مرجعیت علمی امام کاظم
مرجعیت علمی امام کاظم
از مهمترین فعالیتهای فرهنگی امام کاظم(ع) اهتمام به حدیث و حفظ میراث نیاکان خویش بود. توجه به اینکه امام کاظم(ع) مکان رسمی برای فعالیتهای فرهنگی نداشت، به ناچار متناسب با فضای سیاسی جامعه، بیشتر در خانه خود به تعلیم مخاطبان میپرداخت. چنانکه در روایتی آمده است: شماری از شیعیان آن حضرت در خانه او در آستینهای خود آبنوس[۱]، و گچ داشتند و سخنان آن حضرت را در لوحی یادداشت میکردند[۲]. فعالیتهای نیمه رسمی فرهنگی امام کاظم(ع) در خانه بود. بر این پایه بخشی از مهمترین میراث علمی باقی مانده از امام کاظم(ع) احادیث و رسالههای علمی باقی مانده در مسائل شرعی و معارف الهی است که از مهمترین میراث ماندگار شیعه امامیاند. نوشتههایی با عناوین مختلف رسائل، مسائل، کتاب حدیث و... به آن حضرت منسوب شدهاند که برخی عبارتاند از: رسالهای در مسائل شرعی که نجاشی آن را در پاسخ امام به مسائل شرعی مردم و از طریق علی بن سوید سائی اهل قریه «السایه» (نزدیک مدینه) نقل کرده است[۳]؛ یا رسالهای در عقل و کارکردهای آنکه این رساله را امام خطاب به هشام بن حکم فرموده و کلینی آن را در دفتر عقل و جهل کتاب کافی آورده و برخی به عنوان وصیت امام به هشام از آن یاد کردهاند[۴]؛ رساله در توحید که امام کاظم(ع) آن را در پاسخ به پرسشهای فتح بن عبدالله، مولی بنی هاشم نوشته و بخشی از این کتاب در کتاب التوحید شیخ صدوق آمده است[۵].
همچنین آثار بسیار دیگری منسوب به امام کاظم(ع) است که به طور طبیعی همه آنها برگرفته از کلمات و احادیث نورانی آن حضرتاند که مستقیم یا با واسطه از آن حضرت شنیده شده است. بخشی از این آثار تحت عنوان کتاب الحدیث و از طریق راویان مختلفی مانند محمد بن فضیل بن کثیر صیرفی[۶]، ابراهیم بن مهزم أسدی[۷]، یاسین بصری روغن فروش نابینا[۸]، یحیی بن عبدالرحمن بن أبی بلاد کوفی[۹]، یحیی بن عمران حلبی[۱۰] با مطالب مختلف از آن حضرت نقل شدهاند. بخشی نیز تحت عنوان کتاب الحلال و الحرام[۱۱] یا با عنوان رسالة أبی الحسن موسی(ع) که نامههای امام به اشخاص مختلفاند[۱۲] یا با عنوان مسائل أبی الحسن موسی(ع)[۱۳] که پاسخ سؤالات اشخاص برجستهای مثل علی بن یقطین[۱۴]، یونس بن عبدالرحمن[۱۵]؛ پرسشهای فتح بن عبدالله مولی بنی هاشم[۱۶] هستند.
آقابزرگ تهرانی از آثار دیگری تحت عنوان نسخة موسی بن جعفر(ع) نام میبرد که به افراد متعددی مانند محمد بن ثابت[۱۷]، محمد بن زرقان[۱۸] منسوب شدهاند. افزون بر این آثار ادعیهای نیز از امام کاظم(ع) نقل شده[۱۹] که از مهمترین آنها دعای جوشن صغیر است[۲۰].
عالمان و محدثان شیعه با تکیه بر میراث علمی و فرهنگی برجامانده از ائمه(ع) توانستند هم به تبیین چارچوب فکری شیعه، به عنوان یک نظام فکری و عملی بپردازند و هم پاسخگوی نیازهای فکری شیعیان در مواجهه با نظامهای فکری دیگر باشند، بیشتر احادیث آن حضرت با عنوان مسند موسی بن جعفر(ع) در سه جلد جمعآوری شده که هر مجلد حاوی بیش از پانصد حدیث است.[۲۱]
تربیت شاگردان
امام کاظم(ع) با وجود محدویتها و فضای سخت تقیهای که دانسته شد، پس از شهادت پدر بزرگوارش اداره کننده حوزههای درسی شد که شاگردان آن از مکتب پر فیض امام صادق(ع) بهرههای وافری برده بودند. آن حضرت در ادامه کار امام صادق(ع)، ضمن توسعه مرزهای دانش و تربیت دانش آموختگان جدید، مدارج عالیتری از علم و دانش را به شاگردان خویش آموخت به طوری که برخی پایههای علم از سوی آن حضرت نهاده شدند و دامنه و قلمرو برخی علوم چون فقه، کلام، حدیث و تفسیر از سوی ایشان و شاگردان دانشمندش، گسترش و توسعه یافتند.
علاوه، بخشی از فعالیتهای سازمان وکالت نیز که در عصر امام کاظم(ع) تأسیس شده و رونق یافته بود به حوزه علم و فرهنگ اختصاص داشت[۲۲].
احادیث و اخبار باقی مانده از آن حضرت، هرچند در منابع اهل سنت اندک است؛ اما از ایشان روایات بسیاری در منابع شیعه نقل شده است[۲۳].
در تعداد اصحاب و راویان امام کاظم(ع) ارقام متعددی نقل شده است. برقی[۲۴] تعداد آنان را ۱۶۵ نفر؛ شیخ طوسی ۲۷۲ نفر[۲۵] و برخی دیگر ۳۱۹ و یا ۵۳۳ نفر ذکر کردهاند[۲۶]. مرحوم عطاردی در کتاب مسند الامام الکاظم(ع)، تعداد راویان آن حضرت را که به صورت مستقیم از آن حضرت روایت کردهاند ۶۳۸ نفر ذکر کرده است[۲۷].
البته پر واضح است که این تعداد اصحاب، فارغ از مذهب و باورهای آنان و اعم از راوی و اصحاب است. ۴۲ نفر از این شاگردان، از مؤلفان بوده و تعداد تألیفات آنان تا بیش از ۲۰۰ اثر شمارش شده است[۲۸]. برخی تعداد مؤلفان را ۲۱۵ نفر و مجموع تألیفات آنان را ۳۷۴ اثر دانستهاند[۲۹]. گونهشناسی اصحاب امام کاظم(ع) نشان میدهد که آنان در حوزههای مختلف علوم که اشاره شد تخصص داشتهاند.
برخی از شاگردان و اصحاب خاص امام کاظم(ع) در ترویج و توسعه مذهب تشیع نقش مهمی ایفا کردند، شش نفر از اصحاب اجماع و شمار بسیاری از ثقات از راویان احادیث ائمه(ع) از برجستهترین شاگردان امام کاظم(ع) هستند که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- هشام بن حکم؛ متکلم مشهور که برای او بیست[۳۰] تا سی عنوان کتاب[۳۱] نام برده شده است. از جمله کتاب الامامة در اثبات امامت که مطالب آن همان احتجاجهای هشام درباره امامتاند[۳۲].
- یونس بن عبدالرحمن؛ نوشتههای بسیاری در حوزههای مختلف کلامی، تفسیری، فقهی و تاریخی داشته است. از جمله آنها است: کتاب الرد علی الغلاة، کتاب الامامة، کتاب الزکاة، کتاب الشرائع، کتاب التجارات، کتاب تفسیر القرآن، کتاب الحدود و کتاب المثالب[۳۳]؛
- محمد بن ابی عمیر أزدی؛ شیخ طوسی گوید: وی یگانه دهر و بسیار متعبد بود و از مطمئنترین اشخاص نزد شیعه و سنی محسوب میشود. سه امام (امام کاظم، امام رضا، و امام جواد(ع)) را درک کرد و ۹۴ کتاب از او نام برده شده است که در موضوعات مختلف فقهی، کلامی، تاریخی است[۳۴].
- صفوان بن جمال: از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) است، دعاهای معروف علقمه و زیارت وارث، از طریق صفوان از امام صادق(ع) نقل شدهاند. همچنین او به دستور امام صادق(ع) قبر مطهر حضرت اباعبدالله(ع) را (که به سبب جاری شدن سیل خراب شده بود) بازسازی کرد[۳۵] و بیست بار به زیارت امام حسین(ع) مشرف شد[۳۶]؛
- محمد بن علی بن نعمان بجلی کوفی، مشهور به مؤمن الطاق؛ صحابی دیگر امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) است که در علم کلام تبحر داشت. از او کتابهای بسیاری نام بردهاند که از جمله آنهاست: کتاب الامامة، کتاب المعرفة، کتاب اثبات الوصیة، کتاب الرد علی المعتزلة فی امامة المفضول، کتاب فی أمر طلحة و الزبیر وعائشة، و المناظرة مع أبی حنیفة[۳۷]؛
- عبدالله بن ابراهیم بن محمدبن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب(ع) مشهور به ابومحمد جعفری از یاران و شاگردان راوی امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) است[۳۸]. وی روایاتی درباره حج از امام کاظم(ع) نقل کرده است و کتابهایی نیز داشته است که مهمترین آنها عبارتاند از: کتاب خروج صاحب فخ و مقتله[۳۹] و کتابی در وصیت امام کاظم(ع)[۴۰]. نجاشی وی را توثیق کرده است[۴۱].
این شاگردان که از خوشهچینان خرمن معارف امام کاظم(ع) و دارای تألیفات هم بودند، نقش مهمی در نشر معارف حقه شیعی داشتند. برخی نیز مانند محمد بن حکیم به دستور امام(ع) در مسجد رسول خدا(ص) مینشست و به بحث و گفتگو میپرداخت[۴۲].[۴۳]
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲
پانویس
- ↑ آبنوس درختی از تیره خرمالوئیان است. این درخت شبیه عناب و برگ آن مانند برگ صنوبر و عریضتر از آن است و برای نوشتن روی آن، مناسب بوده است.
- ↑ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۲؛ ابن طاووس، المجتنی من دعاء المجتبی، ص۲۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۶۴.
- ↑ نجاشی، رجال نجاشی، ص۱۹۶؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳۴-۲۴۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۳- ۲۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۰، باب توحید.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۶، ص۳۶۴.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۶، ص۳۰۵.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۶، ص۳۷؛ بحرانی، حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار(ع)، ج۴، ص۵۷.
- ↑ طوسی، الفهرست، ص۳۶۱؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۶، ص۳۷۲.
- ↑ نجاشی، الفهرست، ص۴۴۴؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۶، ص۳۷۳.
- ↑ حسین، الإمام الکاظم، ص۴۰؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۷، ص۶۱.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۰، ص۳۳۴.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۱۹۵؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۰، ص۳۶۹.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۰ باب توحید.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۴، ص۱۵۲.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۴، ص۱۵۲.
- ↑ اشکوری، فهرس النسخ الخطیة لمکتبة آیة الله الفاضل الخوانساری، ج۱، ص۲۴۷؛ درایتی، فهرستواره دستنوشتههای ایران، ج۱، ص۴۸۶.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۵، ص۲۸۷.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۴۱.
- ↑ برای نمونه بنگرید: جباری، سازمان وکالت، ج۱، ص۱۱۵ و ص۲۹۸.
- ↑ امینی، «روایات اهل بیت(ع) در منابع اهل سنت»، فصلنامه علوم حدیث، سال سیزدهم، شماره اول، ص۳۰.
- ↑ برقی، الرجال، ص۴۸ تا ص۵۳.
- ↑ رجال طوسی، ص۳۳۱- ۳۵۰.
- ↑ قرشی، باقر شریف، الامام موسی بن جعفر(ع)، ج۲، ص۲۲۵ تا ۳۷۵.
- ↑ عطاردی، مسند الامام الکاظم، ج۳، ص۲۵۱ تا ۵۳۶.
- ↑ میرخانی، سیر حدیث در اسلام، ص۲۱۳.
- ↑ شبستری در کتاب احسن التراجم للاصحاب الامام الکاظم(ع) و در ضمن معرفی اصحاب آن حضرت از برخی کتابهای اصحاب آن حضرت نام برده است.
- ↑ برای آگاهی از عناوین کتابهای هشام ر.ک: رجال نجاشی، ص۴۴۸.
- ↑ هشام بن حکم، نعمه، ص۱۱۰.
- ↑ بحرانی، بهجة النظر، ص۲۰.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۴۴۸.
- ↑ رجال نجاشی، ص۳۲۷؛ طوسی، الفهرست، ص۲۱۸؛ قمی، تفسیر القمی، ج۱، مقدمة مصحح ۱۴.
- ↑ مظفر، الإمام الصادق(ع)، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ مظفر، الإمام الصادق(ع)، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ طوسی، الفهرست، ص۲۰۷؛ نجاشی، رجال، ص۳۲۵.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۲۵۶.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۲۱۷؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۸۸.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۹؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۳-۳۷.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۲۱۷؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۸۸.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۴۹؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۴۳.