سیره سیاسی پیامبر خاتم در تحقق عدالت اجتماعی چه بود؟ (پرسش)
سیره سیاسی پیامبر خاتم در تحقق عدالت اجتماعی چه بود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی پیامبر خاتم مراجعه شود.
سیره سیاسی پیامبر خاتم در تحقق عدالت اجتماعی چه بود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
آقای محمد علی کلهر، در مقاله «عدالتخواهی و عدالتمحوری در سیره پیامبر اعظم» در اینباره گفته است:
- «عدم تبعیض در اجرای قانون: در سیره پیامبر (ص) آمده است که در فتح مکه، زنی از اشراف قبیله بنی محزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش محرز گردید. خویشاوندانش که هنوز رسومات نظام طبقاتی در مغزشان به جای مانده بود و اجرای مجازات را ننگ خانواده اشرافی خود میدانستند به تکاپو افتادند تا بتوانند مجازات را متوقف سازند. اسامة بن زید - که مانند پدرش نزد رسول خدا محبوبیت خاصی داشت - را وادار کردند به شفاعت برخیزد. او همین که زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت پیامبر از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب فرمود: چه جای شفاعت است، مگر میتوان قانون خدا را اجرا نکرد؟ و دستور مجازات صادر نمود. اسامه متوجه غفلت خود گردید و از لغزش خود عذر خواست و استدعای طلب مغفرت نمود. پیامبر (ص) برای این که فکر تبعیض در اجرای قانون را از ذهن مردم بیرون بکند به هنگام عصر در میان جمع به سخنرانی پرداخت و عطف به موضوع روز کرده و چنین گفت: اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند بدین سبب که در اجرای قانون عدالت تبعیض روا میداشتند، هرگاه یکی از طبقات بالا مرتکب جرمی میشد او را از مجازات معاف میکردند و اگر کسی از زیردستان به جرم مشابه آن مبادرت میکرد او را مجازات مینمودند. قسم به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای عدل درباره هیچ کس فروگذاری و سستی نمیکنم، اگرچه مجرم از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد[۱].
- برخورد عادلانه با دشمنان در جنگ:
- پیامبر اعظم (ص) همواره رعایت اصول انسانی و مقررات حقوق بشر حتی در جنگ و در قبال دشمن را فراموش نمیکردند. ایشان وقتی لشکر اسلام را بسیج میکرد تمام افراد لشکر را احضار نموده و به ایشان میفرمودند: بروید به نام خدای تعالی و استقامت جویید به خدای و در راه خدا و بر ملت پیغمبر خدا جهاد کنید. مکر نکنید، از غنایم سرقت نکنید و کفار را بعد از قتل مُثله نکنید و پیران و اطفان و زنان را نکشید و رهبانان را که در غارها و بیغولهها جای دارند به قتل نرسانید. حیوانات حلال گوشت را نکشید، مگر این که برای تغذیه به آنها نیاز داشته باشید. هرگز آب مشرکان را زهرآلود نکنید. شبیخون بر دشمن نزنید. درختان را از بیخ قطع نکنید، مگر این که مضطر باشید و درختان میوه را بر نیاورید و حرث و زرع و نخلستان را نسوزانید و میفرمود من بیشتر دوست دارم که شما را در موقع مراجعت (از جهاد) همراه با مردمی ببینم که به اسلام گرویدهاند نه با عدهای کودکان و زنانی که پدران و شوهران آنها را کشته باشید[۲].
- پیامبر اعظم (ص) خود مظهر کامل عدالت بود. هنگامی که پیامبر (ص) نزد قبیله یهودی بنی نضیر رفت تا در پرداخت دیه دو مقتول از طایفه بنی عامر که به دست یکی از مسلمانان به نام عمرو بن امیه کشته شده بود، از آنها یاری و کمک بگیرد - براساس پیمانی که با رسول خدا بسته بودند - آنان در نهان توطئه کردند که رسول خدا را به قتل برسانند. خداوند آن حضرت را آگاه کرد. پیامبر به مسلمانان دستور آماده باش برای جنگ داد و این آیه درباره یهودیان توطئهگر و پیمانشکن نازل شد: ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۳].
پیامبر به مسلمانان تذکر داد تا مبادا به سبب دشمنی که با یهود دارند با بیعدالتی با آنها رفتار کنند. این در حالی بود که بنی نضیر با پیامبر (ص) پیمان بسته بودند که هرگز بر ضرر رسول خدا و یاران او قدمی برندارند و به وسیله زبان و دست ضرری به او نرسانند... هرگاه برخلاف متن پیمان رفتار کنند، دست پیامبر در ریختن خون و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آنها باز خواهد بود[۴].
- پیامبر (ص) خود را مستثنا نمیکرد و فوق قانون بر نمیشمرد. آن حضرت روزی به مسجد رفت و در خطابهای فرمود: خدا سوگند یاد کرده است در روز جزا از ظلم هیچ ظالمی نگذرد. اگر به کسی از شما، ستمی از من رفته و از این رهگذر حقی بر ذمه من دارد من حاضرم به قصاص و عمل متقابل تن بدهم. از میان مردم شخصی به نام "سوادة بن قیس" به پا خاست و گفت یا رسول الله روزی که از طائف برمیگشتی و عصا را در دست خود حرکت میدادی به شکم من خورد و مرا رنجه ساخت. فرمود: حاشا که به عمد این کار را کرده باشم. با این حال به حکم قصاص تسلیم میشوم. فرمان داد همان عصا را بیاورند و به دست سواده داد و فرمود: هر عضو بدن تو را که خسته است به همان قسمت از بدن من بزن حق خود را در همین دنیا از من بستان. سواده گفت: نه نه، من شما را میبخشم. فرمود: خدا نیز تو را ببخشد[۵].
- پیامبر (ص) خالد بن ولید را برای تبلیغ و شکستن بت "عزی" به سرزمین قبیله جذیمة بن عامر رهسپار کرد و به او دستور داد که خونی نریزد و از در جنگ وارد نشود، اما وی به دستور پیامبر عمل نکرد و عدهای از بنی جذیمه را به قتل رساند. وقتی خبر جنایت خالد به گوش پیامبر رسید سخت ناراحت شد. بیدرنگ به علی (ع) مأموریت داد که به میان قبیله مزبور برود و خسارت جنگ و خونبهای افراد را به طور دقیق بپردازد. علی (ع) در اجرای دستور پیامبر به قدری دقت به خرج داد که حتی قیمت ظرف چوبی که سگان قبیله در آن آب میخوردند و در برخورد خالد شکسته شده بود، پرداخت. علی (ع) که دستپرورده پیامبر بود، عدالت را به چنان صحنهای زیبا و به یادماندنی تبدیل کرد تا صحنه جنایت خالد از ذهن مردمان کمی زدوده شود. آن حضرت حتی مبلغی به کسانی که از حملات خالد ترسیده بودند پرداخت و کاملاً از آنان دلجویی کرد. پیامبر (ص) روش عادلانه حضرت علی را تحسین کرد و سپس رو به قبله ایستاد و به حالت استغاثه گفت: خدایا! تو آگاهی که من از جنایت خالد بیزارم و من هرگز به او دستور جنگ نداده بودم[۶]»[۷]
پانویس
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، (بیروت: دارالمعرفه)، ج۵، ص۱۵۲.
- ↑ سیر الکبیر، ج۱، ص۴۷-۴۶.
- ↑ «و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، (بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق)، ج۱۹، ص۱۱۱-۱۱۰.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۱-۱۱۰، باب وفات النبی.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۳ق)، ج۲، ص۴۳۰.
- ↑ کلهر، محمد علی، مقاله «عدالتخواهی و عدالتمحوری در سیره پیامبر اعظم»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۴۳۱.