روزهای پایانی زندگی حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی
ارزش اشک
روزهای آخر عمر حضرت زهرا (س) نزدیک میشد. روزی حال حضرت به شدت منقلب شد در حالی که امیرالمؤمنین و فرزندانش کنار بستر او نشسته بودند. در آن حال خطاب به همسرش عرض کرد: ای پسر عمو و ای باب شهر علم پیامبر و ای همسرم در دنیا و آخرت و ای صاحب نسل طاهر، تو را درباره این دو فرزندم وصیت میکنم که اینها دو نور چشم پیامبرند. برایشان بس است آنچه از فراق جدشان کشیدهاند و مادرشان را نیز از دست میدهند؛ آنها را برای زیارت قبر من بیاور که قلبم با آنان است. ای پسر عمو، بدان که من از تو راضی هستم آیا تو نیز از من راضی هستی؟ من به اندازه طاقتم در خدمت تو بودم و درباره کارهای دنیا به اندازه توانم تو را یاری کردم. من روزها جو آرد کردم و شبها با مشک آب آوردم و اکنون به کوتاهی در حق تو اعتراف میکنم، مرا ببخش! امیرالمؤمنین در حالی که میگریست، رضایت خود را با این جمله اظهار داشت: ای دختر محمد مصطفی و ای بانوی بانوان، روح من فدای روح تو باد[۱].
امیرالمؤمنین با سخنان همسرش میگریست و حضرت زهرا (س) با دست اشکهای او را میگرفت و بر صورت خود میکشید و میفرمود: ای پسرعمو، تو در فراق من محزون هستی و اشک محزون وقتی بین امتی جاری شود، خداوند آنان را مشمول رحمت خویش میفرماید؛ پس چگونه است اگر این اشک بر روی کنیزی بریزد، من اشک تو را به امید رحمت به صورتم کشیدم؛ چراکه من کنیز خدا و دختر پیامبرم. آنگاه حضرت زهرا (س) گریست و حسنین (ع) هم با گریه مادر اشک ریختند[۲].
در هر حال روزهای در بستر بودن حضرت زهرا (س) با غم و اندوه میگذشت. در یکی از روزها که حضرت میگریست، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: چرا گریه میکنی؟ فرمود: گریه میکنم برای آنچه که بعد از من به تو میرسد. حضرت برای دلداری همسرش فرمود: اشک مریز! به خدا قسم،، تحمل اینها در راه خدا برای من آسان است[۳].
هنگامی که امیرالمؤمنین احساس فراق کرد، گریست و فرمود: ای فاطمه! هنوز غم پدرت در قلب من است، پس چگونه میتوانم دوباره با فراق تو محزون شوم؟ حضرت زهرا (س) فرمود: ای پسر عمو، بر فراق من همانگونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابران است. آنگاه در حالی که میگریست لباسهای فرزندانش را شست و موهایشان را شانه زد و فرمود: کاش میدانستم چه کسی شما را مسموم میکند و به قتل میرساند و سرانجام شما چه خواهد شد. امام حسن و امام حسین (ع) با شنیدن این سخنان گریستند. حضرت زهرا (س) فرمود: ای نور دیدگانم، کنار قبر پدر بزرگتان بروید و از او بخواهید به من شفا دهد. هنگامی که حسنین (ع) رفتند، حضرت از فضه خواست تا بسترش را پهن کند. آنگاه در بستر خوابید و فرمود: ای پسر عمو، نزد من بنشین که اکنون وقت وداع است. امیرالمؤمنین با اندوه فراوان کنار بستر فاطمه (س) نشست[۴]. امیرالمؤمنین سر بانو را به دامن گذاشت و گریست. فاطمه (س) عرض کرد: من چهار وصیت دارم: اول آنکه اگر از من کوتاهی دیدهای عفو کنی و مرا ببخشی.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: تو و کوتاهی، ای بانوی بانوان عالم، هرگز! بلکه تو درباره من در کمال محبت و نهایت مهربانی و شفقت و رضایت و تشکر و قناعت بودی. حضرت زهرا (س) در ادامه عرض کرد: ای پسر عمو، وصیت دوم اینکه از تو میخواهم به فرزندانم توجه کنی که آن دو در روزگاران بعد از من کشته میشوند و فرزندانشان آواره میگردند. روزی من و فرزندانم نزد رسول خدا بودیم که حضرت فرمود: ای اهل بیت من! چگونه خواهید بود آنگاه که به قتل رسیده باشید و قبرهای شما در جاهای مختلف باشد؟ حسین (ع) پرسید: یا جداه، آیا به مرگ طبیعی میمیریم یا کشته میشویم؟ فرمود: پسرم، شما با ظلم و عداوت کُشته میشوید و فرزندانتان در شرق و غرب آواره میگردند. حسین (ع) عرض کرد: چه کسی ما را میکُشد؟ فرمود: اشرار مردم شما را میکُشند. پرسید: آیا بعد از کشته شدن افرادی از امت ما را زیارت میکنند؟ پیامبر فرمود: آری طایفهای از امتم قبور شما را زیارت میکنند و بر شما گریه و ناله میکنند و به خاطر غمی که از مصیبت شما دارند نوحه میخوانند و بدین وسیله رضایت و صله [رحم و احسان] به من را قصد میکنند. وصیت سوم آنکه مرا شب دفن کن و افراد غریبه و دشمنان، شاهد و حاضر نباشند. چهارمین وصیت این است که زیارتت را نسبت به قبر من قطع نکنی؛ چراکه با تو انسی عظیم دارم. امیرالمؤمنین وصیتها را قبول کرد و فرمود: ای دختر عمو، من نیز سه خواسته از تو دارم که میخواهم قبول کنی. اول آنکه اگر از سوی من نسبت به توکوتاهی شده عفو کنی. دوم آنکه وقتی پدرت را ملاقات کردی از من به او سلام برسانی و تحیت مرا به او ابلاغ کنی، سوم آنکه هنگامی که نزد پدر رفتی شکایت مرا به او نکنی[۵].[۶]
اشک مظلوم
روزی حضرت فاطمه (س) رو به حضرت علی (ع) نمود و گفت: ای ابالحسن! من از پدرم شنیدم که میفرمود: اشک، خشم خداوند را خاموش میکند. قبر باغی از باغهای بهشت نخواهد بود مگر هنگامی که بنده از ترس خدا گریه کند. خداوند عزیز و جبار میداند که من با این اشکها از خوف خدا میگریم. حضرت علی (ع) نیز گریست. فاطمه (س) از اشکهای آن حضرت گرفته و بر چهره خود کشید و گفت: ای ابالحسن! اگر غمگینی در بین امت گریه کند خداوند آن امت را مورد بخشایش خود قرار میدهد. پسر عمو! تو غمگین و مخزونی و من اشک چشم تو را به صورت میکشم تا مشمول رحمت خدا شوم[۷].
بعد از دفن فاطمه (س)، علی (ع) با دست خود خاک بر قبرش ریخت و آن را صاف نمود تا بر کسی معلوم نشود. در این هنگام حزن و اندوه آن حضرت تشدید شد، آب از دیدههای مبارکش جاری شد. رو به قبر رسول الله (ص) گردانید و گفت: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»؛ سلام از من بر تو باد و از جانب دختر و حبیبه تو و نور دیده تو و زیارت کننده تو که به زیارت تو آمده است و در میان خاک در کنار تو خوابیده است. حق تعالی او را در میان اهل بیت اختیار کرد که زود به تو ملحق گردد. چه بسیار زود جدایی افتاد میان ما و به سوی خدا شکایت میکنم حال خود را. یا رسول الله! به زودی دخترت به تو خبر خواهد داد که: امت تو بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، یکدیگر را یاری کردند. پس از او بپرس احوالش را چه بسیار غمها در سینه او بر روی هم نشسته بود که به کسی نمیتوانست اظهار کند. به زودی همه آنها را به تو خواهد گفت. خدا از برای او حکم خواهد کرد و او بهترین حکم کنندگان است»[۸].
امام از خویشتن سنتی حمیده و راه و رسمی پسندیده به جای نهاد که هر روز به دیدار مرقد عزیز همسر مهربان خود زهرا (س) میرفت. تا یک روز که به دیدار تربت او رفته بود، سخت بیتاب شد. خویشتن را به روی قبر افکند و بسیار گریست و این اشعار را خواند: مالي وقفت على القبور مسلّما قبر الحبيب فلم يردّ جوابي يا قبر ما لك لا تجيب مناديا أمللت بعدي خلة الأحباب مرا چه شده که بر خاک عزیزان گریان میگذرم و بر تربت محبوب سلام میدهم لکن جوابم نمیگوید؟
ای تربت محبوب، چه شده که پاسخ این خواننده را نمیدهی؟ مباد که محبت دوستان بر دلت خستگی آورده باشد. در کتاب دلائل الامامه طبری نیز آمده: روزی امام جواد (ع) که در آن زمان کمتر از چهار سال داشت، بر پدر بزرگوارش امام رضا (ع) وارد شد. در این هنگام امام جواد (ع) دستش را بر زمین زد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد و مدت طولانی در فکر فرو رفت. امام رضا (ع) به فرزندش فرمود: قربانت گردم، چرا در فکر فرو رفتهای؟ امام جواد (ع) در پاسخ گفت: به خاطر آن مصائبی که بر مادرم فاطمه زهرا (س) وارد شد.
حضرت امام رضا (ع) فرزندش را به نزدیک فراخواند. بین دو چشم او را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت. تو شایسته این امر (امامت) هستی[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ محمد مهدی حائری مازندرانی، کوکب الدری، ج۱، ص۲۵۱؛ جعفر بن حسین تستری، مواعظ: مجالس المواعظ و البکاء فی ایام عاشورا، ص۵۵.
- ↑ محمد مهدی حائری مازندرانی، کوکب الدری، ج۱، ص۲۵۱؛ جعفر بن حسین تستری، مواعظ: مجالس المواعظ والبکاء فی ایام عاشورا، ص۵۵.
- ↑ اسماعیل انصاری زنجانی خویی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء (س)، ج۱۴، ص۸۸؛ محمد بن یعقوب کلینی رازی، الکافی، ج۳، ص۲۲۸؛ سید محسن امین عاملی، أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۷۹؛ أبونعیم أحمد بن عبدالله اصفهانی، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۲، ص۴۳؛ أبو عبدالله محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۱۲؛ موفق بن أحمد خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۸۰.
- ↑ اسماعیل انصاری زنجانی خویی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء (س)، ج۱۵، ص۱۰۲؛ بحرانی، وفاة فاطمة الزهراء (س)، ص۶۷.
- ↑ اسماعیل انصاری زنجانی خویی، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء (س)، ج۱۵، ص۱۰۲؛ ج۱۶، ص۲۲۵؛ بحرانی، وفاة فاطمة الزهراء (س)، ص۶۷.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۶۳۰.
- ↑ احمد رحمانی همدانی، فاطمه زهرا (س) شادمانی دل پیامبر، ص۴۴؛ حلیمه صفری، الگوهای رفتاری حضرت فاطمه زهرا (س)، ص۳۷۵.
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۰۵؛ شیخ صدوق، أمالی، ص۱۰۹.
- ↑ رنجها و فریادهای فاطمه (س)، ترجمه بیت الاحزان، ص۱۵۶.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۶۳۲.