لیلة المبیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
[[قریش]] از [[هجرت رسول خدا]]{{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] [[حضرت]] در [[دارالندوه]] (مرکز [[تصمیم‌گیری]] قریش که [[قصی بن کلاب]]، [[جدّ پیامبر]]{{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره [[تصمیم]] بگیرند. [[اشراف قریش]]، از [[قبایل]] [[بنی عبدشمس]]، [[بنی نوفل بن عبدمناف]]، [[بنی عبدالدار]]، [[بنی‌اسد]]، [[بنی‌مخزوم]]، [[بنی‌سهم]] و [[بنی‌جمح]] حضور داشتند. در آن [[روز]] که برای این کار [[اجتماع]] کردند.
[[قریش]] از [[هجرت رسول خدا]]{{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] [[حضرت]] در [[دارالندوه]] (مرکز [[تصمیم‌گیری]] قریش که [[قصی بن کلاب]]، [[جدّ پیامبر]]{{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره [[تصمیم]] بگیرند. [[اشراف قریش]]، از [[قبایل]] [[بنی عبدشمس]]، [[بنی نوفل بن عبدمناف]]، [[بنی عبدالدار]]، [[بنی‌اسد]]، [[بنی‌مخزوم]]، [[بنی‌سهم]] و [[بنی‌جمح]] حضور داشتند. در آن [[روز]] که برای این کار [[اجتماع]] کردند.


صحبت درباره پیامبر{{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]]{{صل}} را به زنجیر کرده، [[زندانی]] کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] [[دلیر]] [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه قبایل پراکنده می‌شود و [[بنی‌هاشم]] نمی‌توانند با همه [[طوایف]] قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی سازند<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۵۰-۲۵۱.</ref>
صحبت درباره پیامبر{{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]]{{صل}} را به زنجیر کرده، [[زندانی]] کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] [[دلیر]] [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه قبایل پراکنده می‌شود و [[بنی‌هاشم]] نمی‌توانند با همه [[طوایف]] قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی سازند<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref>


== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
خط ۲۲: خط ۲۲:
پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در جایگاه [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در [[جایگاه]] خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] [[هجوم]] می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره]] "[[یس]]" را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>.  
پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در جایگاه [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در [[جایگاه]] خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] [[هجوم]] می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره]] "[[یس]]" را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>.  


[[جبرئیل]] به [[رسول اکرم]] {{صل}} گفت: "به طرف [[غار ثور]] حرکت کن، هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} عازم [[غار ثور]] بود، در بین راه، [[ابوبکر]] را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، [[مشرکان]] ناگهان به [[خانه]] ریختند و به طرف بستر [[پیامبر]] {{صل}} رفتند. ناگهان [[حضرت علی]] {{ع}} از بستر برخاست و فرمود: "چه می‌خواهید؟" [[مشرکان]] گفتند: "[[محمد]] را می‌خواهیم، او کجاست؟" [[علی]] {{ع}} فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که [[مکه]] را ترک کند و او نیز [[مکه]] را ترک کرده است"<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۵۱-۲۵۳.</ref>
[[جبرئیل]] به [[رسول اکرم]] {{صل}} گفت: "به طرف [[غار ثور]] حرکت کن، هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} عازم [[غار ثور]] بود، در بین راه، [[ابوبکر]] را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، [[مشرکان]] ناگهان به [[خانه]] ریختند و به طرف بستر [[پیامبر]] {{صل}} رفتند. ناگهان [[حضرت علی]] {{ع}} از بستر برخاست و فرمود: "چه می‌خواهید؟" [[مشرکان]] گفتند: "[[محمد]] را می‌خواهیم، او کجاست؟" [[علی]] {{ع}} فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که [[مکه]] را ترک کند و او نیز [[مکه]] را ترک کرده است"<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۱-۲۵۳.</ref>


== لیلة المبیت فضیلتی برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
== لیلة المبیت فضیلتی برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==

نسخهٔ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۱

لیلة المبیت شبی است که علی (ع) در بستر پیامبر خدا خوابید و رسول اکرم (ص) از مکه بیرون رفت و پس از چند روز درنگ در غار ثور، به مدینه هجرت کرد. لیلة المبیت یکی از فضایل بزرگ امیرالمؤمنین (ع) محسوب می‌شود.

مقدمه

بیعت عقبه دوم در ذی‌الحجه سال سیزدهم بعثت به انجام رسید. در فاصله‌ای کمتر از سه ماه، بیشتر یاران رسول خدا(ص) به سوی مدینه رهسپار شدند و مدینه، پایگاه بزرگی برای مسلمانان شد.

قریش از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک بود و برای جلوگیری از هجرت حضرت در دارالندوه (مرکز تصمیم‌گیری قریش که قصی بن کلاب، جدّ پیامبر(ص) آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف قریش، از قبایل بنی عبدشمس، بنی نوفل بن عبدمناف، بنی عبدالدار، بنی‌اسد، بنی‌مخزوم، بنی‌سهم و بنی‌جمح حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند.

صحبت درباره پیامبر(ص) شروع شد[۱]. بعضی گفتند: رسول خدا(ص) را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز مرگ وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از مکّه بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. ابوجهل نظر داد، از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده می‌شود و بنی‌هاشم نمی‌توانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی سازند[۲].[۳]

نزول پیک وحی به پیامبر (ص)

مشرکان مکّه به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، انتظار آمدن شب را می‌کشیدند تا از تاریکی استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفت: "شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و رسول خدا (ص) را از تصمیم مشرکان آگاه ساخت و به این صورت، فرمان هجرت را از جانب خداوند صادر کرد"[۴].

رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای رسول خدا![۵] پیامبر (ص) فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش"[۶].

پس حضرت علی (ع) از سر شب در جایگاه پیامبر (ص) خوابید. مشرکان قریش، حجره پیامبر (ص) را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل خانه نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند پیغمبر (ص) در جایگاه خود خوابیده است. کفّار قریش می‌خواستند، همان شب به خانه بریزند؛ ولی ابولهب گفت که شب، خانه را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به خانه هجوم می‌بریم[۷]. کفّار خانه را در محاصره‌شان گرفتند. پیامبر (ص) از خانه خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند آیه اول سوره "یس" را تا آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ[۸] تلاوت کرد و پیامبر (ص) از میان آنها گذشت[۹].

جبرئیل به رسول اکرم (ص) گفت: "به طرف غار ثور حرکت کن، هنگامی که رسول خدا (ص) عازم غار ثور بود، در بین راه، ابوبکر را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، مشرکان ناگهان به خانه ریختند و به طرف بستر پیامبر (ص) رفتند. ناگهان حضرت علی (ع) از بستر برخاست و فرمود: "چه می‌خواهید؟" مشرکان گفتند: "محمد را می‌خواهیم، او کجاست؟" علی (ع) فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که مکه را ترک کند و او نیز مکه را ترک کرده است"[۱۰].[۱۱]

لیلة المبیت فضیلتی برای امیرالمؤمنین (ع)

شب هجرت رسول خدا (ص) و خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر (ص) را "لیلة المبیت" می‌گویند. خوابیدن علی (ع) در آن شب هجرت در جای پیامبر که نمونۀ اعلای فداکاری و نوعی عملیات استشهادی بود، از فضایل برجستۀ آن حضرت است. علی(ع) با گزینش مرگ برای خود، زمینه‌ساز هجرت تاریخی رسول خدا(ص) به مدینه شد و بدین‌سان مراتب ایثار خود را بی‌هیچ چشم‌داشتی به نمایش گذاشت. جبرئیل، خطاب به پسر ابوطالب گفت خدا به واسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات می‌کند[۱۲]. آیۀ قرآن این جانفشانی را فروختن جان در برابر کسب رضای خدا دانسته است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۱۳].[۱۴] این فداکاری، نظیر فداکاری اسماعیل ذبیح و عبداللّه پسر عبد المطلب بود که آمادۀ فدا شدن بودند[۱۵]. ابوجعفر اسکافی خوابیدن علی(ع) را در بستر رسول خدا(ص) از اخبار متواتر و ثابت شده‌ای شمرده که جز بی‌خردان، کسی را یارای انکار آن نیست[۱۶].

به گفته علامه طباطبایی، آیه پیش گفته نشان می‌دهد کسی که جان خود را با خداوند معامله کرده، هدفی جز رضای خداوند نداشته، رفتارش امر دین و دنیا را اصلاح می‌کرده، به وسیله او حق برپا می‌شده و در زندگانی انسانی پاکیزه می‌شده و بشر از برکات اسلام برخوردار می‌شده است. او در بیان ارتباط صدر و ذیل آیه نیز فرموده است: وجود چنین فردی در میان انسان‌ها، نمود رأفت خداوند بر بندگانش است[۱۷].

از جمله آیاتی که بر امامت آن حضرت به آن استدلال شده، یکی هم همین آیه است که گویای فضیلت خاصّ اوست[۱۸]. امام علی (ع) دربارۀ این فضیلت و فداکاری خود چنین سروده است: با جانم از کسی نگه‌داری کردم که بهترین انسان بر روی زمین و بهترین کسی است که خانۀ خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است. محمد (ص) چون از نیرنگ آنان بیمناک شد، پروردگار باشکوهم او را از نیرنگ نگه داشت و من به جای او خوابیدم، مراقب بودم که چه زمانی مرا پاره پاره کنند و خود را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم. پیامبر خدا در غار ایمن آرمید، در حفاظت خدا و پوشش او[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
  2. شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
  3. موسوی بردکشکی، سید جواد، لیلة المبیت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.
  5. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
  7. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.
  8. «و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.
  10. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
  11. موسوی بردکشکی، سید جواد، لیلة المبیت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۱-۲۵۳.
  12. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۹.
  13. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  14. فخرالدین رازی، تفسیر فخر رازی، ج۵؛ ۶، ص۲۰۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۵.
  15. مناقب، ابن‌شهرآشوب، ج ۲ ص ۶۰
  16. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۶۱-۲۶۲.
  17. طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۹۸.
  18. بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۴۵
  19. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۲؛ محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۱۴۵.