دوستی در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

دوستی و هم‌نشینی با نیکان

دقت در انتخاب دوست و هم نشین از دیدگاه معصومین (ع) اهمیت خاصی دارد. آنان سفارش می‌کردند پیش از انتخاب دوست، او را از نظر ایثار و فداکاری و صفات اخلاقی در حالت‌های مختلف بیازمایید. هرگاه به صلاحیت او اطمینان یافتید، آن گاه با او دوست شوید. رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «خَيْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ كَثُرَ وِفَاقُهُ»؛ «بهترین هم‌نشین کسی است که ناسازگاری‌اش اندک باشد و سازگاری‌اش بسیار»[۱].

رسول خدا (ص) در سخنی دیگر، یکی از ویژگی‌های دوست نامناسب را چنین بیان می‌فرماید: «هم‌نشینی با کسی که آنچه را برای خودش می‌بیند و می‌پسندد و برای تو نمی‌بیند، خیری برای تو ندارد».[۲].

همچنین ویژگی دیگر دوستان ناباب از نگاه ایشان چنین است: «إِيَّاكُمْ وَ مُجَالَسَةَ الْمَوْتَى‌»؛ «از هم‌نشینی با مردگان بپرهیزید». عرض شد: یا رسول الله! این مردگان کیستند؟ فرمود: «قَالَ كُلُّ غَنِيٍّ أَطْغَاهُ غِنَاهُ‌»؛ «هر توانگری که توانگری‌اش، او را سرمست کرده باشد»[۳].

پیامبر، مجالس هم‌نشینی را به گونه‌های مختلف تقسیم می‌کند و می‌فرماید: «مجلس‌ها سه گونه است: پرسود و غنیمت، سالم و مرده. مجلس پرسود، مجلسی است که در آن یاد خدا شود. محفل سالم، محفل خاموش و ساکت است و محفل مرده آن است که در آن سخن باطل گفته شود».[۴].

رسول رحمت درباره اثرگذاری شدید هم‌نشینی بر اخلاق و رفتار انسان‌ها می‌فرماید: «تنها در محضر دانشمندانی بنشینید که شما را از پنج چیز به پنج چیز فرا می‌خوانند: از دودلی به یقین، از ریا به اخلاص، از دنیاخواهی به دنیاگریزی، از تکبر به فروتنی و از فریب کاری به خیرخواهی».[۵].

دو نفر از مشرکان به نام‌های عقبه و اُبَّی با هم دوست شدند. عقبه، اسلام را پذیرفت، ولی دوستش به وی اعتراض کرد و در اغوای او کوشید، به گونه‌ای که عقبه به کفر و شرک بازگشت. او در جنگ بدر در لشکر کفر بود و به دست لشکر اسلام کشته شد. قرآن مجید در این باره می‌فرماید: ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۶].

رسول اکرم (ص) در سخنی ارزشمند درباره تأثیر دوستی و هم‌نشینی این‌گونه می‌فرماید: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ‌»؛ «انسان بر دین دوست و هم‌نشین خود است»[۷].

در سیره عملی آن حضرت آمده است که پیامبر با افراد پاک و باایمانی مانند: سلمان، بلال حبشی، عَمّار، حُباب و صُهَیب هم‌نشینی می‌کرد و آنها همواره به عنوان دوست در محضر آن حضرت بودند. روزی گروهی از سران مشرک قریش نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمد! آیا به هم‌نشینی با این گونه افراد خشنود شده‌ای و توقع داری ما از آنها پیروی کنیم؟ اگر آنها را از خود دور سازی، شاید نزد تو آییم و از تو پیروی کنیم و به عنوان دوستانت در اطرافت باشیم. در این هنگام آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ[۸] نازل شد و با محکوم کردن سخن آنها، روش پیامبر را تأیید و تثبیت کرد[۹].[۱۰].[۱۱]

دوستی و محبت

هیچ دلی، خالی از محبت نیست. فروغ محبت به گونه‌ای در همه دل‌ها وجود دارد و دل‌های آدمیان با وابستگی و تعلق به اشیای دیگر شور و نشاط می‌یابد. محبت در فرهنگ اسلامی جایگاه ممتازی دارد. ازاین رو، آدمی باید هشیارانه مراقب باشد که فآخرترین و گران‌بهاترین عضو انسان؛ یعنی دلش را در گرو محبت هر چیزی قرار ندهد. پیامبر اسلام (ص) به مناسبت‌های مختلف فرموده است: «انسان با کسی است (محشور خواهد شد) که او را دوست دارد»[۱۲]. در روایتی آمده است که مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! فردی، نمازخوانان را دوست دارد، ولی خودش تنها نمازهای واجب را می‌خواند. صدقه‌دهندگان را دوست دارد، ولی تنها صدقه‌های واجب (خمس و زکات) را می‌دهد و روزه‌گیران را دوست دارد، ولی خودش فقط روزه ماه رمضان را می‌گیرد. حضرت فرمود: «انسان با کسی است که او را دوست دارد»[۱۳]. انسان باید بیندیشد که دل به چه و که بسته است و چه چیزی یا چه کسی را در این خانه ارزشمند مهمان کرده و جای داده است؛ زیرا ارزش دل تابع چیزی است که در آن جای گرفته است. مردی از بادیه‌نشینان نزد رسول خدا (ص) آمد و از آن حضرت درباره روز قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن روز چه آماده کرده‌ای؟ عرض کرد: یا رسول الله! چیز زیادی از نماز و روزه آماده نساخته‌ام جز آنکه خدا و رسولش را دوست دارم. پیامبر خدا (ص) فرمود: «انسان (در آن روز) با کسی است که او را دوست دارد»[۱۴]. انس بن مالک که این حدیث را گزارش کرده است، می‌گوید: «مسلمانان از شنیدن این مطلب بسیار خوشحال شدند، به اندازه‌ای که هیچ چیز پس از اسلام آوردن، این قدر آنان را خوشحال نساخته بود»[۱۵]. بالاترین و والاترین محبت‌ها، محبت به خداست. انس و الفت با خداوند چنان لذتی دارد که توصیف پذیر نیست. این یاد و انس چنان آرامش و اعتماد به نفسی به انسان می‌بخشد که مثال زدنی است. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «أَحِبُّوا اللَّهَ مِنْ كُلِّ قُلُوبِكُمْ»[۱۶]. همچنین رسول الله (ص) در سخنی دیگر می‌فرماید: «أَحِبُّوا اللَّهَ بِمَا يَغْذُوكُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ‌، وَ أَحِبُّونِي لِحُبِّ اللَّهِ، وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَيْتِي لِحُبِّي»[۱۷].

امام علی بن موسی الرضا (ع) از اجداد پاکش از رسول خدا (ص) نقل می‌کند که: «أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَى نَجِيِّهِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (ع): يَا مُوسَى أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي. قَالَ: يَا رَبِّ إِنِّي أُحِبُّكَ، فَكَيْفَ أُحَبِّبُكَ إِلَى خَلْقِكَ قَالَ: اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِمْ‌، وَ بَلَائِي عِنْدَهُمْ، فَإِنَّهُمْ لَا يَذَّكَّرُونَ إِذْ لَا يَعْرِفُونَ مِنِّي إِلَّا كُلَّ خَيْرٍ»[۱۸].

خداوند در قرآن مجید در این باره یادآور می‌شود: ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً[۱۹]. در همین مورد، امام باقر (ع) از پدرش، امام حسین (ع) و نیز از عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل کرده است: «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي مَسْجِدِهِ فِي رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِهِ‌... وَ قَدْ أَوْحَى إِلَيَّ رَبِّي أَنْ أُذَكِّرَكُمْ بِالنِّعْمَةِ... وَ تَلَا ﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ[۲۰]. ثُمَّ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلَى عَلِيٍّ (ع)، فَقَالَ: يَا أَبَا الْحَسَنِ... فَقَالَ: فَكَيْفَ لِي بِالْقَوْلِ - فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي- وَ إِنَّمَا هَدَانَا اللَّهُ بِكَ. قَالَ: وَ مَعَ ذَلِكَ فَهَاتِ، قُلْ مَا أَوَّلُ نِعْمَةٍ بَلَاكَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ أَنْعَمَ عَلَيْكَ بِهَا قَالَ: أَنْ خَلَقَنِي جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ لَمْ أَكُ شَيْئاً مَذْكُوراً. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا الثَّانِيَةُ قَالَ: أَنْ أَحْسَنَ بِي إِذْ خَلَقَنِي فَجَعَلَنِي حَيّاً لَا مَيِّتاً... فَمَا الثَّالِثَةُ قَالَ: أَنْ أَنْشَأَنِي فَلَهُ الْحَمْدُ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَعْدَلِ تَرْكِيبٍ. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا الرَّابِعَةُ قَالَ: أَنْ جَعَلَنِيَ مُتَفَكِّراً رَاغِباً لَا بُلَهَةً سَاهِياً. قَالَ:... فَمَا الْخَامِسَةُ قَالَ: أَنْ جَعَلَ لِي شَوَاعِرَ أُدْرِكُ مَا ابْتَغَيْتُ بِهَا، وَ جَعَلَ لِي سِرَاجاً مُنِيراً. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا السَّادِسَةُ قَالَ: أَنْ هَدَانِي وَ لَمْ يُضِلَّنِي عَنْ سَبِيلِهِ. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا السَّابِعَةُ قَالَ: أَنْ جَعَلَ لِي مَرَدّاً فِي حَيَاةٍ لَا انْقِطَاعَ لَهَا. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا الثَّامِنَةُ قَالَ: أَنْ جَعَلَنِيَ مُلْكاً مَالِكاً لَا مَمْلُوكاً. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا التَّاسِعَةُ قَالَ: أَنْ سَخَّرَ لِي سَمَاءَهُ وَ أَرْضَهُ وَ مَا فِيهِمَا وَ مَا بَيْنَهُمَا مِنْ خَلْقِهِ. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا الْعَاشِرَةُ قَالَ: أَنْ جَعَلَنَا سُبْحَانَهُ ذُكْرَاناً لَا إِنَاثاً. قَالَ: صَدَقْتَ، فَمَا بَعْدَ هَذَا قَالَ: كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَطَابَتْ، وَ تَلَا ﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»[۲۱].

با تأمل در آیات و روایات مشخص می‌شود که توجه به نعمت‌های الهی و یادآوری آنها، ایمان به خدا و محبت به او را در جان آدمی استوار می‌سازد. بی‌شک، محبت به پیامبر اکرم (ص) به عنوان آخرین پیام‌آور خدا پس از محبت به خدا قرار دارد و در برخی از آیات قرآن، محبت ایشان بلافاصله پس از محبت خدا قرار گرفته است: ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ...[۲۲].

برخی آیات، اطاعت آن حضرت را ملاک دوستی به خدا دانسته‌اند: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۲۳]. اساساً ایمان حقیقی به خدا زمانی تحقق می‌یابد که مؤمن، آن حضرت را از همه چیز و همه کس بیشتر دوست بدارد. در روایتی آمده است: «لَا يُؤْمِنُ أحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إلَيْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَ وَالِدِهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»[۲۴].

پس از محبت به خدا و رسولش، محبت به اهل بیت پیامبر از جایگاه ممتازی در اسلام برخوردار است. خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ[۲۵]. در منابع حدیثی و تفسیری شیعه و اهل سنت از پیامبر اعظم (ص) نقل شده است که مقصود از ﴿الْقُرْبَى در این آیه، اهل بیت و نزدیکان پیامبر هستند. هنگامی که آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى نازل شد اصحاب عرض کردند ای رسول خدا! خویشاوندان شما که مودت آنان بر ما واجب است، کیانند؟ آن حضرت فرمود: «علی و فاطمه و فرزندان آن دو» و این مطلب را سه بار تکرار فرمود[۲۶].

همچنین محدثان اهل سنت از رسول خدا (ص) نقل می‌کنند که خطاب به امیرالمؤمنین علی (ص) فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَنَا وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ قَالَ عَلِیٌ فَمُحِبُّونَا قَالَ مِنْ وَرَائِكُمْ»[۲۷].

پس از محبت خدا، رسول و اهل بیت گرامی اش، محبت به مردم و دوست داشتن آنان از نکته‌هایی است که در روایات معصومین (ع) به آن عنایت خاصی شده است. از امام باقر (ع) نقل کرده‌اند: «إِنَّ أَعْرَابِيّاً مِنْ بَنِي تَمِيمٍ أَتَى النَّبِيَّ‌(ص) فَقَالَ لَهُ أَوْصِنِي فَكَانَ مِمَّا أَوْصَاهُ تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ يُحِبُّوكَ»[۲۸].

در روایتی دیگر، دوست داشتن مردم از نگاه پیامبر اکرم (ص)، نصف عقل شمرده شده است: «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ‌»[۲۹]. بنابراین، زیربنای همه دوستی‌ها، محبت به خداست. پس از آن، محبت به گل سرسبد مخلوقات پیامبر اکرم (ص) و خاندان طاهرینش، اساس دوستی‌هاست و آن گاه علاقه و عشق به مردم نیز از آموزه‌های دینی به شمار می‌رود.[۳۰]

دوستان ناباب

در دین مبین اسلام، از ارتباط با دوستان ناباب نهی شده است. حضرت پیامبر فرمود: از دوست بد بپرهیز که مردم تو را با او می‌شناسند[۳۱].

بی‌شک انسان از محیط، خانواده، مدرسه و هم‌سالان خود به شدت متأثر می‌شود. اصولاً شخصیت فرد در کنار دیگران و محیط اجتماعی شکل میگیرد. همسالان پس از خانواده نقش مهمی در تکوین ساختار شخصیت فرد دارد. به همین دلیل است که اگر دوستان فرد انسان‌هایی وارسته و خوب باشند، او نیز بالتبع چنین به بار خواهد آمد و چنان‌چه افرادی فاسد و آلوده باشند، او نیز دیر یا زود در منجلاب فرو خواهد رفت و خلاف‌کار خواهد گردید. از این رو بزرگان فرموده‌اند: اگر می‌خواهید از شخصیت فردی آگاه شوید، سراغ دوستانش بروید.

روشن است، افراد در شرایط عادی با کسانی دوست میشوند که با آنها هم سلیقه و هم طیف‌اند. در روایات آمده است: مردم بر دین دوستان خود می‌باشند، پس باید مواظب باشد چه کسانی را به دوستی بر می‌گزیند[۳۲].

امام علی(ع) می‌فرماید: هر شخص به کسی مانند خودش تمایل دارد[۳۳].

انسان اگر با افراد فرومایه هم‌نشین شود به یقین از آنها متأثر می‌شود و اخلاقش فاسد می‌گردد؛ از این رو باید در انتخاب دوست نهایت دقت را داشته باشیم تا خدای نخواسته در منجلاب بدبختی گرفتار نگردیم و از افراد غیرصالح و خلاف‌کار بپرهیزیم، تا دامن‌گیر آتش فساد اخلاقی‌شان نشویم.

افرادی که دوستان ناباب برگزیده و به انجام دادن گناه و گوش ندادن به سخنان پیشوایان دین عادت کرده‌اند، چه بسا به صورت گروهی به مقدسات دینی توهین کنند، اما پشیمان خواهند شد که پشیمانی‌شان سودی ندارد. آنها هنگامی که قیامت فرا می‌رسد، می‌گویند: وای بر من! کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یادآوری حق گمراه ساخت، بعد از آنکه یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است[۳۴].

شاید حساس‌ترین مرحله زندگی انسان جوانی باشد که در این دوره، تغییر‌های جسمی و روحی در آنها پدید می‌آید که چه بسا درست هدایت نشوند، دچار نوعی سردرگمی و بحران میشوند. جوانان و نوجوانان فکر می‌کنند دیگران نمی‌توانند آنان را درک کنند؛ لذا خودشان گروه کوچکی را تشکیل می‌دهند که فرهنگ خاص آنها را دارد و بیشتر اوقات را در کنار هم‌دیگر سپری می‌کنند. جامعه‌شناسان در مورد گروه همسالان می‌نویسند: «گروه همسالان به عنوان یکی از عوامل اجتماعی شدن، بیشترین نفوذش را در دوره نوجوانی اعمال می‌کند. در این دوره، مورد پسند قرارگرفتن، هدف اصلی نوجوانان می‌شود و پذیرش و نمایش ارزش‌های گروه همسالان در پذیرش ارزش‌های اجتماعی از سوی فرد، نقش تعیین کننده‌ای دارد. از آنجا که نوجوانان عموماً وقت زیادی را به گروه همسالان اختصاص می‌دهند، غالباً اصطلاحات و ارزش‌های متفاوت از، جامعه بزرگسالان پیدا می‌کنند»[۳۵].

دوست در زندگی انسان نقش مؤثری ایفا می‌کند. در زمان پیامبران گروهی دور هم جمع می‌شدند و وقتی پیامبران را می‌‌دیدند، آنان را مسخره می‌کردند؛ یکی حرف ناروا می‌گفت و دیگران گفته‌اش را تأیید مینمودند. بدین طریق چون احساس تنهایی نمی‌کردند و دوستان ناباب به آنها قوت قلب می‌دادند، از جسارت به پیامبران هیچ‌گونه هراسی نداشتند. در پایان این فصل ذکر این نکته لازم است که بدون شک شرایط اجتماعی، خرافات، مفاسد اجتماعی و دوستان ناباب در تعیین مسیر حرکت انسان نقش مهمی دارد، اما هیچ‌گاه او را وادار نمی‌سازد تا مرتکب عمل زشتی شود و عذری برای خطایش نیست. اجتماع بر روی عقاید انسان، تأثیری غیرمستقیم دارد؛ به این معنا که جامعه‌ای فاسد، روح انسان را فاسد کرده، در او دین‌گریزی به وجود میآورد و سرانجام زمینه سقوط وی را فراهم می‌کند.

استاد مطهری در این باره می‌فرماید: «جو فاسد اجتماعی، جو روحی را فاسد می‌کند و جو فاسد روحی زمینه رشد اندیشه‌های متعالی را ضعیف و زمینه رشد اندیشه‌های پست را تقویت می‌کند.

به همین جهت است که در اسلام به اصلاح محیط اجتماعی، اهتمام زیادی شده است. و باز به همین جهت است که سیاست‌هایی که می‌خواهند اندیشه‌های متعالی را در مردمی بکشند، زمینه فساد اخلاقی و عملی آنها را فراهم می‌کنند و برای فراهم کردن این زمینه، محیط اجتماعی را با وسایلی که در اختیار دارند فاسد می‌نمایند»[۳۶].

امروز، دشمنان اسلام برای این که جوانان مسلمان و جامعه اسلامی را به فساد بکشانند از راه‌های مختلفی وارد شده‌اند که خطرناک‌تر از همه تهاجم فرهنگی است. این شبیخون فرهنگی در قالب نوارهای ویدیویی، سی‌دی‌ها و سایت‌های اینترنیتی مبتذل، با قیمت ارزان در اختیار مسلمانان قرار میگیرد تا جو دینی حاکم را به غیردینی تبدیل نموده و مردم را ضد دین و مذهب جسور کند. دشمنان اسلام تا انداز‌ه‌ای جسارت یافته‌اند که حتی در کشورهای اسلامی، آشکارا به مقدسات دینی، پیامبران و ائمه هدی(ع) توهین می‌کنند و درصدداند با ترویج بی‌بندوباری و فحشا جوامع اسلامی را به سمت بی‌دینی سوق دهند[۳۷].

منابع

پانویس

  1. میزان الحکمه، ج۶، ص۳۰۲۸.
  2. «لَا خَيْرَ لَكَ فِي صُحْبَةِ مَنْ لَا يَرَى لَكَ مِثْلَ الَّذِي يَرَى لِنَفْسِهِ»؛ میزان الحکمه، ج۶، ص۳۰۱۶.
  3. میزان الحکمه، ج۲، ص۷۵۴.
  4. «الْمَجَالِسُ ثَلَاثَةٌ غَانِمٌ وَ سَالِمٌ وَ شَاحِبٌ فَأَمَّا الْغَانِمُ فَالَّذِي يَذْكُرُ اللَّهَ تَعَالَى فِيهِ وَ أَمَّا السَّالِمُ فَالسَّاكِتُ وَ أَمَّا الشَّاحِبُ فَالَّذِي يَخُوضُ فِي الْبَاطِلِ»؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۸۹.
  5. «لَا تَجْلِسُوا إِلَّا عِنْدَ مَنْ يَدْعُوكُمْ مِنْ خَمْسٍ إِلَى خَمْسٍ مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْيَقِينِ وَ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِيحَةِ»؛ میزان الحکمه، ج۲، ص۷۵۲.
  6. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۹.
  7. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۴ - ۲۷۴.
  8. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران» سوره انعام، آیه ۵۲.
  9. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۴ - ۲۷۴؛ نک: تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه.
  10. اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۸۵.
  11. اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت ص ۴۶.
  12. بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۳.
  13. بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۳.
  14. بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۳.
  15. بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۳.
  16. «خدا را با تمام دل دوست بدارید» کنزالعمال، ح۴۴۱۴۷.
  17. «خدا را به سبب نعمت‌هایی که به شما می‌دهد، دوست داشته باشید و مرا به سبب محبتتان به خدا و اهل بیت مرا به جهت محبتتان به من دوست بدارید». ترتیب الامالی، ج۶، ص۳۵۸.
  18. «خدا به موسی بن عمران، برگزیده خود وحی کرد: مرا دوست بدار و دوستی مرا در دل‌های دیگران بگستران. موسی عرض کرد: ای خدا! من دوستت دارم، ولی چگونه تو را نزد بندگانت محبوب گردانم؟ خدا فرمود: نعمت‌هایی را که به آنان داده‌ام، به ایشان یادآوری کن؛ زیرا آنان جز خوبی از من ندیده‌اند و به یاد ندارند». ترتیب الامالی، ج۶، ص۳۶۰.
  19. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  20. «و نعمت‌های خود را بر شما تمام کرد» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  21. «روزی با گروهی از اصحاب رسول خدا (ص) در مسجد نشسته بودیم... آن حضرت فرمود: «خدا به من وحی کرده است که نعمت هایش را به شما یادآور شوم». سپس این آیه را تلاوت فرمود: نعمت‌های خود را برشما تمام کرد. [آنگاه به اصحاب خود فرمود: «اولین نعمتی که خدا به شما داده است، چیست؟» اصحاب آن حضرت به گروهی از آن نعمت‌ها اشاره کردند.] آنگاه حضرت به امیرمؤمنان علی (ع) خطاب کرد و نظر ایشان را خواست. ایشان عرض کرد: «پدر و مادرم به فدایت! خداوند، ما را به وسیله شما هدایت کرد. من در برابر شما چه بگویم؟» پیامبر فرمود: «با این حال بگو اولین نعمت پروردگار بر شما چه بوده است؟» امیرمؤمنان فرمود: «اولین نعمت خدا آن است که من هیچ بودم، مرا آفرید و به وجود آورد. دومین نعمت خدا آن است که مرا زنده آفرید و در شمار مردگان قرار نداد. سومین نعمتش آن است که به من بهترین صورت و متوازن‌ترین ترکیب را بخشید. چهارمین نعمتش آن است که مرا خردورز آفرید. پنجمین نعمت، آن است که عقل را ابزار شناخت و فهم قرار داد که هر چه را می‌خواهم، بشناسم. ششمین نعمت خدا آن است که به راه راست هدایتم کرد.»... حضرت در ادامه سخن به نهمین نعمت خدا اشاره کرد و فرمود: «نهمین نعمت آن است که زمین و آسمان و آنچه را میان آنهاست، (در جهت منافع من) مسخّر ساخت.»... آن حضرت در پایان فرمود: ای پیامبر خدا! نعمت‌های خدا بسیار فراوان است و پاکیزه ﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا «و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۴». ترتیب الامالی، ج۶، ص۳۶۱-۳۶۳.
  22. «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است.».. سوره توبه، آیه ۲۴.
  23. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  24. «هیچ یک از شما ایمان (حقیقی) نیاورده است مگر آنکه من، از خودش، فرزندانش، پدرش و همه مردم نزد او محبوب‌تر باشم». میزان الحکمه، ج۲، ص۲۳۶.
  25. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
  26. الدرالمنثور، ح۶، ص۷.
  27. «ای علی! من و تو و فاطمه و حسن و حسین، نخستین کسانی هستیم که داخل بهشت می‌شویم. علی (ع) عرض کرد: دوستان ما (چه می‌شوند؟) رسول خدا (ص) فرمود: پشت سر شما وارد بهشت خواهند شد». کنزالعمال، ح۳۴۱۶۱؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۱۲۷.
  28. «مردی از قبیله بنی تمیم نزد رسول خدا (ص) آمد و از آن حضرت خواست او را نصیحت کند. از نصیحت‌های پیامبر خدا (ص) به ایشان آن بود که مردم را دوست بدار تا تو را دوست داشته باشند». کافی، ج۲، ص۶۱۴.
  29. «دوست داشتن مردم نیمی از خردورزی است» کافی، ج۲، ص۶۱۴.
  30. اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۲۱.
  31. «إِيَّاكَ وَ قَرِينَ السُّوءِ فَإِنَّكَ بِهِ تُعْرَفُ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۰۱۲.
  32. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ»؛ محمد ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صدیق.
  33. «كُلُّ امْرِئٍ يَمِيلُ إِلَى مِثْلِهِ»محمد ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صدیق (به نقل از غررالحکم).
  34. ﴿يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا «ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۸-۲۹.
  35. بروس کوئن، درآمدی به جامعه‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، ج۲، ص۷۹.
  36. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، علل گرایش به مادی‌گری، ص۵۶۸.
  37. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص ۱۷۳-۱۷۸.