جعفر بن بشیر بجلی در رجال و تراجم
مقدمه
جعفر بن بشیر[۱] در سند نوزده روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از بصائر الدرجات، تفسیر القمی، الکافی، من لا یحضره الفقیه، علل الشرائع و تأویل الآیات الظاهرة واقع شده است؛ نمونه:
«فی تفسیر علی بن إبراهیم: أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ زُهَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ: ﴿إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ﴾[۲] يَقُولُ: إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ- وَ وُحِّدَ بِوَلَايَةِ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ بِوَلَايَتِهِ كَفَرْتُمْ- وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ مَنْ لَيْسَتْ لَهُ وَلَايَةٌ تُؤْمِنُوا»[۳].[۴]
شرح حال راوی
مراد از عنوان یاد شده، أبو محمد جعفر بن بشیر البجلی[۵] الوشاء[۶].[۷] است که در کتب رجال متقدم شیعه، مانند رجال کشی، رجال النجاشی، رجال و الفهرست شیخ طوسی از وی یاد، و در اسناد بسیاری از روایات واقع گردیده است.
جعفر بن بشیر از محدثان و راویان معروف امامی کوفی است که در بعد علمی و عملی سرآمد دوران خود بوده است.
شیخ طوسی یک اثر علمی از ایشان با تعبیر له کتاب یاد؛ ولی نجاشی چند اثر علمی برای ایشان ثبت کرده و با تعبیر "له كتاب المشيخة - مثل كتاب الحسن بن محبوب، إلا أنه أصغر منه - و كتاب الصلاة، و كتاب المكاسب، و كتاب الصيد، و كتاب الذبائح؛ و له نوادر از آنها نام برده و درباره زهد و جایگاه معنوی ایشان نوشته است: من زهاد أصحابنا و عبادهم و نساكهم، و له مسجد بالكوفة باق في بجيلة إلي اليوم، و أنا و كثير من أصحابنا إذا وردنا الكوفة نصلي فيه مع المساجد التي يرغب في الصلاة فيها[۸].
جعفر بن بشیر افزون بر موقعیت علمی و معنوی، شخصیت سیاسی نیز بوده و با حاکمان ظالم و طاغوت دوره خویش در ستیز بوده و در این راه، شکنجه و سختیهای فراوانی دیده است[۹].
رجالیان سنی نیز از جعفر بن بشیر یاد کردند و به معرفی وی پرداختند.
ابن حجر عسقلانی: جعفر بن بشير الكوفي البجلي قال ابن النجاشي كان يلقب فقحة العلم و هو من مصنفي الشيعة روي عن علي بن موسي و أبان بن عثمان و إبراهيم بن نصر و غيرهم؛ روي عنه القاسم بن إسماعيل و محمد بن مفضل و أبو الخطاب و غيرهم[۱۰].
زرکلی: جعفر بن بشير البجلي بالولاء، أبو محمد الوشاء: فاضل، من أهل الكوفة، مات بالأبواء في طريقة إلي مكة. له كتب، منها (المشيخة) و (المكاسب) و (الصيد) و (الذبائح)[۱۱].
عمر رضا کحاله: جعفر بن بشير البجلي، الوشاء. محدث، فقيه[۱۲].[۱۳]
طبقه راوی
تاریخ ولادت جعفر بن بشیر مشخص نیست؛ لکن تاریخ وفاتش سال ۲۰۸ هجری قمری در سرزمین ابواء[۱۴] محل دفن مادر پیامبر اکرم(ص)[۱۵] بوده است[۱۶].
شیخ طوسی در کتاب رجال خود از جعفر بن بشیر در اصحاب امام رضا(ع) یاد کرده[۱۷] و در کتاب الفهرست نوشته است: عن جعفر بن بشير كتاب ينسب إلی جعفر بن محمد(ع) رواية علي بن موسي الرضا(ع)[۱۸] ولی در اسناد روایات موردی یافت نشده که جعفر بن بشیر از امام رضا(ع) یا از معصوم دیگری روایت مستقیم نقل کرده باشد و تنها در یک سند در کتاب بصائر الدرجات از «أبوجعفر»(ع) روایت کرده[۱۹] که احتمال دارد امام جواد(ع) مراد باشد؛ زیرا جعفر بن بشیر در سال ۲۰۸ هجری قمری، یعنی پنج سال پس از شهادت امام رضا(ع) وفات کرده، درنتیجه پنج سال دوره امامت آن حضرت را ادراک کرده است؛ لکن به قرینه اینکه همین روایت در جای دیگر در بصائر الدرجات[۲۰] و در الکافی از جعفر بن بشیر از ضریس از ابوجعفر(ع) نقل شده، روشن میشود که مقصود از ابوجعفر(ع) امام باقر(ع) است.
آیت الله بروجردی از جعفر بن بشیر در طبقه ششم راویان یاد کرده است[۲۱].[۲۲]
استادان و شاگردان راوی
جعفر بن بشیر از اساتید حدیثی بسیاری روایت کرده که از برخی آنها میتوان عنبسة بن مصعب، سعد الإسکاف، معلی بن عثمان، احمد بن محمد بن عیسی، علی بن أبی حمزه، مثنی بن الحناط، الوشاء، الحکم بن زهیر، ابان بن عثمان، ضریس، ابراهیم بن مفضل بن قیس، هیثم بن عبدالله، عبدالله بن الولید، صباح الحذاء، أبو بصیر، عبدالکریم بن عمرو الخثعمی، داوود بن کثیر، عمرو بن أبی المقدام، سلیمان بن خالد، آدم أبی الحسن، علی بن الحکم، أبی سلمه، هارون بن خارجه، یحیی بن معمر العطار، فضیل، اسماعیل بن محمد الخزاعی، حنان[۲۳] را یاد کرد، چنانکه شاگردان بسیاری نیز از جعفر بن بشیر روایت کردهاند که مهمترین آنها صالح بن السندی، محمد بن الحسین، محمد بن جمهور القمی، محمد بن اسماعیل بزیع، محمد بن علی، السندی بن محمد، الربیع بن أبی الخطاب، الحسین بن سعید، سلمه، الزیات هستند[۲۴].[۲۵]
مذهب راوی
جعفر بن بشیر از راویان معروف امامی است به دلیل یادکرد نام وی در رجال نجاشی و تعبیر من زهاد أصحابنا[۲۶] که در عبارت نجاشی به کار رفته است و مضامین روایاتش از جمله: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً- وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ»[۲۷].[۲۸]
جایگاه حدیثی راوی
تردیدی در وثاقت جعفر بن بشیر نیست؛ زیرا نجاشی و شیخ طوسی به وثاقت وی تصریح[۲۹]، و علامه حلی و ابن داوود نیز از وی در قسم یکم کتاب رجال خود یاد کردند[۳۰].
علامه مامقانی: وثاقة الرجل و جلالته من المسلمات بين الأصحاب، من غير غمز من أحد فيه بوجه[۳۱].[۳۲]
یادآوری
مطلب یکم: نجاشی به گزارش از ابو العباس بن نوح درباره جعفر بن بشیر نوشته است: كان يلقب فقحة العلم[۳۳] ليكن بعضي فقة العلم[۳۴] و برخي نفحة العلم[۳۵] ثبت کردهاند[۳۶]. علامه شوشتری ضبط «فقحة العلم» را که علامه حلی در ایضاح الاشتباه[۳۷] به آن اشاره کرده، ترجیح داده: قلت: لا يبعد تقديم ضبط الإيضاح، لكون الضبط موضوعه[۳۸].
برای عبارت یاد شده، معانی مختلفی ذکر شده است؛ برای نمونه:
- محل فتح العلم و نشره.
- تمييز العلم بين حقه و باطله.
- أن يكون مستعارا من القفة بمعني ما ارتفع من الأرض.
- بمعني الإناء المستديرة المأخوذة من ورق الشجر.
- بمعني القطعة من العلم نحو: نفحة من العذاب.
- بمعني... معطي العلم من باب استعمال المصدر في اسم الفاعل، كما يقال: نفحه بشيء، أي أعطاه.
- بمعني زهرة العلم (فقحة العلم).
- بمعني أن العلم ينفح من فيه من نفح الطين إذا فاح (نفحة العلم).
- بمعني الوعاء و كونه وعاء للعلم بكثرة العلم (قفة العلم)[۳۹].
به هر روی، این کلمه، معنایی علمی، و از جایگاه بالای علمی و دانش فراوان این محدث بزرگوار امامی حکایت دارد و بهرهگیری وی از محضر نزدیک به ۹۰ نفر از یاران و شاگردان امام باقر و امام صادق(ع) و استفاده دهها تن از خرمن علمی وی[۴۰] و نقل صدها روایت از ایشان در جوامع حدیثی، گواه روشنی بر گستردگی دانش وی دارد.
یکی از محققان نوشته است: إن روايات جعفر بن بشير في الأصول، و الفروع، و السنن و الآداب و التفسير، و غيرها، تشهد له بالزهور العلمي، و الجامعية، و المزية، و الخلوص عن الشواذ[۴۱].
مطلب دوم: نجاشی در معرفی و تبیین جایگاه حدیثی جعفر بن بشیر نوشته است: روي عن الثقات و رووا عنه[۴۲] از این رو رجالیان بحث کردند که آیا عبارت نجاشی (روی عن الثقات) بر انحصار دلالت دارد، تا داخل در توثیق عام شود؛ به این معنا که هر کسی جعفر بن بشیر از وی روایت کرده، ثقه است؛ زیرا وی از غیر ثقه نقل نمیکند؛ یا اینکه چنین انحصاری را نمیرساند؛ زیرا مقصود نجاشی این است که وی غالباً از راویان ثقه روایت کرده، درنتیجه نمیتوان از عبارت نجاشی به عنوان یکی از مصادیق توثیق عام استفاده کرد.
در اینباره، دو دیدگاه هست:
- بعضی به انحصار معتقد شدند؛ مانند صاحب ریاض[۴۳]، محدث نوری[۴۴]، کلباسی[۴۵]، کجوری[۴۶]، نمازی[۴۷] و سید مصطفی خمینی[۴۸] درنتیجه به وثاقت همه کسانی حکم کردند که جعفر بن بشیر از آنها روایت کرده است.
- برخی استفاده انحصار از عبارت نجاشی را رد کردند؛ از جمله علامه شوشتری[۴۹]، آیتالله خویی[۵۰] و آیتالله سید علی سیستانی[۵۱] درنتیجه وثاقت تمام کسانی که جعفر بن بشیر از آنها روایت کرده، ثابت نمیشود.[۵۲]
بررسی و تحقیق
چنانکه گذشت، تعبیر روي عن الثقات و رووا عنه را نجاشی فقط درباره دو تن به کار برده است: جعفر بن بشیر و محمد بن اسماعیل بن میمون؛ و بدیهی است نجاشی با این عبارت به دنبال تبیین جایگاه نقل روایتی این دو راوی بوده که نسبت به راویان دیگر امتیاز بیشتری دارند؛ وگرنه راویان جلیل القدری که به نقل از راویان ثقه اهتمام داشتند، فراوان هستند، درحالیکه این تعبیر را نجاشی درباره آنها به کار نبرده است، بنابراین استفاده انحصار از عبارت نجاشی برای رجحان دادن به نقل جعفر بن بشیر و محمد بن اسماعیل بن میمون نسبت به راویان دیگر است و با حمل آن به اغلبیت و نفی انحصار، این مقصود به دست نمیآید.[۵۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۶۰۵، ش۱۱۲۵؛ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۰۹، ش۱۴۲؛ الرجال (طوسی)، ص۳۵۳، ش۵۲۳۸؛ معالم العلماء، ص۳۰، ش۱۶۲؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۱، ش۷؛ إیضاح الاشتباه، ص۱۲۸، ش۱۲۵؛ الرجال (ابن داود)، ص۸۲، ش۲۹۹؛ منهج المقال، ج۳، ص۱۹۱، ش۱۰۳۴؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۳۹، ش۹۵۲؛ زبدة الأقوال، ص۸۶، ش۳۸۲؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۲۴؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۵۰، ش۱۲۰۰؛ الرجال (حر عاملی)، ص۷۶، ش۲۷۱ و ص۲۸۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۴، ش۳۵۹؛ إکلیل المنهج، ص۱۵۹، ش۲۰۰؛ معراج أهل الکمال، ج۱، ص۲۵؛ فائق المقال، ص۱۹۵، ش۱۰۹؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۳۴، ش۵۴۱؛ عدة الرجال، ج۲، ص۱۱۰؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۸۷، ش۱۹۶۷؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۳، ص۳۹، فائده ۳؛ شعب المقال، ص۵۹، ش۱۳۰؛ بهجة الآمال، ج۲، ص۵۱۱؛ رجال الخاقانی، ص۴۸؛ تنقیح المقال، ج۱۵، ص۶۵، ش۳۸۱۹؛ مستطرفات المعالی، ص۵۴، ش١٢١؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۸۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۲، ش۲۱۴۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۴۸، ش۲۵۵۸؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۶۱۲، ش۱۴۳۰. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۲، ص۱۱۰، ش۴۵۰؛ معجم المؤلفین، ج۳، ص۱۳۵؛ الأعلام (زرکلی)، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ این (عذاب) از آن روست که چون خداوند به تنهایی (به پرستش) خوانده میشد، شما کفر میورزیدید و چون برای او شریک آورده میشد میگرویدید؛ اینک داوری با خداوند فرازمند بزرگ است سوره غافر، آیه ۱۲.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۳۶۶ به گزارش از تفسیر القمی، ج۲، ص۲۵۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 418-419.
- ↑ البجلی بفتح الباء المنقوطة بواحدة و الجیم، هذه النسبة إلی قبیلة بجیلة و هو ابن أنمار بن أراش بن عمرو بن الغوث أخی الأسد بن الغوث، و قیل إن بجیلة اسم أمهم و هی من سعد العشیرة و أختها باهلة ولدتا قبیلتین عظیمتین، نزلت بالکوفة منهم أبو عمرو جریر بن عبدالله البجلی. (الأنساب (سمعانی)، ج۱، ص۲۸۴).
- ↑ الوشاء: بفتح الواو، و الشین المعجمة المشددة، نسبة إلی بیع الوشی، و هو نوع من الثیاب المعمولة من الإبریسم. و قال فی القاموس: الوشی: بفتح الواو، و سکون الشین: نقش الثوب من کل لون. و الوشاء: بیاع الوشی. (تنقیح المقال، ج۱۵، ص۶۵-۶۶، ش۳۸۱۹).
- ↑ جعفر بن بشیر بالباء المفردة تحت المفتوحة و المعجمة. (الرجال (ابن داود)، ص۸۲، ش۲۹۹؛ نیز ر.ک رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴).
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۶۰۵، ش۱۱۲۵: قال نصر: أخذ جعفر بن بشیر فضرب و لقی شدة حتی خلصه الله و مات فی طریق مکة، و صاحبه المأمون بعد موت الرضا(ع). علامه شوشتری: و الظاهر أن ما فی الکشی من قوله: و صاحبه المأمون بعد موت الرضا(ع) کان بعد قوله: حتی خلصه الله بمعنی أن المتصدی لأخذه المأمون بعد موته(ع) فحرف عن موضعه. (قاموس الرجال، ج۲، ص۶۱۴، ش۱۴۳۰). براین پایه، مقصود از مصاحبت مأمون در عبارت کشی به معنای مجالست و همنشینی جعفر بن بشیر با مأمون نیست، بلکه مقصود این است که جعفر بن بشیر به دستور مأمون عباسی دستگیر و شکنجه شده است.
- ↑ لسان المیزان، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، ش۴۵۰.
- ↑ الأعلام (زرکلی)، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ معجم المؤلفین، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 419-421.
- ↑ الأبواء: بالفتح ثم السکون و واو و ألف ممدودة، قال قوم: سمی بذلک لما فیه من الوباء،... و الأبواء قریة من أعمال الفرع من المدینة، بینها و بین الجحفة مما یلی المدینة ثلاثة و عشرون میلا. و قیل: الأبواء جبل علی یمین آرة، و یمین الطریق للمصعد إلی مکة من المدینة، و هناک بلد ینسب إلی هذا الجبل. (معجم البلدان، ج۱، ص۷۹).
- ↑ و بالأبواء قبر آمنة بنت و هب أم النبی(ص). (معجم البلدان، ج۱، ص۷۹).
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۶۰۵، ش۱۱۲۵: مات بالأبواء سنة ثمان و مائتین؛ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴: مات جعفر بالأبواء سنة ثمان و مائتین.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۵۳، ش۵۲۳۸.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۱۱۰، ش۱۴۲. بدان جهت بعضیها (محدث نوری) احتمال دادند که مقصود از آن کتاب فقه الرضا(ع) میباشد: و یحتمل أن یکون هذا الکتاب لجعفر بن بشیر. (مستدرک الوسائل، ج۱۹، ص۳۲۱)؛ و جعفر بن بشیر لما کان من أصحاب مولانا الرضا(ع)، یمکن أن یکون ما کتبه فی أول الکتاب، عن لسانه(ع)، فصار منشأ لنسبة الکتاب إلیه(ع). (ر.ک: مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۱، ص۳۲۱).
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۱۲، ح۱۸: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الرَّبِيعِ الْكَاتِبِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا الْمَكْنُونُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ».
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۱۱، ح۱۱: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْماً مَبْذُولًا وَ عِلْماً مَكْفُوفاً...»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶، ح۳: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ ضُرَيْسٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: إِنَّ لِلَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَبْذُولٌ، وَ عِلْمٌ مَكْفُوفٌ...» و....
- ↑ طبقات رجال الکافی، ص۸۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 421-423.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۹۱ و ۵۸۸؛ ج۴، ص۱۲۹؛ ج۸، ص۳۳۶؛ ج۹، ص۲۹۰؛ ج۱۰، ص۱۵۷ و ۱۷۵؛ ج۱۱، ص۳۶۶؛ ج۱۲، ص۶۷؛ ج۱۳، ص۴۹۰؛ قرب الإسناد، ص۳۰۲، ح۱۱۸۸؛ المحاسن، ج۱، ص۳۳، (ح ۲۶)، ص۱۶۳، (ح ۱۱۴)، ص۱۸۱، (ح ۱۷۳)، ص۲۳۰، (ح ۱۷۵)، ص۲۶۲، (ح ۳۲۴)؛ ج۲، ص۴۴۳، (ح ۳۱۹) و ص۵۸۲، (ح ۶۴)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۶، (ح ۱۴)، ص۸۲، (ح ۴)، ص۸۷، (ح ۳) و ص۹۳، (ح ١٢)؛ الکافی، ج۱، ص۱۸۷، (ح ۱۱)، ص۲۸۹، (ح ۵)، ص۲۹۶، (ح ۴)، ص۳۱۰، (ح ۱۰)، ص۳۷۱، (ح ۴) و ص۴۰۷، (ح ۸).
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۹۱؛ ج۱۰، ص۱۵۷ و ۱۷۵؛ المحاسن، ج۱، ص۲۶۲، ح۳۲۴؛ ج۲، ص۴۹۶، ح۵۹۹؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۹، (ح ۳)، ص۴۶، (ح ۱۴) و ص۸۲ (ح ۴)؛ کامل الزیارات، ص۱۳، (ح ۱۲) و ص۲۹۵، (ح ۹).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 423-424.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ح۱۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 424.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴: و کان ثقة؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۰۹، ش۱۴۲: جعفر بن بشیر البجلی ثقة جلیل القدر.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۱، ش۷؛ الرجال (ابن داود)، ص۸۲، ش۲۹۹.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱۵، ص۶۹-۷۰، ش۳۸۱۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 424-425.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۲، ش۷: و کان یعرف بفقة العلم لأنه کان کثیر العلم.
- ↑ إیضاح الإشتباه، ص۱۲۸-۱۲۹، ش۱۲۵: و رأیت بخط السید السعید صفی الدین محمد بن معد الموسوی قال: حدثنی بعض العلماء ممن قرأت علیه هذا الکتاب أنه نفحة العلم: بالنون، و الفاء، و الحاء المهملة.
- ↑ ر.ک: عوائد الأیام، ص۸۵۰: جعفر بن بشیر، فقحة العلم: بالفاء و القاف و الحاء المهملة، و قیل: قفة العلم: بالقاف المضمومة؛ و الفاء المشددة؛ و قیل: نفحة العلم: بالنون و الفاء و الحائ المهملة.
- ↑ إیضاح الإشتباه، ص۱۲۸-۱۲۹، ش۱۲۵: کان یلقب فقحة العلم: بالفاء، و القاف، و الحاء المهملة.
- ↑ قاموس الرجال، ج۲، ص۶۱۴، ش۱۴۳۰.
- ↑ ر.ک: الرسائل الرجاليه، ج۳، ص۴۰-۴۱؛ تنقيح المقال، ج۱۵، ص۶۹-۷۱.
- ↑ ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳-۲۵.
- ↑ تهذیب المقال، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴؛ نجاشی این تعبیر را برای محمد بن إسماعیل بن میمون نیز ذکر کرده و نوشته است: محمد بن إسماعیل بن میمون الزعفرانی أبو عبدالله؛ ثقة؛ عین؛ روی عن الثقات و رووا عنه. (رجال النجاشی، ص۳۴۵، ش۹۳۳).
- ↑ ریاض المسائل، ج۱۶، ص۳۶۷: مضافا إلی أن السند فی بعضها صحیح إلی جعفر بن بشیر و هو ثقة، و الإرسال بعده لعله غیر ضار، لقول النجاشی روی عن الثقات و رووا عنه، قاله فی مدحه، و لا یکون ذلک إلا بتقدیر عدم روایته عن الضعفاء، و إلا فالروایة عن الثقه و غیره لیس بمدح، کما لا یخفی.
- ↑ مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۴، ص۱۳۵: و جعفر بن بشیر الجلیل، الذی عدت روایته عن أحد من أمارات الوثاقة لقولهم فیه: روی عن الثقات و رووا عنه.
- ↑ سماء المقال، ج۱، ص۴۱۷.
- ↑ الفوائد الرجالیه (کجوری)، ص۱۰۶.
- ↑ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۴: و قال النجاشی فی ترجمه جعفر بن بشیر: روی عن الثقات و رووا عنه، فکل من روی عنه جعفر بن بشیر یحکم بوثاقته.
- ↑ الطهارة الکبیر، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳: و کذا قول النجاشی فی جعفر بن بشیر و محمد بن إسماعیل بن میمون ب أنهما رویا عن الثقات و روی الثقات عنهما لا دلالة فیه علی وثاقة کل راو و مروی عنه لهما، فمع عدم تضمن کلامه للحصر الدال علی ذلک الثقاة أعم من کونهم إمامیة، و قد روی علی بن فضال الفطحی - الموثق - عن الثانی کثیرا.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۸: أنه لا دلالة فی الکلام علی الحصر، و أن جعفر بن بشیر لم یرو عن غیر الثقات. و یؤکد ذلک قوله: و رووا عنه أ فهل یحتمل أن جعفر بن بشیر لم یرو عنه غیر الثقات، و الضعفاء یروون عن کل أحد، و لا سیما عن الأکابر بل المعصومین أیضا. و غایة ما هناک أن تکون روایة جعفر بن بشیر عن الثقات، و روایتهم عنه کثیرة؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۹۹: فلعدم ثبوت أن جعفر بن بشیر لا یروی إلا عن ثقة.
- ↑ قاعدة لا ضرر و لا ضرار، ص۲۰: قال النجاشی فی ترجمة جعفر بن بشیر: روی عن الثقات و رووا عنه و هو یقتضی وثاقة من یروی عنهم. و یرد علیه إنه لا وجه لاستظهار الحصر من العبارة المذکورة لأن إثبات روایته عن الثقات لا ینفی روایته عن غیرهم. (لا یقال) إن الأمر و إن کان کذلک إلا أن هذه العبارة لما کانت مسوقة فی مقام المدح فلا محیص من إرادة الحصر منها، لأن أصل روایة الشخص عن الثقات و روایة الثقات عنه أمر لا یستوجب المدح و لا تمیز لجعفر بن بشیر عن غیره فی ذلک، بل هو ثابت فی حق کثیر من الرواة حتی الضعفاء منهم. (فإنه یقال) المقصود بالعبارة المذکورة إکثاره الروایة عن الثقات و إکثار الثقات الروایة عنه، و لا شک إن هذا أمر ممدوح و صفة عالیة فی الشخص فی مقابل ما یذکر فی شأن بعض الرواة کمحمد بن خالد البرقی من أنه یروی عن الضعفاء و المجاهیل، فإنه یعد نوعا من المدح و الذم فی حقه.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 425-428.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 428-429.