شقاوت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

واژه‌‎شناسی لغوی

شَقاوت واژه‌ای عربی از ماده "ش - ق – ی"[۱] یا "ش - ق – و"[۲] و در لغت به معنای سختی[۳]، نکبت، خواری، بدبختی و سختی[۴] و در برابر سعادت است[۵] که به معنای شادی، خیر[۶] و حالت مقتضی صلاح[۷] است.

در اصطلاح نیز مفهومی مقابل سعادت است و از آنجا که سعادتِ انسان، رسیدن به کمالاتی است که شایستگی آنها را دارد [۸]، شقاوت وی ماندن در حالت نقص و کاستی و بازماندن از کمالات و محرومیت از خیرات[۹] و خسارتی است مرتبط با فرجام انسان (سوء عاقبت).[۱۰].

شقاوت حالتی ناشی از کفر است که در آخرت بر اثر اهانت و عذاب شدن برای آدمی پدید می‌آید[۱۱]؛ در برابرِ سعادت که منفعتی است مربوط به عاقبت انسان (حسن عاقبت)[۱۲] و به گفته برخی واژه‌پژوهان، شقاوت، رنج و سختی‌ای است که مانع سلوک انسان در جهت خیر و صلاح و کمال مادی یا معنوی باشد[۱۳]. به گفته برخی مفسران، سعادت و شقاوت درباره هدف و پایان راه‌اند؛ بر خلاف هدایت و ضلالت که نسبت به راه سنجیده می‌شوند[۱۴].

مفهوم شقاوت مانند بسیاری از دیگر مفاهیم، به لحاظ اکتسابی درجات و مراتب گوناگونی دارد[۱۵] و ممکن است از جهت اعتقادی[۱۶]، عملی [۱۷] یا اخلاقی[۱۸] باشد.

نخستین مرتبه شقاوت آن است که جهت‌گیری انسان به سمت شقاوت غالب باشد، چنان‌که نخستین مرتبه سعادت آن است که جهت‌گیری انسان بر سعادت غالب باشد و مرتبه نهایی هر یک آن است که مقابل آن به کلی از بین رفته و بی‌مزاحمت باشد. ممکن است شخص در شقاوت اکتسابی به جایی برسد که مصداق آیه ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۹] شود[۲۰]. در منطق قرآن، معیار سعادت و شقاوت حقیقی، مرتبط با روح انسان است نه جسم او و معیارهای مادی[۲۱]. چه بسا فردی از لذات مادی بهره‌مند باشد؛ ولی به سبب ستمگری، سعادتمند نباشد و بر عکس ممکن است هرگونه بلا به او روی آورده باشد؛ ولی به سبب برخورداری از کمالات انسانی و نور عبودیت، سعادتمند باشد[۲۲]. در این منطق، بهره‌مندی از نعمت فراوان در دنیا نشانه کرامت و تنگی معیشت نشانه اهانت نیست ﴿فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلاَّ بَل لّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ[۲۳]، زیرا بهره‌مندی دنیوی در مقایسه با آخرت ناچیز است[۲۴]. نسبت مفهوم عرفی شقاوت با مفهوم شرعی آن، "عموم و خصوص من وجه" است و از این‌رو ممکن است عرف اموری را شقاوت بداند؛ ولی شرع آن را شقاوت نداند[۲۵]. مراد از شقاوت در این نوشتار، مفهوم اصطلاحی آن، یعنی بازماندن از خیر و صلاح و بدعاقبتی است.

شقاوت نیز همانند سعادت در اصل به دو قسم دنیوی (رنج و سختی در دنیا) ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۲۶] و اخروی (بدعاقبتی) ﴿قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ[۲۷] قسمت می‌شود[۲۸]. به طور کلی مردم از نظر فرجام و پایان راه از یک منظر سه دسته‌اند: سعادتمندان یا همان اصحاب یمین، شقاوتمندان یا همان اصحاب شمال و مقربان ﴿وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً[۲۹][۳۰] و از منظری دیگر به دو دسته کلی سعادتمند و شقاوتمند قسمت می‌شوند ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ[۳۱].[۳۲]

شقاوت در قرآن

مشتقات واژه شقاوت، در قرآن کریم ۱۲ بار به کار رفته‌اند که بیشتر آنها در مفهوم مخالف سعادت و محرومیت از خیرات و بدعاقبتی است. ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ[۳۳]؛ ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا[۳۴]، ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا[۳۵]، ﴿وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا[۳۶]؛ ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى[۳۷]؛ ﴿قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ[۳۸]؛ ﴿وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى[۳۹]؛ ﴿إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا[۴۰]؛ ﴿لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى[۴۱] در دو مورد ﴿مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى[۴۲]؛ ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۴۳] نیز در مفهوم لغوی، یعنی رنج و سختی دنیوی به کار رفته است[۴۴].

شماری از مفسران، برخی آیات را نیز بر اهل‌شقاوت تطبیق داده‌اند. برای نمونه: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۴۵] [۴۶]؛ ﴿وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۴۷][۴۸]؛ ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ[۴۹][۵۰].[۵۱]

اختیاری بودن شقاوت

برخی با استناد به آیه ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ[۵۲][۵۳] و همچنین آیه ۲۹﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۵۴][۵۵] گفته‌اند سرشت برخی افراد بر سعادت و سرشت برخی بر شقاوت است و سعادتمند، هرگز شقاوتمند نمی‌شود، چنان‌که شقاوتمند هرگز سعادتمند نمی‌شود[۵۶]. مشابه همین سخن را برخی با استناد به آیه ﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ[۵۷]گفته‌اند[۵۸]؛ اما قرآن ایمان و کفر و هدایت و ضلالت و در نتیجه سعادت و شقاوت را به اراده و اختیار خود انسان پیوند داده و بر این اساس، هیچ جبری در کار نیست؛ برای نمونه، هنگام هبوط آدم و حوا، خدا وعده داد هر کس پیرو هدایت خدا باشد، هیچ ترس و اندوهی ندارد ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۵۹] و بر اساس آیه ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۶۰]. انتخاب ایمان و کفر برای انسان اختیاری است[۶۱]؛ همچنین یکی از ملاک‌های ارزشگذاری، ایمان اختیاری است و ایمان اجباری بی‌ارزش دانسته شده است. ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۶۲][۶۳] مفسران امامیه [۶۴] و معتزله [۶۵] در تفسیر آیه ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ[۶۶]، شقاوت برخی انسان‌ها را بر اثر گناهان و اعمال زشت خودشان و استدلال جبری‌ها را سست و مغالطه‌آمیز دانسته و با رد آنها گفته‌اند:

  1. آیه یاد شده تنها در باره اصل اتصاف گروهی به شقاوت و گروهی به سعادت است؛ نه چگونگی این اتصاف و ذاتی یا اکتسابی بودن آن[۶۷].
  2. ظرف اتصاف مردم به این دو صفت، در آیه یاد شده آخرت است، نه دنیا[۶۸].
  3. "شَقُوا" در آیه یاد شده فعل معلوم و "سُعِدُوا" فعل مجهول است و نشان می‌دهد انسان راه شقاوت را با پای خود می‌پیماید؛ ولی برای پیمودن راه سعادت بی‌کمک خدا شدنی نیست[۶۹].
  4. شیطان نیز در قیامت سلطه بر اشقیا را از خود نفی می‌کند و خود را صرفاً دعوت کننده‌ای در برابر دعوت خدا و در نتیجه سرزنش را نه متوجه خود، بلکه متوجه آنان می‌داند ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۷۰] که نشان می‌دهد انسان در مقدمات شقاوتمندی خود مختار است[۷۱].
  5. بر پایه آیه ﴿وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا[۷۲] سرنوشت جدا نشدنی آدمی همان عمل اوست. در جای دیگری نیز فرموده برای انسان جز حاصل تلاش او نیست که به زودی آن را (در آخرت) خواهد دید ﴿وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى[۷۳].
  6. اسناد شقاوت به زیانکاران ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ[۷۴] و اقرار آنان به شقاوت و ظلم خود در آخرت، ﴿قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ[۷۵] نیز گویای نقش اختیار در کسب شقاوت است[۷۶].
  7. به گفته برخی براساس آیات ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا [۷۷] سعادت افراد نتیجه تزکیه نفس و شقاوت آنان مولود گنهکاری آنان به اختیار خودشان است، از این‌رو در این آیات به داستان قوم ثمود برای عبرت بندگان اشاره شده است[۷۸].
  8. برخی با استفاده از روایات نیز بر این باورند که گر چه سرنوشت هر کس مسبوق به سرشت اوست، سرشت همگان، اختیار بدون جبر و تفویض است.[۷۹] به فرموده امام صادق (ع) سعادت و شقاوت انسان با تمسک به اسباب آنها و در حیطه علم الهی رقم می‌خورد[۸۰]. بنابراین مقصود از حدیث معروف نبوی « اَلشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ اَلسَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»[۸۱] با توجه به روایتی از امام موسی کاظم (ع) [۸۲] این است که خدا می‌داند کودکی که در رحم مادر است در بزرگسالی - با اینکه می‌تواند مانند صالحان راه خیر و سعادت را بپیماید - با سوء اختیار خود راه شرّ و شقاوت را برمی‌گزیند؛ به بیان دیگر، گرچه علم سابق است و معلوم لاحق، هر گونه که مکلف عمل کند خدا می‌داند؛ نه اینکه هر گونه خدا می‌داند مکلف عمل کند[۸۳].
  9. بر پایه روایتی دیگر که در منابع اهل سنت نقل شده، رسول خدا (ص) پس از آنکه فرمود مکان بهشت و جهنم و سعادت و شقاوت هر کس نوشته شده است، در پاسخ به کسی که عمل آدمیان را در سرنوشت آنها بی‌اثر پنداشت، فرمود چنین نیست؛ باید اهل عمل باشید، زیرا هر یک از اهل سعادت و شقاوت، برای عمل مناسب خود، آمادگی و زمینه آن را دارد. سپس آن حضرت این آیات را تلاوت کرد: ﴿ فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى [۸۴][۸۵].[۸۶]

اسباب شقاوت

شقاوت عواملی دارد:

کفر و ارتداد

مهم‌ترین عامل شقاوت انسان، خروج از راه فطرت و بی‌توجهی به دعوت انبیا [۸۷] و کفر و فسق است[۸۸]. برخی با استناد به آیه ﴿قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ[۸۹] - که در آن شومی مشرکان به خود آنان منتسب شده - برداشت کرده‌اند خاستگاه شقاوت ابدی، کفری است که آگاهانه و از روی لجاجت (کفر جحودی) باشد. چنین کفری در تضاد با علم یقینی است، چنان‌که منشأ سعادت ابدی ایمان حقیقی است که نوعی علم یقینی به تعالیم الهی و مبدأ و معاد است. بنابراین بازگشت سعادت و شقاوت به علم و جهل است [۹۰]. ارتداد (کفر پس از اسلام)[۹۱] نیز سبب شقاوت است، زیرا از پیامدهای ارتداد، حبط و تباه شدن عمل است. ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۹۲]؛ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۹۳] و تباهی عمل مساوی با شقاوت است. اصحاب کهف نیز هنگام فرستادن یکی از افراد خود به شهر برای تهیه غذا، او را به پنهانکاری توصیه کردند و در بیان علت آن گفتند اگر آنان بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا شما را به کیش خود بازمی‌گردانند و در آن صورت هرگز روی رستگاری را نخواهید دید: ﴿إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا[۹۴]. برخی مفسران، جمله ﴿وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا را به حرمان از سعادت در دنیا و آخرت[۹۵] تفسیر کرده‌اند.[۹۶].

اعراض از هدایت الهی

چنان‌که نجات از گمراهی و تیره‌بختی در پیروی از هدایت الهی است، اعراض از آن نیز مستلزم شقاوت است: ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقَى وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۹۷] به گفته برخی مفسران به قرینه مقابله، مراد از ﴿ ذِكْرِي هدایت الهی است[۹۸].[۹۹]

تکذیب و رویگردانی از مواعظ رسول خدا (ص)

سبب دوزخی شدن اشقیا تکذیب و رویگردانی آنان از آیات خداست: ﴿فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى لا يَصْلاهَا إِلاَّ الأَشْقَى الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّ[۱۰۰].[۱۰۱]

بی تقوایی

ترس از خدا سبب پندپذیری از مواعظ پیامبر اکرم (ص)می‌شود: ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى[۱۰۲] و در برابر، بی‌تقوایی ﴿لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى[۱۰۳]، ﴿وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى[۱۰۴] و نداشتن ترس از خدا سبب شقاوت است: ﴿وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى[۱۰۵] پیامد برخی بی‌تقوایی‌ها و گناهان، شقاوت است، چنان‌که در دعای عرفه از امام حسین (ع) چنین آمده: « اَللَّهُمَّ لاَ تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[۱۰۶].[۱۰۷]

بت پرستی

از دیگر اسباب شقاوت بت‌پرستی است. برخی تأکید ابراهیم (ع) بر توحید عبادی در مقام احتجاج با مشرکان در آیه ﴿وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا[۱۰۸] را تعریض به مشرکان دانسته‌اند، که با پرستش بت‌ها دچار شقاوت شده‌اند [۱۰۹].[۱۱۰]

رد شقاوت

برخی انبیاء (ع)خود را از شقاوت به دور دانسته‌اند:

زکریا (ع)

هنگاهی که آن حضرت برای درخواست فرزند به درگاه خدا مناجات کرد، در ضمن آن شقاوت در دعا را از خود نفی کرد: ﴿وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا[۱۱۱] به گفته مفسران، مراد از این عبارت، اجابت دعای آن حضرت است، زیرا هرگاه دعا می‌کرد به اجابت می‌رسید[۱۱۲] و از خیر محروم نبود [۱۱۳].[۱۱۴]

عیسای مسیح

آن حضرت در گهواره به سخن زبان گشود و پس از اقرار به عبودیت خدا و اِخبار به نبوت و با برکت بودن خود و نیز توصیه شدن به نماز و زکات ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا[۱۱۵] گفت: خدا مرا به نیکی به مادرم سفارش کرده و زورگو و "شقی" قرار نداده است: ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا[۱۱۶]. در روایتی از امام صادق (ع) ﴿جَبَّارًا شَقِيًّا به عاق والدین تفسیر شده است[۱۱۷]. برخی مفسران نیز آن را به همین معنا گرفته‌اند[۱۱۸] و برخی مراد از آن را نفی نصیحت‌ناپذیری دانسته‌اند[۱۱۹]. برخی هم گفته‌اند: نفی شقاوت در دنیا و آخرت است و بدین معناست که زندگی وی به گونه‌ای است که مقتضی صلاح و خیر و سعادت است و در هر مقام و مرتبه‌ای به سوی کمال پیش می‌رود[۱۲۰].[۱۲۱]

ابراهیم (ع)

حضرت ابراهیم (ع) در پایان احتجاج با آزر و دیگر مشرکان با تأکید بر کناره‌گیری از بت‌ها گفت: فقط به درگاه خدا دعا می‌کنم و امیدوارم در دعا به درگاه پروردگارم "شقی" (محروم از اجابت و تفضل خدا) نباشم: ﴿وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا[۱۲۲][۱۲۳] به گفته برخی، آیه بدین معناست که همان‌گونه که پیش‌تر اجابت دعای من از سوی خدا با رنج و سختی همراه نبود، امیدوارم در آینده نیز چنین باشد و او را همچنان با رغبت و اشتیاق در جهت خیر و صلاح خود بخوانم [۱۲۴].[۱۲۵]

شقی‌ترین افراد

قرآن کریم در سه مورد از "شقی‌ترین‌ها" یاد کرده است:

کافران و مکذبان آیات خدا

﴿لا يَصْلاهَا إِلاَّ الأَشْقَى الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى[۱۲۶][۱۲۷]، زیرا شقاوت آنان ابدی است و از آن در آخرت راه نجاتی ندارند، یا مراد این است که در سنجش با کسانی که دچار شقاوت دنیوی هستند، "اشقی" (شقی‌تر) هستند. برخی هم گفته‌اند کافران در میان گناهکاران، شقی‌ترین کسان‌اند[۱۲۸]، زیرا نشانه‌های هدایت و زمینه مناسب برای ایمان و تقوا را نادیده گرفته‌اند[۱۲۹].[۱۳۰]

نصیحت ناپذیران از تذکرات پیامبر (ص)

واکنش مردم در برابر موعظه پیامبر اکرم (ص)گوناگون است: برخی به علت خشیت الهی عبرت‌پذیرند و نگون‌بختان خود را از آن دور می‌دارند: ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى وَيَتَجَنَّبُهَا الأَشْقَى[۱۳۱] به باور برخی به قرینه مقابله، مقصود از "اشقی" کسی است که در دل او هیچ ترسی از خدا نیست[۱۳۲].[۱۳۳]

پی کننده ناقه صالح

قرآن کریم از میان شقاوتمندان، فردی از قوم ثمود را که برای پی کردن ناقه صالح بر پا خاست، "شقی‌ترینِ" قوم ثمود یاد کرده است: ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا[۱۳۴] در روایات و تفاسیر نام این شخص قُدار بن سالف[۱۳۵] و احیمر[۱۳۶] ذکر شده است. "اشقی" بودن وی به علت مباشرت در کشتن ناقه[۱۳۷] و انجام دادن کاری بوده که هیچ کس جز او جرئت انجام دادن آن را نداشت[۱۳۸] و اگر گناه کشتنِ ناقه به همه قوم نسبت داده شده ﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ[۱۳۹]؛ ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ[۱۴۰]؛ ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا[۱۴۱]، از این‌روست که او به فراخوان آنها شتر را پی کرد: ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ[۱۴۲] و قوم نیز با او همکاری کردند[۱۴۳] و به کار او رضایت دادند[۱۴۴].

برپایه نقلی، امیرمؤمنان علی (ع) آیه ﴿إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا[۱۴۵] را قرائت می‌کرد و در همین حال با سوگند و تأکید فرمود شقی‌ترین فرد از اینجا تا اینجا را (با اشاره به محاسن و سرِخود) به خونم رنگین خواهد کرد[۱۴۶]، زیرا بر اساس روایتی، رسول خدا (ص) به وی خبر داده بود شقی‌ترینِ افراد در میان گذشتگان پی کننده ناقه صالح و در میان پسینیان کشنده اوست[۱۴۷].[۱۴۸]

کیفر شقاوت‌مندان

عذاب شقاوت‌مندان بر اثر گوناگونی اسباب شقاوت، مراتب مختلفی دارد و از همین‌رو برخی مفسران ﴿خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ[۱۴۹] را اشاره به سقوط اهل شقاوت در درکات دوزخ و صعود اهل سعادت در درجات بهشت دانسته‌اند[۱۵۰].

در آیات ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ[۱۵۱]، پس از بیان ورود شقاوتمندان در آتش دوزخ و فریاد و ناله آنان در آن، ایشان را تا زمان برجا بودن آسمان‌ها و زمین، ماندگار در عذاب و نجات از عذاب را به خواست خدا دانسته است. شماری از مفسران، آیات یاد شده را از آیات دشوار فهم قرآن دانسته‌اند، زیرا درباره مراد از آسمان‌ها و زمین، خلود در آتش و مشیت خدا اختلاف نظر جدی وجود دارد[۱۵۲]. به نظر برخی، جمله ﴿ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ می‌تواند استثنا از خلود باشد؛ یعنی خداوند برخی از تبهکاران را پس از عذاب موقت از دوزخ رهانیده به بهشت می‌برد[۱۵۳]. بر پایه روایتی از امام صادق (ع) نیز این آیه در باره کسانی است که از عذاب جهنم می‌رهند[۱۵۴].

قرآن کریم در جای دیگری از زیانکاران و شقاوتمندان گرفتار در آتش یاد کرده که ایشان ضمن اقرار به شقاوت و گمراهی خود، برای نجات از آتش و بازگشت به دنیا استغاثه می‌کنند: ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ[۱۵۵]؛ ﴿قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ[۱۵۶]؛ ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ[۱۵۷]؛ ولی به آنها پاسخ داده می‌شود بر اثر مسخره کردن بندگان مؤمن و خداپرست، خدا را فراموش کردید. بنابراین حق سخن گفتن ندارید: ﴿قَالَ اخْسَؤُوا فِيهَا وَلا تُكَلِّمُونِ إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ[۱۵۸] و بدین وسیله رفع عذاب و نجات آنان از آتش را منتفی می‌کند[۱۵۹]، زیرا اسباب شقاوت (هواهای نفسانی) و گمراهی بر آنان چیره گشته است[۱۶۰]. به نظر می‌رسد، می‌توان گفت دسته‌ای از شقاوتمندان به عللی از عذاب دوزخ نجات می‌یابند؛ ولی گروهی اهل نجات نیستند. اگر کسی در دنیا به سبب پیروی از هدایت الهی از گمراهی و شقاوت نجات یافت، در آخرت نیز از شقاوت نجات می‌یابد: ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقَى وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۱۶۱].[۱۶۲].[۱۶۳]

شقاوت و سعادت حیوانات

در برخی منابع تفسیری از تقسیم حیوانات به سعادتمند و شقاوتمند سخن به میان آمده است.

بر این اساس، تقسیم جانداران و پرندگان به امت‌های مختلف همانند انسان‌ها و حشر آنان در پیشگاه خدا در آیه ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ[۱۶۴] گویای هدفداری و شعور آنها در تشخیص خوب و بد و عدالت و ظلم است. مشاهده زندگی شگفت‌انگیز حیوانات نیز از جهات گوناگون و اختلاف آنها در رفتارها نیز مؤید همین معناست.[۱۶۵].

منابع

پانویس

  1. المحیط فی اللغه، ج۵، ص۴۶۰، «شقی».
  2. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۰۲، «شقو».
  3. القاموس المحیط، ج۴، ص۳۸۹؛ تاج العروس، ج۱۹، ص ۵۸۰، «شقو».
  4. لغت‌نامه، ج۹، ص۱۲۶۴۴، «شقاوت».
  5. الصحاح، ج۶، ص۲۳۹۴، «شقا».
  6. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۷۵، «سعد».
  7. التحقیق، ج۵، ص۱۵۴، «سعد».
  8. السیاسة المدنیه، فارابی، ص۸۱؛ رسائل ابن سینا، ص۲۶۰ - ۲۶۳؛ گوهر مراد، ص۱۶۳.
  9. الالهیات، ج۲، ص۳۷۵؛ المیزان، ج۱۵، ص۷۰؛ نیز: ج ۱۴، ص۸.
  10. التبیان، ج۷، ص۳۹۸؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۰۵.
  11. التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۲۵۳.
  12. التبیان، ج۷، ص۳۹۸؛ نیز نک: بحار الانوار، ج۶۹، ص ۱۰۷؛ ج۷۰، ص۴۲.
  13. التحقیق، ج۶، ص۱۱۶، «شقی».
  14. اسلام و محیط زیست، جوادی آملی، ص۱۴۷.
  15. نک: تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۸۵؛ التحریر و التنویر، ج۱۱، ص۳۳۱؛ التحقیق، ج۶، ص۱۱۸، «شقی».
  16. مفاتیح الغیب، ص۵۸۸؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶.
  17. مفاتیح الغیب، ص۵۸۸.
  18. مفاتیح الغیب، ص۵۸۸؛ جامع السعادات، ج۱، ص۴۱؛ ج ۳، ص۴، ۱۰۷، ۲۴۰.
  19. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  20. التحقیق، ج۶، ص۹۸، «شقی».
  21. نک: تفسیر صدرالمتألهین، ج۶، ص۲۹۴؛ نک: المیزان، ج۳، ص۱۱ - ۱۲.
  22. المیزان، ج۷، ص۷۳.
  23. «اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت، و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت، نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید» سوره فجر، آیه ۱۵-۱۷.
  24. التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۵۵.
  25. تسنیم، ج۱۳، ص۷۹.
  26. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  27. «می‌گویند: پروردگارا! سنگدلی ما بر ما چیره بود و ما گروهی گمراه بودیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۶.
  28. مفردات، ص۴۶۰، «شقی».
  29. «و شما گونه‌های سه‌گانه خواهید بود» سوره واقعه، آیه ۷.
  30. تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۳۱۰؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج۱، ص۳۷۸.
  31. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.
  32. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  33. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند اما آنان که نگونبخت‌اند در آتش‌اند، آنان را در آن داد و فریاد ی است» سوره هود، آیه ۱۰۵-۱۰۶.
  34. «گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست و (موی) سر از پیری سپید شده است و هیچ‌گاه در خواندن تو رنجور نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۴.
  35. «و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.
  36. «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم و پروردگارم را می‌خوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.
  37. «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.
  38. «می‌گویند: پروردگارا! سنگدلی ما بر ما چیره بود و ما گروهی گمراه بودیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۶.
  39. «و بدبخت‌ترین کس از آن دوری گزیند،» سوره اعلی، آیه ۱۱.
  40. «آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۲.
  41. «که جز نگونبخت‌تر، به آن درنمی‌آید،» سوره لیل، آیه ۱۵.
  42. «ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده‌ایم که به رنج افتی» سوره طه، آیه ۲.
  43. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  44. التبیان، ج۷، ص۱۵۸، ۲۱۵؛ الکشاف، ج۳، ص۵۰، ۹۲؛ نیز نک: التحقیق، ج۶، ص۱۱۷، «شقی».
  45. «و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را دروغ شمردند پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند» سوره اعراف، آیه ۱۷۵-۱۷۶.
  46. التحریر و التنویر، ج۸، ص۳۵۴.
  47. «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
  48. البحر المحیط، ج۷، ص۸۸.
  49. «آیا چشمداشتی جز این دارند که فرشتگان نزد آنان بیایند یا پروردگارت آید یا برخی از نشانه‌های عذاب پروردگارت آید؟ روزی که برخی نشانه‌های پروردگارت آید کسی که از پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکویی انجام نداده باشد ایمانش او را سودی نخواهد داد؛» سوره انعام، آیه ۱۵۸.
  50. البحر المدید، ج۵، ص۴۵۲.
  51. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  52. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.
  53. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
  54. «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
  55. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۶۳.
  56. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۹۱.
  57. «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
  58. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۶۳؛ البحر المدید، ج۲، ص۲۰۹.
  59. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  60. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  61. الالهیات، ج۲، ص۳۷۸ - ۳۷۹؛ نک: المیزان، ج۲۰، ص۱۲۲.
  62. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  63. مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۶
  64. التبیان، ج۶، ص۶۵؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۹۶؛ الجدید، ج۳، ص۵۱۸ - ۵۲۰.
  65. الکشاف، ج۲، ص۴۲۹.
  66. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.
  67. المیزان، ج۱۱، ص۱۹ - ۲۰.
  68. الالهیات، ج۲، ص۳۷۹ - ۳۸۰؛ نمونه، ج۹، ص۲۳۵.
  69. نمونه، ج۹، ص۲۳۸ - ۲۳۹.
  70. «و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  71. الکشاف، ج۲، ص۵۵۰.
  72. «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربسته‌ایم و روز رستخیز برای او کارنامه‌ای برمی‌آوریم که آن را برگشوده می‌بیند» سوره اسراء، آیه ۱۳.
  73. «و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود» سوره نجم، آیه ۳۹-۴۰.
  74. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.
  75. «می‌گویند: پروردگارا! سنگدلی ما بر ما چیره بود و ما گروهی گمراه بودیم پروردگارا! ما را از آن (دوزخ) بیرون آور، اگر (به گذشته خود) بازگشتیم آنگاه، بی‌گمان ما ستمکاره‌ایم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۶-۱۰۷.
  76. المیزان، ج۱۵، ص۷۰.
  77. «قوم «ثمود» با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند، آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد. پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید. اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه 11-14.
  78. منهج الصادقین، ج۱۰، ص۲۶۱، «پاورقی».
  79. تسنیم، ج۱۹، ص۳۳۹.
  80. الاحتجاج، ج۲، ص۳۴۹.
  81. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۱۵؛ التوحید، ص۳۵۶.
  82. التوحید، ص۳۵۶.
  83. توحید در قرآن، ص۳۲۷ - ۳۲۸؛ نیز نک: تسنیم، ج۱۳، ص۹۲.
  84. امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد، و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد. زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم. و اما آنکه تنگ‌چشمی کند و بی‌نیازی نشان دهد، و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد، زودا که او را در راه سختی قرار دهیم؛ سوره لیل، آیه: ۵-۱۰
  85. کشف الأسرار، ج۱۰، ص۵۱۴ - ۵۱۵؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص۴۶۵؛ تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۵۹۹.
  86. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  87. المیزان، ج۷، ص۷۳.
  88. المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶.
  89. «گفتند: فال بدتان با خودتان است؛ آیا چون پندتان دهند (باز فال بد می‌زنید)؟ بلکه شما گروهی گزافکارید» سوره یس، آیه ۱۹.
  90. تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۵۴؛ نیز نک: المیزان، ج۷، ص۷۳.
  91. الروضة البهیه، ج۹، ص۳۳۳.
  92. «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
  93. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  94. «که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند، یا به آیین خویش برمی‌گردانند و در آن صورت، هرگز، هیچ‌گاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.
  95. زادالمسیر، ج۳، ص۷۳.
  96. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  97. «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۳-۱۲۴.
  98. روح المعانی، ج۸، ص۵۸۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۲۲۰ و ۲۲۴.
  99. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  100. «پس شما را از آتشی که زبانه می‌کشد، بیم دادم که جز نگونبخت‌تر، به آن درنمی‌آید، همان کس که دروغ انگاشت و روی گردانید» سوره لیل، آیه ۱۴-۱۶.
  101. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  102. «پس اگر پند دادن سود دهد، پند ده! زودا آنکه پروا (ی خداوند) دارد، پند گیرد» سوره اعلی، آیه ۹-۱۰.
  103. «که جز نگونبخت‌تر، به آن درنمی‌آید،» سوره لیل، آیه ۱۵.
  104. «و پرهیزگارتر، از آن برکنار داشته خواهد شد،» سوره لیل، آیه ۱۷.
  105. «و بدبخت‌ترین کس از آن دوری گزیند،» سوره اعلی، آیه ۱۱.
  106. إقبال الأعمال، ج۱، ص۳۴۲؛ البلد الأمین، ص۲۵۳.
  107. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  108. «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم و پروردگارم را می‌خوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.
  109. الکشاف، ج۳، ص۲۲؛ کشف الأسرار، ج۶، ص۵۲؛ تفسیر قاسمی، ج۷، ص۱۰۲.
  110. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  111. «و هیچ‌گاه در خواندن تو رنجور نبوده‌ام» سوره مریم، آیه ۴.
  112. التبیان، ج۷، ص۱۰۴؛ مجمع البیان، ج۶، ص۷۷۶؛ کنز الدقائق، ج۸، ص۱۹۴.
  113. المیزان، ج۱۴، ص۸؛ نمونه، ج۱۳، ص۸.
  114. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  115. «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۰-۳۱.
  116. «و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.
  117. کنز الدقائق، ج۸، ص۲۲۰.
  118. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۰۳؛ فتح القدیر، ج۳، ص۳۹۲؛ تفسیر المراغی، ج۱۶، ص۴۹.
  119. المیزان، ج۱۴، ص۴۷.
  120. التحقیق، ج۶، ص۱۱۷.
  121. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  122. «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم و پروردگارم را می‌خوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.
  123. جامع البیان، ج۱۶، ص۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص۶۲.
  124. التحقیق، ج۶، ص۱۱۸.
  125. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  126. «که جز نگونبخت‌تر، به آن درنمی‌آید، همان کس که دروغ انگاشت و روی گردانید» سوره لیل، آیه ۱۵-۱۶.
  127. المیزان، ج۲۰، ص۳۰۵؛ التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۲۵۳.
  128. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۲۱.
  129. نمونه، ج۲۷، ص۸۱.
  130. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  131. «پس اگر پند دادن سود دهد، پند ده! زودا آنکه پروا (ی خداوند) دارد، پند گیرد، و بدبخت‌ترین کس از آن دوری گزیند» سوره اعلی، آیه ۹-۱۱.
  132. المیزان، ج۲۰، ص۲۶۹.
  133. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  134. قوم «ثمود» با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند، آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد. پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید. اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد؛ سوره شمس، آیه:۱۱-۱۴.
  135. التبیان، ج۱۰، ص۳۶۰؛ التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۳۲۹.
  136. نور الثقلین، ج۵، ص۵۸۷.
  137. التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۳۲۹.
  138. من هدی القرآن، ج۱۸، ص۱۳۹.
  139. «امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.
  140. «پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.
  141. «اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه ۱۴.
  142. «آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.
  143. نک: پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۱۹.
  144. التبیان، ج۱۰، ص۳۶۰؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۶؛ الوجیز، ج۳، ص۴۷۰.
  145. «آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۲.
  146. نور الثقلین، ج۵، ص۵۸۷.
  147. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۷۸؛ کنز الدقائق، ج۱۴، ص۲۹۹.
  148. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  149. «فرود آورنده‌ای است، فرابرنده» سوره واقعه، آیه ۳.
  150. تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۳۱۰.
  151. «اما آنان که نگونبخت‌اند در آتش‌اند، آنان را در آن داد و فریاد ی است تا آسمان‌ها و زمین بر جاست در آن (آتش) جاودانند جز آنچه پروردگارت بخواهد، بی‌گمان پروردگارت هر کاری بخواهد می‌کند» سوره هود، آیه ۱۰۶-۱۰۷.
  152. نک: مجمع البیان، ج۵، ص۲۹۶؛ روح المعانی، ج۶، ص ۳۳۶؛ المیزان، ج۱۱، ص۲۳.
  153. التبیان، ج۶، ص۶۸؛ المیزان، ج۱۱، ص۲۸ - ۲۹؛ قرآن در قرآن، ص۳۲۲؛ نک: التحریر و التنویر، ج۱۱، ص ۳۳۱.
  154. البرهان، ج۳، ص۱۳۳.
  155. «و کسانی که ترازوهایشان سبک آید بر خود زیان زده‌اند؛ (آنها) در دوزخ جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۳.
  156. «می‌گویند: پروردگارا! سنگدلی ما بر ما چیره بود و ما گروهی گمراه بودیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۶.
  157. «پروردگارا! ما را از آن (دوزخ) بیرون آور، اگر (به گذشته خود) بازگشتیم آنگاه، بی‌گمان ما ستمکاره‌ایم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۷.
  158. «می‌فرماید: در آن (دوزخ) گم شوید و با من سخن مگویید همانا دسته‌ای از بندگان من می‌گفتند: پروردگارا! ایمان آورده‌ایم پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین بخشایندگانی؛ اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۸-۱۱۰.
  159. التبیان، ج۷، ص۳۹۸ - ۳۹۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۷۱.
  160. مجمع البیان، ج۷، ص۱۹۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۵۳.
  161. «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۳-۱۲۴.
  162. التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۱۹۹.
  163. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  164. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست و نیز هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود می‌پرد، جز اینکه گروه‌هایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
  165. احمدپور و کریمی، مقاله «شقاوت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.