زمینه‌سازی تشکیل حکومت اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکی از کارکردهای سیاسی مهم عاشورا که در عین حال برخاسته از دو کارکرد دیگر (احیای اندیشه امامت و احیای فرهنگ جهاد) است؛ زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت اسلامی است. به این معنا که با جهاد و سرنگونی حکومت استبدادی زمینه برای حکومت اسلامی فراهم می‌آید تا اندیشۀ امامت در آن گفتمان، مسلط گردد.

حکومت از موضوعات اساسی و بنیادی است که نقش برجسته آن در زندگی اجتماعی انکارناپذیر است. بر این اساس است که امام علی (ع) در مورد ضرورت حکومت، خطاب به خوارجی که لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ‌ سر می‌دادند می‌فرمایند: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»[۱].

پس از ضرورت وجود حکومت، این سؤال مطرح است که چه کسی باید حکمرانی کند و زمام امور مسلمین را بر عهده گیرد؟ آنچه مسلم است این است که امامت و حکومت بر مسلمین شرایطی دارد که؛ از جملۀ می‌بایست آگاه‌ترین و عالم‌ترین شخص از مردمان به احکام الهی، مدیر و مدبر در امر سیاست و به دور از فساد و ظلم باشد. از سه مؤلفه فوق آنچه که قابل حصول برای مردمان است، طبیعتاً سعادت در دنیا و آخرت خواهد بود.

امام علی (ع) در این که چه کسی سزاوار حکومت است می‌فرمایند: «سزاوارترین مردم به رهبری کسی است که نیرومندتر از همه و داناترین مردم در مسایل الهی باشد»[۲].

امام که دانایی را شرط ریاست و حکومت می‌داند از نادانی و جهل امویان نسبت به احکام و مسایل الهی فغان برمی آورد و از درد می‌نالد: «درد من این است که زمام امور این مردم در دست نادانان، ستم‌گران و گناه‌کاران قرار گرفته است».

از این‌رو امام (ع) خطاب به معاویه می‌فرمایند: «يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ»[۳]؛ امام حسین (ع) نیز از حکمرانی امویان بر جامعه مسلمین این گونه اظهار شگفتی می‌فرمایند: «فَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ»[۴]؛ «شگفتا و چگونه در شگفت نباشم که سرزمین اسلام در قبضه کسانی است که یا خائن و ستم کارند یا باج گیر و نابه کار یا حکمرانی بی‌رحم و بی‌انصاف...».

امام حسین (ع) در جایی دیگر در پی رسوا‌سازی و معرفی چهره خاندان اموی ـ که داعیه داران اسلام گردیده و زمام امور مسلمین را به ناحق در اختیار گرفته‌اند ـ می‌فرمایند: «هان ای مردم! اینان (خاندان اموی) پیروی از شیطان را رها نکرده و اطاعت از خدای مهربان را رها کرده‌اند و آشکارا فساد می‌کنند و حدود الهی را ترک کرده‌اند و بیت المال را ویژه خود قرار داده‌اند و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام دانسته‌اند»[۵].

امام (ع) همچنین علاوه بر تذکر جهل امویان نسبت به احکام و وظایف الهی و ظلم و فساد آنان به مسلمین می‌فرمایند: «همۀ کشورهای اسلامی زیر پای آنهاست و دستشان در همه جا باز است و مردم برده آنان و در اختیارشان هستند... هر دستی که بر سر آنها (مردمان) فرو کوبد نمی‌توانند از خود دفاع کنند. گروهی جبار و معاندند که بر هر ناتوان و ضعیفی فشار می‌آورند»[۶].

امام حسین (ع) در مرحله اول مشخصات خاندان اموی، جهل به احکام الهی، ظلم و ستم و فساد را هشدار می‌دهندو آن گاه در مرحله دیگر مکانیسم و راه کار بر خورد با آن را نشان می‌دهند. در این مرحله وظیفه انسان‌ها و مسلمین آن است تا با چنین حاکمانی با چنین مشخصاتی مبارزه کنند و علیه آنها قیام کنند. امام (ع) فرمایش پیامبر را یادآور می‌گردند: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»[۷].

امام (ع) پس از این مراحل معرفی حاکمان فاسد و نالایق و لزوم مبارزه با آنان، به ارایه طریق می‌پردازد و به مرحله بعدی اشاره می‌کند که باید ساختار سیاسی حکومت تغییر نماید، اما این که چه خود یا افرادی باید عهده‌دار رهبری و حاکمان حکومتی گردند، امام جایگزین ارایه می‌دهند. چنان‌که حضرت علی (ع) پس از رسیدن به خلافت فرمودند: «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‌ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ»[۸].

امام (ع) آن گاه با استقرار یافتن حکومت در موضع خود و با اشاره به رهبری سیاسی خود می‌فرمایند: «الآْنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ‌»[۹]؛ اما با از دست رفتن مجدد این حق ـ پس از بی‌وفایی، دسایس و توطئه‌های یاران ـ از دست امام حسن مجتبی (ع)، امام حسین (ع) در مورد و لزوم بازگشت آن بر جای خویش می‌فرمایند: «ما خاندان اولیا، اوصیا و وارثان وی و رسول خدا (ص) و شایسته‌ترین افراد نسبت به مقام او از میان تمام امت بودیم، ولی گروهی بر ما سبقت جستند و این حق را از ما گرفتند... .

همانا ما هستیم اهل بیت محمد (ص) و سزاوارتریم به امر ولایت و امامت بر شما مردم، از این مردمی که ادعای بی‌جا می‌نمایند و حق و بهره‌ای در این مقام ندراند و در میان شما جور و ستم می‌کنند»[۱۰].

امام حسین (ع) پس از سزاوار یافتن حکومت برای اهل بیت (ع)، هدف خود را از به دست آوردن حکومت ـ همانند پدر بزگوارش ـ اجرای احکام الهی، اصلاح جامعه و امنیت مردم را ترسیم می‌کند. امام علی (ع) در این باره فرمودند: «خدایا! تو می‌دانی‌که مبارزه من بر سر به دست آوردن ریاست و یا به چنگ آوردن مختصری مال بی‌ارزش دنیا نبوده است، بلکه هدفم این بوده که مقررات دینت را توسعه دهم، جامعه را اصلاح کنم تا مظلومان به آسایش برسند و قوانین الهی که بدون اجرا مانده است به جریان افتد»[۱۱].

امام حسین (ع) نیز در منشور سرخ و خونین خود هم چون پدر بزرگوارشان می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ»[۱۲].

قیام کربلا بر این اساس (ضرورت ساقط نمودن ساختار سیاسی طاغوت، ارایه ساختار سیاسی متناسب با اسلام است که مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و هدف اسلامی ـ انسانی از تشکیل حکومت) الگو و اسوه‌ای است که از قیام امام حسین (ع) به عنوان کارکرد سیاسی مهم می‌توان اخذ نمود؛ چنان که حضرت امام حسین (ع) در این باره می‌فرمایند: «وَ لَکُمْ فِيَّ أسْوَةٌ»[۱۳]؛ «عمل من در این قیام الگوی شماست»[۱۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۳۰۷.
  2. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۲۸.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۰.
  4. تحف العقول، ص۲۳۷.
  5. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
  6. جواد قیومی اصفهانی، صحیفة الحسین (ع)، ص۲۶۷.
  7. «هر کس حاکم جائر و ستم‌کاری را ببیند که حرام الهی را حلال می‌شمارد و پیمان خدا را در هم می‌شکند، با سنت پیامبر خدا مخالفت می‌کند، در میان مردم به گناه و تجاوز اشتغال دارد، ولی علیه او نه به گفتار و نه به فعل عکس‌العملی انجام نمی‌دهد بر خداوند است که او را در جایگاه آن ستم‌کار قرار دهد» بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
  8. «این خانواده (اهل بیت) اساس دین تکیه‌گاه یقین‌اند، پیشگامان به آنان برمی‌گردند و عقب‌ماندگان به ایشان می‌رسند. این خانواده از امتیازات حکومت برخوردارند و سفارش‌های جانشینی برای آن حضرت (پیامبر اکرم (ص)) و همچنین دریافت علوم مخصوص ایشان است.».. نهج البلاغه، خطبه ۲.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۲.
  10. قیومی اصفهانی، صحیفة الحسین (ع)، ص۲۷۳.
  11. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۶۳.
  12. «بارالها تو آگاهی که آنچه انجام دادیم نه در طمع پادشاهی و جاه و نه در طلب ثروت و مال (بود) بلکه (هدف آن بود) تا نشانه‌های دینت را ارایه کنیم و در شهرهایت اصلاح نماییم و بندگان مظلومت امنیت یابند و به فرائض و سنن و احکام تو عمل گردد» تحف العقول، ص۲۳۷.
  13. جواد قیومی اصفهانی، صحیفة الحسین (ع)، ص۲۷۵؛ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۳۶۱.
  14. آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸، ص ۴۶.