حدیث رد شمس

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ردالشمس)
حدیث رد شمس
متن حدیث
«فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَدَّ عَلَيَّ الشَّمْسَ مَرَّتَيْنِ وَ لَمْ يَرُدَّهَا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ غَيْرِي»
ترجمه حدیث
خداوند دوبار خورشید را بر من برگردانده است و جز برای من برای کسی از امّت محمّد، آن را برنگردانده است
مشخصات حدیث
صادره ازامیرالمؤمنین (ع)
راویان
محتوای حدیث
دلالت حدیث
منابع حدیث
منابع شیعه

رد شمس به معنای بازگشت خورشید، یکی از فضایل مشهور و قطعی امیر المؤمنین (ع) است که خورشید به خاطر آن حضرت برای خواندن نماز عصر بازگشته است، یک‌بار در زمان پیامبر و بار دیگر پس از وفات آن حضرت. این واقعه برای برخی پیامبران پیشین همچون یوشع و سلیمان نیز اتفاق افتاده است.

مقدمه

از چیزهایی که در اخبار و روایات آمده واقعه رد شمس به معنای بازگشت خورشید برای علی (ع) است[۱]. این واقعه یک بار در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بار دیگر بعد از وفات ایشان اتفاق افتاد[۲].

از قول علی (ع) روایت است: "خداوند دوبار خورشید را بر من برگردانده است و جز برای من برای کسی از امّت محمّد، آن را برنگردانده است"[۳].[۴]

برگشت خورشید در زمان حیات رسول خدا (ص)

گروهی از اصحاب روایت کرده‌اند که "روزی پیامبر (ص) در منزل نشسته بود و علی (ع) نیز در خدمتشان بود. در این هنگام وحی نازل شد و چون در حالت نزول وحی آرامشی بر حضرت عارض می‌شد که ناچار به جایی تکیه می‌کرد، در اینجا زانوی امیرالمؤمنین (ع) را تکیه‌گاه خود قرار داد و سر برنداشت تا اینکه خورشید غروب کرد. امیرالمؤمنین (ع) چون نمی‌توانست سر رسول خدا (ص) را بر زمین بگذارد به ناچار، نماز عصر را نشسته خواند و رکوع و سجودش را با اشاره به جا آورد[۵]. هنگامی که حضرت به حالت عادی برگشت به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "خدا را بخوان تا خورشید را برایت باز گرداند تا نمازت را به حالت ایستاده در وقتش بخوانی. خداوند تعالی، به علت طاقتت به خاطر خدا و رسولش، تو را اجابت می‌کند". پس حضرت علی (ع) از خدا خواست خورشید را برای او برگرداند. خداوند هم خورشید را بر او باز گرداند تا اینکه به موضعش در آسمان در وقت عصر رسید، پس حضرت، نماز عصرشان را خواند؛ سپس خورشید، غروب کرد"[۶].[۷]

برگشت خورشید پس از وفات پیامبر (ص)

هنگامی که حضرت علی (ع) در شهر بابل ـ نزدیک کوفه ـ خواست از شط فرات عبور کند. بسیاری از همراهان او سرگرم گذراندن چهارپایان و وسایل خود از آب بودند. حضرت، همراه تعدادی از یارانشان، نماز عصر را به جا آوردند[۸]. هنوز سپاهیان از رودخانه عبور نکرده بودند که خورشید، غروب کرد و فضیلت نماز اول وقت و جماعت با حضرت را از دست دادند. امام که از ناراحتی مسلمانان باخبر شده بود، از خدا خواست خورشید را بر او برگرداند تا همه اصحاب، نماز را در وقتش به جا آورند. خداوند، دعای ایشان را مستجاب کرد و خورشید را برگرداند. اصحاب در آن روز، بسیار تسبیح و استغفار کردند[۹].

مرحوم شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه این جریان را به نحو دیگری بیان کرده است[۱۰]. همچنین به روایت "اسماء" این اتفاق، در صهباء، هنگام غزوه خیبر رخ داده است[۱۱] و نقل می‌کند: "دیدم خورشید غروب کرده است، سپس بعد از غروب، دوباره طلوع کرد و بین کوه‌ها و زمین قرار گرفت"[۱۲]

البته این واقعه چیز تازه‌ای نبود و طبق روایات برای برخی پیامبران پیشین نیز همچون یوشع و سلیمان اتفاق افتاده است[۱۳]. در مدینه، یکی از مساجد اطراف شهر مسجد ردّ الشمس است که در محلّ وقوع حادثه ساخته شده است[۱۴].

ردّ الشمس از دیدگاه حدیثی

بسیاری از اصحاب، روایت ردّ الشمس را با اندکی تفاوت، نقل کرده‌اند؛ از جمله اسماء بنت عمیس، ام‌سلمه، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، ابوهریره و...[۱۵]. شاید همین تعدد روایات و اختلافات جزئی بین این روایات، باعث شده است که "ابن‌شهرآشوب" گمان کند که ردّ الشمس چندین بار بر حضرت صورت گرفته است؛ از جمله در بساط، خندق، حنین، خیبر، قرقیسیاء، براثا، غاضریه، نهروان، بیعت رضوان، صفین، نجف، بنی‌مازر، وادی عقیق و احد. ایشان در ادامه این چنین آورده است: "اما معروف دوبار است؛ یک بار در زمان پیامبر (ص) در کراع غمیم و بار دیگر بعد از وفات ایشان در بابل"[۱۶].[۱۷]

حدیث ردّ الشمس در منظر اهل سنت

هیچ شکی درباره حدیث ردّ الشمس و اختصاص آن به علی (ع) وجود ندارد[۱۸]. بسیاری از مؤرخان و سیره‌نگاران اهل سنت در کتاب‌هایشان، به طور مفصل به این موضوع پرداخته‌اند؛ به گونه‌ای که ادعا شده، که آنان در این باره به اجماع رسیده‌اند[۱۹].

از میان بزرگان اهل سنت، تنها چهار نفر، این فضیلت را رد کرده‌اند؛ ابن‌حزم اندلسی، ابن‌جوزی، ابن‌تیمیه و ابن‌کثیر. خواننده با خواندن درشت‌گویی‌های آنها می‌پندارد که بازگشت خورشید به خاطر علی (ع)، فقط عقیده شیعه است و اسلام، اعتقاد به آن را زننده و بی‌دلیل و شایسته دشنام و نسبت‌های زشت می‌داند. گروهی از حافظان موثق، حدیث ردّ الشمس را با اسناد فراوانی نقل کرده‌اند.

گروهی از کارشناسان علم حدیث، بعضی از اسناد را صحیح و بعضی را حسن دانسته‌اند. ایشان بر کسانی که سند این حدیث را ضعیف می‌دانند ـ مانند ابن‌حزم ـ خرده گرفته و به مخالفت برخاسته‌اند. در این میان، عده‌ای از بزرگان پیدا شده‌اند که انکار این فضیلت نبوی و کرامت علوی را که از نظر روایات، امری قطعی است بر آنها گران آمده و تألیف خود را به آن اختصاص داده‌اند تا در آن، اسناد و طرق حدیث رد الشمس را به تفصیل بیان کنند. ابوبکر ورّاق کتابی به نام من روی رد الشمس نوشته است، ابوالقاسم حسکانی و ابوعبدالله بصری بغدادی کتابی به نام جواز رد الشمس تألیف کردند و ابوالحسن شاذان فضیلی، حافظ ابوالفتح ازدی و دیگران نیز کتاب‌ها و رسایلی در باب رد الشمس به رشته تحریر در آورده‌اند[۲۰].[۲۱]

تشکیک در رد الشمس

این فضیلت که در احادیث آمده، از آنجا که فضیلتی بزرگ برای امیرالمؤمنین (ع) است و از سویی پدیده‌ای خارق‌العاده و برای برخی باورنکردنی است، کسانی درصدد تشکیک نسبت به آن برآمده‌اند و نسبت به راویان یا منابع یا اصل قضیه و غیر طبیعی بودن آن به دیدۀ تردید نگریسته‌اند، غافل از آنکه خدایی که معجزۀ شق القمر را برای پیامبر اسلام و معجزات دیگر را (که محال نیستند، بلکه اموری غیرعادی‌اند) برای پیامبران دیگر نشان می‌دهد، بازگرداندن حرکت خورشید برای او مشکلی نیست. به همین جهت، تعدادی از محدّثان و تاریخ‌نگاران و محقّقان شیعه و سنی دربارۀ آن بحث کرده و حتّی تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند و راویان و اسناد واقعه را براساس منابع فراوان و متقن آورده‌اند[۲۲]. برخی هم به تحلیل واقعه و اثبات "غیرممکن" نبودن آن پرداخته‌اند[۲۳].[۲۴]

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۵.
  2. حسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۲۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۴۶؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۲۹۲-۲۹۱؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳.
  3. «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَدَّ عَلَيَّ الشَّمْسَ مَرَّتَيْنِ، وَ لَمْ يَرُدَّهَا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ غَيْرِي‏»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۴۴۵.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معجزات پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۱.
  5. تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۵، ص۳۰؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۵۰.
  6. حسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۲۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۵؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۳۵۰.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معجزات پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۶.
  8. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۱۸؛ حسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۴۶؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۳۵۱.
  9. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۱۸.
  10. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴.
  11. تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۵، ص۲۷.
  12. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی، ج۳، ص۳۳؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۲، ص۵۸.
  13. ر. ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱۱ص ۷۵.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معجزات پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۱.
  15. تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۵، ص۲۶؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۴۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۳۵۰.
  16. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۱۶.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معجزات پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۷-۳۰۸.
  18. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النقیس، ج۲، ص۵۸.
  19. قضی عیاض اندلسی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۷۵۹.
  20. علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۳، ص۱۸۹-۲۰۰.
  21. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معجزات پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۸.
  22. ر.ک: الغدیر، ج ۳ ص ۱۲۷ تا ۱۴۱، کشف الرمس عن حدیث رد الشمس، محمد باقر محمودی.
  23. از جمله ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱۱ ص ۹۱.
  24. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۱.