمد بن حنبل در کتاب مسند خودش برخی از روایات وی را با عنوان من حدیث ثوبان نقل کرده است[۵۴].

بسیاری از وی روایت کرده‌اند؛ مانند سالم بن أبی الجعد، راشد بن سعد، أبو أسماع الرحبی، معدان بن أبی طلحة، ابن عباس، سلیمان المنبهی، محمد بن زیاد الألهانی، جبیر بن نفیر، أبو حی المؤذن، عبدالرحمن بن یزید بن معاویة، زهیر الحمصی، أبو سلام الأسود، سلیمان بن یسار، طاوس بن کیسان و أبو عبدالرحمن الجیلانی[۵۵].[۵۶]

مذهب راوی

ثوبان علاقه شدید و ارادت بسیاری به رسول خدا(ص) داشته است و در فضائل اهل بیت(ع) روایاتی نقل کرده است که بر حسن عقیده وی دلالت دارد؛ نمونه‌ها:

  1. روایت مجمع البیان: صاحب مجمع البیان، شأن نزول آیه شریف ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا[۵۷] را بر اساس گفته بعضی درباره ثوبان مولی رسول الله(ص) دانسته و نوشته است: قیل: نزلت فی ثوبان مولی رسول الله(ص)، و کان شدید الحب الرسول الله(ص)، قلیل الصبر عنه، فأتاه ذات یوم، و قد تغیر لونه، و نحل جسمه، فقال(ص): یا ثوبان! ما غیر لونک؟ فقال: یا رسول الله! ما بی‌من مرض، و لا وجع، غیر أنی إذا لم أرک اشتقت إلیک حتی ألقاک؛ ثم ذکرت الآخرة، فأخاف أنی لا أراک هناک، لأنی عرفت أنک ترفع مع النبیین، و إنی إن أدخلت الجنة کنت فی منزلة أدنی من منزلتک، و إن لم أدخل الجنة فذاک حتی لا أراک أبداً! فنزلت الآیة، ثم قال(ص): والذی نفسی بیده! لا یؤمنن عبد حتی أکون أحب إلیه من نفسه، و أبویه، و أهله و ولده، و الناس أجمعین[۵۸]. مراد از قیل در عبارت صاحب مجمع البیان، کلبی است؛ زیرا ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق آن را از کلبی نقل کرده است [۵۹].
  2. روایت تفسیر منسوب به امام عسکری(ع): «قَامَ ثَوْبَانُ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى قِيَامُ السَّاعَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَا أَعْدَدْتَ لَهَا إِذْ تَسْأَلُ عَنْهَا قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَعْدَدْتُ لَهَا كَثِيرَ عَمَلٍ إِلَّا أَنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ إِلَى مَا ذَا بَلَغَ حُبُّكَ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ فِي قَلْبِي مِنْ مَحَبَّتِكَ مَا لَوْ قُطِّعْتُ بِالسُّيُوفِ وَ نُشِرْتُ بِالْمَنَاشِيرِ وَ قُرِضْتُ بِالْمَقَارِيضِ وَ أُحْرِقْتُ بِالنِّيرَانِ وَ طُحِنْتُ بِإِرْحَاءِ الْحِجَارَةِ كَانَ أَحَبَّ إِلَيَّ وَ أَسْهَلَ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَجِدَ لَكَ فِي قَلْبِي غِشّاً أَوْ غِلًّا أَوْ بُغْضاً لِأَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ أَصْحَابِكَ وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ بَعْدَكَ أَحَبُّهُمْ لَكَ وَ أَبْغَضُهُمْ إِلَيَّ مَنْ لَا يُحِبُّكَ وَ يُبْغِضُكَ أَوْ يُبْغِضُ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَا عِنْدِي مِنْ حُبِّكَ وَ حُبِّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ بُغْضِ مَنْ يُبْغِضُكَ أَوْ يُبْغِضُ أَحَداً مِمَّنْ تُحِبُّهُ فَإِنْ قُبِلَ هَذَا مِنِّي فَقَدْ سَعِدْتُ وَ إِنْ أُرِيدَ مِنِّي عَمَلٌ غَيْرُهُ فَمَا أَعْلَمُ لِي عَمَلًا أَعْتَمِدُهُ وَ أَعْتَدُّ بِهِ غَيْرَ هَذَا أُحِبُّكُمْ جَمِيعاً أَنْتَ وَ أَصْحَابَكَ وَ إِنْ كُنْتُ لَا أُطِيقُهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فَقَالَ صأَبْشِرْ فَإِنَّ الْمَرْءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ مَنْ أَحَبَّهُ يَا ثَوْبَانُ لَوْ كَانَ عَلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ مِلْءُ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لَانْحَسَرَتْ وَ زَالَتْ عَنْكَ بِهَذِهِ الْمُوَالاةِ أَسْرَعَ مِنِ انْحِدَارِ الظِّلِّ عَنِ الصَّخْرَةِ الْمَلْسَاءِ الْمُسْتَوِيَةِ إِذَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ مِنِ انْحِسَارِ الشَّمْسِ إِذَا غَابَتْ عَنْهَا الشَّمْسُ»[۶۰]. صاحب تکملة الرجال با اشاره به روایت یاد شده به نقل از علامه مجلسی نوشته است: يظهر من تفسير الإمام العسكري مدح عظيم له أوردته في بحار الأنوار، في باب حب الأئمة(ع) [۶۱].
  3. روایت احتجاج: «عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الصَّحِيحِ عَنْ رِجَالٍ ثِقَةٍ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) خَرَجَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ إِلَى الصَّلَاةِ مُتَوَكِّئاً عَلَى الْفَضْلِ بْنِ عَبَّاسٍ وَ غُلَامٍ لَهُ يُقَالُ لَهُ ثَوْبَانُ وَ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي أَرَادَ التَّخَلُّفَ عَنْهَا لِثِقَلِهِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى نَفْسِهِ وَ خَرَجَ فَلَمَّا صَلَّى عَادَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لِغُلَامِهِ اجْلِسْ عَلَى الْبَابِ وَ لَا تَحْجُبْ أَحَداً مِنَ الْأَنْصَارِ وَ تَجَلَّاهُ الْغَشْيُ وَ جَاءَتِ الْأَنْصَارُ فَأَحْدَقُوا بِالْبَابِ وَ قَالُوا اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ هُوَ مَغْشِيٌّ عَلَيْهِ وَ عِنْدَهُ نِسَاؤُهُ فَجَعَلُوا يَبْكُونَ فَسَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْبُكَاءَ فَقَالَ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالُوا الْأَنْصَارُ فَقَالَ مَنْ هَاهُنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي قَالُوا عَلِيٌّ وَ الْعَبَّاسُ فَدَعَاهُمَا وَ خَرَجَ مُتَوَكِّئاً عَلَيْهِمَا فَاسْتَنَدَ إِلَى جِذْعٍ مِنْ أَسَاطِينِ مَسْجِدِهِ وَ كَانَ الْجِذْعُ جَرِيدَ نَخْلٍ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ وَ خَطَبَ فَقَالَ فِي كَلَامِهِ: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ لَمْ يَمُتْ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا خَلَّفَ تَرِكَةً وَ قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي أَلَا فَمَنْ ضَيَّعَهُمْ ضَيَّعَهُ اللَّهُ أَلَا وَ إِنَّ الْأَنْصَارَ كَرِشِي وَ عَيْبَتِي الَّتِي آوِي إِلَيْهَا وَ إِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْإِحْسَانِ إِلَيْهِمْ فَاقْبَلُوا مِنْ مُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزُوا عَنْ مُسِيئِهِمْ...» [۶۲]
  4. روایت منتجب الدین: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِيدٍ الطَّائِيُّ: حَدَّثَنَا رِشْدِينُ بنُ سَعْدٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ: عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ ثَوْبَانِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ قَدْ أَقْبَلَ إِلَى النَّبِيِّ(ص)، فَقَالَ جَبْرَئِيلُ(ع) وَ هُوَ عَلَى يَمِينِهِ: يَا مُحَمَّدُ هَذَا عَلِيٌّ قَدْ جَاءَ يَمْشِي الْهُوَيْنَا[۶۳]، هُوَ إِمَامُ الْهُدَى، وَ قَائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قَاتِلُ الْفَجَرَةِ، وَ الْمُتَكَلِّمُ بِالْعَدْلِ وَ التَّوْحِيدِ، وَ النَّافِي عَنِ اللَّهِ الْجَوْرَ. يَا مُحَمَّدُ إِنَّ مَلَائِكَةَ عَلِيٍّ يَفْتَخِرُونَ عَلَى سَائِرِ الْمَلَائِكَةِ، لِأَنَّهُمْ مَا كَتَبُوا عَلَى عَلِيٍّ كَذِباً، وَ أَقْبَلَ النَّبِيُّ(ص) عَلَى عَلِيٍّ [فَأَخْبَرَهُ] بِمَقَالَةِ جَبْرَئِيلَ. فَقَالَ عَلِيٌّ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَنِي فَأَنَا عَبْدُهُ، وَ إِنْ شَاءَ أَنْ يَرْحَمَنِي فَبِتَفَضُّلٍ مِنْهُ عَلَيَّ. فَقَالَ النَّبِيُّ(ص): قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ: لَقَدْ آلَى[۶۴] رَبُّنَا الرَّحْمَنُ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ عَلِيّاً بِالنَّارِ، وَ لَا شِيعَتَهُ، وَ لَا أَحِبَّاءَهُ أَبَداً»[۶۵].
  5. روایت مسند احمد بن حنبل: «حدثنی أبی، ثنا عبدالصمد، حدثنی أبی، ثنا محمد بن جحادة، حَدَّثَنِي حُمَيْدٌ الشَّامِيُّ عَنْ سُلَيْمَانَ المیهني عَنْ ثَوْبَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ: وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا سَافَرَ كَانَ آخِرُ عَهْدِهِ بِإِنْسَانٍ مِنْ أَهْلِهِ فَاطِمَةَ(س) وَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ إِذَا قَدِمَ فَاطِمَةَ فَقَالَ فَقَدِمَ مِنْ غَزَاةٍ لَهُ فَأَتَاهَا فَإِذَا هِيَ بِمِسْحٍ عَلَى بَابِهَا وَ رَأَى عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ قُلْبَيْنِ[۶۶] مِنْ فِضَّةٍ فَرَجَعَ وَ لَمْ يَدْخُلْ فَلَمَّا رَأَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ ظَنَّتْ أَنَّهُ لَمْ يَدْخُلْ عَلَيْهَا مِنْ أَجْلِ مَا رَأَى فَهَتَكَتِ السِّتْرَ وَ نَزَعَتِ الْقُلْبَيْنِ مِنَ الصَّبِيَّيْنِ فَقَطَعَتْهُمَا فَبَكَى الصِّبْيَانُ فَقَسَمَتْهُ بَيْنَهُمَا فَانْطَلَقَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ هُمَا يَبْكِيَانِ فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْهُمَا وَ قَالَ يَا ثَوْبَانُ اذْهَبْ بِهَذَا إِلَى بَنِي فُلَانٍ أَهْلِ بَيْتٍ بِالْمَدِينَةِ وَ اشْتَرِ لِفَاطِمَةَ قِلَادَةً مِنْ عَصَبٍ وَ سِوَارَيْنِ مِنْ عَاجٍ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ لَا أُحِبُّ أَنْ يَأْكُلُوا طَيِّبَاتِهِمْ فِي حَيَاتِهِمُ الدُّنْيَا»[۶۷].
  6. روایت « اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِيٍّ عِبَادَةٌ»: ذهبی، ابن عدی و ابن عساکر به اسناد خودشان از ثوبان نقل کردند که رسول خدا(ص) فرموده است: «النَّظَرُ إِلَى عَلِيٍّ عِبَادَةٌ»[۶۸].[۶۹]

ثوبان پس از پیامبر(ص)

یافتن موضع ثوبان در برابر حوادثی که بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ داده موضوع مهمی است؛ آیا با حضرت علی(ع) بوده؛ یا با مخالفان و غاصبان حقوق آن حضرت؟

چند مطلب وجود دارد که آینده ثوبان را تیره و مبهم نشان می‌دهند:

  1. وی در سال ۵۴ هجری قمری از دنیا رفته است، در نتیجه دوران امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین(ع) را ادراک کرده؛ ولی روایتی از آن بزرگواران نقل نکرده است.
  2. در کتب تاریخی، نام ثوبان مولی رسول الله(ص) در میان یاران امیر مؤمنان(ع) در سه جنگ جمل، صفین و نهروان، همچنین در ردیف یاران و اصحاب امام مجتبی(ع) دیده نشده است.
  3. مهاجرت به شام و سکونت در آنجا تا پایان عمر. زندگی در مدینه منوره و در جوار قبر نبی مکرم اسلام، فضیلت و امتیاز بزرگ شمرده می‌شود و قطعاً بر سکونت در شهر شام ترجیح دارد؛ ولی ثوبان پس از رحلت پیامبر(ص) از مدینه به شام می‌رود و در آنجا سکونت می‌کند. سمعانی نوشته است: "انتقل إلى الشام غازیاً ومرابطاً، وأقام بها إلى أن مات"[۷۰].
  4. در کتب و منابع رجالی شیعه، احوال ثوبان ذکر نشده؛ ولی در بیشتر منابع رجالی و تاریخی اهل سنت ذکر شده است.
  5. چگونگی واکنش فقهای امامیه برابر روایات ثوبان در فرآیند اجتهاد و استنباط و استدلال، نشان می‌دهد که راوی به اعتقاد آنها عامی است؛ نمونه‌ها:
    1. محقق حلی: يكره أن يركب المشيع دابة في تشييعه، ولا بأس به في عوده، لما رووه عن ثوبان قال: خرجنا مع رسول الله(ص) في جنازة فرأي راكباً فقال: ألا تستحيون؟! فإن ملائكة الله علي أقدامهم، وأنتم على ظهور الدواب؛ ومن طريق الأصحاب ما رواه عبدالرحمن بن أبي عبدالله، عن أبي عبدالله(ع) قال: خرج رسول الله(ص) في جنازة يمشي فقال له بعض أصحابه: ألا تركب؟ فقال: إني أكره أن أركب و الملائكة يمشون[۷۱].
    2. علامه حلی: مسألة: الميتة من الحيوان ذي النفس السائلة نجسة سواء كان آدميا أو غير آدمي. وهو مذهب علمائنا أجمع. وقد أجمع كل من يحفظ عنه العلم علي نجاسة لحم غير الآدمي منه، لأن تحريم ما ليس بمحرم ولا فيه ضرر كالسم يدل علي نجاسته، أما جلده فكذلك عندنا. وهو قول عامة العلماء...؛ وأما العظم، فقال علماؤنا: أنه طاهر إلا أن يكون من عين نجسه كما قلناه لأنه لا تحله الحياة، وهو قول محمد بن سيرين وغيره، وعطاء، وطاوس، والحسن، وعمر بن عبد العزيز، وأصحاب الرأي؛ وقال مالك، والشافعي، وأحمد، وإسحاق: أنه نجس...؛ لنا: ما رواه الجمهور، عن ثوبان، أن رسول الله(ص) اشتري لفاطمة قلادة من عصيب و سوارين من عاج؛ ومن طريق الخاصة: رواية الحسين بن زرارة... [۷۲].
    3. شهید اول: ويكره الركوب، لقول رسول الله(ص) في تشييع جنازة أنصاري: إني لأكره أن أركب والملائكة يمشون؛ رواه عبدالرحمن عن الصادق(ع)؛ وروي العامة عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِيِّ(ص) فِي جَنَازَةٍ فَرَأَى نَاساً رُكْبَاناً فَقَالَ أَ لَا تَسْتَحْيُونَ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّهِ عَلَى أَقْدَامِهِمْ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظُهُورِ الدَّوَابِّ[۷۳]؛
  6. مضامین روایات ثوبان: روایاتی از ثوبان نقل شده که با اعتقادات شیعه امامی سازگاری ندارند؛ برای نمونه:
    1. عن ثوبان الله قال: خرج إلينا رسول الله(ص) بعد صلاة الصبح فقال: إن ربي - عز و جل - أتاني الليلة في أحسن صورة فقال لي: يا محمد! هل تدري فيم يختصم.... الأعلي؟ فقلت: لا أعلم يا رب! قال: فوضع كفيه بني كتفي حتي وجدت أنامله في صدري فتجلي لي بين السماء و الأرض...[۷۴].
    2. حدثنا عبدالله، حدثني أبي، ثنا الحسن بن سوار، ثنا ليث يعني ابن سعد، عن معاوية، عن عتبة أبي أمية الدمشقي، عن أبي سلام الأسود، عن ثوبان أنه قال: رأيت رسول الله(ص) توضأ ومسح علي الخفين وعلي الخمار ثم العمامة[۷۵].[۷۶]

جایگاه حدیثی راوی

چنان که گذشت، در کتب رجالی شیعه از ثوبان یاد نشده و تنها شیخ طوسی به ذکر نام وی در اصحاب رسول خدا(ص) بسنده کرده و علامه مامقانی بعد از نقل عبارت ابن عبدالبر[۷۷] در ترجمه ثوبان نوشته است: "وفيه دلالة على قوة إيمانه وحسن حاله"[۷۸].

رجالیان سنی بر مبنای عدالت کل صحابه او را بی‌نیاز از تعدیل و توثیق دانسته و تنها به صحابی بودنش بسنده کردند.

ابن ابی حاتم رازی: "ثوبان بن بجدد أبو عبدالله مولى النبي(ص) صحبة"[۷۹].

ابن حجر: صحابی مشهور[۸۰]؛ "ثوبان الهاشمي، مولى النبي(ص) صحبه ولازمه،...[۸۱].[۸۲]

نتیجه

مباحث گذشته روشن می‌سازند که ثوبان در زمان رسول خدا(ص) در مسیر حق بوده و در صراط مستقیم گام برمی‌داشته و با همه توان و وجود در خدمت آن حضرت بوده است؛ ولی پس از رحلت پیامبر(ص) و اختلافی که بر سر خلافت پیش آمد، نتوانست موضع‌گیری مناسبی داشته باشد و دچار لغزش و از مسیر ولایت منحرف شد و فرجام خوبی نداشته است، در نتیجه در ردیف صحابیان راستین پیامبر(ص) قرار نمی‌گیرد. اللهم اجعل عواقب أمورنا خيراً وأعاذناً الله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا!.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۹؛ ابن حبان، الثقات، ۳، ص۴۸؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۴۰۶.
  2. ابن ماکولا، الإکمال، ج۱، ص۲۱۰.
  3. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۱.
  4. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۱.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۱.
  6. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۲۵۹.
  7. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۱.
  8. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۰.
  9. از کهلان بن سبأ از قحطان، ر. ک: ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۲ و ۴۸۵.
  10. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۲۵۹.
  11. ر. ک: حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۴۸۱.
  12. سمعانی، الأنساب، ج۱، ص۵۱۶.
  13. ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۸.
  14. در زمان جاهلیت، ر. ک: ابن کثیر، ج۴، ص۶۲۱.
  15. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۰.
  16. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۱.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۱؛ ابن قتیبه، ص۱۴۷.
  18. ر. ک: بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۱۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۰۱.
  19. ر. ک: سمعانی، الأنساب، ج۱، ص۵۱۶.
  20. ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۸۰.
  21. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۶.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۱.
  23. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۴۸۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۴۱۵.
  24. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، السیرة النبویه، ج۴، ص۶۲۱.
  25. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۶.
  26. سمعانی، الأنساب، ج۱، ص۵۱۶.
  27. ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۲۸.
  28. ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة، ص۶۰؛ ابن جوزی، ابوالفرج (م۵۹۷)، تلقیح فهوم أهل الأثر، ص۳۶۵.
  29. ر. ک: احمد بن حنبل، مسند حنبل، ج۵، ص۲۷۵-۲۸۴؛ ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۱۹؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۱.
  30. خانجانی، قاسم، مقاله «ثوبان عنسی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۲۷.
  31. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال الطوسی، ص۳۰، ش۱۱۷؛ منهج المقال، ج۳، ص۱۳۵، ش۹۴۶؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۲۰، ش۸۷۱؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۳۰۲؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۴۱، ش۱۱۰۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۱، ش۳۲۷؛ تکملة الرجال، ج۱، ص٣٣٠؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۲۶؛ تنقیح المقال، ج۱۳، ص۴۱۱، ش۳۵۱۱؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۴۹۶، ش۱۳۱۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۲۱، ش۲۰۰۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۹۲، ش۲۳۷۰. ب. منابع سنی: الطبقات الکبری، ج۷، ص۴۴؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۳۰؛ طبقات خلیفه، ص۵۳۰؛ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۸۱، ش۲۱۲۸؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۹، ش۱۹۰۷؛ الثقات (ابن حبان)، ج۳، ص۴۸؛ مشاهیر علماء الأمصار، ص۸۵، ش۳۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۲۵۹، ش۵؛ ج۱۱، ص۱۶۶، ش۱۰۵۲؛ أسد الغابه، ج۱، ص۲۴۹؛ تهذیب الکمال، ج۴، ص۴۱۳، ش۸۵۹؛ الکاشف، ج۱، ص۲۸۵، ش۷۲۱؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۵، ش۵؛ الإصابه، ج۱، ص۵۲۷، ش۹۶۸؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۵۱، ش۸۶۰؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۸، ش۵۴؛ الأعلام، ج۲، ص۱۰۲.
  32. روزی که (این) زمین زمینی دیگر گردد و آسمان‌ها نیز و (همگان) نزد خداوند یگانه دادفرما پدیدار شوند سوره ابراهیم، آیه ۴۸.
  33. تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۸۷.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 173-174.
  35. ابن اثیر در عنوان الثوبانی نوشته است: بفتح الثاء المثلثة و سکون الواو و فتح الباء الموحدة بعدها ألف و فی آخرها نون؛ هذه النسبة إلی ثوبان مولی رسول الله(ص) منهم و أما الطائفة المعروفة بالثوبانیة من المرجئة فینسبون إلی ثوبان المرجئ...؛ (اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۲۴۳).
  36. مولی از ماده ولی در لغت دارای معانی مختلفی است؛ مانند مالک، عبد (خدمتگزار)، مُعتِق (آزاد کننده)، مُعتَق آزاد شده)، صاحب و همراه و در اینجا به معنای آزاد شده رسول خدا(ص) یا خدمتگزار آن حضرت است.
  37. رجال الطوسی، ص۳۰، ش۱۱۷؛ الإستیعاب، ج۱، ص۲۱۸، ش۲۸۲.
  38. سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۵، ش۵.
  39. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۹، ش۱۹۰۷؛ الثقات (ابن حبان)، ج۳، ص۴۸؛ و....
  40. تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۶۶، ش۱۰۵۲.
  41. الأنساب، ج۱، ص۵۱۶: کان یلی النفقة لرسول الله(ص).
  42. أسد الغابه، ج۱، ص۲۴۹: إن شئت أن تلحق بمن أنت منهم وإن شئت أن تكون منا أهل البيت فثبت علي ولاء رسول الله(ص) و لم يزل معه سفرا و حضرا إلى أن توفي رسول الله(ص) فخرج إلى الشأم فنزل إلى الرملة و ابتني بها دارا و ابتني بمصر داراً و بحمص دارا.
  43. الأنساب، ج۱، ص۵۱۶: قال أبو حاتم ابن حبان البستي. سمعت جماعة من أهل الرملة يقولون: قبر ثوبان بعمواس و هي علي ستة أميال من الرملة و أهل دمشق يقولون: إن قبر ثوبان بدمشق في مقبرة باب صغير، و هذا أشبه.
  44. رجال الطوسی، ص۳۰، ش۱۱۷.
  45. إعلام الوری، ج۱، ص۲۸۶.
  46. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۱، ص۱۷۱.
  47. الإستیعاب، ج۱، ص۲۱۸، ش۲۸۲.
  48. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 174-176.
  49. ر.ک: رجال الطوسی، ص۳۰، ش۱۱۷.
  50. تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۰: حتی قبض بحمص فی إمارة عبدالله بن قرط و کانت وفاته سنة أربع وخمسین.
  51. سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۵، ش۵:فلزم النبی(ص) و صحبه و حفظ عنه کثیراً من العلم؛ و طال عمره و اشتهر ذکره.
  52. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 177.
  53. ر.ک: الأعلام، ج۲، ص۱۰۲.
  54. ر.ک: مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۷۵ – ۲۸۵.
  55. المستدرک (حاکم نیشابوری)، ج۱، ص۱۳۰، ۱۶۹ و ۴۲۷، ج۲، ص۲۶؛ ج۳، ص۴۸۱، السنن الکبری (بیهقی)، ج۱، ص۲۶ و ۱۵۲؛ ج۲، ص۳۳۷، ج۳، ص۱۳۰؛ ج۴، ص۱۹۷؛ المصنف (ابن أبی شیبة الکوفی)، ج۱، ص۴۸۵؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص٩٢ و ١٠٠؛ جامع البیان، ج۱۴، ص۶۲؛ الکشف و البیان، ج۸، ص۲۴۳.
  56. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 177-178.
  57. و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.
  58. مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
  59. تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۱۷۴: أخبرنا أبو العباس عمر بن عبد الله بن أحمد الأنصاری، حدثنا أبو الحسن علی بن أحمد بن محمد الواحدی قال: قوله ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ قال الکلبی: نزلت فی ثوبان مولی رسول الله(ص) و کان شدید الحبّ الرسول الله(ص)...}}.
  60. تفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری(ع)، ص۳۷۰ - ۳۷۱، ح۲۵۹.
  61. تکملة الرجال، ج۱، ص۳۳۰. (یادآوری می‌شود علامه مجلسی این روایت را در بحارالأنوار، ج۲۷، ص۱۰۰ نقل کرده است؛ ولی عبارت مورد بحث، نه در بحار الأنوار، نه در کتاب دیگر علامه مجلسی یافت نشده است).
  62. الإحتجاج، ج۱، ص۷۰.
  63. تصغیر الهونی تأنیث الأهون التؤدة و الرفق و السکینة و الوقار؛ (تاج العروس، ج۱۸، ص۵۹۳).
  64. أی: حلف و أوجب.
  65. الأربعون حدیثاً (منتجب الدین الرازی)، ص۶۱ - ۶۲.
  66. قال الجزری: فی حدیث ثوبان أن فاطمة حلت الحسن و الحسین بقلبین من فضة، القلب بالضم السوار.
  67. مسند احمد، ج۵، ص۲۷۵.
  68. ثنا حاجب بن مالک، ثنا علی بن المثنی، حدثنی الحسن بن عطیة البزاز، حدثنی یحیی بن سلمة بن کهیل، عن أبیه، عن سالم، عن ثوبان قال النبی(ص): النظر إلی علی عبادة؛ (الکامل (ابن عدی)، ج۷، ص۱۹۷)؛ أخبرناه أبو القاسم، أنا أبو القاسم، أنا حمزة، أنا أبو أحمد، حدثنا حاجب بن مالک، حدثنا علی بن المثنی، حدثنی الحسن بن عطیة البزار، حدثنی سلمة بن کهیل، عن أبیه، عن سالم عن ثوبان قال: قال النبی(ص): النظر إلی علی عبادة؛ (تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۵۵)؛ الحسن بن عطیة البزاز، حدثنی یحیی بن سلمة بن کهیل، عن أبیه، عن سالم، عن ثوبان قال: قال النبی(ص): النظر إلی علی عبادة. (میزان الإعتدال، ج۴، ص۳۸۲).
  69. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 178-183.
  70. الأنساب، ج۱، ص۵۱۶.
  71. المعتبر، ج۱، ص۲۹۴؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۵۳.
  72. منتهی المطلب، ج۳، ص۱۹۵ - ۲۰۰.
  73. ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج۱، ص۳۹۱ - ۳۹۲.
  74. الدر المنثور، ج۵، ص۳۲۱.
  75. مسند احمد، ج۵، ص۲۸۱ یادآوری می‌شود در کتاب الحدیث النبوی بین الروایة و الدرایة، ص۲۶۲ شماری از احادیث ثوبان نقد و بررسی شده‌اند.
  76. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 183-186.
  77. أسد الغابه، ج۱، ص۲۴۹: فاشتراه رسول الله(ص) فأعتقه، و قال له: إن شئت أن تلحق منهم، و إن شئت أن تکون منا أهل البیت. فثبت علی ولاء رسول الله(ص) و لم یزل معه، سفراً و حضراً... و روی عن النبی(ص) أحادیث ذوات عدد.
  78. تنقیح المقال، ج۱۳، ص۴۱۲، ش۳۵۱۱.
  79. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۹ - ۴۷۰، ش۱۹۰۷.
  80. الإصابه، ج۱، ص۵۲۷، ش۹۶۸.
  81. تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۵۱، ش۸۶۰.
  82. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 186-187.