زیاد بن نضر حارثی در تراجم و رجال
مقدمه
- زیاد بن نضر از اصحاب رسول خدا (ص) و ساکن کوفه و یکی از مخلصترین یاران امیرمؤمنان علی (ع) و از افسران فداکار آن حضرت در صفین بود، او مردی شجاع و دلاور به شمار میآمد که برای احتجاج در کجرویهای عثمان به مدینه آمد، و سپس با حضرت علی (ع) بیعت کرد و در زمره فرماندهان لشکر سپاه علی (ع) قرار گرفت و در معرکه صفین، رشادت و شجاعت تحسین برانگیزی از خود نشان داد و در جنگ با خوارج نهروان شرکت کرد و در راه حقانیت ولایت علی (ع) سختیهای زیادی تحمل نمود.[۱]
پیشنهاد زیاد در جنگ صفین
- گرچه همه فرماندهان سپاه امام (ع) بر این نظر اتفاق داشتند که باید کار معاویه را یکسره کرد؛ اما در این میان بعضی از سران مورد وثوق امام (ع) چون عدی بن حاتم با اعزام نمایندگان و ارسال نامه، خواهان گفت و گوی بیشتری بودند و بعضی دیگر از سران سپاه حضرت علی (ع) خواهان حرکت سریع به سوی شام و جنگیدن با سپاهیان معاویه بودند، از جمله: عمار یاسر، زید بن حصین طائی، یزید بن قیس ارحبی، زیاد بن نضر و... که هر کدام در این باره سخنرانی کردند.
- نصر بن مزاحم مینویسد: زیاد بن نضر حارثی، برای حرکت به سوی شام برای جنگ با معاویه پس از یزید بن قیس برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین، یزید بن قیس سخنان ناصحانه و دوستانهای ایراد کرد و هر چه میدانست، بیان کرد. سپس در ادامه گفت: ای امیرمؤمنان، اینک به خدا توکل و اعتماد کن، و ما را در حالی که یاری و نصرت داده شده هستی، نزد این دشمن بفرست، شاید بتوانیم موجب هدایت و نجات آنها شویم و به طور حتم اگر خداوند تعالی نسبت به آنها اراده خیری کرده باشد، هیچگاه شمارا رها نمیکنند و به کسی که سابقه و فضیلت شما را ندارد پناهنده نخواهند شد، زیرا نه در همراهی پیامبر (ص) و نه در سبقت در اسلام و نه در خویشاوندی با پیامبر (ص) مانند شما نیستند و اگر اینها اجابت نکردند و سخن حق را نپذیرفتند و راهی جز جنگ و قتال برایمان باقی نگذاشتند، در آن صورت نبرد با آنها و دفع فتنه و شرشان برای ما سهل و آسان خواهد بود و در این صورت از خدا میخواهیم که آنان را به سرنوشت برادران دیروزشان (سپاهیان جمل) مبتلا نماید و نابودشان سازد.
- اینگونه سخنان از فرمانده سپاهی جز عشق و ایمان به راه مولا و امامش چیز دیگری متصور نیست.
پس از وی، دیگر فرماندهان سپاه هر کدام سخنانی در حرکت به سوی شام ایراد کردند و حضرت را در جنگ با معاویه مورد حمایت قرار دادند[۲].[۳]
زیاد بن نضر حارثی و نصایح امام (ع) در حرکت به صفین
- هنگامی که امام (ع) قصد حرکت به جانب قرارگاه نخیله نمود و فرمان کوچ داد، زیاد بن نضر حارثی و شریح بن هانی را که بر قبایل مذحج و اشعری فرمانده قرار داده بود، فراخواند و خطاب به زیاد فرمود: "ای زیاد، تقوای الهی را در هر صبح و شام رعایت کن و نفست را از گرفتار آمدن، در دام دنیای فریبنده پاس دار، و در هیچ حالی از کید بلاهای دنیا ایمن مباش و بدان اگر نفس خود را از زنگار بسیاری از چیزهای دوست و دشمن نشویی، هوای نفس بر تو چیره شده و تورا به سوی مضرات بسیاری میکشاند، پس نفس خود را از ابتلا به ضررها منع نما، و آن را از خیانت و ظلم و تجاوز بر حذر دار، من فرماندهی این جمع از سپاه را به تو دادهام، مبدا در حق زیر دستانت ستم کنی، و بدان که برترین بنده خدا نزد پروردگارت، پرهیزکارترین آنهاست، و همواره از دانایان سپاهت یاد بگیر و به آنهایی که چیزی را نمیدانند، بیاموز و در برابر افراد سفیه. سبک مغز حلم و بردباری پیشه کن و بدان که حلم و حوصله خیر زیادی در پی خواهد داشت و از آزار و جهالت خودداری نما.[۴]
- زیاد بن نضر حارثی در برابر نصایح مشفقانه امام (ع) عرض کرد: "ای امیرمؤمنان، مرا توصیهای کامل فرمودی، من حافظ و عامل به سفارشهای شما و متخلق به اخلاق شما خواهد بود. رشد و کمال بستگی به اجرای فرمانهای شما دارد وتخلف از عهد و پیمان شما، تباهی و گمراهی را در پی خواهد داشت"[۵]
- آنگاه امیرالمؤمنین (ع)، بر قبائل هفتگانه کوفه هفت فرمانده قرار داد پس از آن حضرت دو هنگ هشت هزار نفری به فرماندهی زیاد بن نضر و چهار هزار نفری به فرماندهی شریح بن هانی به عنوان پیش رزم روانه شام کرد و به آنان فرمان داد که هرجا با دشمن رو به رو شدند، آنان را متوقف سازند، و در ضمن به آنها دستور دادند که از یک راه کنار هم حرکت کنند و با یک دیگر اختلاف نورزند و در موقع لزوم فرماندهی کل دو سپاه با زیاد باشد. این دوازده هزار نیرو، به عنوان پیش قراولان سپاهیان امام (ع) به سوی صفین حرکت کردند[۶]. و پس از حرکت آن دو هنگ، امیرالمؤمنین (ع) با سایر نیروهای تحت فرمانش در روز چهارشنبه پنجم شوال سال ۳۶ هجری از اردوگاه نخلیه خارج و به جانب صفین رهسپار شد[۷].[۸]
رویارویی نیروهای زیاد بن نضر حارثی با سپاه معاویه
- نیروهای تحت فرماندهی زیاد بن نضر حارثی و شریح که مقدمه سپاه امام علی (ع) بودند، هم چنان پیش رفتند تا به نزدیکی سپاه معاویه - در محلی به نام سور الروم - رسیدند. ابو الاعور سلمی که فرمانده مقدمه سپاه شام بود با بخشی از سپاه شام در برابر آنان قرار گرفت. ابتدا زیاد و شریح از ابو الاعور دعوت کردند که به اطاعت امیرمؤمنان (ع) گردن نهد؛ اما او نپذیرفت و خواستار جنگ و نبرد بود.
- فرماندهان مقدمه سپاه امام (ع) (که با نیروهای رزمنده وارد سرزمین شام شده و از پل رقه عبور کرده بودند) بلافاصله برای حضرت پیام فرستادند که ما در مرز روم با لشکری از شام به فرماندهی ابو الاعور سلمی رو به رو شدیم و آنان حاضر به اطاعت از شما نیستند، اینک فرمان خود را برای ما بفرما.
- حضرت پس از دریافت نامه بلافاصله مالک اشتر را به عنوان فرمانده دو گروه تعیین نمود و به او فرمود: تو در قلب لشکر و زیاد فرمانده میمنه سپاه و شریح در میسره سپاه قرار ده و در ضمن توصیههایی، به او فرمود که مراقب باش نه به دشمن نزدیک شوی و نه دور باشی، تا دشمن خیال نکند از او ترسی داری، و به کار خود ادامه ده تا ما هم به تو نزدیک شویم" آن گاه حضرت طی نامهای فرماندهی مالک اشتر را به آن دو اعلام کرد و آنان را به اطاعت از مالک و رعایت حفظ آرامش در نیروها سفارش، و از آغازگر در جنگ، برحذر داشت.
- مالک اشتر به سرعت خود را به زیاد بن نضر حارثی و شریح رساند و به سپاه نظم خاصی بخشید و همان گونه که امام (ع) سفارش کرده بود از شروع جنگ خودداری کردند تا وقتی که ابو الاعور سلمی جنگ را شروع نکرد، آنان آغاز به مقابله و جنگ ننمودند[۹].[۱۰]
آغاز نبرد صفین و دلاوریهای زیاد
- طبق نقل ابن مزاحم، سپاه امیرالمؤمنین (ع) که یک صد هزار نفر بودند در مقابل لشکر معاویه که یکصد و سی هزار نفر بودند پس از چند ماه که در صفین با سپاه معاویه در حال گفت وگو و مذاکره و رفت و آمد نمایندگان بودند سرانجام پس از پایان محرم سال ۳۷ هجری قمری و آغاز ماه صفر در برابر هم قرار گرفتند، و تا زمانی که لشکر معاویه آغاز به جنگ ننمود از طرف امام (ع) جنگی آغاز نشد[۱۱].
- در روز اول و دوم نبردی بسیار سخت و کوبنده میان سپاه امام (ع) و سپاه معاویه آغاز شد اما اتفاق خاصی نیافتاد و با زد و خوردهای پراکندهای پایان یافت. روز سوم عمار یاسر که فرمانده سوارهنظام بود به همراه زیاد بن نضر به میدان آمد و از آن سو عمروعاص با نیروهای سواره و پیاده به صحنه نبرد گام نهاد، هر دو گروه جنگی سختتر از دو روز قبل نمودند، اما عمار یاسر با همراهان خود به نیروی پیاده نظام دشمن حمله کرد و به زیاد بن نضر گفت: تو بر نیروهای سوارهنظام دشمن بتاز.
- خلاصه در این روز عمار یاسر و زیاد بن نضر موفق شدند تلفات زیادی بر پیکره سپاه دشمن وارد آورند و عمروعاص را از محل استقرار خود به عقب برانند. سپس زیاد بن نضر به پیشنهاد عمار یاسر یک تنه به میدان آمد و مبارز طلبید (در آن زمان رسم بر این بود که اگر کسی تنها به میدان میآمد و مبارز میطلبید، فقط یک هماورد به مقابله او میرفت). معاویة بن عمرو عقیلی که برادر مادری[۱۲] زیاد بن نضر و در سپاه شام بود، به مصاف او آمد و پس از نبرد تن به تن هر دو سالم به اردوگاه خود بازگشتند[۱۳].[۱۴]
شدت جنگ صفین و جانفشانی زیاد
- زیاد بن نضر حارثی درباره شدت جنگ صفین میگوید: من در صفین همراه علی (ع) بودم، یکبار چنان شد که سه روز و سه شب، پی در پی و بدون وقفه جنگ کردیم تا جایی که نیزهها شکسته و تیرها تمام شد، سپس به شمشیر زنی، روی آوردیم، تنور جنگ به حدی داغ شد که ما و اهل شام در روز سوم با یک دیگر گلاویز شده و گریبان یکدیگر را گرفتیم، و در شب سوم، ما با هر سلاحی که در دست میآمد، میجنگیدیم، و هیچ سلاحی نماند مگر آنکه در آن شب به کار گرفتیم و کار به جایی رسید که سنگ و شن و خاک بر چهره هم میافشاندیم و عاقبت با دندان یک دیگر را گاز میگرفتیم، این مرحله هم ادامه یافت تا آنکه از شدت خستگی ایستاده و یکدیگر را مینگریستیم و هیچ کس توان بلند شدن و حمله به هماورد خود را نداشت و نمیتوانست به مبارزه ادامه دهد.
- سرانجام نیمه شب سوم، معاویه و سوارانش عقب نشستند و علی (ع) توانست کشتگان را پشت سر بگذارد. چون صبح شد، اصحاب کشتههای خود را به خاک سپردند و در نبرد آن روز از سپاه معاویه شمار بیشتری به قتل رسیدند و از جمله شمر بن ابرهه که از نیروهای مهم سپاه معاویه بود، در آن نبرد به هلاکت رسید[۱۵].
- این همه فداکاری و شجاعت و دلاور مردی از زیاد بن نضر جز با ایمان و اخلاص به اسلام و امام و حجت خدا چیز دیگری از او نمیتوان دانست.[۱۶]
زیاد در جنگ نهروان و هدایت خوارج
- وی در جنگ نهروان هم نقش به سزایی داشت، او در پاسخ به اهانتهای خوارج که امام (ع) را به معاویه تشبیه کرده بودند، چنین گفت: به خدا سوگند، علی (ع) دست خود را برای بیعت نگشوده و ما هم با او بیعت نکردیم جز برای عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر اسلام (ص) و شما اشتباه میکنید و ما را قیاس به یاران معاویه مینمایید ولکن اکنون که شما به مخالفت با او برخاستهاید، شیعیان او دورش جمع شده و عرضه میدارند: ما دوست دوستان تو و دشمن دشمنان توایم، و ما نیز چنین هستیم؛ زیرا او بر حق و راهش راه هدایت و صراط مستقیم است و هر کسی با او از در مخالفت دراید، گمراه است و موجب گمراهی دیگران نیز میشود[۱۷].
آری، زیاد بن نضر هیچگاه و در هیچ صحنهای از یاری امیرالمؤمنین (ع) از پای نایستاد و مردانه و دلاورانه تا پای جای فداکاری از خود نشان داد و دین خود را به اسلام و رسالت و امامت ادا نمود.[۱۸]
منابع
پانویس
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۳.
- ↑ ر. ک: وقعة صفین، ص۱۰۱ و شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۸۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۳-۵۸۴.
- ↑ «يَا زِيَادُ اِتَّقِ اَللَّهَ فِي كُلِّ مَمْسَى وَ مُصْبَحٍ وَ خَفْ عَلَى نَفْسِكَ اَلدُّنْيَا اَلْغَرُورَ وَ لاَ تَأْمَنْهَا عَلَى حَالٍ مِنَ اَلْبَلاَءِ وَ اِعْلَمْ أَنَّكَ إِنْ لَمْ تَزَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا يُحَبُّ مَخَافَةَ مَكْرُوهَةٍ سَمَتْ بِكَ اَلْأَهْوَاءُ إِلَى كَثِيرٍ مِنَ اَلضُّرِّ...»
- ↑ أَوْصَيْتَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ حَافِظاً لِوَصِيَّتِكَ مُؤَدَّباً بِأَدَبِكَ يَرَى اَلرُّشْدَ فِي نَفَاذِ أَمْرِكَ وَ اَلْغَيَّ فِي تَضْيِيعِ عَهْدِكَ
- ↑ وقعة صفین، ص۱۲۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۱ و به اختصار در کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۶۲ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.
- ↑ ر. ک: الفتوح، ابوعثم کوفی تحقیق شیری، ج۲، ص۵۵۰. طبع بیروت، دارالاضواء.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۴-۵۸۶.
- ↑ ر. ک: وقعة صفین، ص۱۵۵ - ۱۵۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۶؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۶۲ و شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۱۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۶-۵۸۷.
- ↑ وقعه صفین، ص۱۵۷ (در تاریخ طبری آمده که حضرت برای آنکه آغازگر جنگ نباشد، خطاب به سپاهیانش فرمودند: «لا تقاتلوا القوم حتی یبدؤوکم، فإنکم بحمدالله علی حجة و ترککمایاهم حتی یبدؤوکم حجة أخری لکم علیهم».
- ↑ مادر زیاد بن نضر و معاویة بن عمرو، «هند زبیدیه» نام داشت.
- ↑ ر. ک: وقعة صفین، ص۲۱۴ و شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۳۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۷-۵۸۸.
- ↑ وقعة صفین، ص۳۶۹ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۸-۵۸۹.
- ↑ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۹۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۹.