اصول نظام سیاسی اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'شایسته سالاری' به 'شایسته‌سالاری')
 
(۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = نظام سیاسی اسلام
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = اصول نظام سیاسی اسلام
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اصول نظام سیاسی اسلام در حدیث]] | [[اصول نظام سیاسی اسلام در فقه سیاسی]] | [[اصول نظام سیاسی اسلام در کلام اسلامی]]</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اصول نظام سیاسی اسلام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
'''نظام سیاسی اسلام'''، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، [[انسانی]] و [[الهی]] خود، [[سیر]] خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. برخی از مهمترین اصول عبارت‌اند از: [[کرامت انسانی]]؛ [[قانون‌مداری]]؛ [[شایسته‌سالاری]]؛ [[اصالت خدمت]]؛ [[جاودانگی و جهان‌شمولی]].


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[نظام سیاسی اسلام]]، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، [[انسانی]] و [[الهی]] خود، [[سیر]] خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمق و دقت در [[منابع اسلامی]] و [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]]، می‌توان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله: [[امامت]] و [[رهبری]] مستمر، [[اجتهاد]] مستمر [[فقها]]، بهره‌مندی از [[علوم]] و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آنها، [[نفی]] [[ستم‌گری]] و [[ستم‌پذیری]] و [[سلطه‌گری]] و سلطه‌پذیری، محو [[استبداد]] و [[خودکامگی]]، تأمین [[آزادی‌های فردی]] و [[اجتماعی]]، [[تحکیم]] بنیاد [[خانواده]]، افزایش [[مشارکت اجتماعی]] در [[اداره امور]]، عمومی کردن [[امر به معروف و نهی از منکر]]، تحکیم [[برادری]]، [[وحدت]] و [[تعاون]] عمومی بین همه [[مردم]]، [[اسلامی]] بودن [[قوانین]]، [[برنامه‌ریزی]] حمایتی در جهت زدودن [[فقر]] اجتماعی، و همچنین [[کرامت انسانی]]، [[قانون‌مداری]]، [[شایسته‌سالاری]]، اصالت [[خدمت]] و [[فراگیری]].
[[نظام سیاسی اسلام]]، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، [[انسانی]] و [[الهی]] خود، [[سیر]] خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمق و دقت در [[منابع اسلامی]] و [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]]، می‌توان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله: [[امامت]] و [[رهبری]] مستمر، [[اجتهاد]] مستمر [[فقها]]، بهره‌مندی از [[علوم]] و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آنها، [[نفی]] [[ستم‌گری]] و [[ستم‌پذیری]] و [[سلطه‌گری]] و سلطه‌پذیری، محو [[استبداد]] و [[خودکامگی]]، تأمین [[آزادی‌های فردی]] و [[اجتماعی]]، [[تحکیم]] بنیاد [[خانواده]]، افزایش [[مشارکت اجتماعی]] در [[اداره امور]]، عمومی کردن [[امر به معروف و نهی از منکر]]، تحکیم [[برادری]]، [[وحدت]] و [[تعاون]] عمومی بین همه [[مردم]]، [[اسلامی]] بودن [[قوانین]]، [[برنامه‌ریزی]] حمایتی در جهت زدودن [[فقر]] اجتماعی، و همچنین [[کرامت انسانی]]، [[قانون‌مداری]]، [[شایسته‌سالاری]]، اصالت [[خدمت]] و فراگیری.
برخی از مهمترین اصول مذکور، در پنج محور زیر [[تبیین]] می‌شود:
برخی از مهمترین اصول مذکور، در پنج محور زیر تبیین می‌شود:


==نخست: [[کرامت انسانی]]==
== نخست: کرامت انسانی ==
{{اصلی|کرامت انسانی}}


==[[قانون‌مداری]]==
[[اسلام]]، [[انسان]] را [[برترین]] [[آفریده]] و اشرف مخلوقات می‌داند<ref>چنانچه [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}، «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>. وقتی [[انسان]] صاحب [[کرامت]] است، شایستگی پیوند با خدا و افتخار [[بندگی]] او را دارد. [[کرامت]] و [[عزت]] [[انسانی]] مبنای [[اخلاق اسلامی]] را شکل می‌دهد. [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} تلاش نمود تا [[جامعه اسلامی]] را از [[ذلت]] رهانیده و آنها را به عزت برساند<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۶۷؛ [[غلام رضا بهروز لک|بهروز لک، غلام رضا]]، [[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۹.</ref>.
هر جامعه برای تنظیم و [[آراستگی]] امور خود، [[نیازمند]] [[قانون]] و مقرراتی است که اجرای آنها، رشد و توسعه جامعه را نتیجه بدهد.
در جامعه‌ای که بر مدار [[عدالت]] می‌چرخد، از شاخص‌های اصلی آن [[تکیه]] بر قانون و قانون‌گرایی است. معنای صریح و روشن قانون‌گرایی در [[نظام اسلامی]] را می‌توان از [[کلام]] معمار [[انقلاب اسلامی]]، [[امام]]، دریافت؛ چنانکه می‌فرماید: “در [[اسلام]] [[قانون]] [[حکومت]] می‌کند، [[پیغمبر اکرم]] هم تابع قانون بود، تابع [[قانون الهی]]، نمی‌توانست [[تخلف]] بکند”<ref>صحیفه نور، ج۱۰، ص۲۹.</ref>.
همچنین با تأکید بر مساوی بودن همه اقشار در برابر قانون می‌فرماید: “قانون که همه بدون استثنا بایستی از آن [[پیروی]] و [[تبعیت]] کنند، [[حکم الهی]] برای [[رئیس]] و مرئوس متبع است، یگانه [[حکم]] و قانونی که برای [[مردم]] متبع و لازم‌الاجرا است، همان حکم و قانون خداست”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴.</ref>.
[[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]]، به عنوان [[میثاق]] ملی ۔ [[اسلامی]] مردم [[مسلمان]] [[ایران]] - که نشأت‌گرفته از [[منابع اسلامی]] بوده و توسط [[فقها]] و [[اندیشمندان]] اسلامی گرانقدری تنظیم شده است- نیز به [[تساوی]] همگان در برابر قانون اشاره کرده و خاطر نشان می‌سازد که: “مردم ایران از هر [[قوم]] و [[قبیله]] که باشند، از [[حقوق]] مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد، [[زبان]] و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد شد”<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل نوزدهم.</ref>.
در اصل دیگری، تساوی جنس [[زن]] و مرد در مقابل قانون را این‌گونه بیان می‌کند: “همه افراد [[ملت]]، اعم از زن و مرد، یکسان در [[حمایت]] قانون قرار دارند و از همه [[حقوق انسانی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] با رعایت [[موازین]] اسلام برخوردارند”<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل بیستم.</ref>.


[[قانون‌مداری]] عملی را می‌توان در [[زندگی]] [[پیشوایان دینی]] به فراوانی [[مشاهده]] نمود؛ چنانچه [[سیره]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شواهد زیادی از تساوی [[آحاد]] [[جامعه]] در پیشگاه قانون به ما معرفی می‌کند<ref>مواردی که [[رسول خدا]]{{صل}} و امیرالمؤمنین{{ع}} خود و کسان خود را در برابر قانون یکسان دیده‌اند، فراوانند؛
== دوم: قانون‌مداری ==
از جمله:
{{اصلی|قانون‌مداری}}
# [[ابی العاص]] (شوهر [[زینب]] [[دختر رسول خدا]]) در [[جنگ بدر]]، [[اسیر]] [[مسلمانان]] گردید. [[قریش]] برای [[آزادی]] [[اسیران]] اموالی فرستادند که در میان آن گردنبندی بود که زینب برای آزادی شوهرش فرستاده بود. این گردنبند از [[خدیجه]]، [[همسر]] [[وفادار]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که برای جهاز دخترش داده بود. [[رسول خدا]] با دیدن گردنبند سخت متأثر شد. به [[مسلمانان]] فرمود: این گردنبند دختر من است که برای فدیه شوهرش فرستاده، اگر خواستید از [[حق]] خود درگذرید و فدیه را برگردانید و [[اسیر]] را [[آزاد]] نمایید. مسلمانان به [[اختیار]] خود چنین کردند. [[رسول اکرم]]{{صل}}، مسلمانان را در [[مسجد]] جمع نموده، فرمود: هر کس از شما بر من حق و مظلمه‌ای دارد بایستد و حق خود را باز ستاند. مردی به نام “سوارة بن قیس” عرض کرد: در بازگشت از [[طائف]] بر شتر “غضباء” سوار بودی، خواستی تازیانه یا عصارا بر شتر بزنی، به شکم من اصابت کرد. همان تازیانه یا [[عصا]] را حاضر کردند و آن [[حضرت]] آماده [[قصاص]] گردید؛ ولی آن مرد از حق خود درگذشت و به جای قصاص بر [[بدن]] [[پیامبر]] بوسه زد.
هر جامعه برای تنظیم و [[آراستگی]] امور خود، [[نیازمند]] [[قانون]] و مقرراتی است که اجرای آنها، رشد و توسعه جامعه را نتیجه بدهد. در جامعه‌ای که بر مدار [[عدالت]] می‌چرخد، از شاخص‌های اصلی آن تکیه بر قانون و قانون‌گرایی است. قانون‌مداری عملی را می‌توان در [[زندگی]] [[پیشوایان دینی]] به فراوانی [[مشاهده]] نمود<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۰.</ref>.
امیرالمؤمنین علی{{ع}} تقاضای برادرش [[عقیل]] را که یک صاع گندم از [[بیت‌المال]] بود، با نزدیک کردن قطعه آهنی تفتیده، رد نموده، فرمود: تو از یک قطعه آهنی تفتیده که دست [[انسان]] به [[شوخی]] آن را سرخ کرده، چنین می‌نالی؛ ولی مرا به سوی آتشی فرا می‌خوانی که [[غضب]] خدای [[جبار]] آن را برافروخته است؟
#واکنش [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} وقتی گردن‌بندی از بیت‌المال را به گردن یکی از دخترانش می‌بیند عبرت‌آموز ضابطه‌گرایان است: به [[نقل]] [[طبری]] با [[سلسله]] [[سند]] از [[ابن ابی رافع]] آن حضرت با [[مشاهده]] گردنبند فرمود: به [[خداوند]] [[سوگند]] دستش را [[قطع]] می‌کنم. ابن ابی رافع می‌گوید عرض کردم یا [[امیرالمؤمنین]]، به [[خدا]] سوگند من آن را به [[مسؤولیت]] خودم به گرن دختر [[برادر]] خود بسته‌ام. آن‌گاه حضرت آرام شد. </ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۰.</ref>


==[[شایسته‌سالاری]]==
بقای هر [[حکومت]] و [[اصلاح]] امور هر جامعه‌ای، بدون پایبندی [[مردم]] به قوانین و مقررات، امکان‌پذیر نیست. پایه [[نظم]] و [[امنیت]] و جریان صحیح امور و ایجاد شرایط مناسب برای تأمین [[حقوق]] و [[مصالح مردم]]، بر [[قانون]] [[استوار]] است و قانون، تا زمانی که به [[اجرا]] در نیاید و همگان بدان پایبند نباشند، صِرف وضع و تصویب آن، اثری ندارد<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۳۳.</ref>.
[[نظام اسلامی]]، پیشبرد هدفی متعالی را در برنامه خود قرار داده است تا [[سعادت انسان]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] تأمین شود. تأمین چنین هدفی، [[نیازمند]] [[علم]] و [[آگاهی]] کامل [[شناخت]]، مسیر، کیفیت [[سیر]] و همچنین [[توانایی]] اداره مجموعه تا رسیدن به مقصد است، [[حکومت]] به عنوان سازمان [[اجتماعی]] که عهده‌دار [[سرپرستی]] امور [[انسانی]] و [[زمینه‌سازی]] برای رسیدن به [[رشد]] است، برای ایفای نقش خود، تفکیک وظایفی را ایجاد نموده و در نتیجه تخصص‌ها و صلاحیت‌های متنوعی را [[تعیین]] می‌نماید.
در یک [[جامعه]] و [[نظام]] سالم، کسانی می‌توانند عهده‌دار مسؤولیت‌های اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و [[شایستگی]] لازم برای [[تصدی]] آن [[مسؤولیت]] را دارا باشند. [[قرآن کریم]] از زبان دختر [[حضرت شعیب]]، عبارتی [[نقل]] می‌فرماید که می‌توان از آن، [[لزوم]] شایستگی و صلاحیت برای احراز هر مسؤولیت را استفاده نمود: {{متن قرآن|قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}}<ref>«یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.</ref>. چنانکه در [[قصه]] [[طالوت]] آمده است {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]] آن [[قوم]] به ایشان فرمود که: [[خداوند]] طالوت را [[حاکم]] شما قرار داد، پرسیدند: چگونه می‌تواند [[پادشاه]] ما باشد؛ در حالی که ما بر امر [[پادشاهی]] شایستگی بیشتری داریم و او [[ثروتمند]] نیست. پیامبر فرمود خداوند او را [[برگزیده]] است و به وی [[علم]] و [[توانایی]] زیادی بخشیده است. هرچند آن [[قوم]] نیز قایل بودند که باید فرد شایسته‌ای بر آنان [[حکومت]] کند؛ ولی ملاک [[شایستگی]] را داشتن [[مال]] و [[ثروت]] می‌دانستند که [[آیه شریفه]] به [[اصلاح]] ملاک‌های شایستگی پرداخته و “علم” و “قدرت رهبری” را [[میزان]] صلاحیت حکومت معرفی نموده است.


[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[نقل]] [[ابن ابی الحدید]] می‌فرماید: {{متن حدیث|لا تقبلن في استعمال عمالك و أمرائك شفاعة إلا شفاعة الكفاية و الأمانة}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲۰، باب ۱۸۴، ص۲۷۶.</ref>: در [[گزینش]] کارکنان و فرمانروایانت [[شفاعت]] و وساطت کسی را مپذیر، مگر شفاعت شایستگی و [[امانتداری]] آنها را. به روشنی این سخن گرانمایه، به [[زمامداران]] [[تکلیف]] می‌کند که شایستگان و افراد با صلاحیت را در رأس امور قرار دهند و اصلی‌ترین ملاک مسؤلیت سپاری را، شایستگی و اهلیت انجام آن کار قرار دهند؛ همچنین در [[عهدنامه مالک اشتر]]، آن [[حضرت]] با شمردن برخی از صلاحیت‌های کلی بر [[شایسته‌سالاری]] تأکید می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ تَوَخَ‏ مِنْهُمْ‏ أَهْلَ‏ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ‏ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ}}<ref>فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۵۳.</ref>؛ کارگزارانت را از میان کسانی که [[اهل]] تجربه و [[حیاء]]، و از [[خاندان]] نجیب و [[صالح]] و پیشقدم در [[اسلام]] هستند، [[انتخاب]] کن.
== سوم: شایسته‌سالاری ==
{{اصلی|شایسته‌سالاری}}
در یک [[جامعه]] و [[نظام]] سالم، کسانی می‌توانند عهده‌دار مسؤولیت‌های اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و [[شایستگی]] لازم برای [[تصدی]] آن [[مسؤولیت]] را دارا باشند. [[شایسته‌سالاری]]، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در [[تصدی]] [[مناصب]] [[حکومتی]]، یک اصل [[عقلی]] است و هر جامعه‌ای که به دنبال تأمین [[خوشبختی]] و [[سعادت]] باشد از این قاعده [[پیروی]] می‌کند<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۱.</ref>.


بنابراین [[شایسته]] سالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در [[تصدی]] [[مناصب]] [[حکومتی]]، یک اصل [[عقلی]] است و هر جامعه‌ای که به دنبال تأمین [[خوشبختی]] و [[سعادت]] باشد از این قاعده [[پیروی]] می‌کند. آموزه‌های دیگر [[دینی]] نیز سرشار از تأکید این اصل بوده و سپردن امور به اهلش را توصیه نموده<ref>امام صادق{{ع}} فرمود: مواغلب جان‌های خود باشید. به خدا سوگند، اگر صاحب گوسفندان، چوپان دیگری را سراغ داشته باشد که از چوپان فعلی بر نگهداری گوسفندان داناتر باشد، چوپان اول را اخراج و دومی را برای مراقبت از گوسفندان خود به کار می‌گیرد؛ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۳۵، حدیث ۱.</ref> و از قرار دادن نااهلان بر مصادر امور<ref>رسول خداوند{{صل}} فرمود: کسی که خود را بر جمعی از مسلمانان مقدم بدارد و بداند که در بین آنان کسی که برتر از او باشد، وجود دارد، بدون شک به خدا و پیامبرش و مسلمانان خیانت کرده است؛ الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.</ref> منع کرده‌اند. [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] نیز با استناد به: {{متن قرآن|أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref>، [[صالحان]] را عهده‌دار [[حکومت]] و [[اداره امور]] ممکن، می‌داند<ref>مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۱.</ref>
== چهارم: اصالت خدمت ==
==اصالت [[خدمت]]==
{{اصلی|اصالت خدمت}}
در [[اسلام]]، [[قدرت]] و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدف‌های والا و اصیل که در صفحات پیشین بدان اشاره گردید. [[امام]]{{ع}} می‌فرماید: “عهده‌دار شدن حکومت فی حد ذاته، [[شأن]] و مقامی نیست؛ بلکه وسیله [[اجرای احکام]] و برقراری [[نظام]] عادلانه است،... [[ائمه]] و فقهای [[عادل]] موظفند که از نظام و [[تشکیلات حکومتی]] برای [[اجرای احکام الهی]] و برقراری نظام عادلانه اسلام و [[خدمت به مردم]] استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان، جز [[رنج]] و [[زحمت]] چیزی ندارد”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰.</ref>.
در [[اسلام]]، [[قدرت]] و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدف‌های والا و اصیل. حکومت و قدرت با جهت‌گیری [[اصلاح]] و خدمت‌رسانی به [[بشریت]] مدّ نظر انبیا و [[اولیای الهی]] است<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۳.</ref>.
ایشان حتی نسبت به [[انبیا]] نیز مطلب را گسترش داده و قائلند که: “انبیا خودشان را خدمتگزار می‌دانستند، نه اینکه یک نبی‌ای که [[خیال]] کند، حکومت دارد به [[مردم]]، حکومت در کار نبوده، اولیای بزرگ [[خدا]]، [[انبیای بزرگ]]، همین [[احساس]] را داشتند، که اینها آمدند برای اینکه مردم را [[هدایت]] کنند، [[ارشاد]] کنند، خدمت کنند به آنها”<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۱۷.</ref>.


در تعابیر فوق؛ حکومت و قدرت با جهت‌گیری [[اصلاح]] و خدمت‌رسانی به [[بشریت]] مدّ نظر انبیا و [[اولیای الهی]] است، نه برای ارضای [[حس]] [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]] و [[قدرت‌طلبی]]، چرا که در نزد [[اولیا]] [[خداوند]]، [[فرمان]] راندن بر مردم در چند [[روزه]] [[دنیا]]، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانه‌ای نباشد از بی‌ارزش‌ترین امور است. “[[عبدالله بن عباس]] می‌گوید در “ذی قار” (موضعی نزدیکی [[بصره]]) در حالی به حضور [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسیدم که مشغول وصله کردن [[کفش]] خود بود، فرمود: [[ارزش]] این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم بی‌ارزش است و نمی‌توان بر روی آن قیمت گذاشت، فرمود: [[سوگند]] به [[خدا]] این کفش نزد من از [[امارت]] و [[حکومت]] بر شما محبوب‌تر است، مگر آنکه حقی را اقامه نموده یا باطلی را براندازم”<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۳۳، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۳.</ref>
== پنجم: جاودانگی و جهان‌شمولی ==
{{اصلی|جاودانگی اسلام}}
ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و [[انسانی]] [[نظام سیاسی اسلام]]، آن را از اختصاص به عصر و زمان و مکان خاص خارج نموده و آن را مکتبی حیات‌بخش برای همه [[بشریت]]، با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل [[دعوت]] مطرح است، خطاب‌های [[قرآنی]] روی سخن خود را همه [[مردم]] (ناس) قرار می‌دهد: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.</ref>. فراگیری به عنوان یک اصل، [[نظام سیاسی اسلام]] را از چارچوبه مرز جغرافیایی، [[نژادی]]، زبانی و حتی [[اعتقادی]] خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف می‌کند که [[قدرت]] ساماندهی بشریت را با [[تحمل]] تفاوت‌ها و [[اختلافات]] در [[سنت‌ها]] و آئین‌ها، دارد<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۴.</ref>.


==فرا‌گیری==
== پرسش مستقیم ==
ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و [[انسانی]] [[نظام سیاسی اسلام]]، آن را از اختصاص به عصر و زمانی خاص، چون [[عصر حضور]] [[پیامبر]] یا [[ائمه]] و مکانی منحصر، چون [[عربستان]] و [[ایران]] و انسان‌های به خصوص، خارج نموده و آن را مکتبی حیات‌بخش برای همه [[بشریت]]، از [[زمان]] پیدایش این [[مکتب]] تا [[پایان تاریخ]] [[حیات]] بشری و همه [[سرزمین‌ها]] و همه [[انسان‌ها]] با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل [[دعوت]] مطرح است خطاب‌های [[قرآنی]] روی سخن خود را همه [[مردم]] (ناس) قرار می‌دهد: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.</ref> این خطاب به [[یقین]] از مکان محدود [[حجاز]] می‌گذرد و به همه مکان‌ها، هرجا که انسانی وجود دارد، می‌رسد و خاص زمانی مشخص هم نیست؛ همه زمان‌ها را تا [[ابدیت]] شامل می‌شود؛ چنانچه [[خداوند]] در [[قرآن]] به [[فراگیری]] و وسعت [[پیامبری]] اشاره می‌کند و خطاب به [[پیامبر اسلام]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>.
* [[اصول نظام سیاسی اسلام چیست؟ (پرسش)]]


گذشته از دعوت به [[بندگی خدا]] و [[تبعیت]] از [[دستورات الهی]] و اینکه “ما موظفیم [[اسلام]] را در همه جای [[دنیا]] معرفی کنیم”<ref>صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۰۲.</ref>. [[نظام اسلامی]] از نظر [[سیاسی]]، در صدد توسعه [[حاکمیت]] عادلانه [[ارزش‌ها]] و [[ولایت الهی]] بر همه بشریت است و می‌خواهد که [[مظلومین]] و ستمدیده‌ها را از قید [[ستمکاران]] برهاند. [[امام خمینی]] می‌فرماید: “ما... در صدد [[گسترش نفوذ اسلام در جهان]] و کم کردن [[سلطه]] جهان‌خواران بوده و هستیم”<ref>صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۳۲.</ref>.
== منابع ==
 
{{منابع}}
بنابراین، وقتی همه [[بشریت]] مشمول [[خیرخواهی]] [[اسلام]] هستند، به طریق اولی، [[ادیان توحیدی]] با مشترکات فراوانی که دارند، مورد توجه بیشتری می‌باشند. در [[قرآن]] با تعبیر [[اهل کتاب]] از آنان یاد می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>؛ یعنی در [[حقیقت]] مشترکات آن [[قدر]] هستند که بتوانند اهل کتاب و [[مسلمانان]] تحت [[نظام سیاسی]] عادلانه‌ای، باهم [[اهداف]] [[توحیدی]] خود را تعقیب نمایند.
# [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']]
در مجموع [[فراگیری]] به عنوان یک اصل، [[نظام سیاسی اسلام]] را از چارچوبه مرز جغرافیایی، [[نژادی]]، زبانی و حتی [[اعتقادی]] خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف می‌کند که [[قدرت]] ساماندهی بشریت را، با [[تحمل]] تفاوت‌ها و [[اختلافات]] در [[سنت‌ها]] و آئین‌ها، دارد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۴.</ref>
# [[پرونده: 1100627.jpg|22px]] [[غلام رضا بهروز لک|بهروز لک، غلام رضا]]، [[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|'''سیره سیاسی پیامبر اعظم''']]
 
# [[پرونده:1100625.jpg|22px]] [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]
== جستارهای وابسته ==
{{پایان منابع}}


==منابع==
== پانویس ==
# [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']]
{{پانویس}}


==پانویس==
{{سیاست}}
{{پانویس2}}
{{حکومت}}


[[رده:اصول نظام سیاسی اسلام]]
[[رده:نظام سیاسی]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۵

نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. برخی از مهمترین اصول عبارت‌اند از: کرامت انسانی؛ قانون‌مداری؛ شایسته‌سالاری؛ اصالت خدمت؛ جاودانگی و جهان‌شمولی.

مقدمه

نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمق و دقت در منابع اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، می‌توان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله: امامت و رهبری مستمر، اجتهاد مستمر فقها، بهره‌مندی از علوم و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آنها، نفی ستم‌گری و ستم‌پذیری و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، محو استبداد و خودکامگی، تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی، تحکیم بنیاد خانواده، افزایش مشارکت اجتماعی در اداره امور، عمومی کردن امر به معروف و نهی از منکر، تحکیم برادری، وحدت و تعاون عمومی بین همه مردم، اسلامی بودن قوانین، برنامه‌ریزی حمایتی در جهت زدودن فقر اجتماعی، و همچنین کرامت انسانی، قانون‌مداری، شایسته‌سالاری، اصالت خدمت و فراگیری. برخی از مهمترین اصول مذکور، در پنج محور زیر تبیین می‌شود:

نخست: کرامت انسانی

اسلام، انسان را برترین آفریده و اشرف مخلوقات می‌داند[۱]. وقتی انسان صاحب کرامت است، شایستگی پیوند با خدا و افتخار بندگی او را دارد. کرامت و عزت انسانی مبنای اخلاق اسلامی را شکل می‌دهد. پیامبر گرامی اسلام (ص) تلاش نمود تا جامعه اسلامی را از ذلت رهانیده و آنها را به عزت برساند[۲].

دوم: قانون‌مداری

هر جامعه برای تنظیم و آراستگی امور خود، نیازمند قانون و مقرراتی است که اجرای آنها، رشد و توسعه جامعه را نتیجه بدهد. در جامعه‌ای که بر مدار عدالت می‌چرخد، از شاخص‌های اصلی آن تکیه بر قانون و قانون‌گرایی است. قانون‌مداری عملی را می‌توان در زندگی پیشوایان دینی به فراوانی مشاهده نمود[۳].

بقای هر حکومت و اصلاح امور هر جامعه‌ای، بدون پایبندی مردم به قوانین و مقررات، امکان‌پذیر نیست. پایه نظم و امنیت و جریان صحیح امور و ایجاد شرایط مناسب برای تأمین حقوق و مصالح مردم، بر قانون استوار است و قانون، تا زمانی که به اجرا در نیاید و همگان بدان پایبند نباشند، صِرف وضع و تصویب آن، اثری ندارد[۴].

سوم: شایسته‌سالاری

در یک جامعه و نظام سالم، کسانی می‌توانند عهده‌دار مسؤولیت‌های اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسؤولیت را دارا باشند. شایسته‌سالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی، یک اصل عقلی است و هر جامعه‌ای که به دنبال تأمین خوشبختی و سعادت باشد از این قاعده پیروی می‌کند[۵].

چهارم: اصالت خدمت

در اسلام، قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدف‌های والا و اصیل. حکومت و قدرت با جهت‌گیری اصلاح و خدمت‌رسانی به بشریت مدّ نظر انبیا و اولیای الهی است[۶].

پنجم: جاودانگی و جهان‌شمولی

ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و انسانی نظام سیاسی اسلام، آن را از اختصاص به عصر و زمان و مکان خاص خارج نموده و آن را مکتبی حیات‌بخش برای همه بشریت، با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل دعوت مطرح است، خطاب‌های قرآنی روی سخن خود را همه مردم (ناس) قرار می‌دهد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ[۷]. فراگیری به عنوان یک اصل، نظام سیاسی اسلام را از چارچوبه مرز جغرافیایی، نژادی، زبانی و حتی اعتقادی خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف می‌کند که قدرت ساماندهی بشریت را با تحمل تفاوت‌ها و اختلافات در سنت‌ها و آئین‌ها، دارد[۸].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا، «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  2. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷؛ بهروز لک، غلام رضا، مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۶۹.
  3. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۰.
  4. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۳.
  5. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
  6. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۳.
  7. «بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.
  8. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۴.