ردم در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جغرافیای ردم، در سوره مبارکه کهف

﴿قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا[۱]. واژه‌ای، که در این آیه، مفهوم مکانی را بیان می‌کند؛ کلمه «ردم» است.[۲]

ردم یعنی چه؟

برخی از دانشمندان، در مورد معنی این واژه، می‌نویسند: «ردم بر وزن - مرد- در اصل به معنی پر کردن شکاف، به وسیله سنگ است، ولی بعداً به معنی وسیع‌تری که شامل هر گونه سد و حتی وصله کردن لباس می‌شود؛ گفته شده است. جمعی از مفسرین، معتقدند که ردم به سد محکم و نیرومند گفته می‌شود... باید توجه داشت، که سد بر وزن قد و سُد بر وزن خُود به یک معنی است و آن حائلی است؛ که میان دو چیز ایجاد می‌کنند؛ ولی به گفته راغب؛ در مفردات بعضی میان این دو فرق گذاشته‌اند؛ اولی را مصنوع انسان و دومی را حائل‌های طبیعی دانسته‌اند»[۳].

به هر تقدیر، واژه ردم به معنی سد است، اما این که آن سد، در کجا احداث شده، آیه در بیان آن ساکت است. اما محققین قرآنی، با تلاش فراوان و مطالعه در کتب تاریخی تفسیری و آثار طبیعی؛ توانسته‌اند، به محل احداث آن دست پیدا نمایند. مفسرین قرآن، قهرمان این جریان را، شخصیتی به نام ذوالقرنین، معرفی نموده‌اند و اوست، که در یک سفر طولانی، به راه خود ادامه می‌دهد، تا به میان دو کوه می‌رسد و در آنجا گروهی را می‌یابد؛ که هیچ سخنی را نمی‌فهمند، از آنجا که این جمعیت از دشمنانی، به نام یأجوج و مأجوج در عذاب هستند. از او می‌خواهند، که با ساختن سدی آنان را یاری دهد.[۴]

ذوالقرنین کیست؟

برخی از نویسندگان در این مورد بیان می‌دارند که: «ذوالقرنین، همان کورش کبیر، پادشاه هخامنشی است»[۵]. و او بوده است، که: «همان طور، که قرآن کریم فرموده، کورش نیز سفری به سوی مغرب کرده و حتی بر لیدیا و پیرامون آن مستولی شد، بار دیگر به سوی مشرقی سفر کرد... و در آنجا مردمی دید صحرانشین و وحشی، که در بیابان‌ها زندگی می‌کردند و نیز همین کوروش سدی بنا کرد، به طوری که شواهد نشان می‌دهد؛ ساد بنا شده در تنگه داریال میانه کوه‌های قفقاز و نزدیکی‌های شهر تفلیس است»[۶].[۷]

یأجوج و مأجوج، چه طایفه‌ای بودند؟

برخی از پژوهشگران می‌گویند: برای پیدا کردن سد ذوالقرنین؛ باید قبلاً از یأجوج و مأجوج جستجو کرد: «زیرا با شناخت آنها می‌توان، محل احداث سد را شناخت: ظاهراً چنین به نظر می‌رسد؛ که کلمه یأجوج و مأجوج عبری باشد، ولی... از لغات بیگانه، به این لغت وارد شده... ادله تاریخی فراوانی در دست است، که ثابت می‌کند، که یأجوج و مأجوج قبایل وحشی و بیابانی بوده‌اند و در دشت‌های شمال شرقی می‌زیسته‌اند و از روزگار ماقبل تاریخ، تا قرن نوزدهم میلادی، مانند سیل، به طرف بلاد غربی و جنوبی سرازیر می‌شده‌اند و قسمتی از قبایل، در عصر اخیر، در اروپا میگر و در آسیا تاتار نامیده شده‌اند و جای تردید نیست که شعبه‌ای، از این قبایل در سال ۶۰۰ قبل از میلاد، در سواحل دریای سیاه منتشر شده بودند و از کوه‌های قفقاز سرازیر می‌شده و بر آسیای غربی حمله می‌برده‌اند و یونانیان ایشان را به نام سیت هین sythians نامیده‌اند و همین نام، در کتیبه داریوش، در استخر نیز ذکر شده و مسلم است، که مردم کوهستانی، از غارتگری ایشان، به کورش شکایت کرده‌اند و کورش برای جلوگیری ایشان سدی بنا نهاده است»[۸].

برخی از پژوهشگران، در مورد هجوم و خروج یأجوج و مأجوج، هفت دوره ذکر می‌نمایند، که دوره سوم هجوم آنان: «هزار سال قبل از میلاد شروع می‌شود و در این دوره قومی وحشی از صحرا، در بلاد دریای خزر و دریای سیاه یافت می‌شوند و پس از چندی، به نام‌های مختلف پدیدار می‌شوند و پس از آن می‌بینیم، که قبایل سیت هین از سال ۷۰۰ ق. میلاد، در صحنه تاریخ پدید می‌آیند و به آسیای غربی هجوم می‌کنند. در این تاریخ، تمدن آشوری به اوج عظمت خود رسیده و شهر نینوا و بابل بر سراسر آسیا حکومت می‌کرد. هردوت، می‌نویسد مرزهای شمالی آشور دائماً در معرض غارت‌های قبایل سیت هین بود و این مرزها تا کوه‌های ارمنستان ادامه داشت و قبایل سیت هین از تنگه قفقاز می‌گذشتند و بر ساکنین دشت‌ها، غارت‌های پیاپی می‌بردند و حتی دسته‌های بسیاری از ایشان، در سال ۶۲۰ ق. م.، تا شهر نینوا پیشروی کردند، و شمال ایران را که مسیر ایشان بود پایمال ساختند.»..[۹].[۱۰]

مکان ذوالقرنین

به هر حال، یاجوج و مأجوج مردمی را مورد غارت و قتل قرار می‌دادند، که در سرزمین اطراف دریای خزر و دریای سیاه سکونت داشتند و برخی از پژوهشگران می‌نویسند مکان سدی که کورش بنا نهاده: «در سرزمین میان دریای خزر و دریای سیاه، سلسله کوههای قفقاز، به صورت دیواری طبیعی وجود دارد و این دیوار کوهستانی راه‌های میان شمال و جنوب را مسدود ساخته است؛ مگر یک راه را، که باز گذاشته و آن یک راه، همان تنگه‌ای است که، در میان سلسله کوه‌ها واقع است و شمال و جنوب را به هم متصل می‌سازد و این تنگه، در عصر حاضر تنگه داریال نامیده می‌شود و در اطلس‌های موجود، میان ولادی کیوکز vladdikoukas= و تفلیس نشان داده می‌شود؛ در همانجا که تاکنون دیوار آهنین باستانی موجود است و شک نیست که این دیوار همان سدی است، که کورش بنا نهاده است؛ زیرا اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده؛ کاملاً بر کورش منطبق است... یکی از مدارک مهم در اثبات این موضوع؛ نوشته‌های ارمنی است؛ زیرا این نوشته‌ها از نظر نزدیکی ارمنستان، در آثار باستانی ارمنی، این دیوار بهاگ گورایی نامیده شده و معنی این کلمه تنگه کورش یا معبر کورش است و این سند نشان می‌دهد، که بانی این سد کورش بوده است. علاوه بر این، گواه دیگری نیز وجود دارد؛ که از جهت ارزش و اهمیت پای کمی از سند مزبور ندارد و آن گواهی زبان مردم گرجستان، یعنی قفقاز است؛ زیرا این تنگه در زبان گرجی از روزگار قدیم در آهنین نامیده می‌شده و ترک‌ها آن را در زبان خود، دامرگپو ترجمه کرده‌اند»[۱۱].[۱۲]

ردم

﴿قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا[۱۳]. لغت شناسان درباره واژه «ردم» چند نظر دارند: برخی آن را «سد بزرگ» معنا می‌کنند[۱۴]. دیگران «بستن سوراخ و منفذ با سنگ» را ردم معنا می‌کنند[۱۵]. جمعی هم می‌گویند ردم به معنای سد است و بعضی گفته‌اند به معنای سد قوی است[۱۶].

در کنار عبارت «ردم» عبارت «سدّ» و «سُد» حامل بار معنایی مشترکی هستند ولی ردم یک چیز اضافه‌ای را در بر دارد که برخی از دانشمندان و بزرگان هم به آن اشاره کرده است یعنی به دیواره‌ای می‌توان «درم» خطاب کرد که قوی و محکم باشد.[۱۷]. ضمایر «کم» و «هم» در آیه فوق به دو آیه قبلی باز می‌گردد یعنی در آیه ۹۳ «قوم» به کار رفته و در آیه ۹۴ «یأجوج و مأجوج» ضمیر «کم» به آن قوم و طایفه و ضمیر «هم» به یأجوج و مأجوج اختصاص دارد. خلاصه اینکه وقتی ذی القرنین به میان دو کوه رسید با طایفه‌ای رو به رو شد که ساده بودند و عقب ماندگی داشتند و از تعرض یأجوج و مأجوج در امان نبودند.==مقدمه== [۱۸]

سدسازی ذی القرنین

«ذو القرنین برای دفع ایشان فرمود تا میان دو کوه را که گذرگاه آن قوم بودند سد بستند و قطعه‌های آهن و مس بر روی یکدیگر چیدند و با کوره‌ها آتش بر آن دمیدند تا همه آنها به یکدیگر لحیم و پیوسته شد و قوم یأجوج و مأجوج دیگر نتوانستند از آن سوی سد به این سوی سد بیایند[۱۹]. برخی نویسندگان در این خصوص نوشته‌اند: گویند درازی این سد سه فرسنگ است پهنای آن یک فرسنگ و به گفته دیگر آخرین پهنای آن یک فرسنگ است و درازی آن نیز یک فرسنگ[۲۰].==مقدمه== [۲۱]

مختصری درباره یأجوج و مأجوج

«همان اقوام بدوی بودند که آنها را «تاتار» نامیده‌اند. در حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد یک دسته از آنان در سواحل دریای سیاه پراکنده شد، هنگام پایین آمدن از دامنه کوه‌های قفقاز آسیای غربی را مورد هجوم قرار می‌دادند. این نقطه آن روز مغولستان نامیده می‌شد. ذوالقرنین برای جلوگیری از تاخت و تاز آنها میان کوه سدی ساخت».[۲۲] «گرچه این دو واژه، عبری به نظر می‌رسند، اما عبری نیستند زیرا در زبان یونانی «گاگ»» Gog و «ماگاگ»» Magag گفته می‌شود و در ترجمه سبغینی تورات نیز به همین شکل وارد شده و در اروپا با نام «سیت»» Seyth یا «اسکیت» شناخته شده‌اند. از اقوام وحشی بیابان بوده‌اند که در شمال غربی دریای مازندران می‌زیسته و مردمی بی‌باک بوده‌اند، که از راه داغستان و «آلان» (اران = جمهوری آذربایجان کنونی) و گاه از شمال خراسان می‌تاخته و اگر مانعی در راه خود نمی‌دیده‌اند تا ارمنستان و شام و آسیای کوچک می‌رفته و چپاول می‌کرده‌اند»[۲۳].==مقدمه== [۲۴]

محل ردم

نویسنده قصص یا داستان‌های شگفت انگیز قرآن نوشته است: دیوار چین در محل خود و سد باب الابواب در تنگه خیبر ممکن است محل سد بوده باشد ولی خط ماژینور خط زیکفرید در عصر ما استحکاماتی بودند آهنین و چنان از میان رفتند و برچیده شدند که گوئی نبودند اگر کسی جای آنها را نداند تکذیب از اصل آنها هم نباید بکند[۲۵]. به نظر نگارنده این سطور؛ سدی که ذوالقرنین برای جلو‌گیری قوم یاجوج و ماجوج ساخته است باید در منطقه‌ای میان «غرب دریای خزر تا دریای سیاه و در میان کوه‌های قفقاز» باشد.[۲۶]

منابع

پانویس

  1. «گفت: آنچه پروردگارم در آن مرا توانمند کرده بهتر است، بنابراین مرا با نیرویی (انسانی) یاری دهید تا میان شما و آنان دیواری بنا نهم» سوره کهف، آیه ۹۵.
  2. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۸۴.
  3. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۳۴.
  4. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۸۴.
  5. ابوکلام آزاد، ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۴۳.
  6. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۲۶، ص۳۰۵.
  7. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۸۵.
  8. صدر، بلاغی، قصص قرآن، ص۳۷۱.
  9. صدر، بلاغی، قصص قرآن، ص۳۷۲.
  10. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۸۵.
  11. صدر، بلاغی، قصص قرآن، ص۳۷۴.
  12. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۸۷.
  13. «گفت: آنچه پروردگارم در آن مرا توانمند کرده بهتر است، بنابراین مرا با نیرویی (انسانی) یاری دهید تا میان شما و آنان دیواری بنا نهم» سوره کهف، آیه ۹۵.
  14. ر.ک: المنجد، ص۵۶۷.
  15. مفردات، ج۲، ص۶۵.
  16. تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۶۱۷؛ لغت‌شناسی، ص۴۲۵.
  17. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان.
  18. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۹۹.
  19. روضة الصفا، ج۱، ص۲۷.
  20. ر.ک: ابواسحق بن منصور بن خلف نیشابوری، قصص الانبیاء.
  21. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۵۰۰.
  22. لغت‌شناسی، ص۱۰۸۴.
  23. عزیزالله کاسب، تاریخ انبیاء، ص۶۶۱.
  24. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۵۰۱.
  25. علی قاضی زاهدی، قصص یا داستان‌های شگفت انگیز قرآن، ص۹۹.
  26. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۵۰۲.