سلم در فقه سیاسی
مقدمه
مسالمت، صلحجویی[۱]، ضد جنگ[۲]، ترک جنگ و مسالمتجویی[۳]، توافق و رفع خصومت[۴].
﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾[۵].
این آیه شریفه صلح و مسالمتجویی را به عنوان اصل اوّلیه و قاعده کلی در روابط بین الملل و سیاست خارجی از دیدگاه قرآن بیان میکند. عدهای از مفسران این آیه را منسوخ به آیات جهاد و همچنین آیه شریفه ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ﴾[۶] میدانند[۷]. عدهای آن را منسوخ نمیدانند؛ لکن امر به صلح و مسالمتجویی را دایرمدار مصلحت میدانند که تشخیص آن بر عهده حاکم اسلامی است. گروهی دیگر مصالحه با کفار و مشرکان را مقید به زمان دانستهاند و زمان آن را بیشتر از ده سال جایز نمیدانند؛ به دلیل سیره پیامبر (ص) در صلح حدیبیه که مدت قرارداد صلح ده سال معیّن شده بود؛ هرچند پیش از اتمام مدت آن قرارداد صلح، مشرکان مکّه آن را نقض کردند[۸].
نتیجه ملاحظه مجموع آیات سوره انفال و سوره محمد (ص)، بهویژه آیه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾[۹]. و ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ﴾[۱۰] که متعارض و ناسخ و منسوخ به نظر میرسند، این است که هر دو آیه شریفه در کنار آیات جهاد وارد شدهاند.
در آیه ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ﴾[۱۱] مسلمانان موظف به آمادگی برای جهاد شدهاند، قبل از آن هم به سختگیری در جنگ با مشرکان امر شده بودند: ﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[۱۲] و بعد از آیه سِلم نیز پیامبر (ص) مأمور به آماده کردن مؤمنان برای جهاد شده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ﴾[۱۳].
در سوره محمّد که سوره قتال نیز نام گرفته است[۱۴] و مطلع آن با امر به جهاد علیه کفار و مشرکان آغاز شده است، میفرماید: ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً﴾[۱۵]؛ لذا هر دو آیه شریفه در کنار آیات جهاد وارد شدهاند و اینگونه نیست که سوره انفال در زمان ضعف مسلمانان، صلح و مسالمت جویی را تجویز کرده و سوره محمد در دوره اقتدار مسلمانان بوده و برای جنگ و جهاد نازل شده و صلح و مسالمتجویی نفی شده باشد؛ چنان که برخی پنداشتهاند[۱۶].
به نظر میرسد، با توجه به خطاب و شأن نزول آیه شریفه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾[۱۷]. مخاطب آیه پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان بوده و در کنار آیات جهاد و تحریض مؤمنان بر جنگ و آمادگی جنگی، این قاعده و اصل نیز بنیان نهاده شده است که اگر از طرف مشرکان پیشنهاد صلح ارائه شد ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ﴾، در عین قوت و آمادگی کامل رزمی، صلح را بپذیرید ﴿فَاجْنَحْ لَهَا﴾؛ لذا آیه شریفه، متضمن این رکن اصلی است که بعد از آمادگی جنگی کامل به امر الهی ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ﴾ اگر پیشنهاد صلح از سوی کفار و مشرکان بود، آن را بپذیرید؛ چنانکه سیره رسول خدا (ص) در هر جنگی چنین بود که آغازگر جنگ نبودند و تا تعدی و تجاوز یا نقض عهد و خیانت از سوی کفار یا یهود و... بر مسلمانان روا نمیشد، پیامبر (ص) جنگ را آغاز نمیکردند.
امّا در سوره محمد شأن نزول و خطاب توبیخیِ آیات آن، متوجه منافقان و سُست ایمانان است که از جنگ و درگیری با کفار و مشرکان به دلیل ترس از مرگ، خویشاوندی با مشرکان مکّه یا منافع مادی و مصالح شخصی کراهت داشتند و ضمن تضعیف روحیه مسلمانان با شایعه پردازی و افشای اسرار مسلمانان، دعوت به صلح و مسالمت میکردند. خداوند چنین صلحی را نفی کرده و به منافقان و سُست عنصران هشدار داده است که اسرار پشت پرده آنان را افشا خواهد کرد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ﴾[۱۸]؛ بنابراین در آیه ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ﴾[۱۹] اولاً پیشنهاد دهنده صلح مسلمانان سُست عنصر و منافقان هستند؛ در حالی که مشرکان و کفار در موضع نقض عهد و جنگ هستند؛ ثانیاً خطاب توبیخی به جهادگریزان و منافقان است، نه مؤمنان و پیامبر (ص). حاصل اینکه آیه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾[۲۰]. منسوخ نشده و در میان آیات جهاد، به عنوان اصل عملی اولیه برای مسلمانان معتبر است، با شرایطی که برخی در قرآن کریم و بخشی در احادیث و روایات بدان اشاره شده است.[۲۱]
سلم
واژۀ سلم و سلامت و سلام در لغت به معنای برکنار بودن از آفات و بیماریهای ظاهری و باطنی آمده است. قلب سلیم در ﴿إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۲۲] به معنای سلامتی قلب از آفاتی چون شک، حسد، کفر، و ریاست؛ و راههای سلام (سبلالسلام) عبارت از راهی است که در آن آفتی چون ناامنی و خطر وجود نداشته باشد ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ﴾[۲۳] و نیز دارالسلام در ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾[۲۴] جایگاه امنی است که به دور از آفات و خطرات باشد. سلام که شعار و درود اسلامی است ﴿وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾[۲۵] به معنای آرزوی سلامتی و به دور بودن زندگی از آفات و بلیات و خطرات است، و تحیتی است که خداوند به کسانی ارزانی میدارد که از گذرگاه صبر و استقامت گذشته باشند ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾[۲۶]. هنگامی که شخصی به دیگری سلام میگوید در حقیقت مفهوم آن، دعا و خواستن سلامت و امنیت از خداوند برای اوست، یعنی سلامت و امنیت باد از خداوند بر تو، و این دعا و تحیت موجب نزول برکات و پاکی است. ﴿فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً﴾[۲۷] و آنگاه که از جانب خداوند متوجه انسان میشود ﴿وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ﴾[۲۸] به معنای برخورداری انسان از عنایات خاص الهی و مصونیت وی است ﴿لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۲۹].
قرآن سلام را درود متعارف بین بهشتیان و سلام واقعی را از خصایص زندگی بهشتی میداند ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا * إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا﴾[۳۰] و آن نوع زندگی را عاری از هر نوع عوامل تعرض میشمارد. سلام به عنوان شعار صلح، تنها در برابر انسانهای طالب صلح گفته نمیشود، بلکه در مقابل کسانی که با برخورد جاهلانه، صلح را به مخاطره میافکنند، نیز سلام گفته میشود ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾[۳۱]. قرآن در برابر کسانی که شعار سلام را بر زبان میآورند، درشتی و ناباوری و بدگمانی را نمیپذیرد. ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾[۳۲]. سلام بیانگر مطلوبترین حالتی است که انسان به هنگام ورود در بهشت و دریافت سند جاودانگی، آن حالت را احساس میکند ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ﴾[۳۳]. ارزشمندترین و بزرگترین و مفیدترین لحظات در سال، شب قدر است که قرآن از آن به سلام یاد میکند ﴿سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾[۳۴].
سلام از نامهای مقدس الهی است؛ زیرا مبین والاترین نعمت الهی است ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ﴾[۳۵]. طبرسی در مجمع البیان میگوید معنای اینکه خداوند سلام است، این است که بندگان از ظلم او در امانند؛ و صدوق در کتاب توحید آن را به معنی سلامت و امنیتدهنده تفسیر کرده، و برخی نیز به معنای سالم از هر نوع نقص و عیب و آفت دانستهاند؛ و علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نام سلام را به معنای بیآزار تفسیر نموده و گفته است سلام کسی است که رفتارش با تو به سلامت و عافیت و به دور از ضرر و شر باشد[۳۶]. سلم (بر وزن علم) مترادف با صلح و به معنای مسالمت است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً﴾[۳۷]؛ و همچنین سلم (بر وزن عقل) به معنای سازش عادلانه و همزیستی است. ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾[۳۸]؛ و اسلام به معنی انقیاد، و تسلیم به معنی سر فرود آوردن؛ و دین الهی از آن جهت اسلام نامیده شده ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ﴾[۳۹]، چون دین واقعی، انقیاد در برابر خداست، و سلامت و مسالمت و صلح واقعی در نهاد و ضمیر آدمی هنگامی تحقق مییابد که انسان به انقیاد کامل از خدا رسیده باشد ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ﴾[۴۰] و واژۀ سلم هم به همین معنا آمده است ﴿وَأَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ﴾[۴۱].[۴۲][۴۳]
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰-۹۱.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۹۲.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۸.
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمیکاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
- ↑ محمود شهابی، ادوار فقه، ج۱، ص۱۹۷-۲۰۶.
- ↑ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۱۰، ص۶۱.
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمیکاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند» سوره انفال، آیه ۵۷.
- ↑ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز» سوره انفال، آیه ۶۵.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۲۷۸.
- ↑ «پس هرگاه با کافران (حربی) روبهرو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگر» سوره محمد، آیه ۴.
- ↑ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۱۰، ص۶۲ (نقل از: ابنکثیر و ابنعربی).
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ «بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد این از آن روست که آنان به کسانی که فرو فرستادههای خداوند را نمیپسندیدند، میگفتند: در برخی کارها از شما فرمان خواهیم برد و خداوند پنهانکاری آنان را میداند» سوره محمد، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمیکاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۴۶-۳۴۹.
- ↑ «که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.
- ↑ «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند» سوره مائده، آیه ۱۶.
- ↑ «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
- ↑ «و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما!» سوره انعام، آیه ۵۴.
- ↑ «درود بر شما به شکیبی که ورزیدهاید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.
- ↑ «پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ «و درود بر پیامبران» سوره صافات، آیه ۱۸۱.
- ↑ «نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
- ↑ «در آن سخن یاوه و گناهآلودی نمیشنوند * (هیچ سخنی نشنوند) جز گفته: درود، درود» سوره واقعه، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
- ↑ «و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ «بدان با سلامتی درآیید که این روز جاودانگی است» سوره ق، آیه ۳۴.
- ↑ «آن (شب) تا دمیدن سپیده (امن و) سلامت است» سوره قدر، آیه ۵.
- ↑ «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش» سوره حشر، آیه ۲۳.
- ↑ قاموس القرآن، ج۳، ص۲۹۹.
- ↑ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «و در آن روز به (درگاه) خداوند سر تسلیم فرود میآورند» سوره نحل، آیه ۸۷.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۳۵۵ – ۳۵۳.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۴۵.