دوستی در فقه سیاسی
مقدمه
الفت از نظر اخلاقی به حالتی گفته میشود که بین دو یا چند نفر به صورت توافق روحی و انس و پیوند خاص معنوی ظاهر شده و موجب آن میشود که آنان به یکدیگر خو گرفته و از کینهتوزی، خصومت و اختلاف به دور باشند.
الفت و انس از غرائز فطری انسان به شمار میرود و انگیزه آن چیزی جز خواست طبع انسانی نیست و به همین دلیل نامی که بر این موجود نهاده شده، از ریشه انس گرفته شده و وی را انسان[۱] و انس[۲] و ناس[۳] و اناس[۴] نامیدهاند که به عقیده بعضی از لغویین از ماده انس اشتقاق یافته است.
انسان به حکم فطرت و طبع اولی، خواستار انس و الفت با همنوع خویش است و بر اساس آن از تنهایی، عزلت، توّحش و زندگی مجرد انفرادی، گریزان میباشد. این خود یکی از مزایایی است که انسان را از سایر موجودات جنبنده مشخص و ممتاز میگرداند، چنانکه امتیاز حیوانات اهلی نیز به این است که به طور اکتسابی به حالت انس میگرایند.
صرف نظر از انگیزه فطری، اصولاً انسان به جهت نیازمندیهای گوناگونی که در مسیر زندگی خویش دارد، نیازمند به الفت و ارتباط با دیگر انسانهاست و از این رهگذر است که پیوسته به دوستی، یگانگی و برادری نیاز ضروری احساس میکند[۵]. در هر حال الفت را چه امر فطری انسان بدانیم و چه احتیاجات زندگی را انگیزه آن به حساب آوریم، طبع انسانی آمادگی کامل برای پذیرش این حالت را دارد؛ زیرا توافق و سنخیت که پایه اصلی تحقق الفت، انس، همبستگی و یگانگی است در نهاد همه انسانها وجود دارد.
ابن مسکویه از حکیم ارسطو نقل میکند: چیزهایی که بالطبع با هم مختلفند، تشکل نمیپذیرند و نمیتوان آنها را به طرز منظمی با هم ترکیب و تألیف نمود اما چیزهایی که مشابه یکدیگرند در هم تأثیر میبخشند و مشتاق یکدیگر میشوند[۶].
این مطلب را نیز باید توجه داشت که فطری بودن الفت و انس و یا انگیزه فطری داشتن این خصلت انسانی به تنهایی برای تحقق بخشیدن به آن کافی نیست. نخستین وظیفه بشر ایجاد وسایل و تمهیدات الفت و پیوندهای اخلاقی و تحقق بخشیدن به عوامل دوستی، یگانگی، عواطف عمومی و محبت به هم نوع است. به همین دلیل است که اسلام تنها به دستورات و توصیهها اکتفا نکرده و برای ایجاد حالت الفت، یگانگی و دوستی در میان افراد جامعه اسلامی، اعمال و وظایفی را مقرر داشته که خود از عوامل به وجود آورنده این حالت اخلاقی است.
بسیاری از دستورات اجتماعی اسلام در انجام فرایض دینی از همین دیدگاه نشأت میگیرد. یکی از این مراسم باشکوه برگزاری نمازهای یومیه، جمعه و عیدین به طور اجتماعی و یکپارچه است، تا انسی که در طبیعت بشر نهفته است، فعلیت پیدا کند و نیز فلسفه حج و سایر عبادتهای دسته جمعی میتواند دلیل واضحی بر اهتمام شارع اسلام نسبت به تحکیم الفت، اتحاد و همبستگی در جامعه اسلامی باشد.
از سوی دیگر، اسلام در مورد نفی عوامل اختلاف و تشتّت و هر آنچه که بر یگانگی و همبستگی جامعه اسلامی لطمه وارد میآورد، دستورات اکیدی صادر کرده و مسلمانان را از این نوع عوامل شیطانی بر حذر داشته است و قرآن به طور صریح الفت و یگانگی را به خدا و اختلاف و تشتّت را به شیطان نسبت داده است[۷]. ﴿وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ﴾[۸] و ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾[۹].
الفت و همزیستی و سازش اساس روابط اخلاقی جامعه مسلمین را تشکیل میدهد و این حقیقت را ما میتوانیم از مجموعه دستورات اخلاقی اسلام که در زمینههای مختلف آمده است به دست آوریم[۱۰].[۱۱]
الفت اجتماعی از دیدگاه قرآن
اسلام برای تقویت و بنیانگیری وحدت و همبستگی جامعه یک سلسله آداب اجتماعی مقرر داشته است که در سایه آن مهرورزی و برادری در روابط مسلمانان ریشههای عمیقتری یافته و مانع از بروز روح عوامل اختلاف و عداوت و در دلها میشود. اسلام از این آداب و آثار انسانی آن، بیش از قانون و قدرت آن بهرهبرداری و کمک گرفته است؛ زیرا رفتار پاک و ادب نیکو و کردار خوب در محیط زندگی اجتماعی میتواند آن چنان اعتماد، اطمینان، بشّاشت، دوستی، محبت و خیرخواهی ایجاد کند که قانون قادر بر ایجاد آن نیست.
قرآن در تعقیب این هدف مقدس اسلام بر اصول زیر تأکید کرده است:
- تکبر، خودبینی و خودپسندی را محکوم شمرده و میگوید: ﴿وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا﴾[۱۲]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۳]؛
- ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱۴]؛
- ﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾[۱۵]؛
- ﴿وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا﴾[۱۶]؛
- از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند چه چیز اسلام بهتر است فرمود: طعام به مردم دهی و به هر کسی که بشناسی و یا نشناسی سلام کنی؛
- سلام اسلامی صلحجویانهترین شعاری است که دینی در عالم به خود دیده است: ﴿فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾[۱۷]؛
- ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾[۱۸]؛
- اسلام به عفو و بخشش و خودنگهداری در موقع غضب دعوت میکند. ﴿وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۹]؛
- همگرایی و همکاری سیاسی در روابط بینالمللی در یک مقیاس جهانی خود فصلی از مهمترین مسائل وحدت و همبستگی در اسلام به شمار میرود. بیشک مسئله همزیستی ملتها و پیوند و ارتباط جامعهها بر اساس صلح و سازش عادلانه در طول تاریخ بشر که صفحات آن را حوادث خونین جنگها و کشتارها و خونریزیهای وحشتناک پر کرده است، از مهمترین مسائل حیاتی و بزرگترین مشاکل زندگی بوده که اسلام با اهتمام هر چه بیشتر بدان پرداخته است[۲۰]؛
- اسلام در روابط بینالمللی صلح را به عنوان اصل اولی و زیر بنای حقوق بینالمللی پذیرفته و ملل جهان را به اصل همزیستی مسالمتآمیز و صلح جهانی دعوت کرده است. آیات مذکور میتواند دورنمایی از چگونگی این دعوت انسانی را برای ما ترسیم کند[۲۱].[۲۲]
منابع
پانویس
- ↑ ﴿وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا﴾ «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند» سوره اسراء، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا﴾ «پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزهای نذر کردهام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمیگویم» سوره مریم، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید میگویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمیدانند» سوره بقره، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبهدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنانکه) هر دستهای از مردم آبشخور خویش را باز میشناخت؛ از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰.
- ↑ تهذیب الاخلاق، ص۱۲۶.
- ↑ تهذیب الاخلاق، ص۲۵۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۶۸-۶۶.
- ↑ «و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد» سوره انفال، آیه ۱۱.
- ↑ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند» سوره مائده، آیه ۹۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۹، ص۱۵۷ و ۱۵۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۴۲.
- ↑ «و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید» سوره اسراء، آیه ۳۷.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند» سوره اسراء، آیه ۵۳.
- ↑ «و با مردم سخن خوب بگویید» سوره بقره، آیه ۸۳.
- ↑ «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بیگمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.
- ↑ «بگو: درود بر شما!» سوره انعام، آیه ۵۴.
- ↑ «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
- ↑ «و اگر درگذرید و ببخشایید و چشم بپوشید بیگمان خداوند (نیز) آمرزندهای بخشاینده است» سوره تغابن، آیه ۱۴.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۷۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۹، ص۱۶۸-۱۶۷.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۴۴.