وقف در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موقوفه‌های امیرالمؤمنین (ع)

امیرمؤمنان(ع) موقوفه‌هایی داشت که در تاریخ ثبت شده است و این موقوفات از اموال و دارایی شخصی آن حضرت بوده که محدثان و مورخان نقل کرده‌اند و آنچه از طریق کشاورزی و تولید و دیگر مواردی که اموالی به دست می‌آورد آن را در راه خدا وقف می‌کرد که به برخی از آن موقوفه‌ها در بحث املاک و مزارع علی(ع) اشاره شد و در این جا برخی دیگر از موقوفه‌های امام از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد. و از آنجا که این وقفنامه‌ها با عبارت‌های مختلف نقل شده است، منابع را در پاورقی یادآور می‌شویم که هر کس بخواهد تحقیق بیشتر کرده و اختلاف نسخ را بررسی نماید، به این مدارک رجوع کند.

عبدالرحمن بن حجاج می‌گوید: این وصیت نامه را ابو ابراهیم (حضرت موسی بن جعفر(ع) نزد من فرستاد! این، آن چیزی است که وصیت کرده و حکم نموده بنده خدا علی در مال خود برای رضای خدا تا این که (به وسیله این وصیت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزی که صورت‌هایی سفید و صورت‌هایی سیاه می‌گردد، مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد. آنچه در «ینبع» املاک دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ینبع» هم معروف است که مال من است، همه وقف است و همچنین برده‌هایی که در آن املاک دارم به غیر از ابی نیزر و ابی رباح و جبیر که آزاد هستند (و حق ولاء دارند) بقیه در همین املاک پنج سال کار می‌کنند و مخارج خود و عائله‌شان را از آنجا تأمین می‌کنند. علاوه بر این آنچه که در «وادی القری»[۱] دارم همه مختص اولاد فاطمه است و برده‌هایی هم که در املاک وادی القری دارم، وقف است. غیر از اینها هم آنچه در «ذعة» دارم با برده‌هایی که آنجا هست وقف است و مانند برده‌های دیگر در املاک کار کرده و مخارج خود و عائله شان را از همان املاک اداره نمایند. علاوه بر اینها آنچه در «اذینه» دارم با برده‌هایی که آنجا دارم وقف است. «قصیره» هم همان‌گونه که می‌دانید وقف است.

آن گاه حضرت می‌نویسد: در حقیقت آنچه در مورد امال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب» است؛ یعنی وقف است که قابل فسخ نیست و نمی‌توان آن را فروخت یا به کسی بخشید یا شرایط آن را تغییر داد و قطعی و خارج از ملک خصوصی می‌باشد، خواه من زنده بمانم یا بمیرم و در هر موردی که برای خدا باشد صرف می‌شود. بعد در صدد توضیح شرائط وقف و متولی آن برآمده، می‌فرماید: مال محمد رسول خدا(ص) (موقوفه آن حضرت) همان طوری که خود مقرر داشته، مال اولاد فاطمه است. و همین طور است اموال فاطمه(س) و برده‌هایی که در کاغذ کوچکی اسم برده‌ام همه آنها از بردگی آزادند. تولیت این موقوفه در دست حسن بن علی می‌باشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاک بردارد و هر طوری که مطابق خواست خداست مصرف کند. اگر قرضی (دینی) داشته باشد می‌تواند از همین املاک بفروشد و آن را ادا کند و اختیار و سرپرستی اولاد علی و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن علی در غیر خانه وقفی سکونت داشته، می‌تواند خانه وقفی را بفروشد و یک سوم پول را به بنی هاشم و بنی المطلب و یک سوم به آل ابیطالب بدهد و یک سوم باقی مانده را هم در راه خدا مصرف کند. و اما اگر برای حسن پیشامدی کرد، حسین تولیت دارد به همان نحوی که حسن دارد و این امتیاز که برای فرزندان فاطمه قرار دادم برای رضای خدا و حفظ احترام رسول خدا(ص) می‌باشد و اگر برای حسین پیشامدی کرد، از اولاد علی شخصی را که اسلام و امانت او مورد قبول باشد. برای تولیت نصب کنند و اگر چنین کسی پیدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنین کسی را انتخاب کنند و اگر نشد از آل ابیطالب اختیار نمایند... این وصیت نامه را در روز ورود به «مسکن»[۲] (۲۰ جمادی الاولی سال ۳۷ یا ۳۹) نوشتم برای خشنودی حق سبحانه و تعالی[۳].[۴]

وقف خانه

از امام صادق(ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) خانه‌ای در بنی زریق داشته و بدین صورت آن را وقف کرد: به نام خدای بخشاینده مهربان. این است آنچه علی ابن ابی طالب آن را در حالی که زنده و کامل بود، صدقه کرده است.

وقف نمود خانه خود را که در بنی زریق دارد، صدقه‌ای که فروخته نمی‌شود و هبه نمی‌گردد تا خدایی که وارث آسمان و زمین است، آن را وارث شود. و در این خانه خاله‌های خود را سکونت داد مادامی که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتی مرگ آنها فرا رسید برای محتاج‌هایی از مسلمانان باشد[۵].[۶]

موقوفه‌های دیگر امیرالمؤمنین(ع)

حضرت موقوفه‌های دیگری نیز داشت که برخی از آنها بدین قرار است: «سویقه» که جایی است در نزدیکی مدینه و آل علی(ع) آنجا سکونت می‌کردند، از جمله صدقات امیرالمؤمنین(ع) بود[۷].

از ابوجعفر نقل شده است که عمر و علی یک قطعه زمین خود را وقف کردند[۸].

آن حضرت زمین و خانه خود را در مصر با اموالی که در مدینه داشت وقف اولاد نمود[۹].

«فقیر» و «وادی ترعه» نیز از موقوفات حضرت علی(ع) است[۱۰]. فقیر اسم دو مکانی است در نزدیکی مدینه که آنها را فقیران می‌نامند و از امام جعفر صادق(ع) روایت شده که رسول الله(ص) برای علی(ع) چهار زمین اقطاع نمود: «فقیرین»، «بئرقیس» و «الشجره»...[۱۱].

حرة الرجلاء (که در بحث املاک ائمه(ع) گذشت) جزء صدقات علی(ع) بوده است. نصف آن وقف بوده و نصف دیگر در دست» آل مناع» از بنی عدی قرار داشته که علی(ع) به آنها بخشیده بوده است[۱۲].

و باز در حرة الرجلاء دره‌ای به نام «بیضاء» و در آن مزارع و زمین‌های خالی وجود داشته که از جمله موقوفه‌های امام بوده است[۱۳].

قصیبه (که در بحث املاک گذشت) منطقه‌ای است در نزدیکی خیبر و مدینه منوره که حضرت آن را وقف کرده است[۱۴].

در حره الرجلاء نیز چهار چاه وجود داشته که جزء صدقات امیر المؤمنین(ع) بوده است و به آنها «ذات کمات» گفته‌اند[۱۵].

همچنین چاه‌های «ذوات العشراء»، «قعین»، «معبد» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است[۱۶].[۱۷]

وصیت امیرمؤمنان(ع) در مورد اداره اموال موقوفه او

از وصیت‌های امام(ع) در مورد مصرف اموالش بعد از وفات او این است که حضرت پس از بازگشت از صفین مرقوم فرموده است این دستوری است که بنده خدا علی بن ابیطالب امیرمؤمنان در مورد چگونگی تصرف در اموالش به خاطر خشنودی خدا داده است. تا از این طریق خداوند وی را قرین رحمت و دمساز بهشت سازد و امنیت و آرامش در سرای دیگر به او عنایت کند.

از آن جمله است: سرپرستی آن به عهده حسن بن علی است که به طور شایسته از آن مصرف کند و به طور شایسته از آن انفاق نماید. اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده است او سرپرستی آن را بر عهده بگیرد و به جای وی وظیفه را انجام دهد. پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال را دارند که علی(ع) و این که سرپرستی آن را به پسران فاطمه گذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب به رسول الله(ص) و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی‌اش می‌باشد و با کسی که این اموال در دست اوست شرط می‌کنم که اصل مال را حفظ کند و تنها از میوه و درآمدش در آن راهی که به او دستور داده‌ام انفاق نماید و از نهال‌های نخل چیزی نفروشد تا همه این سرزمین یک پارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود...[۱۸].

امام صادق(ع) فرمود:... علی بنده خدا بود. خدا بهشت را برای او واجب کرد. مالش را در راه خدا صدقه قرار داد که بعد از او فقرا استفاده کنند و گفت: خدایا این مال را برای این جهت صدقه قرار دادم که آتش را از صورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازی[۱۹].[۲۰]

تولیت صدقات امیرمؤمنان(ع)

حسن بن حسن متولی صدقات: فرزند دیگر امام حسن(ع) در زمان خود متولی صدقات امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) بود که در این باره با حجاج بن یوسف ثقفی داستانی دارد که از نظر خوانندگان می‌گذرد: زبیر بن بکار می‌گوید: حسن بن حسن در زمان خود متولی صدقات امیرالمؤمنین(ع) بود. یک روز او هم در میان سوارانی بود که با حجاج می‌رفتند و حجاج در آن روز فرماندار شهر مدینه بود. حجاج به او گفت: عمر بن علی را در صدقات پدرش با خود شریک ساز؛ زیرا او عموی تو و یادگار خاندان شماست. حسن گفت: شرطی که علی(ع) در این باره کرده (و آن را به فرزندان حسن واگذارده) تغییر نمی‌دهم و کسی را که او در صدقات داخل نکرده من هم داخل نخواهم کرد. حجاج گفت اکنون من او را داخل در آن صدقات می‌کنم. حسن بن حسن خود را عقب کشید تا وقتی که حجاج از او غافل شد. و آن گاه به سوی عبدالملک بن مروان که آن هنگام خلیفه بود و در شام اقامت داشت رهسپار شد وقتی که به شام رسید بر در خانه عبدالملک ایستاد و اجازه ورود خواست یحیی بن ام الحکم او را دید و سلام کرد و علت آمدنش را به شام سؤال کرد، بعد گفت من هنگام ملاقاتت با عبدالملک سودی به تو خواهم رساند و هنگامی که حسن بن علی وارد شد عبدالملک به او خوشامد گفت و با خوشرویی آماده پاسخ‌گویی به سؤالات او شد و چون حسن بن حسن زود مویش سفید شده بود عبدالملک در حالی که یحیی بن ام الحکم نیز در مجلس خلیفه حاضر بود به حسن گفت: ای ابا محمد سفیدی مو و پیری، زود به سراغ تو آمده است. یحیی ابن ام الحکم گفت: ای امیرالمؤمنین چرا چنین نباشد؟ آرزوهای مردم عراق او را پیر کرده است. گروه‌های مردم (از این سو و آن سو) به نزد او می‌آیند و او را به آرزوی خلافت می‌اندازند (و اندوه نرسیدن به آن او را پیر کرده). حسن بن حسن رو به یحیی کرد و گفت: به خدا پذیرایی بدی از من کردی. این گونه نیست که تو می‌گویی، بلکه ما خاندانی هستیم که موی ما زود سپید می‌شود. و عبدالملک این سخنان را می‌شنید. آن گاه به حسن گفت آنچه به خاطر آن به این جا آمده‌ای بیان کن. او سخن حجاج را بیان کرد. عبدالملک گفت: حجاج را چنین کاری نرسیده و من برای او نامه‌ای می‌نویسم داد که این کار را نکند. و صله خوبی هم به حسن بن حسن داد...[۲۱].

مرحوم مجلسی می‌نویسد: عبدالله بن علی بن الحسین برادر امام باقر(ع) تولیت صدقات رسول الله(ص) را (در زمان خود) داشته است و عمر بن علی الحسین نیز متولی صدقات رسول الله(ص) و صدقات امیرالمؤمنین(ع) بود[۲۲].[۲۳]

منابع

پانویس

  1. «وادی القری» دره‌ای میان مدینه و شام و از توابع مدینه است، دارای دهات و آبادی‌های زیاد و در سال هفتم هجرت با قدرت نظامی ارتش اسلام که اصطلاحاً مفتوحه عنوه نامیده می‌شود، فتح شد. ساکنین آن یهودی بوده و هر چه زمین آباد داشتند، مال مسلمین شد و رسول خدا(ص) آن را به یهودی‌ها به عنوان مزارعه و مساقات واگذار کرد. وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۳۲۹ - ۱۳۲۸؛ معجم البلدان، ج۵، ص٣۴۵. جهت اطلاع بیشتر به معجم البلدان کلمه «قری» و «وادی» رجوع شود.
  2. مَسکِن به کسر کاف اسم مکانی در کوفه است. یاقوت حموی می‌نویسد: کنار نهر دجیل در نزدیکی دیر جاثلین قرار دارد آنجا که عبدالملک یا مصعب در سال ۷۲ جنگ کرد و کشته شد که قبرش در آنجا معروف است. معجم البلدان، ج۵، ص۱۲۷.
  3. وسائل الشیعه، ج١٣، کتاب الوقوف و الصدقات، باب ۱۰، ص۳۱۲، حدیث ۴؛ فروع کافی، ج۷، ۴٩؛ کتاب الوصایا، باب صدقات النبی(ص) و فاطمه و الائمه(ع)، حدیث ۷؛ بحارالانوار، ج۴٢، ص۷۱-۷۴، ج۴١، ص۴٢-۴٠؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص٣۴١، حدیث شماره ١٢٨۴. الفیض الکاشانی، الوافی، منشورات مکتبه آیة الله العظمی المرعشی، ١۴٠۴ ه. ق، ج۲، باب صدقات النبی، ص۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج١۵، ص١۴۶؛ خوئی، حاج میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، شرح حسن زاده آملی، ج۱۸، ص٣۶۵؛ البحرانی، کمال الدین میثم، شرح نهج البلاغه، چاپخانه خدمات چاپی، ج۴، ص۴٠٧؛ محمودی، شیخ محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، لبنان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص۴٣۴؛ تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۵.
  4. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۱۱.
  5. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* هَذَا مَا تَصَدَّقَ بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ تَصَدَّقَ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي زُرَيْقٍ صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ حَتَّى يَرِثَهَا اللَّهُ الَّذِي يَرِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَسْكَنَ هَذِهِ الصَّدَقَةَ خَالاتِهِ مَا عِشْنَ وَ عَاشَ عَقِبُهُنَّ فَإِذَا انْقَرَضُوا فَهِيَ لِذَوِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛ وسائل الشیعه، ج۱۳، کتاب الوقوف والصدقات، باب ۶، ص٣٠۴، حدیث ۴؛ نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۴، ص۶؛ تهذیب الاحکام، ج٩، ص١۵۴؛ الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج۴، ص۹۸؛ کتاب الوقوف و الصدقات، باب ۶، حدیث ۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۳، حدیث ۲۳ و باب ۱۲۸، باب الوقف و الصدقه و النحل، مستدرک الوسائل، باب صدقات النبی(ص) و فاطمه و الائمه(ع)، ج۲، ص٨١؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص٣۴٣، حدیث ۱۲۸۵. با این تفاوت که در بعضی از منابع مانند من لا یحضره الفقیه در آخر حدیث آمده است «شَهِدَ اللَّهُ»؛ روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۱۷۱.
  6. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۱۳.
  7. معجم البلدان ۳، ص٢٨۶؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۴، ص١٢٣٩.
  8. بیهقی، ابی بکر، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، ج۶، ص١۶١.
  9. الحنفی الزیعلی، جمال الدین ابی محمد عبدالله بن یوسف، نصب الرایه لاحادیث الهدایه، داراحیاء التراث العربی، للطباعة و النشر، بیروت، لبنان، ط ٣، ١۴٠٧ ه، ۱۹۸۷م، ج۳، ص۴٧٨. کتاب الوقف، تصدق علی بارضه و داره بمصر و بامواله بالمدینه علی ولده.
  10. تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۲۲۶.
  11. وفاء الوفاء، ج۴، ص١٢٨٢.
  12. وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۱۸۶؛ ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص٢٢۴؛ العباسی، شیخ احمد بن عبد الحمید، عمده الاخبار فی مدینه المختار، تصحیح شیخ محمد الطیب، قاهره، مطبعه المدنی، ط ۳، ۱۳۵۹، ص۳۰۵.
  13. عمده الاخبار، ص۳۰۵؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص٢٢۴؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۱۸۶.
  14. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۵؛ عمده الاخبار، ص٣٠۶؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۱۸۶.
  15. تاریخ المدینه، ج۱، ص٢٢۴.
  16. تاریخ المدینه، ج۱، ص٢٢۴. درباره موقوفه‌های حضرت، صاحب احقاق الحق نیز مواردی را این گونه نقل می‌کند: در جلد ۸، ص۵٨۴ از سمهودی نقل کرده که چشمه‌هایی که وقف کرده عبارتند از «عین البحیر»، «عین ابی نیزر»، «عین تولا»، «بغیبغات»، «عین خیف الاراک»، «عین خیف لیلی» و «عین خیف یسطاس» و در ص۵٨۵ عین بغیبغه و ابی نیزر را از معجم البلدان و شفاء الغلیل و وفاء الوفاء نقل کرده است. و در ص۵٨۶ «عین الملک» از وفاء الوفاء و در همان ص۵٨۶ «عین ینبع» را از بیهقی ج۶، ص۱۶۰ احکام الاوقاف، ص۹؛ ذخائرالعقبی، ص۱۰۳؛ ریاض النضره، ص۲۷۷؛ ارجح المطالب، ص۱۶۷؛ وفاء الوفاء، ص۵۸۹ نقل کرده و باز عین ابی نیزر را از وفاء الوفاء و ربیع الابرار (مخطوط، ص۶۸۰ و ۵۹۰) نقل کرده است الحسینی المرعشی، السید الشهید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل به اهتمام حسن الغفاری، کتابفروشی اسلامی، ١٣٨۴ ه. ق، ج۸، ص۵۹۲-۵۸۳.
  17. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۱۴.
  18. الدکتور صبحی الصالح، نهج البلاغه، قم، منشورات دارالهجره، ۱۳۹۵ ع. ق، ص٣٧٩، نامه ٢۴؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد محیی الدین، مطبعه الاستقامه، مصر، بی‌تا، ج۲، ص٢۶-٢۵، نامه ٢۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج١۵، ص١۵٠-١۴۶؛ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج١٨، ص٣۶۴؛ البحرانی، کمال الدین میثم بن علی بن میثم، شرح نهج البلاغه، چاپخانه خدمات چاپی، چ ۲، سال ١۴٠۴ ه، دفتر نشر الکتاب، ج، ۴ ص۴٠۵؛ بحار الانوار، ج۱۰۰ باب الوقف و فضله، ص۱۸۴.
  19. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): أَنَّهُ ذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً(ع) فَقَالَ كَانَ عَبْداً لِلَّهِ قَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ عَمَدَ إِلَى مَالِهِ فَجَعَلَهُ صَدَقَةً مَبْتُولَةً تَجْرِي بَعْدَهُ لِلْفُقَرَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي جَعَلْتُ هَذَا لِتَصْرِفَ النَّارَ عَنْ وَجْهِي وَ لْتَصْرِفَ وَجْهِي عَنِ النَّارِ»؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵۱۱؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص٣۴٠؛ کتاب احکام الوقف، ص۱۰، صدقه علی بن ابی‌طالب.
  20. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۱۶.
  21. ارشاد، مفید، ج۲، ص٣٣٠؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص١۶۶.
  22. بحار الانوار، ج۴۶، ص١۶٧-١۶۶.
  23. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۲۳.