سامرا
سامرا یکی از شهرهای مذهبی عراق است. این شهر محل تولد امام عصر (ع) و مدفن امامین عسکرین (ع) و برخی از علماست. میرزای شیرازی با هجرت به سامرا و تشکیل جلسات بحث و تدریس، این شهر را به یکی از بزرگترینترین مراکز علمی شیعه و مرکزیتی برای فقه و علمای دینی تبدیل کرد. سرداب مقدس در شهر سامرا محل غیبت حضرت حجت (ع) و زیارتگاه شیعیان است.
مقدمه
سامرا یکی از شهرهای مقدّس عراق، میان بغداد و تکریت در شرق دجله قرار دارد. نام اصلی آن "سرّ من رای" "به معنای هرکه آن را ببیند، مسرور میشود" است. روی سکههایی که زمان عباسیان در آن شهر ضرب شده و اکنون در دست است، همین نام عربی وجود دارد[۱]. این شهر مدفن دو امام معصوم، حضرت هادی و حضرت عسکری (ع) است که در خانه خویش به خاک سپرده شدند. عصر زندگی امام هادی و امام عسکری (ع)، از دورانهای سخت برای اهل بیت (ع) بود. خلفای عباسی برای نظارت و کنترل هرچه بیشتر نسبت به ارتباطات ائمه (ع) با هوادارانشان، آنان را در شهر نظامی سامرا نگه داشته بودند. "عسکر" و "مُعَسکر"، نام شاخص این منطقه نظامی بود و بدین جهت بود که امام یازدهم به حضرت عسکری لقب یافت. سامرا شهری است که سه سال طول کشید تا آماده گردد. آنگاه معتصم، بغداد را رها کرد و ساکن سامرا شد و سپاه ۲۵۰ هزار نفری خویش را هم آنجا اسکان داد. اینگونه بود که سامرا پایتخت هشت خلیفه عباسی گشت. از معتصم (سال ۲۱۸) تا معتمد (سال ۲۷۹) که آخرین خلیفه عباسی بود سامرا پایتخت قرار داشت[۲].
بنای سامرا
ورود ترکان به دستگاه خلافت عباسی، موجب رقابت شدید میان آنان از یک سو و اعراب و ایرانیان از دیگر سو شد. رقابتی که برای به دست آوردن مال و مقام، شهر بغداد را ناامن و به کانونی برای توطئهها و دسیسههای آنان تبدیل کرد. این، در حالی است که تعداد ترکان به طور مرتب افزایش مییافت؛ زیرا علاوه بر توالد و تناسل فراوان آنان، هر ساله هزاران غلام ترک را از آن سوی جیحون به بغداد میآوردند و بدین ترتیب، دیری نپایید که بغداد مالامال از ترکانی شد که مورد حمایت و احترام خلیفه بودند. اقتدار فراوان و زیادهروی ترکان در طلب مال و مقام و گستاخی و بیباکی و خشونت و بیرحمی آنان، خیلی زود مشکلات و مصائب دردناکی برای مسلمانان به وجود آورد و نیز تهدید و خطری شد برای خلافت عباسی. ترکان با تسلط بر دستگاه خلافت رفتار خشونت آمیزی با مردم در پیش گرفتند: در بازارها و کوچههای تنگ اسب میتاختند[۳] و کودکان و ضعیفان و پیرزنان را لگدکوب میکردند و زنان را بزور به انحراف میکشیدند[۴]. بدین ترتیب بر خلاف انتظار معتصم که برای مقابله با نفوذ روزافزون ایرانیان و اعراب، غلامان و مزدوران ترک را برکشیده بود، آشکار شد که درمان خطرناکتر از درد گشته است. افزایش تعداد این محافظان مهاجم و رفتار ناهنجارشان با مردم، آنقدر تحمل ناپذیر شد که مردم بغداد به معتصم شکایت بردند[۵] و از درازدستی و ستمکاری آنان بنالیدند و بر ضدشان مسلح شدند و عدهای از آنها را به قتل رساندند[۶]. گروهی نیز نزد معتصم رفتند و گفتند: اگر ترکان را از بغداد بیرون نبری، با تو خواهیم جنگید. پرسید: چگونه با من میجنگید؟ گفتند: با آه سحرگاه. معتصم گفت: من طاقت آن را ندارم[۷]. به گفته طبری، پیرمردی روز عید در برابر معتصم برخاست و گفت: «خداوند پاداش نیک را از تو بردارد که این بیگانگان سنگدل - ترکان - را همسایه ما کردی تا کودکان ما را یتیم و زنانمان را بیوه کنند»[۸].
اینگونه سخنان معتصم را بر آن داشت تا پایتخت را از بغداد بیرون برد و شهری جدید برای مقر حکومت خویش و برای سکونت ترکان بسازد. از اینرو، پس از نماز عید سال ۲۲۰ ق. از بغداد بیرون رفت و دیگر به آن شهر بازنگشت. وی مدتی بر ساحل نهر قاطول[۹] در دهکدهای که محل سکونت عدهای از نبطیان بود سکنی گزید؛ اما از سرما و سختی آنجا برنجید و در جستجوی مکانی دیگر برآمد تا آنکه به محل کنونی سامرا[۱۰] در قسمت علیای دجله رسید و آنجا را که هوایی پاک و آبی گوارا و خاکی حاصلخیز داشت برای شهر دلخواهش برگزید[۱۱]. بنای قصر خلیفه پیش از هر کاری آغاز گردید و سپس برای هر یک از فرماندهان و لشکریان ترکْ زمینی اختصاص یافت تا خانههای خود را بسازند؛ آنگاه به دستور خلیفه، هزاران کارگر و صنعتگر و افزارمند و بازرگان از شهرهای دیگر به سامرا آمدند تا نقشه و طرح شهری بزرگ را با خیابانها و کوچهها و بازارها و محل صنعتگران و پیشهوران آماده نمایند. دیری نپایید که شهری آباد و مجلل ساخته شد؛ اما این امر آثار نامطلوبی بر عمران و آبادی و اقتصاد شهر بغداد گذاشت. به همین دلیل، اهل بغداد بهشدت از شهر نوپای ترکان متنفر شدند و کار به آنجا رسید که محدثان در ذم سامرا احادیثی ساختند و شعرا در هجو معتصم اشعاری سرودند[۱۲].
پس از آنکه معتصم در سامرا ساکن شد، با خیالی آسوده ترکان را به خود نزدیک کرد و مناصب مهم و فرماندهی سپاه را به آنان واگذاشت و پای آنها را به میدان سیاست باز کرد و اعراب و ایرانیان را پس راند. این نکته را میتوان از ترتیب قرار گرفتن سپاهیان در جنگ با خرمدینان و در فتح عموریه بهروشنی دریافت؛ زیرا فرماندهان عمده لشکر در این دو نبرد همه از ترکان بودند[۱۳].
مدفن اولیای الهی
امام هادی (ع)، بیست سال از عمر خویش را اجباراً در سامرا گذراند و سرانجام در ۴۱ سالگی، به دستور متوکل عباسی به شهادت رسید (سال ۲۵۴هجری) و در همان منزل مسکونی خویش مدفون گشت. امام حسن عسکری (ع) نیز که همراه پدر در این شهر به سر میبرد، در سن ۲۸ سالگی در سال ۲۶۰ هجری به دست معتمد عباسی به شهادت رسید. او نیز در همان خانه، کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. به این دو امام، عسکریین هم میگویند. امام زمان (ع) نیز در همین شهر و در همین خانه به دنیا آمد و آغاز غیبت او هم از همین خانه بود[۱۴]. سامرّا شاهد نماز خواندن حضرت مهدی (ع) بر پدر بزرگوارش و آغاز امامت حضرتش بوده است[۱۵].
خانه وسیع این دو امام، دیواری داشت و پنجرهای به بیرون و خادمی که به آنجا رسیدگی میکرد. زائران قبر مطهر این دو امام، اغلب از پشت پنجره آن، دو مزار را زیارت میکردند و با مشقتها و ناامنیهایی مواجه بودند. در سالها و قرنهای بعد، بارها مرقد این دو امام، تعمیر شد و عمارتهایی در آن منطقه ساختند تا به وضع امروزی رسید که حرمی باشکوه، گنبد طلایی بزرگ و صحنهایی باصفا نشان از عشقهای پاک و معنوی شیفتگان هنرمند میدهد که در اینگونه بناهای مذهبی خود را به ظهور میرساند[۱۶].
آستان مقدس عسکریین نیز همچون بسیاری از حرمهای مطهر در طول تاریخ از آتش کینهها و شعله فتنهها مصون نبوده است، اما بارها با کمک و همت توانگرانی نیک دل و شیفتگانی مخلص، تعمیر و مرمت شده است. اهانتی که در سال ۱۳۸۴ شمسی به ساحت نورانی این دو امام شد و توسط دشمنان کوردل اهل بیت، حرم باصفای عسکریین با مواد منفجره تخریب شد، بی سابقه بود و این در دوران اشغال کشور عراق توسط آمریکا و پس از سرنگونی صدام بعثی صورت گرفت و اکنون در حال بازسازی است[۱۷].
اینک حرم امام هادی و امام عسکری (ع) در قلب سامرا، چون نگینی میدرخشد و دلهای عاشقان را جذب میکند. حرمی که پیکر پاک دو حجت خدا را در دل دارد، نیز قبر حکیمه، دختر امام جواد (ع) و عمه امام حسن عسکری (ع) را که هنگام ولادت امام زمان{(ع) در آن خانه ماند و شاهد قدرت نمایی پروردگار شد. نیز قبر "نرجس"، مادر امام زمان (ع) که پشت مرقد امام حسن عسکری (ع) قرار دارد. مزار "سمانه" مادر امام هادی (ع) و "سوسن" مادر امام حسن عسکری (ع) نیز در همین حرم شریف است. به علاوه بسیاری از بزرگان و فرزانگان هم در آستانه این دو امام بزرگوار مدفونند[۱۸].
شهر علم
روزگاری در سامرا، وضعیت نابسامانی حاکم بوده است، هم از جهت معیشت مردم و وضع اقتصادی، هم از لحاظ فرهنگی و رفتاری. اغلب مردمانش اهل سنت بودهاند. شیعیان اهل بیت عصمت (ع) و زوار گرانقدر این قبور مطهر، چندان امنیت نداشتند. اما در قرن اخیر، با هجرت میرزای شیرازی از نجف به سامرا و تشکیل جلسات بحث و تدریس، این شهر طراوت و نشاط بیشتری یافت و "حوزه علمیه سامرا" در شمار عظیم ترین مراکز علمی شیعه درآمد و مرکزیتی برای فقه و علمای دینی گشت. میرزای شیرازی با فتوای تاریخی تحریم تنباکو، بار دیگر نفوذ معنوی علمای شیعه را از قلب سامرا به جهانیان اعلام کرد. بزرگانی همچون: سید حسن صدر، سید محسن امین، سید شرف الدین، کاشف الغطاء، محمدجواد بلاغی، شیخ آقابزرگ تهرانی، مرحوم مظفّر، همه از تربیت یافتگان مکتب علمی حوزه سامرا بودند و توانستند شکوه و افتخارات شیعه را پاسدار باشند. به وجود آمدن کتابخانههای متعدد و حوزههای درسی پربار و محافل علمی و ادبی و شعری در سامرا، همه مدیون مجاهدات میرزای بزرگ و علمای برجسته شیعه است[۱۹].
سرداب مقدس
در شهر سامرا، سرداب مقدسی است که زیارتگاه شیعیان است. این سرداب در جهت غربی صحن عسکریین (ع) به سمت شمال واقع شده و در طول تاریخ اصلاحات و تعمیرات زیادی در آن انجام گرفته است. همیشه هنگام تعمیر و ترمیم بارگاه عسکریین (ع) در ساختمان سرداب نیز تغییرات و اصلاحاتی به عمل آمده است؛ بهعنوان مثال در زمانهای گذشته، از داخل بارگاه عسکریین (ع) از کنار مرقد حضرت نرجسخاتون به سرداب میرفتند و این وضع به همین صورت تا سال ۱۲۰۲ ق. ادامه داشت و در این سال احمد خان دنبلی برای سرداب، راهی جداگانه از طرف شمال باز کرد و راه سرداب از طرف روضه عسکریین (ع) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت که تقریبا از یک فضای بزرگی به طول ۶۰ متر و عرض ۲۰ متر برخوردار است. [۲۰][۲۱]. [۲۲][۲۳]. زائران سامرا، بوی یار را از این دیار استشمام میکنند و معتقدند آخرین محلی که امام زمان (ع) از آنجا پنهان شده است، همان سردابی است که در خانه امام عسکری (ع) بوده است. پیش از شروع غیبت صغری نیز، آخرین باری که جمعی از پیروان، آن حضرت را دیدند، در همان خانه و همان سرداب بود تا این ملاقات، از چشم نامحرم عباسیان دور و پنهان باشد. امروز هم در سامرا دری وجود دارد به نام "باب الغیبه" یا "غیبه المهدی" که از دوران خلفای عباسی مانده است و نقش و نگاری برجسته و خطوطی زیبا بر آن نقش بسته است. پلکانی که راه ورود و خروج سرداب است، به یک غرفه شش ضلعی منتهی میشود و دارای بیست پله است. در انتهای غرفه مستطیل شکلی، در چوبی یادشده قرار دارد و در پشت این در، اتاق کوچکی است که طول آن یک متر و ۸۰سانتی متر و عرض آن ۱/۵ متر است و به عنوان محل غیبت امام زمان (ع) مشهور است. در گوشهای از همین اتاق نیز چاهی معروف به چاه غیبت قرار دارد[۲۴]سرداب مطهر که در مجموعه نورانی حرم سامرّا قرار دارد، جای متبرّکی است و مستحب است امام زمان (ع) را در آنجا زیارت کنند. زیارتنامه حضرت در آن محل، در کتب دعا آمده است. [۲۵][۲۶].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۵۸ ـ ۲۶۰؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۱۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۷۶- ۲۷۹.
- ↑ الکامل، ج۶، ص۲۵۲.
- ↑ سیرالملوک، ص۴۰-۴۲؛ خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۴۶.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۴۶۶.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۱۳.
- ↑ نهری است که در نزدیکی سامرا از دجله منشعب میشود (معجم البلدان، ج۴، ص۲۹۷).
- ↑ سامرا که کلمهای آسوری است در زبان عربی به صورت سُرَّ مَنْ رَأَى در آمد؛ یعنی شاد شد آن کس که دید. شوخ طبعان آن روز میگفتند: «هر کس آن شهر را با ترکان میبیند شاد میشود؛ زیرا بغداد از دست آنها آسوده است» نک: وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۳. و قس: حتی، فیلیپ خلیل، شرق نزدیک در تاریخ، ص۴۱۶. و درباره وجوه اشتقاق و معنای سامرا، نک: جوهری، اسماعیل بن عماد، الصحاح، ذیل ماده «رأی».
- ↑ البلدان، ص۲۹؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۶۷.
- ↑ نظیر بائیه دعبل خزاعی که با این بیت آغاز میشود: ملوكُ بَنِي الْعَبَّاسِ فِي الكُتُبِ سَبْعَة *** وَ لَمْ تَأتِنا فِي ثَامِنٍ مِنْهُمُ الْكُتُبُ (نک: تاریخ الخلفاء، ص۳۳۵).
- ↑ خضری، سید احمد رضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه ص ۹۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۷۶- ۲۷۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۹۴.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۷۶- ۲۷۹.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۱۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۷۶- ۲۷۹.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۷۶- ۲۷۹.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۳۷، ص ۵۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۹۶.
- ↑ موعود نامه: ص ۳۹۷ به نقل از نشریه موعود: شماره ۳۷، ص ۵۱ با تلخیص.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۳۵۱.
- ↑ مجله میراث جاویدان شماره۵، سال دوم بهار ۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۹، ص۸۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۷۶- ۲۷۹.