سعد بن ربیع انصاری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

سعد بن ربیع انصاری، از بزرگان مدینه و از قبیله خزرج است. سعد از جمله کسانی بود که در آن دوره که همه بی‌سواد بودند، خط می‌نوشت[۱]. ام سعد، دختر سعد بن ربیع، می‌گفت: در روز جنگ خندق، دختری دو ساله بودم و پس از این که بزرگ شدم، مادرم از وضع مسلمانان در خندق آگاهم ساخت. این موضوع نشان دهنده میزان سن اوست. هنگامی که پدرش سعد بن ربیع در جنگ احد شهید شد، مادر جمیله به او باردار بود[۲].[۳]

سعد و بیعت عقبه

سعد بن ربیع به همراه عده کثیری از مردم مدینه به حضور پیامبر (ص) در مکه رسیدند. این دومین دیداری بود که مردم مدینه با پیامبر (ص) انجام می‌دادند. در این دیدار، پیمان همکاری و پشتیبانی، بین پیامبر (ص) و مردم مدینه بسته شد. این گروه به سرپرستی براء بن معرور از مدینه حرکت کردند. آنها دوازده نفر را از بین خود انتخاب کردند که نُه تن از خزرج و سه تن از اوس بودند. نمایندگان خزرج عبارت بودند از: سعد بن ربیع، اسعد بن زراره، عبدالله بن رواحه، رافع بن مالک، براء بن معرور، عبدالله بن عمرو بن حرام، عبادة بن صامت، سعد بن عباده و منذر بن عمرو سعد بن ربیع یکی از دوازده نماینده مردم مدینه بود که در مکه با پیامبر (ص) دیدار کردند و پیمان همکاری با آن حضرت بستند و مقدمات هجرت پیامبر (ص) به مدینه را فراهم نمودند. وی در جنگ بدر حضور داشت و در جنگ احد به شهادت رسید[۴].[۵]

سعد و عبدالرحمن بن عوف

نقل شده در هنگام هجرت، عبدالرحمن بن عوف با جمعی از مهاجرین در محله بلحارث بن خزرج در خانه سعد بن ربیع مستقر شدند[۶]. سعد بن ربیع به عبدالرحمن بن عوف گفت: "اموال خود را با تو قسمت می‌کنم. دو زن دارم یکی را طلاق می‌دهم و تو با او ازدواج کن". هم چنین نقل شده که وقتی عبدالرحمن بن عوف به مدینه و حضور پیامبر (ص) هجرت کرد، رسول خدا (ص) میان او و سعد بن ربیع عقد برادری بست. سعد بن ربیع به عبدالرحمن گفت: "ای برادر، من ثروتمندترین مردم مدینه هستم؛ نیمی از اموال مرا برای خودت بردار [۷]. و بیا تا تو را در نخلستان خود شریک و بخشی از آن را به نام تو سند بزنم". عبدالرحمن گفت: "نه! خداوند به خاندان و اموال تو برکت دهد؛ مرا به بازار راهنمایی کن". عبدالرحمن به بازار رفت و شروع به خرید و فروش کشک و روغن کرد [۸].[۹]

اختلاف خانوادگی سعد و نزول آیه

روزی، حبیبه، همسر سعد، از شوهرش نافرمانی کرد. سعد نیز بر صورتش سیلی زد. پدر حبیبه، ابو زهیر، سعد را نزد پیامبر (ص) برد و گفت: "یا رسول الله، سعد دختر مرا سیلی زده است". پیامبر (ص) فرمود: "دخترت، شوهر خود را قصاص کند". وقتی آنها برای قصاص کردن بیرون رفتند، این آیه از قرآن نازل شد: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا[۱۰].

در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: "برگردید! قصاص نکنید! خداوند، قصاص را از سعد برداشت[۱۱].[۱۲]

دیدار پیامبر (ص) با سعد

قریش در مکه برای جنگی سخت با پیامبر (ص) آماده می‌شدند. جمعاً با سه هزار نیروی جنگی که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفتصد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود. چون تصمیم به حرکت گرفتند، عباس بن عبدالمطلب نامه‌ای به پیامبر (ص) نوشت و آن حضرت را از تصمیم قریش مطلع ساخت. پیامبر (ص) وقتی از ماجرا آگاه شد به خانه سعد بن ربیع رفت و موضوع نامه عباس بن عبدالمطلب را با او در میان نهاد. سعد گفت: انشاء الله که خیر است.

پیامبر (ص) از خانه سعد بن ربیع بیرون آمد، همسر سعد پیش او آمد و گفت: من آنچه را که رسول خدا (ص) فرمود، شنیدم. سعد ناراحت شد و به همراه همسرش، خود را به پیامبر (ص) رساندند و قضیه را به آن حضرت گفتند. پیامبر (ص) فرمود: مهم نیست، اکثرا این قضیه را متوجه شده‌اند[۱۳].[۱۴]

شهادت سعد

در گرما گرم جنگ احد، مالک بن دخشم بر سعد بن ربیع گذشت، در حالی که دوازده زخم بر پیکر داشت که همه خطرناک و کاری بودند. به او گفت: "مگر نمی‌دانی که محمد کشته شده است؟" سعد گفت: "من گواهی می‌دهم که آن حضرت رسالت پروردگارش را تبلیغ فرمود؛ تو برای حفظ دین خودت جنگ کن که خدا زنده جاوید است"[۱۵].

وقتی جنگ احد به پایان رسید، صحنه‌های دلخراش آن، همه را متأثر کرده بود؛ حمزه عموی پیامبر (ص) به شهادت رسیده بود، نظام نیروهای اسلام از هم گسیخته شده بود و مشرکان، خود را پیروز میدان می‌دیدند و حدود هفتاد و دو نفر از بهترین اصحاب پیامبر شهید شده بودند. اولین کاری که پیامبر (ص) کرد، این بود که از حال سعد جویا شد و فرمود: "یکی سعد بن ربیع را پیدا کند و ببیند چه وضعی دارد؟"[۱۶] مردی از انصار گفت: "من به دنبال سعد می‌روم". او رفت و در میان میدان به جستجو و تفحص پرداخت. سعد را در حالی که نیمه جانی در بدن داشت در میان کشتگان پیدا کرد. به نزد او رفت و گفت: ای سعد! رسول خدا (ص) مرا به جستجوی تو فرستاده است، خدا را شکر که می‌بینم زنده هستی". سعد گفت: "نه! مرا جزء کشتگان بشمارید؛ زیرا حال خوشی ندارم و به زودی به دیدار خدا خواهم شتافت. سلام مرا به رسول خدا (ص) برسان و بگو: خداوند پاداشی به تو عنایت کند که این چنین در راه دینش پایداری می‌کنی. اما به مردم هم سلام مرا برسان و بگو: سعد بن ربیع می‌گوید: چشم بر هم زدنی از حمایت رسول خدا (ص) غافل نشوید که اگر کسی به آن بزرگوار سوء قصدی کند، شما هیچ گونه عذری پیش خدا ندارید"[۱۷].

پیامبر [درباره سعد] فرمودند: "روز جنگ احد سعد بن ربیع را دیدم که دوازده ضربه نیزه یا دوازده تیر به او اصابت کرده بود"[۱۸]. سعد بن ربیع را با خارجة بن زید در یک قبر دفن کردند[۱۹].[۲۰]

ارث دختران سعد و نزول آیه

پس از شهادت سعد، همسر او با دو دختر خود به حضور پیامبر (ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا، این دو، دختران سعد بن ربیع هستند که پدرشان در جنگ احد شهید شد. عمویشان اموال آن دو را گرفته و چیزی به عنوان ارث برای آنها باقی نگذاشته است و من مانده‌ام که برای عروسی آنها چه کنم". رسول خدا (ص) فرمودند: "حکم خداوند را در این باره به زودی به شما خواهم گفت". وقتی خداوند متعال آیات ارث را نازل کرد، پیامبر (ص) عموی دختران سعد را احضار کرد و به او فرمود: "دو سوم اموال سعد بن ربیع را به دو دخترش و یک هشتم را به همسرش پرداخت کن و بقیه را برای خود بردار"[۲۱].[۲۲]

پیامبر (ص) و یادی از سعد

جابر می‌گوید: "پس از ادای نماز صبح، حضور پیامبر (ص) نشسته بودیم و درباره جنگ احد صحبت می‌کردیم و از شهدای خود یاد می‌کردیم. چون صحبت از سعد بن ربیع شد، حضرت فرمود: " برخیزید که برویم و از خانواده سعد احوالی بپرسیم. " حدود بیست نفر بودیم که همراه آن حضرت برخاستیم و به اسراف رفتیم. پیامبر (ص) وارد خانه سعد بن ربیع شد و ما هم به دنبال ایشان وارد شدیم و دیدیم که همسرش فاصله میان دو دیوار را آب پاشی و تمیز کرده و فقط حصیری گسترده است. به خدا قسم، نه فرش دیگری داشت و نه تشک و تشکچهای. همه نشستیم و رسول خدا (ص) از سعد بن ربیع برای ما صحبت کرد؛ از دلاوری و شجاعت و پایبندی او به دین خدا. پیامبر (ص) فرمود که چگونه مقاومت کرد و سرانجام با ضربات ناجوانمردانه مشرکین به شهادت رسید. در این هنگام اهل منزل سعد شروع به گریه کردند و پیامبر (ص) گریست"[۲۳].[۲۴]

منابع

پانویس

  1. المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۴۴۰؛ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۴۳۹.
  2. المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۳۶۴.
  3. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۲.
  4. السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۹ (با تلخیص).
  5. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۲-۲۷۳.
  6. السیرة النبویة، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۱، ص۳۱۲.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۱۰۹.
  8. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۴۳۹.
  9. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۳.
  10. "مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند و آن زنا" سوره نساء، آیه ۳۴.
  11. آیات الأحکام، جرجانی، ج۲، ص۳۴۱.
  12. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۴.
  13. المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۴۸.
  14. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۴-۲۷۵.
  15. المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۰۲.
  16. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص۱۲۲.
  17. السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۱۱۸.
  18. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۴۳۹.
  19. السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۱۳۲.
  20. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۵-۲۷۶.
  21. المغازی، واقدی، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱.
  22. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۶.
  23. المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۴۲.
  24. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «سعد بن ربیع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۲۷۶-۲۷۷.