نام دجال چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«به طور اساسی درباره دجال و خروج وی، دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است:
برخی بر این باورند که دجال، نام شخص معینی نیست و هرکسی که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است.
گروهی دیگر او را فردی معین و مشخص میدانند، با عنوان "دجال" که خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی به استناد روایاتی او را زنده میدانند. برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اکرم (ص) موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهد ماند[۳].
کسانی که بر این باورند که او شخصی معین است به این روایت نیز استناد کردهاند: اصبغ بن نباته از حضرت علی (ع) پرسید: یا امیر المؤمنین! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجّال صائد بن صائد(صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند از دهی که آن را یهودیه گویند. و در پارهای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است. [۴]»[۵].
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوینسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«در برخی روایات توصیفاتی برای او ذکر شده است مانند دجال مردی چاق، سرخرو، موی سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم او مانند دانه انگوری است که بر روی آب قرار دارد[۸]. و در روایت دیگر آمده است در زمان پیامبر (ص) دجال موجود بوده است و نامش عبداللّه یا "صائد بن صید" است. پیامبر (ص) و اصحابش به قصد دیدار او به خانهاش رفتند، او مدّعی خدایی بود، عمر خواست او را به قتل برساند ولی پیامبر (ص) مانع شدند[۹]. قابل توجه است که محمد بن یوسف گنجی در کتاب البیان صفحه صد و هشت در این مطلب تردید کرده روایتی را نقل میکند که خود فرزند صائد دجال بودن خود را انکار میکند، اشاره مینماید به روایتی که مسلم از قول او نقل کرده است که میگوید: پیامبر (ص) فرمود: دجال فرزند ندارد و من دارم، پیامبر فرمود: دجال وارد بر مکه و مدینه نمیشود ولی من در مدینه به دنیا آمدم و اکنون میخواهم به مکه بروم»[۱۰].
«آنچه در توصیف دجال معروف است این است که وی مردی است کافر، یک چشم بیش ندارد، آن هم در پیشانیش واقع شده و مانند ستارهای میدرخشد، در پیشانی وی نوشته است کافر، بطوری که هر باسواد و بیسوادی آن را میخواند، کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست، بر الاغ سفیدی سوار میشود که هر گامش یک میل راه است، آسمان به دستور وی باران میدهد و زمین گیاه میرویاند، اختیار گنجهای زمین با اوست، مرده را زنده میکند، با صدایی که تمام جهانیان میشنوند ندا میکند: من خدای بزرگ شما هستم که شما را آفریده، روزی میرسانم، بهسوی من بشتابید. در زمان پیامبر اکرم (ص) موجود بوده و نامش عبدالله یا صائد بن صید است. پیامبر و اصحابش به قصد دیدار او به خانهاش رفتند، او مدعی خدایی بود، عمر خواست به قتلش برساند، ولی پیامبر (ص) مانع شد، تاکنون زنده است و در آخرالزمان از شهر اصفهان قریه یهودیه خروج خواهد کرد[۱۱]»[۱۲].
«شروانی و عبادی گفتهاند: "دجال فردی از آدمیزاد است و اکنون وجود دارد و اسمش صاف بن صیاد و کنیهاش ابویوسف است و او یهودی میباشد[۱۳]»
علما گفتهاند داستان ابن صیاد پیچیده و مسئلهای مشکوک است؛ اما شکی نیست که او دجالی از دجالهاست. در ابن صیاد نشانهها و قرائنی احتمالی وجود داشته است، گروهی از مردم معتقدند که او دجال نبوده است و این گفته آنها بر مبنای روایتی است که بیان میکند او توبه کرده و در مدینه مرده است و مردم مرده او را دیدهاند. همچنین ابوسعید خدریروایت کرده، او دجال نیست؛ اما گروهی معتقدند که او همان دجال است، آنها به گفتهای از ابن عمر و جابر انصاری استناد میکنند. ابونعیم اصفهانی نیز در "تاریخ اصفهان" مطلبی در تأیید اینکه ابن صیاد همان دجال است، آورده است. در این کتاب روایتی به نقل از حسان بن عبدالرحمن از پدرش آمده است که گفت: زمانی که اصفهان را فتح کردیم، بین لشکر ما و یهودیان یک فرسخ فاصله بود و ما برای خرید آذوقه به آنجا میرفتیم. روزی آمدیم و دیدیم که یهودیان، شخصی را همراهی میکنند و من از دوست یهودیام علت آن را پرسیدم. گفت: این پادشاه ماست که میخواهیم به وسیله آن بر عربا پیروز شویم. پس من وارد شدم و شب را در پشت بامی به سر بردم. پس هنگامی که نماز صبح را به جا آوردم، همزمان با طلوع خورشید، لشکریان از دور دیده میشدند. سپس نگاه کردم و دیدم که این شخص همان ابن صیاد است. او وارد شهر شد و تاکنون بازنگشته است. حافظ در "فتح اصفهان" پس از اینکه این داستان را نقل کرد، گفت: و من، عبدالرحمن بن حسان را نمیشناسم؛ اما دیگران مورد اعتماد هستند. ابوداوود با سندی صحیح از جابرنقل کرد و گفت: ما ابن صیاد را در نبرد حره گم کردیم و فتح اصفهان در زمان خلافت عمر بود. ابونعیم در تاریخش نیز آن را اینگونه نقل کرده است. طبرانی در کتاب "اوسط" به نقل از حدیثفاطمه بنت قیس آورده که دجال از "اصفهان" خارج میشود. همچنین آن را از حدیثعمران بن حصیننقل کرده و نیز آن را با سندی صحیح آنگونه که حافظ از حدیث انس روایت کرده، آورده است؛ اما در روایتش از "یهودیه اصفهان" نام برده شده است. ابونعیم گفت: به این دلیل یهودیه اصفهان به این نام، نامیده شد که آنجا محل سکونت یهودیان بوده است»[۱۴].
آقای محمد علی کریمی، در کتاب «آیا ظهور نزدیک است» در اینباره گفته است:
«دجال، نام شخص معیّنی نیست بلکه هر کسی که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، درصدد فریبمردم باشد، دجال است. بر این اساس، (دجال)های متعددی خواهند بود. اینکه در روایات از (دجال)های فراوان سخن به میان آمده این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَ لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ حَتَّى يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌّ»؛ قیامت، بر پا نمیشود، تا وقتی که مهدی (ع) از فرزندانم قیام کند و مهدی (ع) قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگوخروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم[۱۵]. (دجال)، از ریشه (دجل) به معنای دروغگوی حیلهگر است. در روایات، از این (دجال)ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. از میان این (دجال)ها، فردی که در دروغگویی و حیلهگری و مردمفریبی سرآمد همه دجالان و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، باید گفت: ما دو نوع دجال داریم: یکی همان دجالحقیقی و واقعی است که پس از همه (دجال)ها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری و تحمیق و گمراهیمردم میزنند. بنابراین احتمال، با توجه به معنای لغوی دجال و نیز فراوانی آنان در روایات، فرد خاصی منظور نیست بلکه هر آدم حقهباز دروغگویی که با فریفتنمردم، به فتنهانگیزی بپردازد، دجال است، منتهی ممکن است یکی از آنان که تبلور این صفات در وی، از همه بیشتر است، نشانه ظهور باشد»[۱۶].