وقف در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

وقف، در لغت به معنای ایستادن و توقف کردن[۱] و در اصطلاح، به معنی حفظ اصل مال و قراردادن منافع آن برای اشخاص معین یا عموم در مدت معین یا برای همیشه با حفظ شرایطی خاص است[۲].

در اسلام، منابع مالی متعددی معین شده است تا بستر زندگی تمامی مسلمانان و همه کسانی که رفاه لازم را ندارند، فراهم شود؛ از این منابع می‌توان به خمس، زکات، صدقات، وقف، هبه و... اشاره کرد. وقف یا حبس نیز یکی از این منابع و از مستحبات اسلام است. وقف، عملی صالح و باقی و مصداق روشنی است از تعاون، و انفاقی، عاری از منت و احسانی خالی از اذیت است که تحقیر شخصیت دیگران را در پی ندارد و تصدّقی دائمی و بی‌ریا و دادن وامی است بدون اضطراب باز پرداخت و تعدیل ثروت با رضا و رغبت است که با انجام آن با جمع‌آوری مال و بروز اختلافات طبقاتی به طور معقول مبارزه می‌شود[۳].

نخستین وقف در اسلام ‌

از واقدی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) اولین وقف را در اسلام انجام داد و ماجرای آن، چنین بود که مخیریق یهودی، از علمای بزرگ یهود مدینه، پس از مسلمان شدن، همراه رسول خدا(ص) در جنگ احد شرکت جست. او مردی ثروتمند و دارای باغ‌های نخل بسیار بود[۴]. مخیریق هنگام جنگ احد وصیت کرده بود که اگر کشته شدم، تمام اموال من از آن رسول خدا(ص) خواهد بود و ایشان می‌تواند آنها را به هر طریق که خداوند دوست دارد، مصرف کند[۵]. مخیریق در غزوه احد به شهادت رسید و طبق وصیتش، اموال او که شامل نخلستان‌های هفت گانه اعراف، صافیه، دلال، میثب (منبت ۔ میثم)، بُرقَه، حُسنی و مشربه ام‌ابراهیم بود، به پیامبر(ص) رسید[۶]. رسول اکرم(ص) نیز این اموال را در سال هفتم هجری وقف کرد[۷] و گفته شده است، موقوفات رسول خدا(ص) در مدینه عموماً از همین اموال مخیرق بود[۸].

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است، باغ‌های هفت گانه اعراف، صافیه، دلال، میثب، برقه، حسنی و مشربه ام ابراهیم، موقوفه یا موقوفات رسول اکرم(ص) بود که پس از رحلت آن حضرت در اختیار حضرت فاطمه(س) قرار گرفت. بعدها درباره این موقوفات ادعایی مطرح شد و حضرت علی(ع) بر وقف بودن آنها شهادت داد و حضرت فاطمه(س) نیز آنها را موقوفه معرفی فرمود[۹] و در آمد آنها را برای بنی‌هاشم و بنی‌مطلب قرار داد[۱۰].

امام رضا(ع) نیز در روایت مشابهی فرموده است: "رسول خدا(ص) اموالی را برای حضرت فاطمه(س) وقف کرد تا از آن به ضعفای قوم خود و نسل آنها انفاق کنند[۱۱]. پس از وفات پیامبر(ص) عباس، عموی پیامبر(ص) درباره تصاحب آنها با حضرت فاطمه(س) به بحث پرداخت؛ اما علی(ع) و دیگران شهادت دادند که آنها برای حضرت فاطمه(س) وقف شده است"[۱۲].[۱۳]

باغ‌های هفت گانه (مخیریق)

از ‌باغ‌های معروف مخیریق، باغ "حسنی" بود، که از موقوفات پیامبر(ص) در مدینه به شمار می‌آمد[۱۴]. این باغ در منطقه عوالی[۱۵] مدینه، در ناحیه "قُف"[۱۶] قرار داشت که با آب وادی "مهزور"[۱۷] آبیاری می‌شد[۱۸]. صافیه و برقه و دلال هم از دیگر باغ‌های معروف مخیریق بودند که در بالای "صورین"[۱۹] بودند و با آب مهزور آبیاری می‌شدند[۲۰]. مشربه ام ابراهیم نیز از آب وادی مهزور آبیاری می‌شد[۲۱]؛ این باغ به آن سبب به ‌این نام معروف شد که ماریه قبطیه، مادر ابراهیم، فرزند رسول خدا(ص) و همسر گرامی پیامبر اکرم(ص)، در این باغ زندگی می‌کرد. او ابراهیم را در این محل به دنیا آورده بود[۲۲]. باغ دیگر، اعواف نام داشت که آن هم از آب وادی مهزور آبیاری می‌شد[۲۳].

گفته شده است، "دلال" از املاک زنی یهودی از طایفه بنی‌نضیر بود و وی با سلمان فارسی که برده او بود، عهد کرد که اگر آن را احیا کند، آزاد خواهد شد. سلمان، این موضوع را به پیامبر(ص) خبر داد؛ آن حضرت به "دلال" رفت و کنار گودال‌هایی که برای کاشت نهال کنده بودند، نشست و سلمان و دیگر مسلمانان برای آن حضرت، نهال خرما می‌آوردند و ایشان با دست خود، آنها را می‌کاشت. پس، همه این نهال‌ها بارور شد و به زودی شکوفه بر آورد و بعدها خداوند این باغ را نصیب رسول خدا(ص) ساخت[۲۴].[۲۵]

دیگر موقوفات پیامبر اکرم(ص) ‌

موقوفه‌های آن حضرت منحصر در این هفت باغ نبود، بلکه در کتب تاریخ زمین‌های دیگری را به نام صدقات رسول خدا(ص) ذکر کرده‌اند که یکی بُویره است.

حموی در معجم البلدان می‌نویسد: بویره از زمین‌های بین النضیر بوده است[۲۶]. سمهودی می‌نویسد: رسول خدا(ص) در خیبر نیز موقوفه‌هایی داشته است[۲۷].

این شبه می‌نویسد: بخشی از سرزمین خیبر به نام‌های الوطیح و الکتیبه و سلالم را پیامبر(ص) وقف کرد[۲۸].

بخاری نقل می‌کند: نوشته یا نوشته‌هایی در دست امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است که وقف‌های رسول الله(ص) در آن نوشته شده بود یا آن نوشته‌ها وقفنامه موقوفه‌های رسول خدا(ص) بوده است، و لیکن توضیح نداده است که این موقوفات همان هفت باغ مذکور بوده یا موقوفه‌های دیگر. به هر حال برای روشن شدن مطلب عین عبارت «بخاری» را ذکر می‌کنیم. ابن حنفیه گوید: اگر علی(ع) از عثمان (به بدی) یاد می‌کرد بدون شک روزی عثمان را به بدی یاد می‌کرد که عده‌ای از عمال عثمان شکایت کردند، آن‌گاه علی(ع) فرمود: برو پیش عثمان و به او بگو که آنها (نامه‌هایی که علی در دست داشت) صدقه پیامبر است؛ (یعنی در آن صدقات نوشته شده است). سپس کارمندان خود را دستور بده به آن عمل کنند؛ (یعنی مطابق این نوشته‌ها عمل شود) من نوشته‌ها را پیش عثمان بردم. عثمان (اعتنا نکرد و گفت: آنها را از ما دور کن (که نیازی به آن نداریم) من آنها را پیش علی(ع) آوردم و جریان را گفتم. به من فرمود: از جایی که برداشتی به همان جا برگردان[۲۹]. ظاهراً این نامه‌ها مربوط به آن هفت باغ نبوده است؛ زیرا آن باغ‌ها که صدقات رسول الله(ص) بوده، معروف بوده است. و احتیاج به دیدن وقفنامه نبوده، عثمان و دو خلیفه قبلی و سایر مسلمانان و کارمندان دولتی خلیفه نیز آنها را می‌شناختند. پس احتیاجی به فرستادن وقفنامه و موردی برای بی‌اعتنایی عثمان نبوده است. از این رو باید گفت: این موقوفه‌ها غیر از آن هفت باغ بوده است که عثمان اظهار بی‌اطلاعی کرده و پس از دیدن وقفنامه‌ها نیز توانست بی‌اعتنا باشد.

عسقلانی نیز این حدیث را نقل نموده و اضافه می‌کند: بعضی از علمای اهل سنت همه اموال رسول خدا(ص) را که بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه نامیده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا(ص) ذکر می‌کنند، به دلیل حدیثی که ابوبکر نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ»[۳۰].

ابن ابی الحدید در این مورد چنین می‌گوید: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالی که مزارع زیادی در «خیبر»، «فدک»، «بنی النضیر»، «وادی نخله» و همچنین «طائف» داشت که پس از مرگ او همه صدقه شد. به دلیل خبری که ابوبکر نقل کرده است[۳۱]. در عمدة القاری در شرح گفتار بخاری و صدقته بالمدينة گوید: یعنی املاکی که بعد از آن حضرت صدقه شد و گفته می‌شود که صدقات رسول خدا(ص) در مدینه أموال بنی النضیر است که نزدیک مدینه بود و از قاضی عیاض نقل شده که صدقات آن حضرت در مدینه عبارت است از اموال مخیریق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنی‌النضیر و همچنین نصف زمین فدک و ثلث زمین «وادی القری» و دو قلعه از قلعه‌های خیبر. و سهم آن حضرت از خمس خیبر که همه بعد از آن حضرت به علت آن حدیث صدقه شد[۳۲].

ابن عبد ربه[۳۳] و ابن ابی الحدید[۳۴] می‌گویند: رسول خدا(ص) مهزور را (که مکانی واقع در بازار مدینه بوده است) برای مسلمانان وقف کرد[۳۵].

علامه عسکری می‌گوید: علمای مدرسه خلفا از محدثان و مورخ رخان و فقها و لغوبین و... توافق کردند بر این که هر چه را که رسول خدا(ص) از خود به ارث گذاشته، از مزارع و باغ‌ها صدقه بنامند و استناد کرده‌اند به آنچه که ابوبکر از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: «وَ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ»[۳۶]؛ این نامگذاری و سازش به دلایل سیاسی آن روز بوده است و ریشه سیاسی دارد که این جا جای شرح آن نیست[۳۷]. علامه مجلسی به نقل از مناقب این شهر آشوب و ارشاد مفید نقل کرده است که: هنگام فتح بنی النضیر رسول خدا(ص) اموال (زمین‌ها و باغ‌ها و خانه‌های) بنی‌النضیر را میان مهاجرین تقسیم کرد و به علی(ع) دستور داد که سهم رسول خدا(ص) را تحویل بگیرد و آنها را صدقه قرار دهد[۳۸]. معلوم است که مراد این محقق بزرگوار از صدقه وقف است؛ زیرا آنها اصطلاح علمای اهل سنت را قبول نداشته‌اند. البته این موقوفات را عملاً به استناد حدیث ابوبکر، جزء اموال عمومی کردند در حالی که آنها در موارد خاصی وقف شده بود[۳۹].

چاه "أعواف" نیز از موقوفات پیامبر بود که با وضوی رسول خدا(ص) متبرک شده بود و سال‌ها جریان داشت[۴۰]. بلاذری از قول عده‌ای از بنی‌حارث بن عبدالمطلب نقل کرده است که باغ "الحدیقه" نیز از دیگر موقوفات پیامبر بود[۴۱]. بلاذری در ادامه می‌گوید که من نمی‌دانم آن، جزء اموال مخیریق بوده است یا نه[۴۲].[۴۳]

پیامبر(ص) و تشویق اصحاب به انجام وقف

رسول اکرم(ص) علاوه بر پیش قدم بودن در امر وقف، دیگر مسلمانان را نیز به این امر خیر تشویق می‌کرد. جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است، همچنین از اصحاب پیامبر(ص) کسی نبود که توانی مالی داشته باشد و چیزی را وقف نکند.

از پیامبر خدا(ص) درباره وقف چنین روایت شده است: "هرگاه انسان بمیرد، رشته عمل او در دنیا قطع می‌شود؛ مگر از سه چیز: صدقه جاریه (وقف) یا علمی که از آن سود برده شود و یا فرزند صالحی که برای او دعا کند"[۴۴].

در صحیح بخاری از انس بن مالک روایت شده است، ابوطلحه توانگرترین فرد انصار بود و از همه اموال خود، باغ بیرحاء را که در سمت قبله مسجد نبوی قرار داشت، بیشتر دوست می‌داشت. پیغمبر(ص) گاه به این باغ داخل می‌شد و از آب گوارای چاه آن می‌نوشید. انس بن مالک، خادم آن حضرت می‌گوید: "وقتی آیه ۹۲ آل عمران: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ[۴۵]، نازل شد؛ ابوطلحه برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص)! محبوب‌ترین اموال من "بیرحاء" است و آن را در راه خدا صدقه می‌دهم و امیدوارم ثواب آن ذخیره آخرتم باشد؛ آن را در هر راهی که خدا تو را بدان راهنمایی می‌کند، مصرف کن!"‌. پیامبر(ص) فرمود: " آن‌چه گفتی، شنیدم؛ چه مال سودمندی؛ نظر من آن است که آن را برای نزدیکان خود وقف کنی"؛ ‌ ابوطلحه گفت: "ای رسول خدا(ص) همین کار را می‌کنم ". پس آن را برای پسرعموها و نزدیکان خود وقف کرد"[۴۶].

واقدی نیز نقل کرده است، چاه "رومه" جزو اموال مردی از قبیله مزینه بود که در برابر دریافت پول به مردم آب می‌داد. روزی پیامبر(ص) به آن چاه نظر افکند و فرمود: "اگر مسلمانی این چاه را از این مرد بخرد و برای مسلمانان وقف کند، آن، چه صدقه و وقف خوبی است". عثمان بن عفان آن را به چهارصد دینار از آن مرد خرید و وقف کرد[۴۷]. ‌ همو نقل می‌کند، چون رسول خدا(ص) در جنگ غابه به کنار چاه "همّ" رسید، مسلمانان گفتند: "ای رسول خدا(ص)! آیا این چاه را مصادره نمی‌کنید؟"‌ فرمود: "خیر، ولی یک نفر این چاه را بخرد و بهای آن را صدقه دهد"؛ پس طلحة بن عبیدالله آن را خرید و وقف کرد[۴۸].

همچنین مورخان نقل کرده‌اند که در خیبر، زمینی معروف به باغ "ثمغ"، نصیب عمر بن خطاب شد؛ او نزد پیامبر(ص) آمد و درباره آن از ایشان نظر خواست و گفت: "این ‌زمینی که در خیبر نصیب من شده، بهترین مزرعه من است؛ درباره آن چه دستوری می‌فرمایید؟ رسول خدا(ص) فرمود: "اصل آن را وقف و درآمدش را صدقه تعیین کن!" عمر نیز آن را طوری وقف کرد که اصل آن مزرعه فروخته و بخشیده و به ارث برده نشود و در آمد آن مخصوص فقیران، ارحام و بستگان نیازمند، آزاد کردن بردگان و جهاد در راه خدا، درماندگان و پذیرایی از میهمانان قرار داده شود و...[۴۹].[۵۰].

ابن سعد از ابن کعب نقل کرده است که پس اینکه رسول خدا باغات هفت گانه را وقف کرد، مسلمانان نیز به وقف راغب شده، برخی اموال خود را برای اولاد و نوادگان خود وقف کردند [۵۱].[۵۲]

ثبت اوقاف‌

عده‌ای از مورخان در کتاب‌های خود آورده‌اند که رسول خدا(ص) زبیر بن عوام را مأمور ثبت اموال صدقات خود کرده بود و هرگاه او نبود و یا عذری داشت، جهیم بن صلت یا حذیفة بن یمان این کار را بر عهده می‌گرفتند[۵۳]. عده‌ای دیگر نیز زبیر بن عوام و جهیم بن صلت را از کاتبان اموال وقف[۵۴] و حذیفة بن یمان را تخمین زننده میزان محصول آنها (اگر باغ و... بودند) معرفی کرده‌اند[۵۵].[۵۶]

علی(ع) شاگرد بارز مکتب نبوی(ص)

امیر المؤمنین علی(ع) شاگرد ممتاز مکتب نبوی(ص) است. ایشان درس انفاق و وارستگی را به خوبی از محضر رسول خدا(ص) آموخته بود و موقوفاتی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است که در ادامه به دو نمونه اشاره می‌کنیم:‌ از موقوفات علی(ع) "عین ابی نیزر" است؛ این چاه پر آب که آن حضرت آن را به دست خود در منطقه "ینبع" در مدینه احداث کرده بود، در واقع، گنجی هنگفت و ثروتی سرشار بود که مژده خیر و برکتش می‌توانست هر صاحبی را به وجد آورد؛ اما امیرالمؤمنین(ع) به محض حفر این چاه با کمال اخلاص فرمود: "خدا را گواه می‌گیرم که این چشمه را صدقه (وقف) قرار دادم". سپس کاغذ و قلمی‌طلبید و برای آن، وقف نامه‌ای نوشته، آن را برای فقرای مدینه، در راه ماندگان و... وقف کرد[۵۷]. وقف منزل خویش در محله بنی‌زریق نیز از دیگر موقوفات علی(ع) در مدینه بود[۵۸].[۵۹]

تولیت صدقات پیامبر(ص)

زید بن حسن متولی صدقات پیامبر(ص): زید بن حسن(ع) نقد فرزند امام مجتبی که از دیگر فرزندان آن حضرت بزرگ‌تر بود، (در زمان خود) متولی صدقات رسول خدا(ص) بود. او همچنان متولی صدقات رسول خدا(ص) بود تا آن گاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، نامه‌ای به فرماندار خود در مدینه نوشت که پس از رسیدن این نامه من زید بن حسن را از منصب تولیت صدقات رسول خدا(ص) برکنار کن و آن را به دست فلان پسر فلان (شخصی که از بستگانش بود) بسیار و هرگونه کمکی از تو خواست به او کمک کن، والسلام فرماندار مدینه، این دستور را اجرا کرد، تا آنکه وقتی عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید نامه‌ای از او به همان فرماندار مدینه رسید بدین مضمون که زید بن حسن مرد شریف قبیله بنی هاشم و سالمند ایشان است. پس همین که این نامه من به تو رسید صدقات رسول خدا(ص) را به او بازگردان و هرگونه کمکی از تو خواست به او کمک کن[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج ۹، ص۳۵۹ و خلیل بن أحمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص۲۲۳.
  2. محمد بن حسن طوسی، المبسوط، ج ۳، ص۲۸۹؛ ابن ادریس حلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج ۳، ص۱۵۲ و محقق کرکی، جامع المقاصد، ج ۱، ص۷.
  3. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۳.
  4. ابن هشام، السیره النبویه، ج ۱، ص۵۱۸ و ابو الربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص۳۰۳.
  5. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص۵۳۱، السیرة النبویه، ص۵۱۸ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۸۹.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص۳۷۸؛ و نور الدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۸ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۸۹.
  7. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۱.
  8. المغازی، ج ۱، ص۳۷۸ و السیرة النبویه، ص۵۱۸.
  9. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۲۴۴ و شیخ طوسی، التهذیب، ج ۹، ص۱۴۵.
  10. الکافی، ج ۷، ص۴۸ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص۳۸۰.
  11. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص۳۴۱ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۵۱.
  12. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۷ - ۱۵۸ و أحمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان ۱، ص۴۰.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۳-۴۲۵؛ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۰۶.
  14. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص۲۹۱ و انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۸.
  15. عوالی، منطقه‌ای مرتفع که در چهار میلی مدینه قرار دارد. (معجم، البلدان، ج ۴، ص۱۶۶).
  16. ارتفاعات کوچکی که به اندازه کوه نبودند. (همان، ج۴، ص۳۸۳)
  17. دشتی وسیع که محل سکونت بنی قریظه بود. (همان، ج۵، ص۲۳۴)
  18. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰ و محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۸، ص۴۰۶.
  19. موضعی که نزدیک مدینه قرار است. (معجم البلدان، ج ۳، ص۴۳۵)
  20. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص۴۰۶ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۹۸.
  21. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰.
  22. المغازی، ج۱، ص۳۷۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۸۹ - ۳۹۰؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۶، ص۴۷ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص۴۰۶.
  23. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۰ و بحارالانوار، ج۲۲، ‌ ص۲۹۹.
  24. السیره النبویه، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۵۱ و شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص۴۶۹.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۵-۴۲۶.
  26. معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۲ می‌نویسد: بويرة موضع منازل بني النضير اليهود الذين غزاهم رسول الله(ص) بعد غزوة أحد....
  27. وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۴، ص۱۲۱۰.
  28. تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۱۸۸؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۲۱۰.
  29. عن ابن الحنفية قال: لو كان علي رضي الله عنه ذاكراً عثمان رضي الله عنه ذكره يوم جائه ناس فشكو اسعاه عثمان فقال لي علي اذهب إلى عثمان فأخبره انها صدقة رسول الله(ص) فمر سعاتك يعملون فيها (بها) فاتيته بها فقال اغنها عنا فاتيت بها علياً فاخبرته فقال: ضعها حيث أخذتها؛ صحیح البخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل... دارو مطابع الشعب، ج۴، ص١٠٢؛ فتح الباری، شرح صحیح بخاری، ج۶، ص۱۵۰.
  30. فتح الباری، ج۶، ص۱۵۰.
  31. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج١۵، ص۱۴۷؛ ج۱۶، ص۲۲۱.
  32. العینی، بدرالدین ابی محمد، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۵، ص۲۰.
  33. ابی عمر احمد بن محمد بن عبدربه الاندلسی، العقد الفرید، شرح احمد امین، احمد الزین، ابراهیم الابیاری، القاهره، مکتبه النهضه المرتضویه، ط ٢، ١٣٨١ ه. ق، ١٩۶٢ م، ج۴، ص٢٨٣.
  34. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.
  35. همان‌گونه که گذشت از جمله صدقات و موقوفات رسول خدا(ص) باغ‌های مخیریق است که نام یکی از آنها مشربه ام ابراهیم است. عمر بن شبه در این باره می‌نویسد: در آخر باب العوالی مدینه منوره بستانی است که چون ام ابراهیم همسر رسول خدا(ص) را در آنجا درد زایمان عارض شد، دستش را به چوبی گرفته بود و پس از این که فرزندش در آنجا متولد شد آن را به مشربه ام ابراهیم نامگذاری کردند که اکنون آن چوب در آن مشربه معروف است. البصری، تاریخ المدینه المنوره، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، مطبعه قدس، منشورات دارالفکر، ۱۴۱۰ ق، ١٣۶٨ ش، ج۱، ص١٧٣-١٧۴. و درختان این مشربه از وادی «مهزور» آبیاری می‌شده است. همین مأخذ.
  36. مقدمه مرأه العقول فی شرح اخبار الرسول، ج۱، ص۱۲۷. معالم المدرستین، ج۲، ص۱۴۱.
  37. جهت اطلاع بیشتر درباره جعلی بودن این حدیث و انگیزه سیاسی آن رجوع شود به: نقش ائمه در تهذیب احادیث نبوی، نورالله علیدوست خراسانی، با مقدمه آیت‌الله سبحانی، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۹۰، ص۵۷ به بعد.
  38. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۷۳.
  39. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۰۷.
  40. وفاء الوفاء، ج ۳، ص۱۲۴ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۲۲.
  41. انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۸.
  42. انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۸.
  43. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۶.
  44. «إِذَا مَاتَ‌ ابْنُ‌ آدَمَ‌ انْقَطَعَ‌ عَمَلُهُ‌ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ»؛ حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۴ و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص۱۰۵.
  45. «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  46. بخاری، صحیح، ج ۵، ص۱۶۹ - ۱۷۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص۱۴۱ و ابن حبان، صحیح، ج ۸، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
  47. انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۳۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۹۲ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۲۷.
  48. المغازی، ج ۲، ص۵۴۷.
  49. صحیح بخاری، ج۳، ص۲۵۴؛ وفاء الوفاء، ج ۴، ص۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۳، ص۲۷۲ و انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۹۴-۲۹۵.
  50. البته عده‌ای اعتقاد دارند که این زمین هم از موقوفات رسول اکرم(ص) بوده است. (وفاء الوفاء، ج ۴، ص۴۲).
  51. الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۹۰.
  52. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۶ ـ ۴۲۸.
  53. تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص۳۸۰ - ۳۸۱.
  54. مسعودی، التنبیه و الاشراف ص۲۴۵ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص۶۲۶.
  55. التنبیه الاشراف، ص۲۴۵.
  56. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۸.
  57. معجم البلدان، ج ۴، ص۱۷۵ - ۱۷۶؛ وفاء الوفاء، ج ۴، ص۱۱۹ - ۱۲۰ و مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۶۲.
  58. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۲۴۸ و التهذیب، ج ۹، ص۱۳۱.
  59. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۲۹.
  60. شیخ مفید، ارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، قم، ط ١، ١۴١٣ ه، ج۲، ص٣٣٠.
  61. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۲۲.